به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از بوشهر، استان بوشهر در حماسه دفاع مقدس نقش بسزایی داشت و در این راه شهدای بسیاری را تقدیم کرده است؛ بزرگترین پایگاههای نظامی کشور در استان بوشهر قرار دارد و طی هشت سال دفاع مقدس این استان در جبهههای زمینی، هوایی و دریایی نقش ویژه و مهمی ایفا کرده هرچند که شهدای آن آنچنان که باید و شاید به نسل امروز همچون دهه هشتادی ها و نودی ها معرفی نشده اند. خبرگزاری حوزه قصد دارد در قالب پرونده ای ویژه و نگاه به تاریخ مجاهدت شهدای این استان در دوران دفاع مقدس، به معرفی آنان بپردازد.
شهید سید مرتضی طاهری
شهید «سید مرتضی طاهری» جوان تحصیل کرده و فرهیختهای بود که علاوه بر موفّقیت در تحصیل علم و دانش، در تحصیل خصلت های عالی انسانی نیز موفّقیت شایانی به دست آورده بود. وی همیشه آرزو داشت اولین شهید روستای خود باشد و این آرزوها را قبل از شهادتش بارها به دوستان و نزدیکان عنوان میکرد.
معلّم شهید «سیدمرتضی طاهری» در ۷ مرداد ماه ۱۳۳۷در روستای «محمدآباد» شهرستان «دشتی» از توابع استان بوشهر در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود. دوران دبستان را در روستای خود، ولی به دلیل نبودن مدرسه راهنمایی در روستا، مقطع راهنمایی را در خورموج ثبت نام کرد و این مقطع را نیز با موفّقیت سپری نمود. پس از آن، جهت ادامه تحصیل به بوشهر رفت و در سال ۱۳۵۳ در دبیرستان پهلوی این شهر، در رشته علوم تجربی مشغول به تحصیل شد و در خردادماه سال ۱۳۵۷ به اخذ مدرک دیپلم در این رشته نائل آمد.
در زمان پیروزی انقلاب، جوانی بیست ساله بود. او در برپایی تظاهرات علیه رژیم شاه، علیرغم وجود خفقان و خشونت از سوی مزدوران رژیم،حضور بسیار فعّالی داشت و در پیشاپیش مردم، در راهپیماییها شرکت میکرد و علیه رژیم ستمشاهی شعار میداد. او به همین خاطر بارها و بارها به دردسر افتاد اما هیچ وقت دست از مبارزه علیه طاغوت نکشید. با مظاهر طاغوتی شدیداً مبارزه میکرد و دیگران را هم دعوت به مبارزه مینمود و خود در این زمینه پیشتاز بود.
می خوام به امام خمینی (ره) خدمت کنم
شهید «سیدمرتضی طاهری» به تمام معنا مُرید و شیدای امام(ره) بود و آن بزرگوار را با تمام وجود دوست میداشت. او از وقوع انقلاب اسلامی که دست بیگانگان و استعمارگران را از مقدّرات کشور اسلامیمان قطع و استقلال و آزادی را برای ملّت بزرگ ایران به ارمغان آورده بود، به غایت دلشاد بود. امام امت(ره) را برجستهترین شخصیت جهان اسلام پس از ائمه معصومین(ع) میدانست و عشق و ارادت والایی به آن بزرگوار داشت. مادرش دراینباره میگوید:«هر موقع از زن و زندگی برایش حرف میزدم و میگفتم که باید زن بگیری و تشکیل خانواده بدهی، میگفت که هنوز زود است ازدواج کنم. من فقط دلم میخواهد درس بخوانم و به جبهه بروم و برای رهبرم، امام خمینی (ره)، خدمت کنم.»
در کنکور سراسری سال ۱۳۵۸ شرکت کرد و در رشته تعلیمات دینی و عربی دانشکده «تربیت معلّم پسرانه شهید رجایی شیراز» قبول شد و در تاریخ ۳۱ شهریورماه ۱۳۶۰ تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته مذکور با معدّل ۹۹/۱۶ به پایان رساند. این شهید بزرگوار، با کسب مدرک فوق دیپلم در رشته تعلیمات دینی و عربی، در مهرماه سال ۱۳۶۰، خود را جهت استخدام، به اداره آموزش و پرورش بخش «خورموج» معرفی کرد و به عنوان آموزگار، به استخدام آموزش و پرورش درآمد.
هنوز ۱۰ روز از استخدام رسمیاش در آموزش و پرورش نگذشته بود که به دلیل فراخوانی متولّدین ۱۳۳۷ به خدمت سربازی، در مورّخه ۲۳ آبان ماه ۱۳۶۰ خود را به بخش وظیفه عمومی ژاندارمری وقت خورموج معرفی کرد و از آن تاریخ به بعد مشغول انجام خدمت گردید. او پس از پایان آموزش، به جبهههای جنوب اعزام شد و در عملیات پیروزمندانه بیتالمقدّس که منجر به آزادسازی خرّمشهر گردید، شرکت کرد.
شهید «سید مرتضی طاهری» در عملیات مذکور، جمعی گروهان سوم گردان ۱۷۴ تیپ ۳ لشکر ۲۱ حمزه بود و در دومین روز انجام عملیات یعنی در مورّخه ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ در خرّمشهر به شهادت رسید.
شهید در ساعت ۱۰ شب مورخه ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ همراه با تنی چند از همرزمانش، جهت خنثی کردن مین، به نزدیکی مواضع دشمن در خطّ مقدّم میروند. پس از انجام موفّقیتآمیز مأموریت، در حال برگشت، لاستیک چرخ ماشینشان توسط دشمن، هدف اصابت خمپاره واقع میشود و شهید طاهری نیز از ناحیه صورت و پشت کتف چپ شدیداً مجروح میگردد. این شهید، تا ساعت ۱۱ صبح همان روز نیز زنده بود، اما، چون نیروی کمکی برای اعزام مجروحین به عقب نرسیده بود، به شهادت میرسد. شهید طاهری همیشه آرزو داشت که اولین شهید روستا باشد و خدا نیز این آرزوی او را برآورده کرد.
چگونگی خبردار شدن مادر از شهادت فرزند
مادر شهید درباره چگونگی خبردار شدن از شهادت فرزندش چنین میگوید: «فرزند شهیدم، سیدمرتضی در آخرین دفعه اعزام به جبهه، پس از مدّتی نامهای از اهواز برایم فرستاد و در طی آن عنوان کرد که این هفته برمیگردم. ما هم خانه را تمیز کرده و خود را مهیای استقبال از سیدمرتضی نمودیم.در همان روزها و درحالیکه همگی منتظر برگشتن سیدمرتضی بودیم، یکی از دوستانش به نام آقای محمود غلامی درب منزلمان آمد و شروع کرد به گریه کردن. گفتم: محمود! چه شده؟ چرا گریه میکنی؟ پس مرتضی کو؟ محمود با چشمانی گریان گفت: پیکر پاک شهید سیدمرتضی در میان انبوه جمعیت، اکنون نزدیکی پمپ بنزین است و مردم در حال تشییع جنازه ایشان میباشند. من خیلی مایل بودم یکبار دیگر سیدمرتضی را به منزل بیاورند و پس از آن، دفن نمایند، اما این طور نشد و پیکر مطهّرش را مستقیماً به بحـیری بردند و طبق وصیت خودش، او را کنار مزار مطهّر شهید شهریاری در بحیری به خاک سپردند. هنگام شهادت، نامهای در جیبش بود که تصمیم داشت برای ما پست کند، ولی عمرش کفاف نکرد و همچنین مقداری پول نیز در جیبش بود که پدرش به او داده بود.»
وی هجده روز بعد از شهادتش، پس از انجام تشییع جنازه با شکوه، در مورخه ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ بنا به وصیت خودش، در جوار آرامگاه شهید شهریاری، به خاک سپرده شد.
شهید «سیدمرتضی طاهری»، علاوه بر موفّقیت در تحصیل علم و دانش، در تحصیل خصلتهای عالی انسانی نیز موفّقیت شایانی به دست آورده بود. ایشان کم حرف بود و از پرگویی و گزافهگویی نفرت داشت. غیبت نمیکرد و اگر احساس میکرد در مواضع غیبت قرار گرفته، بیدرنگ از آن خارج میشد. فردی راسترو و راستگو بود.
شهید طاهری علاوه بر تحصیلات کلاسیک، به مطالعه کتب غیر درسی نیز بسیار راغب و علاقمند بود و هرگاه کتاب مفیدی را مییافت، حتّیالأمکان آن را میخرید و مطالعه مینمود. ایشان توانست کتابخانه نسبتاً بزرگی را به گنجایش نزدیک به هزار جلد کتاب برای خود تهیه نماید. خانواده وی پس از شهادتش، آن کتابها را غالباً به کتابخانه عمومی شهر خورموج اهدا کردند.
انتهای پیام/
نظر شما