چهارشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۱ - ۰۸:۳۸
گوشه ای از سرگذشت شهید ادواردو آنیلی 

حوزه/ خانواده آنیلی وقتی از مسلمان شدن ادواردو مطلع می شوند دیگر رهایش نمی کنند، به شکل های مختلف آزارش می‌دهند، از تمام امتیازات و امکانات مالی و موقعیتی محرومش می کنند و حتی چند باری او را در یک آسایشگاه کاملا یهودی بستری می کنند.

خبرگزاری حوزه | جوانی با ماجرایی حیرت انگیز که شاید زندگی این جوان را بتوان یکی از بارزترین مصادیق این آیه دانست: «یریدون لیطفئوا نور الله بأفواههم والله متم نوره و لو کره الکافرون»(صف،۸)‏

ماجرا از آن جا شروع می شود که یک جوان ایتالیایی که اتفاقا تنها وارث یکی از ثروتمندترین و بانفوذترین شخصیت‌های ایتالیاست تا حدی که می‌توان او را شاهزاده ایتالیایی دانست، در اثر یک اتفاق در کتابخانه دانشگاه، با کتاب قرآن آشنا می شود و این آشنایی سرآغازی است برای تحولی بزرگ در نهاد این جوان که کسی نیست جز ادواردو آنیلی، فرزند آنیلی بزرگ، صاحب کارخانه‌های فراری، فیات، چندین بانک، بنگاه های بزرگ تجاری، تیم یونتوس و ...

ادواردو شیفته تعالیم آسمانی قرآن شده و مسلمان می شود؛ اما ماجرا اینجا تمام نمی شود،چرا که او ۴ سال بعد از طریق آشنایی با یکی از کارکنان وقت سفارت ایران در ایتالیا، آقای قدیری ابیانه، با انقلاب اسلامی ایران آشنا می‌شود و این آشنایی سرآغازی می شود برای پذیرفتن مذهب تشیع.

ادواردو که حالا نام مهدی را برای خود برگزیده، مدتی بعد در سفر به ایران با امام دیدار می کند و شیفته سادگی، معنویت و در عین حال ابهت و عظمت امام می شود.

امام از او می خواهد که کنارش بنشیند و پس از طرح چند پرسش پیشانی او را می بوسد (ماجرای این دیدار در کتاب خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی آورده شده).او در این سفر در نماز عید فطر تهران به امامت آیت الله خامنه‌ای نیز شرکت کرده که تصویر آن موجود است.

ایگورمن خبرنگار روزنامه لاستامپا ایتالیا می‌گوید:«وقتی ادواردو از ملاقاتش با امام و تحت تاثیر قرار گرفتنش صحبت می‌کرد، من احساس کردم که امام‌ خمینی او را سحر کرده است».
شاید بتوان گفت این ملاقات شروعی بود بر تمام ایستادن ها و مقاومتی که بعدها در زندگی ادواردو اتفاق می افتد.

خانواده آنیلی وقتی از مسلمان شدن ادواردو مطلع می شوند دیگر رهایش نمی کنند، به شکل های مختلف آزارش می‌دهند، از تمام امتیازات و امکانات مالی و موقعیتی محرومش می کنند و حتی چند باری او را در یک آسایشگاه کاملا یهودی بستری می کنند تا در ذهن، همه ادواردو را فردی معتاد، منزوی و دارای عدم تعادل روانی معرفی کنند که امکان سرپرستی ثروت پدر را ندارد.

او بارها این امکان را می یابد که به ایران بیاید و تحت حمایت دولت ایران قرار بگیرد، اما می ماند و برای به دست آوردن ثروت خانوادگی مبارزه می کند، چرا که می خواهد دست یهودی ها و افراد سود جو را از آن ثروت کوتاه کند و همچنین از آن برای حمایت از مسلمانان و معرفی و نشر دین اسلام استفاده کند.

بالاخره صهیونیسم و مافیای قدرت در ایتالیا حضور ادواردو را تاب نیاورده و در ۱۵ نوامبر سال۲۰۰۰ (۲۴ آبان۱۳۷۹) در یک واقعه مشکوک در سن ۴۶ سالگی او را به طرز مشکوکی به شهادت می رسانند.
جالب اینکه در یک اقدام برنامه ریزی شده و هماهنگ، مرگ او را یک خودکشی نشان داده و به سرعت پرونده را مختومه اعلام می کنند.

معدود خبرگزاری‌هایی در آن زمان سعی می کنند مشکوک بودن قضیه را گزارش دهند،اما اجازه این کار داده نمی شود و نحوه مرگ او به شکل عجیبی در رسانه‌ها حتی تا سال ها بعد سانسور می شود و اجازه درج هیچ خبری یا هیچ کار تحقیقی روی این شخصیت داده نمی شود.

کتاب ادواردو، در واقع روایتی است که سختی های تحقیق درباره این قتل را از دو نگاه به تصویر کشیده است؛ اول از نگاه خبرنگاری که بنا بر شواهدی مستند و کاملا روشن، به درستیِ این خبر(خودکشی ادواردو) شک کرده و تلاش می کند در رسانه های کشور-به اصطلاح آزاد-ایتالیا این مساله را مطرح کند، اما با وجودی که خودش یکی از خبرنگاران باسابقه و همچنین فرزند فرد با نفوذی است، موفق به چاپ گزارش خود به صورت کامل نمی‌شود؛ اما این اتفاق شک او را بیشتر کرده و به تحقیق درباره شخصیت ادواردو ادامه می دهد.

و دوم از نگاه یک گروه مستند ساز ایرانی که چند سال بعد، بر اساس شواهدی دریافته‌اند که ادواردو مسلمان بوده و احتمال شهادت او هست پس برای تحقیق درباره شخصیت او به ایتالیا سفر می کنند که البته این گروه هم با مشکلات فراوانی در جمع آوری اطلاعات مواجه می شوند.

در این کتاب به وضوح می توانید دست مافیای قدرت را در سانسور این جریان ببینید،آن هم نه فقط در سطح ایتالیا که فراتر از آن...


و اما عجیب اینکه این حقیقت نه تنها پنهان نمی‌ماند که امروز نام و راه شهید ادواردو آنیلی در دنیا، به ویژه در اروپا تبدیل به یک مکتب شده و بی شک امروز این نام چراغ راه و بارقه امیدی است برای تمام جوانان عدالتخواه و اسلام طلب در اروپا.

او برای خدا ایستاد، آن هم در دل خطر و در قلب سرزمین کفر و خداوند این ایستادگی و صبوری را خرید و پاداش آن را شهادت قرار داد و نام و یاد شهید هرگز خاموش نخواهد شد، بلکه هرروز بیش از پیش بر تارک تاریخ خواهد درخشید.

مصطفی محجوب

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha