خبرگزاری حوزه | وقتی میدان معادلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در پیچیدهترین ساحت خود واقع میشود؛ یا با عبارت دقیقتر وقتی اطلس کنشهای اجتماعی مبتنی بر مکاتب به تنگاها یا بزنگاههای تاریخی خود میرسد، طراحیهایی به میدان میآیند که در عین سادگی، تمام معادله میدان تمدن را تحت تأثیر قرار داده و نتیجه نبردهای تاریخی و تمدنی را عوض میکند!
* آزمایش یک نتیجه قطعی! / سماجت یا مواجهه لجوجانه؟!
قبل از طرح موضوع یا ترسیم ترکیب دایره واژگانی پیش رو؛ شاید اشاره به ماجرای قرآنهای بر نیزه صحنه صفین بتواند پایگاههای شناختی موضوع را دقیقتر ترسیم کند. آنچه تاریخ گواه داده چنین روایت میشود که «مالک اشتر سردار فاتح امیرالمومنین امام علی علیهالسلام به آستان خیمه معاویه رسید و حالا نوبت کور کردن چشم فتنه بود! اما فرمان امام مبنی بر بازگشت او رسید و او نیز بی درنگ به فرمان امامش لبیک گفت...» چه شد! مگر لشکر و سپاه اسلام غالب بر لشکر کفر نشده بود؟ چه واقعه جدیدی حادث شد که در کمتر از ساعتی تمام معادلات میدان نبرد تغییر کرد؟!
شناخت دینی و عملکرد صحیح مبتنی بر اندیشه دینی(معرفت) به صورت مستقل شاه بیت سبک زندگی دینی است که بیش از ۱۲۴ هزار پیامبر و نبی تا کنون منادی آن بودند! همین یک جمله تمام ماجرا را در بطن خود دارد؛ هرچند این روزها کلیشه ای جلوه میکند، اما میتوان برای آن بیش از ۱۱۸ بطن شناختی تشریح و تبیین کرد که ما در این تحلیل کوتاه قرار است فقط بخشی از اولین بطن آن را زمینه زمز گشایی مواجهات هتاکانه شارلی ابدوکنیم؛ بنابراین برای شکستن کلیشههای زمخت لازم است ساحتهای گوناگون آخرین نبرد تمدنی که در کالبد نبرد شناختی مفهوم میپذیرد، هرچند کوتاه نیز روایت شود.
* ساحت اول تاریخ؛ حاکمیت سبک زندگی مادی (استقراءگرایی و منطق زدگی)
بشر تا قبل از دوران ظهور پیامبران اولوالعزم از سوی انبیای الهی به نیکویی دعوت میشد و همواره مبتنی بر نص وجودی خود، راه رستگاری را به رهبری انبیای الهی می پیمود تا اینکه استقراءگرایی مبتنی بر منطق در نگرشهای او جاری شد؛ نسبی گرایی را پذیرفت و در منتهی رشد مادی خود که به ساختن سازههای عظیم الجسه و برخی از تکنولوژی های ویژه برای ساماندهی امور شهری دست یافت؛ تجربه گرایی محض را به عنوان تنها اسلوب شناختی خود انتخاب کرد و توانست در دوره های گوناگون با شگردهای مادی مختلف با انبیای الهی به تقابل مدنی برخیزد؛ چیزی که قرآن کریم از آن در قصص خود در قالب تاریخ قوم لوط و صالح و… یاد کرده است. چنین شد که نور هدایت بر زمین تابید و دوران بایسته های حُکمی (فقهی) آغاز شد، اما آنقدر زمین در تعفن آراء استقرایی پیش رفته بود که عذاب های گوناگون موجب محو و نابودی مطلق اقوام پیشین شد.
* ساحت دوم تاریخ؛ آغاز دوره اول ولایت محوری و ورود به دوران ظهور تمدنهای شناختی
بایستههای شناختی دین به عنوان آموزههای آسمانی در دوران دوم از عصر تمدنی خود به تقابل با سطح دیگری از مادیگرایی پرداخت تا جایی که این دوران را میتوان دوران تقابل ساختارهای مدنی با سرمایه داری محض عنوان کرد؛ زر و سیم در این دوران آنقدر بر شناختها حاکم شده بود که الگو و محور، پرستش شد و به طور کل مواجهات مدنی که شکل گرفته از فرائض آسمانی بودند دوباره با نوعی منطق گرایی، استقراء طلبی محض مخلوط و نوعی از الگوی نوع پرستی و نژاد پرستی را خلق کرد؛ این دوران بشر از آموزه های آسمانی به صورت ویژه برخوردار شد، اما کفر توانست عمده مبانی نظری خود را در برخی از قبایل مستقر کرده و ساختارهای شهری ویژه خود را دوباره بازسازی کند همین موضوع باعث شد که تاریخ هدایت برای دو تمدن متفاوت از برنامهها و رسالت های مدنی خود جا بماند.
* ساحت سوم تاریخ؛ آرایش اجتماعی مستکبران و پذیرش عمومی منطق زور
در این دوران حاکمیت مبتنی بر منطق دریافتی از آموزههای آسمانی، اما مبتنی بر درک صرف عُرف طراحی شده بود درواقع در این دوران نوعی از سرمایه داری با ساختارهای شبه دموکراتیک التقاطی تاریخی ایجاد شد و مبتنی بر عُرف استقرا پذیر توانسته بود طاغوتیترین ساختار را تصویر و شهرها را تا تاریک ترین و خفقان ترین حالت از الگوی حاکمیتی در اختیار بگیرد، عموما عُرف در این الگو با رفتارهای گمراهکننده کنش ها را تنظیم و معروف های خود را تدوین میکرد! همین موضوع باعث شده بود دوران استقرار امامت با فَترتی طولانی مواجه شود.
این دوران را میتوان حساسترین نقطه تاریخ بشر نیز عنوان کرد؛ دورانی که الگوی شناختی کفر در بالغ ترین حالت از ساختارهای حاکمیتی خود سراسر گیتی را در سیطره گرفته و کفر در ردای دین بر مردم حاکمیت خود را پس از حضرت موسی کلیم الله گستراند و توانست از تشنگی تاریخ که حاصل از فترت تاریخ حضور امام بود را با چهرههایی بدلی چاره کند!
* ساحت چهارم؛ بازآرایی معنویت و معرفت گرایی
جهان کفر به خیال خام خود ردای ولایت را بدل زده بود و الگویی از حاکمیت اشرافیت دینی را پوسته نرم و گمراهکننده الگوی حاکمیت استقراگرا و مادی خود کرده بود! درواقع باید گفت اینبار کفر همان الگوی دوران قبل از ساحت اول را در ظاهری دینی بر ملل و اقوام حاکم کرده بود و منتهای نژاد پرستی را در منتهای مادیگرایی و سرمایه داری با نام دین و دین محوری دنبال میکرد؛ اینجا بود که مفهوم کفر در ادراک مدنی جایگاه عرفی پیدا کرد و واژه آن در نصوص تاریخی به عنوان نهاد هدایت درخشید؛ برای همین عیسی (روح الله) معنویت دینی را در نوعی از سبک زندگی نوین با عنوان عرفان ترویج و تبلیغ کرد تا حافظه فطری بشر دوباره بازشناسی شود، اما این داروی نهایی برای عبور از این بحران نبود؛ بلکه انتظار برای ظهور پنجمین ساحت از مدنی ترین الگوی حاکمیت دینی در سرنوشت بشریت گنجیده بود؛ الگویی که اقوام و ملل را در کالبدی یکپارچه به نام اُمت (مدنی ترین الگوی حاکمیت صالحان) مستقر میساخت و امامت را به عنوان حبل الله المتین برای صیانت و حراست از یکپارچگی برآمده از معرفت مدنی میکرد.
باید اعتراف کرد که معرفت بشر هرچقدر در این دورانها رشد کرد؛ ادوار تاریخی فترت و دوران تجربه دوران تاریخ کوتاهتر میشد تا جایی که در پنجمین ساحت همین دور و تکرار این زمان به ساعتی کاهش یافت و نیزه ها در دل کاغذهای قرآن نما؛ قرآن را به بند کشیدند تا خیمه گاه کفر سقوط نکند، این تجربه در دو دوره تاریخی پیش از این در فرایندی همچون دوران ۲ هزار و پانصد ساله نوح نبی بطول انجامیده بود!
اما شارلی ابدو کجای این پازل تاریخ تمدن است!؟ چه ماموریتی از این تجربه تاریخ تمدن را دوباره میخواهد بازسازی کند؟!
برخلاف تصور عُرف کارشناسان و تحلیلگران شارلی ابدو در حال بازآرایی یکی از حساسترین رویدادهای تاریخ تمدن است، واقعهای که تکرار آن میتواند أجل معین شده ساختارهای استعماری را به تعویق انداخته و ماهیت تمدنی را عوض کند!
مرور ساحتهای تمدنی تاریخ علاوه بر کوتاه شدن دورهها و حلقههای تکرار تاریخ در مقابل روح تعالی یافته صالحان یک نتیجهی دیگر را نیز به دنبال داشت و آن اینکه نظام تشریع و تبیین که به دنبال استقرار و تحقق اُمت یکپارچه دینی است (در حالی که تمام موجودیت خود را مبتنی بر مدنیت مکتبی و منظومه اندیشه دینی میداند) بر رشد مدنی برای تحقق و رشد زیرساخت های نظام واحد جهانی مقاومت میکند و تمام موجودیت احکام خود را فقط به رشته و شجره طیبه ولایت گره میزند.
از آن عصر روز پاییزی سال ۲۰۰۶ که شارلی ابدو به ساحت نبی گرامی اسلام هتاکی کرد تا اولین روزهای سرد ۲۰۲۳ که هتاکی به ساحت ولایت مطلقه فقیه را مشق میکرد؛ فقط یک هدف دنبال میشد!
هرچند عموم کارشناسان این هتاکی را عجز و بیچارگی اربابان شارلی ابدو در مقابل قدرت نظام دینی میدانند و این تحلیل نیز از نظر نگارنده صحیح است، اما باید توجه داشت که صحنه گردان شارلی همان اربابانی هستند که در سومین ساحت از تاریخ تمدن همه موجدیت مادی و استقرایی خود را در ردای به ظاهر دینی مخفی و لجبازی اسرائیلی را به جای سماجت تمدنی قالب کردند و این نشان از نبوغ منطقی، استقرایی و مادی فرزندان فرعون است.
* این جریان که منتهای هوش مادی و سرمایه داری را در تاریخ خود ثبت و تجربه گرانی در این باره دارد! چرا این رفتار به ظاهر اشتباه را تکرار میکند!؟
این مفهوم سؤال برانگیز فقط یک پاسخ دارد! هرچند فهم منطقی این پاسخ برای همه کارشناسان میسر و ممکن است، اما درک آن در کنار تأمل (در متن چهار ساحت بیان شده) نیازمند تفکر عمیق در ساختار واژگانی تحلیل حاضر است.
در تمام ساحت های تاریخ، بشریت در مدار صراط مستقیم همواره با رشد و تعالی روح و روان خود مبتنی بر اندیشه و آموزه های دینی مواجه بوده است و همواره از تجارب گران تاریخ مادی خود عبرت گرفته است. هر قدر در تاریخ معرفت دینی خود مراتب شناخت دینی را ادراک کرده، دشمن (جهان کفر) فتنههای خود را به صورت ترکیبی بر تاریخ ملل عارض میکند تا بتواند از تحیر مدنی برای استقرار الگوی تحکم فرعونی خود بهره جوید! این تقابل هر قدر با رشد اندیشه مدنی مواجه باشد، دوران تکرار و میزان ترکیب دسیسه ها نیز تقویت و توسعه خواهد یافت تا آنکه عصر جنگ شناختی در تمام ابعاد آن شکل بگیرد!
در دوران جنگ شناختی، دشمن از رفتارهای ترکیبی برای تحیر و لغزش ملل مورد هدف خود استفاده میکند تا آنجا که بتواند بر آنها حاکم باشد و ملتها را در کالبدهای گوناگون به بند بردگی خود بکشد و وقتی ملتها دیگر فریب دسیسه های ترکیبی جنگ شناختی را نخورند سادهترین فتنه ها جریان پیدا میکند! در چنین زمانی ملتها مبتنی بر آموزه های خود دچار تردید میشوند و یا آنکه در شرایطی ساده وادار به عبور از ارزشهای خود خواهند شد! و شارلی ابدو میخواهد جهان اسلام را وادار به بیاخلاقی منتهی به گسست تمدنی کند!
اگر در مواجهه ابدو، نظام اسلامی ایران به عنوان اُم القرای جهان اسلام همچون ساختارهای خشک وهابیت واکنش نشان دهد مسلماً تحیری جهانی واقع خواهد شد که میتواند مستعمره های اسرائیل را که امروز روح آزادی و بصیرت در آنها دمیده شده را به فرزندان فرعون بازگرداند! بر همین اساس از تحریک داعش برای امنیت زدایی از اروپا تا تحریک اذهان جهانی در ماجرای زلزله ترکیه همه در دایره تجویزهای ساده اما تمدن شکن یهود در نقاب شارلی ابدو است…
همه مراقب باشند؛ منطق ما در مواجهه با هتاکی ها تدبیر و مدارا و رفتاری مبتنی بر نرمش قهرمانانه است...
محمد جعفری، پژوهشگر حوزه