خبرگزاری حوزه | ایستگاه متروی طالقانی، جزو ایستگاههای نسبتاً عمیق از سطح خیابان محسوب میشود و اغلب افراد لازم است از پله برقی برای خروج از ایستگاه استفاده کنند و تعداد پلههای عادی از قطار تا خیابان نسبتاً زیاد است.
اما امروز پلهبرقی خاموش بود و وقتی با جمعی از قطار پیاده شدیم و مجبور شدیم از پله ها بالا بیاییم، در میانه راه متوجه شدیم که پله برقی خراب نیست و فقط برای نظافت خاموش شده است.
درگیری لفظی مردم به ویژه سه پیرمرد و مرد میانسالی که مشکل زانو داشت با ماموران نظافت مترو از همان لحظه شروع شد. لحن معترضین تند بود و الفاظ توهینآمیز استفاده میشد. البته چون اغلب میانسال بودند، الفاظ رکیک نبود.
مامور اعلام کرد که معذور است و باید به مسئول اعتراض شود. جمعیت حدود ده نفره به سمت دفتر مسئول ایستگاه رفتند. مسئول داشت از دفترش خارج میشد. او هم مردی متولد دهه شصت یا اواسط پنجاه بود. وقتی هجمه معترضین را دید، به جای عقبنشینی، تند شد که من فقط با یک نفر میتوانم صحبت کنم وگرنه حرف نمیزنم. تنش بیشتر شد. اما پیرمرد معترض اصلی گفت با من صحبت کنید. مسئول درباره ساعت کاری شرکتهای نظافتی توضیح داد و اینکه بر اساس برآورد، این ساعت خلوتترین ساعت ایستگاه است که میشود پله را خاموش کرد و نظافت کرد. پیرمرد حرفش این بود که اگر من دچار اختلال تنفس شدم و در همین پلهها فوت کردم، این توضیح شما به چه دردی میخورد. حتما باید یک نفر فوت کند تا مسئله برای شما شهرداری جدی و بحرانی شود؟!
پیشنهادی که به ذهن اغلب افراد در همان چند دقیقه رسیده بود این بود که با شرکتهای نظافت توافق کنید که بین ساعت ۱۰ شب تا ۶ صبح که مترو تعطیل است کارشان را انجام دهند. اما مسئول بدون دلیل میگفت نمیشود و شرکتها قبول نمیکنند.
قصد ادامه داستان که بینتیجه ماند را ندارم. این یک روایت کوتاه و روزنوشت از یک مورد بسیار کوچک در امور مرتبط با حکمرانی بود. در طول یکسال گذشته از دولت، این امکان فراهم شد که سه وزارتخانه را با دقت بیشتری ببینم و بررسی کنم. روایت گرههای حکمرانی در مقیاسهای بزرگ و کلان مثلا در داخل یک وزارتخانه با زیرمجوعههای خود عجیب و مهم و شنیدنی است. وقتی به هیئت دولت و ساختار کلی دولت میرسیم اوضاع پیچیدهتر میشود و کارهای که باید با توافق چند وزارتخانه انجام شود تقریباً نشدنی است و بعد وقتی به نسبت بین قوا میرسیم باز همین پیچیدگی ضریب بیشتری میگیرد.
اوضاع بهم ریخته بین بیش از هشتاد دستگاه اجرایی کشور، واقعیت غیرقابل انکاری است.
باید بپذیریم که دچار مجموعه از مسائل در حکمرانی هستیم که بعضاً ریشه تاریخی دارند و برخی از مشکلات چندین قرن در این کشور ریشه دواندهاند.
اینکه کسی ادعا کند راهحل را میداند هم یک شوخی بیمزه بیشتر نیست. از سال ۱۳۰۰ تا الان که یک قرن میگذرد، افراد و جریانهای مختلفی از داخل و خارج کشور سعی کردند حکمرانی در ایران را به دست بگیرند و اصلاح کنند اما همگی موفقیتها و شکایتهایی داشتهاند که به نظر میرسد همچنان شکستها با اختلاف جلوتر هستند. از آقای آرتور میلسپو که از نیروهای درجه یک ایالات متحده برای اصلاح امور مالی اداری بود و دوبار در سالهای ۱۳۰۱ و ۱۳۲۱ به ایران آمد و بعد با ناراحتی و اخراج رفت تا مشاورین موسسه هاروارد که در دهههای سی و چهل در ایران بودند و تصمیمات مهمی برای تغییر حکمرانی در ایران گرفتند و اختیارات زیادی داشتند اما در نهایت با اعلام شکست رفتند و ...همگی تلاشهایی است که لازم است با جزئیات بررسی کنیم. لازم است روند برنامهریزی در کشور از دهه سی تا الان را ببینیم. چرا این حجم تحصیلکرده ایرانی و غیرایرانی که در دانشگاههای خوب درس مدیریت و اقتصاد و ...خوانده بودند نتوانستند ما را به یک ساختار حکمرانی خوب برسانند؟ آیا راهحل این است؟ آیا با اصرار و تکرار بر مسری که قبل و بعد از انقلاب جواب نداده است، مشکل حل میشود؟
قطعاً تمام معترضین این روزها، ایده براندازی ندارند و حاضر نیستند اجماع ملی فعلی را بدون داشتن جایگزین مشخص تغییر دهند. به ویژه متولدین دهههای چهل و پنجاه و شصت نگاه متفاوتی از دهه هفتادیها و هشتادیها نسبت به آینده ایران دارند و از ترکیب عقل و خشم آنها در کنار شور و انگیزه و هیجان جوانترها به عنوان نیروی موثر برای ایجاد تغییرات در حکمرانی بهره برد.
جمهوری اسلامی، سیامین حکومت پس از ورود مادها به فلات ایران است و جزو معدود حکومتهایی است که چند ویژگی را با هم دارد.
ویژگیهایی مثل اینکه به طایفه و خاندان خاصی مثل اغلب حکومت های پیشین متصل نیست و به صورت موروثی منتقل نمیشود. تمامیت ارضی کشور در حد قابل قبولی تامین است و اقوام فعلأ زیست ملی را پذیرفتهاند و حکومت دارای تمرکز سیاسی است. استقلال در رای و نظر حکومت نسبت به قدرت های شرق و غرب همچنان برقرار است و علاقهمندان به هر دو سو، هنوز نتوانستهاند استقلال کشور را مخدوش کنند و همین موارد آنقدر قابل توجه است که میتواند افراد دلسوز را قانع کند که اصلاح وضعیت و ایجاد اجماع ملی در زمانه جمهوری اسلامی ایران، کمهزینهترین و ممکنترین و شاید تنها راه پیشروی ایرانیان نسبتاً مسلمانانِ نسبتاً مدرن باشد.
محسن دنیوی