یکشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۱ - ۱۳:۲۹
یادداشت رسیده | کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟

حوزه/ آزادی که امروز مدعیانش سر بر بوق تبلیغات می‌کنند، خفت و بی‌ارزشی توست و رسیدن به همان هدفی که سال‌هاست در پی آنند و آن چیزی نیست جز زیاده خواهی‌هایشان در مورد سرزمینی زر خیز که اگر این‌گونه نبود حتی به تکه سفال‌های ما هم رحم می‌کردند. سفالینه‌هایی که سال‌هاست زینت‌بخش موزه‌هایشان است.

خبرگزاری حوزه | برای بعضی چه تحفه‌ی نایابی‌است این شعارها. شعارهایی که با ظاهری از زر ورق می‌خواهد هویت یک قوم، یک ملت، یک جامعه را به یغما ببرد، آن‌هم به دست خود مردمانش. زر ورقی شبیه به تخم‌مرغ‌های شانسی بچگی، که هیچ وقت چیزی از آن همه زرق و برق عایدت نمی‌شد.

زن، ابزار خوبی بوده برای کسانی که در طول تاریخ خواسته‌اند به اسم آزادی یا برابری، نان سفره‌ی خودشان را گرم کنند. از آن میان زنانی هم بودند که با مطاع اندک یا هدفی بی‌ثمر، دست به همکاری زدند و بر آتش فتنه‌ها دمیدند. این حیله تکراری، گویا هنوز هم کاربرد دارد. آن هم با ادوات جدیدی به نام فضای مجازی، که هم در فضاست و هم مَجاز است از چیزی که نیست.
برای اثبات این ادعا نیاز نیست خودم را به سختی بیاندازم، چند ورقی از تاریخ همین سرزمین را ورق بزنم، می‌توانم ادعایم را ثابت کنم. بهره‌وری از این شعارها در طول تاریخ بوده و وقایع تاریخ را به‌نفع مصادره‌کننده‌ها تغییر داده‌است.
چه سوگلی‌هایی که برای جایگاه بهتر در حرمسرای شاهی، تن به همکاری با بیگانه می‌دهند. چه زنانی که که برای آرام شدن حقد و کینه‌شان هم پیاله دشمن می‌شوند.
برای مطاع اندکی پای خود را در منفورترین صفحات تاریخ این مرز و بوم ثبت می‌کنند.
از قرادادهای سنگین گرفته تا کشتن امیرکبیرها.


سود اصلی عاید کسانی می‌شود که دشمنی دیرینه با این آب و خاک دارند.

پس نباید تعجب کرد که دشمنان این کشور هنوز هم می‌توانند با همین نقشه نخ‌نما اهداف شوم خودشان را جلو ببرند.
زنان و مردانی هستند که به ثمن‌ بخس، تاراج به دارایی خود و مملکتشان می‌زنند.
سوال این‌جاست. کدام زن؟! کدام زندگی؟ کدام آزادی؟
از چه جنس زنی حرف می‌زنید؟ زنی که آزادی برایش کشف همه جنسیتش است و آزادی که فرجام آن افسار گسیختگی جنسی و فروپاشی خانواده است؟
یا آن آزادی که زن را با هویت الهی ودیعه در وجودش، می‌سنجد و معیار آن، نقش پررنگ اجتماعی او در رفتن به سوی جامعه متعالی‌ست؟
اصلا چرا راه دور برویم، قاطبه‌ی زنان ما چگونه هستند؟ اصلا این تعاریف برازنده وجود آن‌هاست؟


هویت دختر ایرانی و پسر ایرانی، همان چیزی هست که با او رشد کرده و بزرگ شده‌است. داستان‌هایی که شنیده و خودش را جای لیلی گذاشته، لیلی که نه زیبایی زائدالوصفی داشت و نه کار خرق عادتی کرده‌ بود. ولی هویت داشت برای کسی که قرار است با او زندگی کند. دختر ایرانی دوست دارد با مردی زندگی کند که مجنون‌وار همه‌ی زیبایی‌های دنیا را با لبخند او معاوضه نکند. بی‌راه نیست اگر بگوییم مردان ما هم ایستاده‌اند تا هرچه دارند از پول و وقت و آبرو برای لیلی زندگی خود صرف کنند، آن‌هم تا آخر عمر، بی چشم‌داشت به لیالی دیگر.
پس آزادی که امروز از او حرف می‌زنند نه از جنس اسلامی‌ ماست و نه ایرانی. به قول حافظ، (من از آن روز که در بند توام آزادم).
آزادی و رها شدن همان در بند معشوقی زمینی‌ست که تو را وصل معشوق آسمانی‌ات می‌کند. کیست که این‌گونه عشق را نپسندد؟ کجای دنیا به عشق این‌قدر بها داده؟ عرفای عالم بیایند و اگر توانستند این دلدادگی در دین اسلام را تفسیر کنند.


آزادی ما در کوچه‌ها نیست، آزادی از بند تنی نیست که هرچه جولان دهد کمتر آرام می‌شود.
شعرا در بند طره موی محبوبه‌ای هستند که در پس جلباب رخ نشان‌ نداده؛ نه این که خودت را بنمایی و محبوبت محبوبه بهتری پیدا کند.
چرا نگفتیم که این حجاب، به بند کشیدن آزادی افسار دریده غربی‌ست که ما با آن میانه‌ای نداریم. حجاب در بند کردن، هوسی‌ست که می‌آید و نیامده می‌رود و تو عشقی می‌خواهی همانند شرب مدام که لحظه لحظه گواراتر می‌شود.
زیرا وجود پاکت را خدا این ‌گونه سرشته است.
آزادی که امروز مدعیانش سر بر بوق تبلیغات می‌کنند، خفت و بی‌ارزشی توست و رسیدن به همان هدفی که سال‌هاست در پی آنند و آن چیزی نیست جز زیاده خواهی‌هایشان در مورد سرزمینی زر خیز که اگر این‌گونه نبود حتی به تکه سفال‌های ما هم رحم می‌کردند. سفالینه‌هایی سال‌هاست زینت‌بخش موزه‌هایشان است. برای نشان‌دادن از هویتی که خودشان ندارند و عاریه بگیر از تمدن ما هستند.
قدر خودمان را بدانیم. زر وجودمان را به نانجیبان عالم نفروشیم.

فاطمه میری

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha