به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین سید رحیم توکل در سلسله جلسات درس اخلاق مجتمع آموزش عالی فقه اظهار داشت: خداوند مهربان که مالک و حاکم بر کل جهان هستی و قادر بر همه چیز است، مالکیت و حاکمیت از آن او است تمام حمد و ستایش نیز به ذات پاک او برمی گردد و او بر هر چیز توانا است او از اسرار درون سینه ها اگاه است و آنچه را در آسمانها و زمین است می داند و از آنچه پنهان یا آشکار می کنید با خبر است و خداوند از آنچه در درون سینه هاست آگاه است.
استاد اخلاق حوزه علمیه افزود: در قرآن کریم آیههای زیادی آمده که خدا به بندگانش از رگ گردن نزدیکتر هست و از راز دلها آگاه است و در تشریح آیه " خَتَمَ اللَّهُ عَلیٰ قُلوبِهِم وَعَلیٰ سَمعِهِم ۖ وَعَلیٰ أَبصارِهِم غِشاوَةٌ ۖ وَلَهُم عَذابٌ عَظیمٌ" ادامه دادند: اهل تقوا را گفتیم اهل پرهیز و بعد در شرحش آیات قرآنی را که پیرامون آن هست عرض کردیم: اهل ذکر، یعنی تنبه و توجه و هشیاری. اینها کسانی بودند که فوراً فطرتشان پاسخ داد و آن پاسخ را پذیرفتند و به قبول تلقی کردند شدند مؤمن.
وی ادامه داد: خدای متعال هم، اینان را چون اهل تقوا بودند (تقوا در پائینترین مراحل) مواظبت میکردند به راه خطا نروند مراقب بودند حقیقت را نپوشانند و اسیر موانع فهم حقیقت نشوند و لذا شدند اهل هدایت. البته گفتیم: این تقوا در همهٔ مراحل هدایت کار خودش را میکند. یعنی بعد از این مرحله اول که تقوای آنها موجب شد به ایمان و به حق روی بیاورند، بعد از این مرحله، در هر درجهای که بالا میروند، باز اگر تقوا در آنها باشد آنها را به جلو میبرد، هدایت آنها را بیشتر میکند و بصیرت بیشتری به آنها میدهد این گروه اول.
سخنران این مراسم یادآور شد: گروه دوم آن کسانی هستند که بر آن جهالت و بیخبری پافشاری میکنند. اگر این ایمان جدید با انگیزههای نفسانی آنها مواجه شد و در جهت مقابل این انگیزهها قرار گرفت این جابهجایی اینکه آن ایمان را که حقیقت است بپذیرند، تسلیم آن انگیزههای نفسانی خودشان میشوند که آن انگیزهها این ایمان را رد میکند. اما آن انگیزهها چیست؟
آیتالله توکل خاطرنشان ساخت: فرض کنید که حق در یک جامعهای مطرح میشود، عدهای در آن جامعه قدرت دارند و تسلیم به این حقیقت مستلزم این است که پایههای قدرت آنها متزلزل بشود. مثلاً: اندیشهٔ حاکمیت اسلام و حاکمیت قرآن و الله امروز در یک جامعهای مطرح بشود، اولین کسی که با او مخالفت خواهد کرد آن کسی است که حاکمیت او بر یک اساس ضد خدایی بنا گذاشته شده و این طبیعی است که او قبل از اینکه ستیزهگری بکند، با این ایمان جدید مقابله میکند و بهخاطر آن انگیزهها در دل آن را پس میزند. یا فرض کنید وقتی این فکر جدید مطرح شد، کسی که سالها نقطهٔ مقابل آن را ترویج مینمود و برای او استدلال کرده، حاضر نیست بهآسانی در مقابل فکری که علیه آن یا چیزی که به طور طبیعی ضد آن هست تلاش کرده تسلیم این فکر بشود.
نظر شما