به گزارش خبرگزاری حوزه، خطبه قاصِعَه، طولانیترین خطبه نهج البلاغه است که محتوایی اخلاقی و اجتماعی دارد و موضوع آن نکوهش تعصب و خودپسندی است. این خطبه در اواخر حکومت امیرالمؤمنین(ع) در کوفه ایراد شده و امام در این خطبه درباره تفرقه اجتماعی هشدار داده و عاملان آن را سرزنش میکند و حوزه نیوز در شماره های گوناگون به انتشار متن، ترجمه و شرح آن خواهد پرداخت.
- متن بخش هجدهم خطبه
وَ إِنِّی لَمِنْ قَوْمٍ لَا تَأْخُذُهُمْ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ، سِیمَاهُمْ سِیمَا الصِّدِّیقِینَ وَ کَلَامُهُمْ کَلَامُ الْأَبْرَارِ، عُمَّارُ اللَّیْلِ وَ مَنَارُ النَّهَارِ، مُتَمَسِّکُونَ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ، یُحْیُونَ سُنَنَ اللَّهِ وَ سُنَنَ رَسُولِهِ (صلی الله علیه وآله)، لَا یَسْتَکْبِرُونَ وَ لَا یَعْلُونَ وَ لَا یَغُلُّونَ وَ لَا یُفْسِدُونَ، قُلُوبُهُمْ فِی الْجِنَانِ وَ أَجْسَادُهُمْ فِی الْعَمَل.
- ترجمه بخش هجدهم خطبه (آیت الله مکارم شیرازی)
من از کسانی هستم که در راه خدا از هیچ ملامتی هراس ندارند، از کسانی که سیمایشان سیمای صدیقان و گفتارشان گفتار نیکان است. از کسانی که شبها را با عبادت آباد می کنند و (در طریق هدایت مردم) روشنی بخش روزهایند، از کسانی که دست به ریسمان قرآن زده و سنّتهای خدا و رسولش را احیا می کنند، تکبّر نمیورزند و برتری جویی ندارند، خیانت نمی کنند و فساد به راه نمی اندازند، دلهایشان در بهشت و بدنهایشان در میدان عمل است.
- شرح بخش هجدهم خطبه (آیت الله مکارم شیرازی)
من از این گروهم!
سرانجام امام(علیه السلام) در بخش نهایی خطبه به معرّفی خویش می پردازد، و آنچه را در سابق برای معرفی خود فرموده بود کامل می کند تا از یک سو به آنچه در این خطبه آمده، قوّت و عمق و اتقان بیشتری ببخشد، زیرا ایمان به گوینده و عمق علم و تقوا و بینش و آگاهی او به خواننده پیام می دهد که سخنانش را جدّی تر بگیرد و از سوی دیگر نسل جوانی که در میان یاران او بودند و از سوابق امام آگاهی نداشتند، آگاهی پیدا کنند و از سوی سوم همه بدانند که این بیانات نه به جهت دنیا بوده، نه تقویت پایه های حکومت، بلکه هدفی جز هدایت امّت به صراط مستقیم در آن نبوده است. حضرت در اینجا دوازده وصف برای خویشتن بیان می کند که هر یک فضیلت بزرگی از فضایل انسانی است.
نخست می فرماید : «من از کسانی هستم که در راه خدا از هیچ سرزنشی هراس ندارم»؛ (وَ إِنِّی لَمِنْ قَوْم لاَ تَأْخُذُهُمْ فِی اللّهِ لَوْمَةُ لاَئِم).
گاه انجام وظیفه، مخالف افکار و خواسته های گروهی از افراد جامعه است، در اینجا افراد سودجو و عافیت طلب یا ترسو از انجام وظیفه سرباز می زنند، مبادا هدف تیرهای ملامت و سرزنش قرار گیرند. مرد خدا کسی است که اگر همه مردم به راه خطا بروند و او راه صواب را در برابر خود ببیند از پیمودن آن نهراسد و رضای خدا را بر رضای خلق مقدّم دارد و در رأس چنین جمعیّتی امیرمؤمنان علی(علیه السلام) ـ بعد از پیامبر اکرم ـ قرار داشت و این ویژگی در همه اهل بیت عصمت بود که یکی از نمونه های بارز آن امام حسین(علیه السلام) و قیامش در کربلاست.
قرآن مجید نیز درباره گروهی از مجاهدان راه خدا این وصف را بیان کرده، می فرماید : «(یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِم ذَلِکَ فَضْلُ اللهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ)؛ آنها در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ ملامت گری هراسی ندارند، این فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) می دهد».(۱)
در دومین و سومین وصف می فرماید : «از کسانی که سیمایشان سیمای صدیقان و گفتارشان گفتار نیکان است»؛ (سِیمَاهُمْ سِیمَا الصِّدِّیقِینَ، وَ کَلاَمُهُمْ کَلاَمُ الاَْبْرَارِ).
«صدّیقین» همان راستگویانی هستند که در صف مقدّم تصدیق کنندگان پیامبران درآمده اند و اعمالشان گفتارشان را تصدیق می کند و در آیه ۶۹ سوره نساء هم ردیف پیامبران ذکر شده اند؛ آنجا که می فرماید: (فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِمْ مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ...).
«ابرار» کسانی هستند که در سوره «هل أتی» هجده وصف برای آنها بیان شده است، اوصافی که دارنده آن را به بالاترین مقام قرب خدا می رساند و می دانیم این اوصاف درباره پنج تن، (علی(علیه السلام) و فاطمه زهرا و حسن و حسین(علیهم السلام)) وارد شده است.
سپس در چهارمین و پنجمین وصف می فرماید : «از کسانی که شبها را با عبادت آباد می کنند و (در طریق هدایت مردم) روشنی بخش روزهایند»؛ (عُمَّارُ اللَّیْلِ وَ مَنَارُ النَّهَارِ).
تعبیر به «عمّار» جمع عامر یعنی آبادگر به جهت آن است که شب زنده داری و عبادات شبانه روح و جان انسان را آباد می کند و به آن صفا و روحانیّت می بخشد و دلهای مرده از گناه را با آب حیات بخش توبه زنده می سازد و تعبیر به «منار» اشاره به برجهای بلندی است که سابقاً در مسیر راههای بیابانی قرار می دادند و بر فراز آنها چراغی روشن می کردند تا مسافران گمراه نشوند (شبیه علائم راهنمایی امروز).
آری این قوم همانند آنها مردم را در مسیر راه به سوی خدا و سعادت و خوشبختی راهنمایی می کنند تا به بیراهه ها نیفتند و گرفتار غولهای بیابان نشوند.
در بیان ششمین و هفتمین وصف می فرماید : «از کسانی که دست به ریسمان قرآن زده و سنّتهای خدا و رسولش را احیا می کنند»؛ (مُتَمَسِّکُونَ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ؛ یُحْیُونَ سُنَنَ اللّهِ وَ سُنَنَ رَسُولِهِ).
منظور از تمسّک به «حبل قرآن» یا این است که به آن توسّل جسته شود تا انسان از چاه طبیعت و هوای نفس بیرون آید و به اوج قرب خدا صعود کند و یا اینکه به وسیله آن، آب حیات، از درون زمین وجود انسانی بیرون کشیده شود و یا در گذرگاه های خطرناک دنیا با تمسّک به حبل قرآن از سقوط در دره گمراهی نجات حاصل گردد.
در روایتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می خوانیم که به هنگام ایراد حدیث ثقلین، در توضیح اهمیّت قرآن فرمود: «کِتابُ اللهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّماءِ إلَی الاَْرْضِ؛ کتاب خدا ریسمانی است کشیده شده از آسمان به زمین (که عالم مُلک با ملکوت را پیوند می دهد و وسیله ارتقا را فراهم می سازد).(۲)
«احیای سنّت خدا و سنّت پیامبر» عمل کردن به واجبات الهی که در قرآن آمده و فرایضی است که پیامبر فرض نموده است ؛ نه فقط عمل کردن، بلکه دعوت عامه مردم به سوی آن نیز لازم است.
در هشتمین و نهمین و دهمین و یازدهمین وصف می فرماید: «از کسانی که تکبّر نمی ورزند و برتری جویی ندارند و خیانت نمی کنند و فساد به راه نمی اندازند»؛ (لاَ یَسْتَکْبِرُونَ وَ لاَ یَعْلُونَ، وَ لاَ یَغُلُّونَ(۳) وَ لاَ یُفْسِدُونَ).
این چهار وصف در واقع به یکدیگر مرتبط اند؛ مستکبران دائماً به سوی برتری جویی می روند و برای رسیدن به اهداف نامشروع خود دست به خیانت و فساد می زنند، قرآن مجید می گوید: «(إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا)؛ شاهان جبّار هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند، آنجا را به فساد می کشند»(۴)، و نیز می فرماید : «(تِلْکَ الدَّارُ الاْخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِی الاَْرْضِ وَلاَ فَسَاداً)؛ این سرای آخرت را تنها برای کسانی قرار می دهیم که اراده برتری جویی در زمین و فساد را ندارند».(۵)
با توجه به اینکه خیانت و فساد در اینجا به صورت مطلق آمده، خیانت و فساد در عقاید و اخلاق و اموال و تمام شؤون زندگی را شامل می شود.
سرانجام در دوازدهمین وصف که جامعیّت فوق العاده ای دارد، می فرماید : «ما از کسانی هستیم که دل هایشان در بهشت و بدن هایشان در میدان عمل است»؛ (قُلُوبُهُمْ فِی الْجِنَانِ، وَ أَجْسَادُهُمْ فِی الْعَمَلِ).
اشاره به اینکه هدف آنها بسیار والاست و جز به رضای خدا و بهشت جاویدان او نمی اندیشند و به همین دلیل بدنهایشان پیوسته در مسیر طاعت حق و عمل به وظایف الهی و انسانی است.
قابل توجّه است که خطبه با نفی تکبّر و استکبار آغاز می شود و با همان پایان می یابد و این یکی از شئون فصاحت و بلاغت است که پایان سخن با آغاز آن پیوند بخورد.
به راستی قوم و جمعیت یا افرادی که واجد این اوصاف دوازده گانه باشند، برترین انسان ها هستند؛ وجودشان در دنیا پربها و در آخرت مایه افتخار و نجات برای پیروانشان است.
بارالها ما را در خط و مسیر آنها قرار ده و توفیق پیروی از برنامه های آنها عنایت فرما و دست ما را از دامنشان در دنیا و آخرت کوتاه مفرما!
پی نوشت:
۱. مائده، آیه ۵۴ .
۲. مجمع البیان، ذیل آیه ۱۰۳ سوره آل عمران: (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً).
۳. «یغلّون» از «غلل» بر وزن «اجل» یا «غلول» بر وزن «غروب» به معنای خیانت گرفته شده؛ یعنی آنها خیانت نمی کنند.
۴. نمل، آیه ۳۴ .
۵. قصص، آیه ۸۳ .
نظر شما