خبرگزاری حوزه | این روزها که مردم شیفته ابی عبدالله (علیه السلام) به تماشا و لذت از برنامه "حسینیه ی معلی" نشسته اند، اندیشمندان و فضلای حوزوی و دانشگاهی به نقد و بررسی ساختار و محتوای این برنامه مشغول بوده و در پی تصویر نسبت آن با فرهنگ اسلامی-ایرانی ما هستند.
سطح بحث البته به همین برنامه محدود نمی شود، در واقع این مباحث بهانه ایست تا رسانه ملی و برنامه سازان فرهنگی، نسبت خود را با برنامه ها و قالب ها و چارچوب هایی که از سوی مغرب زمین عرضه می شود، تعیین کنند، این نوشتار در صدد بررسی همین موضوع است، لکن برای مقدمه بایستی به صورت اجمالی برنامه عصر جدید را مورد واکاوی قرار داد[۱].
"عصر جدید" به دنبال ایجاد برنامه ای ملی و ایرانی، البته با استفاده از قالب برنامه استعدادیابی (America's Got Talent) بود، مراحل دقیقا به همان صورت که شرکت کنندگان در هر سن و سالی ابتدا ویدئویی را از استعداد خویش برای برنامه ارسال می کردند، پس از تأیید اولیه به مرحله آزمون اولیه دعوت شده و سپس در مقابل تماشاگران و چهار داور و یک مجری اجرا خواهند کرد و در صورت موفقیت و کسب رای داوران و در مراحل بعدی تماشاگران تلویزیونی، به مرحله بعدی صعود می کنند تا در نهایت قهرمان و نفرات بعدی مشخص شوند.
عصر جدید البته قالبی ایرانی اسلامی بدان داده است، از تیتراژ برنامه که با روایت شریف "فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ"[۲] بگیرید تا انتخاب داورانی که دغدغه ملی و دینی دارند.
برنامه به دنبال ایجاد نوعی عدالت اجتماعی است، استعدادهای فراوانی در سراسر ایران اسلامی هستند که چون دیده نمی شوند، شکوفا نشده و حذف می شوند، اما این برنامه به افراد مدد می دهد تا اولا دیده شوند و ثانیا تحت آموزش مربیان قرار گیرند و ثالثا کمک های مالی دریافت کنند، نفس دیده شدن موضوعیت دارد و آینده شغلی افراد را نیز تحت تأثیر قرار می دهد.
از طرفی دیگر برنامه به بیننده حس خوبی می دهد، رقابتی جذاب در حضور داورانی جذابتر، به همراه نشان دادن توانایی های ملت و جوانان ایران در ایجاد کارهای خارق العاده و صحنه های محیّر العقول و لذت بخش و القاء حس "ما میتوانیم" و "چیزی از غرب کم نداریم" به بیننده، از نکات دیگر این برنامه بود. برنامه به راستی سرگرم کننده و جذاب و خانوادگی بود و ساعات خوشی را برای خانواده های ایرانی در کنار یکدیگر رقم میزد.
اما مشکل ما با عصر جدید اینها نیست، مشکل اصلی ما شبکه معانی موجود در روح این برنامه و فضای فکری و فرهنگی است که به فرهنگ و مخاطب میدمد. این برنامه تجسد و عینیت یافته شبکه ای از معانی است که در فرهنگ اسلامی مقبوح و مذموم است.
به برخی از این معانی دقت بفرمایید: دیده شدن، مسابقه، پیروزی، شهرت، نمایش بصری، درآمد زایی، استعدادیابی (به معنای مادی زمینی آن)، اجرا برای کسب رأی و پول در آوردن از هنر، مقوله ی سرگرمی مخاطب و ...، فرهنگ پشتیبان این معانی یک فرهنگ مادی است. البته هیچ کسی با استعدادیابی در سطح مادی آن مشکلی ندارد اما مسأله ضریبی است که به این قبیل استعدادها داده می شود و حصری است که صورت می گیرد.
مسابقه در امور دنیوی در هر سطح و مرتبه ای در فرهنگ دینی مذموم است، چون حیثیت مادی انسان را آبی دوباره زده و طراوتی خاص میبخشد و از روحانیت وی می کاهد، فلذا سباق کراهت دارد، مگر جایی که در خدمت هدف والا چون جهاد فی سبیل الله و امثال آن قرار گیرد[۳]، آنچه در فرهنگ دینی و قرآنی بدان دعوت شده مسابقه دادن و پیشی گرفتن در کسب فضائل روحانی و معنوی و حرکت به سوی کمال و قلل انسانیت است، «سَابِقُوا إِلَیٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِ»[۴]، «وَسَارِعُوا إِلَیٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ»[۵]، «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَٰئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»[۶].
به بیان دیگر، انسان موجودی است، با استعدادهای گوناگون و متنوع و در هر کدام می تواند به بی نهایت میل کند، اما کدام استعداد بایستی شکوفا شود و به آن ضریب بالا در فعالیت های فرهنگی داده شود و کدام استعداد باید علاوه بر شکوفا شدن برای زندگی مادی، مهار شده و در خدمت استعدادهای والاتر قرار گیرد؟ سبقت گرفتن در سنخ دوم است که اصالت داشته و انسان را به موجودی وراء زمان و مکان تبدیل می کند.
روح معانی حاکم بر برنامه عصر جدید به حدی بر آن سیطره دارد که حتی اگر ورزش باستانی و زورخانه ای سنتی ما بخواهد در قالب آن ریخته شود، بایستی قلب ماهیت کرده و متناسب چارچوب آن درآید. توضیح آنکه ورزش زورخانه ای و سنتی ما، ورزشی است برای جسم در ذیل روح، آنچه در این ورزش موضوعیت دارد اولا جنبه ی روحانی و نفسانی است، و سپس در پرتو آن جسم تربیت میشود.
ریاضت جسم مرحله ای مقدماتی و تمهیدی برای حرکت روحانی و جدایی از منیّت و نفسانیّت است[۷]، و این شبکه ی معانی بتمامه با بدنسازی و ورزش های غربی چون فوتبال و بسکتبال و والیبال غیره متفاوت است، در ورزشهای مدرن محوریت با تربیت جسم و خودنمایی و لذت تماشاگر و درآمدزایی و قهرمانی و امثال ذلک است.
علت آن است که در دو فرهنگ متفاوت دو نقطه ی کانونی متغایر وجود دارد، و ورزش که تجسد این نقاط کانونی و معنایی در حیطه ی مادی است، رنگ آنها را به خود می گیرد. به همین دلیل است که ورزش زورخانه ای پیوندی ناگسستنی با عرفان و اخلاق دارد، در ظاهر قرائت اشعار والای توحیدی و وِلایی به همراه ضربی خاص ناظر به رعایت موازین شرعی و در باطن آن دریایی از آداب پهلوانی یافت می شود. اما همین ورزش زورخانه ای زمانی که به عصر جدید می آید و در قالب دو گروه جوانمردان ایران زمین (در فصل دوم) و پهلوانک های ایران زمین (در فصل سوم) عرضه می شود، بایستی ماهیت آن تغییر یابد.
آنچه موضوعیت می یابد هماهنگی و نظم و جذابیت های بصری است، باید چشم نواز باشد، تا در اجرایی چند دقیقه ای بتواند رأی جمع کند. البته مردم ایران چون به فرهنگ و تمدن خود بها میدهند، از این قبیل کارها بسیار لذت بده و معمولا رای میدهند، لکن آنچه مورد غفلت قرار می گیرد تفاوت معنای نهفته در چنین اجرایی است.
اتفاق دیگری که در عصر جدید بر آن پافشاری می شود، تقلیل هنر از جایگاه والای آن به نازل ترین رتبه یعنی جذابیت بصری و ابزار درآمدزایی است. توضیح آنکه هنر اسلامی ابزار تعالی روح آدمی و واسطه ی انتقال معانی عالی و مفاهیم والاست.
سریع ترین راه برای کندن از ظلمات أرض و اتصال به نورانیت آسمان، هنر است؛ چون هنر، اگرچه کالبد مادی در آن موضوعیت دارد لکن اولا و بالذات از جنس معنا و متعلق به بُعد روحانی انسان است.
هنر از جذابیت مادی شروع ولی به تعالی روح و ارتقائی نفسانی ختم می شود. نمونه ی اعلای چنین هنری در قرآن کریم و سپس در اشعار عرفانی بزرگانی چون حافظ و مولانا یافت میشود[۸]. اما "عصر جدید" چه درک و در ادامه مواجهه ای با هنر دارد؟ چه میزان به معنای ریخته شده در کنار کالبد آن توجه می شود؟ اگر خواننده ای به روی صحنه می آید در نظر داوران چیزی جز فالش نبودن و صوت خوش و ابعاد ظاهری و مادی موضوعیت دارد؟ همچنین کارهای به اصطلاح هنری دیگری که در این برنامه پخش و مورد واکاوی داوران قرار گرفت، در کدام اثر بر این تعالی بخشی تأکید شده و معنی بر صورت غلبه پیدا کرده یا حداقل در وزان آن مورد توجه قرار است؟ نسبت امثال گروه مجاز که در فصل دوم تا فینال رفت و گروه بیت باکس بارکد و گروه ستاره ی هستم و فرشتگان نینجا و امثال ذلک با چنین هنری چیست[۹]؟
آیا در چنین نمایش هایی چیزی فراتر توازن و هارمونی صوتی یا تصویری و کارکردی به غیر از چند ثانیه سرگرمی برای مخاطب دارد؟ «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا ۖ وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ ۚ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ»[۱۰].
اما مشکل از کجاست؟ علت آن است که ابعاد متعدد فرهنگ مادی و شبکه معنای آن در تار و پود چنین فرمی از برنامه راه یافته است. این صورت برنامه همانند چارچوب نظری و روش تحقیق در پژوهش های علوم انسانی است، مادامی چارچوب نظری و روش تحقیق برآمده از پیش فرض های عمیق تمدن غرب باشد، نتیجه ی تحقیق مغایر با فرهنگ قرآنی-اسلامی تحقق پیدا خواهد کرد ولو محقّق مسلمانی مومن و مقیّد به آموزه های اسلام و نیّت تحقیق نیز نیّتی والا و درست باشد.
و اما برنامه ی "حسینیه معلّی" را بایستی جهشی در عرصه ی صدا و سیمای جمهوری اسلامی و هنر انقلاب قلمداد کرد. واقع آن است که فرم سطحی و ظاهری برنامه که شبیه حضور چهار داور[۱۱] و یک مجری و اجراست، در قدم نخست قدری رهزن می نماید که نکند همان شبکه ی معنایی در یکی از مقدّس ترین و آسمانی ترین هنرهای اسلامی یعنی مداحی راه یافته است! اما هر کس یک قسمت از برنامه را کامل مشاهده کند، نظرش عوض خواهد شد.
اولا هیچ چیزی شبیه به محتوای مسابقه و برتری و مرحله ی بعد و قهرمانی و ... در برنامه مشاهده نمی شود، در این مسابقه همه برنده اند، چون روح حاکم بر مداحی این مصرع حافظ است که «ارادتی بنما تا سعادتی ببری».
برنامه بیشتر شبیه یک گعده ی مداحی است، عده ای عاشق با هم حاضر شده اند، تا از یکدیگر حال معنوی دریافت کنند، در کنار آن چند نوجوان هم می آیند و در کنار عرض ادبی که می کنند، چند نکته از اساتید و مادحین معروف فرا می گیرند و از همه مهمتر با فرهنگ مداحی نزد نوکرای قدیمی تر ابی عبدالله (علیه السلام) آشنا میشوند.
ادب ویژه ی مادحین عزیز اولین چیزی است که به چشم می زند، احترام به بزرگتر، پرهیز از نظر دادن در مورد مداحی افرادی که جوانی را پشت سر گذاشته اند، کلیدواژه ی "از محضرتان استفاده کردم و یاد گرفتم" که از زبانشان نمیافتد. توجه به معنی و پرهیز از توجه های بیش از اندازه و رهزن به قالب و فرم خواندن[۱۲]، دعوت و تشویق به فراگرفتن مداحی از نزد اساتید و پیرغلامان اهل بیت علیهم السلام به نوجوانان و جوانان، و از همه مهم تر چشمان اشکبار و حال خوش مجری و مداحان بزرگوار همه گواه سخن این حقیر است.
مادحین با فرد مدعو همراه می شوند، به محتوای شعر توجه می کنند، با معانی عالیه به وجد می آیند و آن را اظهار می کنند، وسط اجرای طرف مقابل خود می خوانند و یا یک بیت مشابه اضافه می کنند، بعد از اجرای فرد مدعو می روند و دست پیرغلامان را می بوسند، با مداح مدعو هندی و پاکستانی برنامه ای مشترک اجرا می کنند و در کنار نونهالان و سالخوردگان نشسته بر صندلی زانو می زده و خود را هم قد وی می کنند و به اجرا می پردازند.
"حسینیه ی معلی" فضای معنوی و حال خوشِ موجود در مداحی را به مخاطب تلویزیونی انتقال می دهند. در این برنامه ما با یک شبکه ی معنایی بومی و اسلامی که محصول هزار سال ابراز ارادت و مودت به خاندان عترت و طهارت علیهم السلام است مواجه هستیم.
از نکات قابل توجه آن است که مادحین بزرگوار انقدر غرق صحنه و درگیر حال خود هستند که بازی نمی کنند، در انتخاب الفاظ تأمل نمی کنند، اصلا انگار مخاطب تلویزیونی وجود ندارد، به راستی آنچه هستند و آنچه به نظرشان می آید را بدون خودسانسوری و با همان لحن و گویش خاص خود بیان می کنند.
خلاصه آنکه "حیسینه معلّی" را می توان یک حرکت فرهنگی رو به جلو و یک الگوی ارتقای برنامه سازی قلمداد کرد، یعنی به آن فرهنگ اصیل و معانی عالیه، اکنون ابتکار و جذابیت و هنر نمایش نیز افزوده شده است، بی آنکه معنی دچار تحریف شده یا تحت تأثیر فرم و قالب قرار گیرد.
امین اسدالله زاده
پی نوشت ها:
[۱] مناسب بود در همین راستا به برنامه ی "خندوانه" و در ادامه "جوکر" نیز مورد واکاوی قرار میگرفت، لکن به دلیل پرهیز از تطویل بحث از آن صرف نظر شد.
[۲] نهج البلاغه، خطبه ۱
[۳] رُوِیَ عَنِ اَلْعَلاَءِ بْنِ سَیَابَةَ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ شَهَادَةِ مَنْ یَلْعَبُ بِالْحَمَامِ قَالَ «لاَ بَأْسَ إِذَا کَانَ لاَ یُعْرَفُ بِفِسْقٍ» قُلْتُ فَإِنَّ مَنْ قِبَلَنَا یَقُولُونَ قَالَ عُمَرُ هُوَ شَیْطَانٌ فَقَالَ «سُبْحَانَ اَللَّهِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ «إِنَّ اَلْمَلاَئِکَةَ لَتَنْفِرُ عِنْدَ اَلرِّهَانِ وَ تَلْعَنُ صَاحِبَهُ مَا خَلاَ اَلْحَافِرَ وَ اَلْخُفَّ وَ اَلرِّیشَ وَ اَلنَّصْلَ فَإِنَّهَا تَحْضُرُهَا اَلْمَلاَئِکَةُ» وَ قَدْ سَابَقَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ، أُسَامَةَ بْنَ زَیْدٍ وَ أَجْرَی اَلْخَیْلَ. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۴۸
[۴] الحدید:۲۱
[۵] آلعمران: ۱۳۳
[۶] الواقعة: ۱۰ و ۱۱
[۷] در ورزش های رزمی و سنتی مشرق زمین نیز آنچه اولا بالذات موضوعیت دارد روح و در پناه آن تربیت جسم است. اگرچه امروزه با بسط تمدن غربی و تبدیل ورزشهای رزمی به ورزشی مدال آور در المپیک و مطرح شدن هنرهای نمایشی رزمی در سینما و تلویزیون آن جنبه کاسته شده است، لکن اهالی مشرق زمین هنوز بر ماهیت روحانی آن تأکید داشته و سعی می کنند این معنی را در فیلمها و محصولات فرهنگی خود منعکس سازند.
[۸] اگرچه متأسفانه امروزه برخی به نحوی غرق در فصاحت و بلاغت و ادبیات قرآن و اشعار می شوند که از حقیقت آن باز می مانند.
[۹] لازم به ذکر است یکی از دلایلی رونق و استقبال مردمی از اجرای سرکار خانم فاطمه ی عبادی که در فصل نخست به قهرمانی رسید، توجه به جنبه ی معنا و قدرت روایتگری متناسب با فرهنگ اسلامی-ایرانی در کنار نقاشی با شن بود.
[۱۰] الحدید: ۲۰
[۱۱] تعبیر "داور" به تسامح مورد استفاده قرار گرفته است، والا در ادامه روشن خواهد شد که هویت مادحین بزرگوار اصلا داوری نیست.
[۱۲] برای مثال آقا سعید حدادیان به نوجوانی که با دستگاههای موسیقی آشنایی داشت، اولین توصیه اش این بود که گاهی زیاد غرق این فضا شدن فرد را از دستگاه ابی عبدالله خارج می کند. مواردی از این قبیل زیاد بود، اساتید به نوجوان دیگری که مداحی خود را به صوت بسیار خوش و تحریرهای زیبا آمیخته بود، تذکرهای بسیار عالی و دقیقی دادند.