به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب "حیات پس از مرگ" به قلم علامه سید محمدحسین طباطبایی (ره) به ارائه داستان های حیات انسان ها پس از مرگ پرداخته که در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.
فصل هشتم: نامه اعمال
خدای متعال می فرماید: وُکُلَّ اِنْسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرهُ فی عُنْقِهِ فی وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقیهُ مَنْشُوراً * اِقْرَأْ کِتابَکَ کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً (۲۱۴).
خدای متعال در این آیه بیان می دارد که «طائر» انسان را؛ یعنی همان عمل که او آن را به فال نیک یا بد می گیرد همراه او و ملازم او قرار داده است. بنابراین، طائر انسان، همان عمل اوست که به گردنش آویخته است و از این رو طائر در آیه، به «فی عنقه = بر گردن بودن» توصیف شده است.
اعمال انسان که به نفع یا زیان او ضبط و حفظ می شوند، در دنیا برای او محسوس نیستند؛ زیرا که «حواس» تنها با سطح و ظاهر اشیاء تماس پیدا می کنند و عمق و باطن امور را تنها از راه آثار و نشانه ها درک می کنند، ولی نشأه (جهان) دیگر جهانی است که همه نهان ها در آن آشکار می گردد و به آزمایش گذاشته می شود و همه چیز ظاهر و بارز می شود وَبَرَزُوا للَّهِ جَمیعاً ازاین رو طائر را به کتاب و نامه ای وصف کرده است که شخص آن را گشوده و آشکار می یابد.
خدای متعال می فرماید: اَحْصیهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ (۲۱۵) و نیز فرمود: بَلْ بَدالَهُمْ مَّاکانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ (۲۱۶) و در آن «احصاء = شماره کردن» و «بداء = آشکار شدن» و «لزوم = ملازم بودن» را به نفس اعمال نسبت داده است؛ زیرا که کتاب (نامه اعمال) خود اعمال و یا حقیقت آنها را در بر دارد نه خطها و نوشته هایی که در میان آنها طبق قرارداد و اصطلاح، بر مفاهیم معینی دلالت دارند.
خداوند متعال در این باره می فرماید: یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُالنَّاسُ اَشْتاتاً لِیُرَوْا اَعْمالَهُمْ * فَمَنْ یَّعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ * وَمَنْ یَّعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ (۲۱۷).
و نیز می فرماید: وَ لِیُوَفِّیَهُم اَعْمالَهُمْ وَهُمْ لا یُظْلَمُونَ (۲۱۸) و چند آیه دیگر که مضمونی شبیه به مضمون آیه های یاد شده دارند مانند: یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ اْلأِنْسانُ وَاَنَّی لَهُ الذِّکْری (۲۱۹) و یُنَبَّؤُا اْلأِنْسانُ یَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَاَخَّرَ (۲۲۰).
پیش از این، به این حقیقت اشاره کردیم که آن روز (رستاخیز) محیط به جمیع مراتب وجود است و همه آن مراتب را داراست و لذا همان طور که خود اعمال، حاضر و ظاهر می شوند، حقایق اعمال و واقعیتشان نیز حضور می یابند.
خداوند متعال در این باره می فرماید: وَتَری کُلَّ اُمَّةٍ جاثِیَةً کُلُّ اُمَّةٍ تُدْعی اِلی کِتابِها اَلْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۲۲۱)و این کتاب که در این آیه آمده است، همان کتاب مخصوصی است که خود اعمال را در بر دارد.
و نیز می فرماید: هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِ اِنَّا کُنَّا نَستَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۲۲۲) و این کتاب همان «کتاب مکنون» است که در آن، آنچه که در گذشته واقع شده و یا اکنون واقع می شود و یا در آینده واقع خواهد شد، همگی نوشته و ثبت گردیده است، چنانکه در اخبار آمده است که تمام نسخه ها (رونوشتها) ازروی این کتاب برداشته می شوند و اعمال نیز از روی آن استنساخ می گردند واین کتاب در برگیرنده حقیقت و واقعیت اعمال و حجت (مرجع و مدرک) دیگر کتابهاست و شاید مقصود از کتاب در آیه: وَاَشْرَقَتِ اْلاَرضُ بِنُورِ رَبِّها وَوُضِعَ الْکِتابُ (۲۲۳) همین کتاب باشد.
در کافی از حضرت صادق (علیه السلام) ضمن حدیثی که درباره لوح آمده، روایت شده است که: و آن کتاب مکنون است که تمام نسخه ها از روی آن می باشد. مگر شما عرب نیستید؟ پس چرا با وجوی که به یکدیگر می گویید انسخ (نسخه بردار) معنای کلام را درک نکرده اید. آیا چنین نیست که از روی کتاب دیگری که «اصل» است، نسخه برداری می کنید؟ این همان معنای سخن خداوند متعال است که می فرماید: اِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.
و نیز تفسیر عیاشی از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است که «هنگامی که روز قیامت شود، کتاب (نامه اعمال) انسان رابه او می دهند و می گویند: بخوان. راوی از امام (علیه السلام) سئوال کرد آیا آنچه را که در نامه هست می داند؟ امام (علیه السلام) پاسخ داد: خداوند متعال به یاد او می آورد و علیهذا هیچ چشم برهم زدن و گام برداشتن و سخن و عملی نیست که به یاد نیاورد، چنانکه گویی در همان لحظه انجام داده است و از اینرو می گویند: یا وَیْلَتَنا مالِ هذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَلا کَبیرةً اِلاَّ اَحْصیها (۲۲۴) .
تفسیر عیاشی روایت دیگری دارد از امام صادق (علیه السلام) که با مضمونی نزدیک به روایت یاد شده، نقل شده است. لازم به تذکر است که در این روایت، حضرت «قراءت» را به «ذکر = یادآوری» تفسیر فرمودند وما در دو رساله «افعال» و «وسائط» به طور مبسوطتری در این باره سخن گفته ایم.
موضوع دیگر اینکه: خدای متعال می فرماید: اِنَّا نَحْن نُحْیِی الْمَوْتی وَنَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَآثارَهُمْ (۲۲۵) و بنابراین، نگاشتن اعمال و ضبط آنها هم شامل افعال می شود که انسان به طور مستقیم انجام می دهد و هم شامل آثار و نتایجی که بر این افعال مترتب می گردد و نتیجتاً همگی مورد محاسبه و بازخواست قرار می گیرند. با توجه به این حقیقت و معنای این آیه یُنَبَّؤُا اْلأِنْسانُ یَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَاَخَّرَ (۲۲۶) نیز روشن می شود.
در تفسیر علی بن ابراهیم قمی از حضرت باقر (علیه السلام) راجع به عبارت «قدّم» و «اخّر» که در آیه آمده است، روایت شده که حضرت چنین فرمودند: «آنچه از خیر و شر که از پیش فرستد و یا به دنبال هر سنت و روشی که ابداع می کند، اگر شر و ناپسند باشد، بر گردن اوست و اگر خیر باشد، اجر و پاداشی نظیر اجر پیروان به او داده می شود، بدون آن که از اجر خود آنها کاسته شود».
خداوند به دنبال وَنَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَآثارَهُمْ (۲۲۷) فرموده است: وَکُلَّ شَیْ ءٍ اَحْصَیْناهُ فی اِمامٍ مُبینٍ (۲۲۸) و از این جا روشن می شود لوح محفوظ (که در این جا به عنوان امام مبین از آن یاد شده) نیز مرجع و مدرک حسابرسی بندگان قرار می گیرد، همچنانکه کتاب و نامه اعمال یک یک افراد نیز مرجع بازخواست واقع می شود.
و نیز روشن می شود که مقصود از کتاب در آیه: هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِ (۲۲۹) همان لوح محفوظ است؛ چرا که در این جا کتاب را به امامت که به معنای متبوعیت است توصیف فرمود و در آیه پیش آن را به این خصوصیت توصیف کرد که اعمال از روی آن نسخه برداری می شوند، بنابراین، هردو، یکی هستند.
علاوه بر بیان برخی از خصوصیات کتاب، این حقیقت نیز بیان شده است که بندگان، به دو نحو کتاب و نامه اعمالشان را دریافت می دارند: سعادتمندانه و شقاوتمندانه و در این باره آمده است: یَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لا تَخْفی مِنْکُمْ خافِیَةٌ * فَاَمَّا مَنْ اُوتیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ * اِنّی ظَنَنْتُ اَنّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ (۲۳۰).
تا آنجا که: وَاَمَّا مَنْ اُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ فَیَقُولُ یالَیْتَنی لَمْ اوُتَ کِتابِیهْ * وَلَمْ اَدْرِما حِسابِیَهْ (۲۳۱) مقصود از یمین و شمال = راست و چپ دوجنبه قوی و ضعیف انسان یا دو دست مرتبط با آن دو جنبه و یا دو جنبه سعادت و شقاوت است و مسلم این است که صرف دو دست راست و چپ مقصود نیست چنانکه برخی از محدثین ظاهر بین و دیگران این مقصود را تصور کرده اند؛ زیرا که خدای تعالی نفرموده: «اُوتِیَ کِتابَهُ لِیَمینِهِ» یا «لِشِمالِهِ» بلکه فرمود: بیمینه و بشماله که «باء» در اینجا مفید وساطت و سببیت است و شاهد بر این مطلب، این آیه شریفه است: فَاَمَّا مَنْ اُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ * فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِساباً یسیراً * وَیَنْقَلِبُ اِلی اَهْلِهِ مَسْرُوراً * وَاَمَّا مَنْ اُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ * فَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبوُراً (۲۳۲)
که دراینجا به جای «شمال»، «وراءظهره» به کار برده است و این دلیل بر این است که دست چپ مقصود نیست چرا که در این صورت «وراءظهره» نمی توانست این معنا را برساند.
شاهد دیگر، این آیه شریفه است: یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِاِمامِهِمْ فَمَنْ اُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَاُولئِکَ یَقْرؤُنَ کِتابَهُمْ وَلا یُظْلَمُونَ فَتیلاً * وَمَنْ کانَ فی هذِهِ اَعْمی فَهُوَ فِی اْلآخِرَةِ اَعْمی وَاَضَلُّ سَبیلاً (۲۳۳)؛ زیرا در این آیه فرموده است آنها را «بامامهم» می خواند نه «لامامهم» در صورتی که در موارد دیگر که وساطت مقصود نبود «لام» به کار برده است و فرمود: کلُّ اُمَّةٍ تُدْعی اِلی کِتابِها (۲۳۴) و نفرمود: «بکتابها»، بنابراین «الدعوة بالامام = فراخواندن به توسط امام» غیر از «الدعوة الی الکتاب = فرا خواندن به سوی کتاب» است.
(پس از آن که خدای متعال به طور اجمال، فرا خوانده شدن همه مردم را به توسط امامشان ذکر نمود) تفصیل آن را نیز بیان کرده است: گروهی از آنان کتابشان را از جانب «یمین» دریافت می دارند، پس این یمین همان امام حق آنهاست که به توسط او فرا خوانده می شوند: یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِاِمامِهِمْ و به جای آنکه بفرماید: گروه دیگری به توسط شمال کتابشان را دریافت می دارند، فرمود: وَمَنْ کانَ فی هذِهِ اَعْمی فَهُوَ فِی اْلآخِرَةِ اَعْمی وَاَضَلُّ سَبیلاً (۲۳۵) و از این تغییر سیاق می توان فهمید که دریافت کتاب به توسط «یمین» در آخرت همانا نور و روشنایی و راهیابی است، چنانکه فرموده است: یَسْعی نُورُهُمْ بَیْن اَیْدیهِمْ وَبِاَیْمانِهِمْ (۲۳۶).
وَالَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ اُولئِکَ هُمُ الصِّدّیقُونَ وَالشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ اَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ (۲۳۷) و از اینجا روشن می شود که «نور» همان «امام» است و مراد از خوانده شدن به توسط او ملحق شدن هرگروه به امام خودشان است.
سخن در این باره زیاد است که در اینجا مجال ذکر آن نیست؛ امّا کوتاه سخن این که مراد از «یمین» و «شمال» می تواند همان مبارکی و میمنت و نامبارکی و شومی و سعادت و شقاوت باشد، نه دو دست راست و چپ و شاهد این مدعا اینکه در سوره واقعه از دو گروه، یک بار به: وَاَصْحابُ الَْیمینِ ما اَصْحابُ الَْیمینِ (۲۳۸) و: وَاَصْحابُ الشِّمالِ ما اَصْحابُ الشِّمالِ (۲۳۹) تعبیر شده است.
و باردیگر به: فَاَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ما اَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ * وَاَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما اَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ (۲۴۰) تعبیر شده است.
و بار سوم، عبارت دیگری به کار رفته و چنین آمده است: وَاَمَّا اِنْ کانَ مِنْ اَصْحابِ الْیَمینِ * فَسَلامٌ لَکَ مِنْ اَصْحابِ الَْیمینِ * وَاَمَّا اِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبینَ الظَّالّینَ * فَنُزُلٌ مِّنْ حَمیمٍ (۲۴۱) و به جای اصْحابُ الشِّمالِ، الْمُکَذِّبینَ الضَّالّینَ را قرار داد، بنابراین، اصحاب شمال، اهل شقاوت و تکذیب حق و گمراهی می باشند و گویی که این اشاره به آیه: وَمَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ ... اَلَمْ تَکُنْ آیاتی تُتْلی عَلَیْکُمْ فَکُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ * قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا وَکُنَّا قَوْماً ضالّینَ (۲۴۲) است که در آن نیز گروهی را به تکذیب و شقاوت و ضلالت یاد می کند.
قبلاً گفتیم که این آیه درباره اهل شقاوتی است که از پیروان گمراه ادیان و یانقض کنندگان پیمان ائمه حق باشند و اما کفار منکر خدا و ادیان مشمول این آیه نیستند؛ زیرا خدای متعال هیچ گونه وزن و ارزشی برای آنها قائل نیست و لذا هیچگونه کتاب و حسابی برای آنها وجود ندارد (بدون حساب و کتاب، معاقب خواهند بود).
خلاصه اینکه: اصحاب شمال (گروه چپ) عبارتند از شقاوتمندان و گمراهان و از این رو آنها ضمن سخنی که خدای متعال از آنها نقل می کند می گویند: ما اَغْنی عَنّی مالِیَهْ * هَلَکَ عَنّی سُلْطانِیَهْ (۲۴۳) و همین امور هم بوده است که آنان را از پیروی حق در عین اعتراف و اقرار به آن، باز داشته است. بنابراین، هرکدام از دو گروه سعادتمندان و شقاوتمندان به وسیله امامشان فرا خوانده می شوند و به امامشان می پیوندند و به او محلق می شوند و از راه او کتابشان را دریافت می دارند و این پیوستن به امام وبه اوملحق شدن، همان معنایی است که در اخبار طینت و سعادت و شقاوت ذاتی آمده است و در آینده به آنها اشاره می شود ان شاءاللَّه.
به همین علت اهل شقاوت، کتاب (نامه اعمال)شان را از سوی چپ و از پشت سر دریافت می دارند، چون امامان آنها در روبروی آنها هستند در حالی که صورتهای آنها رو به پشت و وارونه و درهم شده است. خدای متعال درباره فرعون می فرمایدیَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیمَةِ فَاَوْرَدَهُمُ النَّارَ (۲۴۴).
و نیز می فرماید: یا اَیُّها الَّذینَ اُوتُواالْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَّطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی اَدْبارِها (۲۴۵).
و نیز می فرماید: قیلَ ارْجِعُوا وَرائَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً (۲۴۶)
و در سابق گفتیم که «نور» همان «امام حق» است.
اعتبار نیز، این معنا را تأیید می کند؛ زیرا که انسان، با هستی دنیائیش یعنی بدن و جسمش، قوا و احساساتش، به همان نحو که از نزد خدای حکیم و خبیر نازل شده و پروردگار علیم و قدیر او را تدبیر نموده است، رو به سوی جلو و جانب راست دارد و دو جانب چپ و پشت، در واقع نقطه پایان قوا و از بین رفتن احساس هستند.
انسان هنگامی که راه شقاوت پیشه کند و به زمین و عالم مادی بچسبد و از هوی و هوس خویش پیروی کند، در حقیقت رو از حق برتافته و روی خویش را به زمین دوخته است و وقتی در روز قیامت، نزد پروردگارش بایستد و برای حسابرسی احضار شود، در حالی است که صورتش به طرف پشت برگردانده شده و وضع نابینایی دارد و هماره گیج و مدهوش و حیران به سوی مقصدی در حرکت است که نمی داند کجاست و چه کاری انجام می دهد و یا چگونه رفتاری با او خواهند کرد.
باید دانست که امام حق و کسانی که به وسیله او فرا خوانده می شوند، بر امام باطل و گروهش، اشراف و قاهریت دارد. خدای متعال می فرماید: اِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتی وَنَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَآثارَهُمْ وَکُلَّ شَیْ ءٍ اَحْصَیْناهُ فی اِمامٍ مبُّینٍ (۲۴۷)، در این آیه کتاب را که در برگیرنده تمام امور چه سعادت و چه شقاوت است به امامت توصیف فرمود.
و نیز خدای متعال می فرماید: هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِ اِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۲۴۸) و طبق این آیه «امام» که همان «کتاب» است، در مورد هردو گروه (سعید و شقی) قضاوت می کند و بر آنها مشرف و غالب است. این سخن منافاتی با آنچه که سابقاً گفتیم ندارد که: «دعوت به سوی کتاب» با «دعوت به وسیله امام» فرق دارد؛ زیرا که خدای متعال، نامه های اعمال را به امامت توصیف نفرمود بلکه صفت الزام (ملازم قرار دادن) و تابعیت را برای آنها آورده است و فرمود: وَکُلَّ اِنْسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ (۲۴۹) و تنها «لوح محفوظ» را که اعمال از روی آن استنساخ می شوند به امامت توصیف فرمود و این «لوح محفوظ» است که نامه های اعمال از روی آن صورت برداری می شوند و امام، مقتدای محور تمام امور جهان می باشد.
لازم به تذکر است که خدای متعال در آیات زیادی امامت را به ولایت تفسیر نموده لکن درباره خود، تنها «ولایت» به کار برده است نه امامت؛ چرا که مقتضای امامت، نوعی سنخیت و همگونگی بین امام و مأموم است. و خلاصه این که: امام حقّ، ولیّ مؤمنان است، و ائمه باطل، اولیای کافران. البته وجه تمام اینها واضح و روشن است و با توجه به این حقایق گره از بسیاری از احادیث که می گویند: صاحبان ولایت در روز قیامت بین مردم، حکومت و قضاوت می کنند، گشوده می شود و در آینده برخی از آنها را می آوریم ان شاءاللَّه.
باید توجه داشت که کتاب (نامه اعمال) به دو گروه از مردم داده می شود، البته یک گروه دیگر نیز هست که غیر از این دو گروه هستند و آنها همان السَّابِقُونَ الْمُقَرَّبُونَ می باشند.
خدای متعال می فرماید: وَکُنْتُمْ اَزْواجاً ثَلثَةً * فَاَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ما اَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ * وَاَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما اَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ * والسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * اُولئِکَ لْمُقَرَّبُونَ (۲۵۰) و این «سابقون المقربون» همان «مخلصون» بندگان خالص خداوند هستند که از جریانات «نفخ صور» و «احضار» و «میزان» و مانند آنها مستثنا می باشند و همچنین از موضوع دادن کتاب نیز استثنا شده اند و به زودی خصوصیات دیگری از احوال و اعمال آنها در روز قیامت خواهد آمد.
بنابراین، کتاب و نامه اعمال در مورد دیگر گروه هایی که مرتکب اعمال نیک یا بد شده اند، جریان می یابد، مگر معاندین و منکرین که آنها مستثنا شده اند، البته به آن صورت که قبلاً گفتیم.
خدای متعال می فرماید: وَکُلَّ اِنْسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فی عُنُقِهِ (۲۵۱) و این در مورد کسانی است که دارای اعمال نیک و بد هستند و اما کسانی همچون «مخلصین» که از سطح عمل فراتر رفته اند و جز خدا هیچ نیستند و نیز کسانی که اعمالشان حبط (تباه و نابود) شده است همچون تکذیب کنندگان انبیا و منکران لقاءاللَّه. این دو گروه هریک به صورتی، اساساً حساب و کتابی ندارند.
خداوند تعالی فرموده است: وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقیهُ مَنْشُوراً و محتملاً این کتاب چیزی است غیر از «طائر»ی که بر گردن انسان آویخته می گردد (گریبانگیر او می شود)؛ زیرا اگر این کتاب، همان طائر بوده، جا داشت که بفرماید: «وَنُخْرِجُهُ کِتاباً» در حالی که فرمود: وَنُخْرِجُ لَهُ کِتاباً بنابراین، این آیه هم سیاق با آیاتی مانند: وَاِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ (۲۵۲) می باشد، و به دنبال آن فرموده است: اِقْرَأْ کِتابَکَ کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً (۲۵۳) و از این آیه چنین به دست می آید که وضع کتاب و کیفیت خواندن آن، با وضع و کیفیت آن در دنیا فرق دارد و تنها نوعی یادآوری است.
خدای تعالی می فرماید: یُنَبَّؤُااْلأِنْسانُ یَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَاَخَّرَ (۲۵۴) این آیه درباره جزئیات اعمالی است که آن روز، به یاد انسان آورده می شوند.
خدای تعالی فرموده است: بَلِ اْلأِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصیرَةٌ (۲۵۵)
و این آیه درباره وضع انسان، به طور اجمال و سربسته است و خود او به آن آگاه و بصیر می باشد و در گذشته، روایتی را که کیفیت خواندن کتاب را بیان می کرد، آوردیم، وَاللَّهُ الْعالِمُ.
پی نوشت ها:
(۲۱۴) - سوره اسراء، آیه ۱۳ و ۱۴.
(۲۱۵) - سوره مجادله، آیه ۶.
(۲۱۶) - سوره انعام، آیه ۲۸.
(۲۱۷) - سوره زلزال، آیه ۶ - ۸.
(۲۱۸) - سوره احقاف، آیه ۱۹.
(۲۱۹) - سوره فجر، آیه ۲۳.
(۲۲۰) - سوره قیامت، آیه ۱۳.
(۲۲۱) - سوره جاثیه، آیه ۲۸.
(۲۲۲) - سوره جاثیه، آیه ۲۹.
(۲۲۳) - سوره زمر، آیه ۶۹.
(۲۲۴) - سوره کهف، آیه ۴۹.
(۲۲۵) - سوره یس، آیه ۱۲.
(۲۲۶) - سوره قیامت، آیه ۱۳.
(۲۲۷) - سوره یس، آیه ۱۲
(۲۲۸) - همان
(۲۲۹) - سوره جاثیه، آیه ۲۹.
(۲۳۰) - سوره حاقه، آیه ۱۸ - ۲۰.
(۲۳۱) - سوره حاقه، آیه ۲۵ و ۲۶.
(۲۳۲) - سوره انشقاق، آیه ۷ - ۱۱.
(۲۳۳) - سوره اسراء، آیه ۷۱ و ۷۲.
(۲۳۴) - سوره جاثیه، آیه ۲۸.
(۲۳۵) - سوره اسراء، آیه ۷۲.
(۲۳۶) - سوره حدید، آیه ۱۲ و ۱۹.
(۲۳۷) - همان
(۲۳۸) - سوره واقعه، آیه ۲۷ و ۴۱.
(۲۳۹) - همان
(۲۴۰) - سوره واقعه، آیه ۸ و ۹.
(۲۴۱) - سوره واقعه، آیه ۹۰ - ۹۳.
(۲۴۲) - سوره مؤمنون، آیه ۱۰۳ - ۱۰۶.
(۲۴۳) - سوره حاقه، آیه ۲۸ و ۲۹.
(۲۴۴) - سوره هود، آیه ۹۸.
(۲۴۵) - سوره نساء، آیه ۴۷.
(۲۴۶) - سوره حدید، آیه ۱۳.
(۲۴۷) - سوره یس، آیه ۱۲.
(۲۴۸) - سوره جاثیه، آیه ۲۹.
(۲۴۹) - سوره اسراء، آیه ۱۳.
(۲۵۰) - سوره واقعه، آیه ۷ - ۱۱.
(۲۵۱) - سوره اسراء، آیه ۱۳.
(۲۵۲) - سوره تکویر، آیه ۱۰.
(۲۵۳) - سوره اسراء، آیه ۱۴.
(۲۵۴) - سوره قیامت، آیه ۱۳ و ۱۴.
(۲۵۵) - همان