به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، دکتر علیرضا مقدم، رئیس پژوهشکده مطالعات منطقه ای جامعة المصطفی العالمیه در نشست علمی با موضوع «بحران غزه، با رویکرد سیاسی، حقوقی و اخلاقی» که توسط پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و با همکاری مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه های علمیه، مرکز تحقیقات مجلس شورای اسلامی و شبکه اینترنتی عَبَرات برگزار شد، به بررسی موضوع «فلسطین؛ از مذاکرات صلح تا مقاومت مسلحانه» پرداخت و گفت: باید دانست که در سال ۱۹۴۸ متعاقب قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل که معروف شد به قطعنامه تقسیم، در واقع مبنای حقوقی شکل گیری رژیم صهیونیستی ایجاد شد.
وی ادامه داد: پیش از شکل گیری رژیم صهیونیستی زمینه های تاریخی مختلفی وجود داشته است و تقریباً از اواخر قرن نوزدهم تا پایان جنگ جهانی دوم بود که پنج موج مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین آغاز شد. تشکیل آژانس یهود در ۱۸۹۷ در شهر بال سوئیس نیز یکی دیگر از این مقدمات پیش از شکل گیری این رژیم در ۱۹۴۸ است.
دیپلماسی فعال صهیونیست ها در ارتباط با امپراطوری عثمانی از جمله اقدامات آنان برای ایجاد زمینه های تشکیل دولت یهود بود
تحلیلگر مسائل فلسطین با اشاره به اینکه شکلگیری آژانس یهود و دیپلماسی فعالی که صهیونیست ها در ارتباط با امپراطوری عثمانی اتخاذ نمودند از جمله اقدامات زیربنایی برای تشکیل رژیم صهیونیستی بوده است، اظهار کرد: از دیگر اقدامات زیرساختی برای ایجاد این رژیم قضایایی همچون سایکس پیکو، بالفور و مکاتبات شریف حسین و مک ماهون می باشد.
وی گفت: سرزمین فلسطین دوران قیمومیت انگلستان را تجربه کرد. سپس کمیته موقت مسئله فلسطین در سازمان ملل دو پیشنهاد مبنی بر تشکیل یک حکومت فدرال مرکب از یک حکومت عربی و یک حکومت یهودی و یا تشکیل دو دولت مستقل عربی و یهودی در این سرزمین را مطرح کرد.
ریل گذاری حقوقی تشکیل رژیم صهیونیستی از کجا کلید خورد؟
مقدم تصویب پیشنهاد تشکیل دو دولت مستقل عبری و عربی در فلسطین را مقدمه حقوقی تشکیل رژیم صهیونیستی دانست و اظهار کرد: در نهایت علی رغم مخالفت کشورهای عربی پیشنهاد دوم از سوی آژانس یهود پذیرفته شد و پس از ارجاع به کمیته موقت در مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید. این اتفاقی بود که در پی آن در سال ۱۹۴۸ رژیم صهیونیستی شکل گرفت.
وی افزود: اتفاقات تأسف باری که در خصوص سرزمین های فلسطینی به وقوع پیوست و مسئله آوارگان فلسطینی را به دنبال داشت باعث شد دولت فلسطینی حتی بر اساس قطعنامه سال ۱۸۱ نیز تشکیل نشود و جهان را با مسئله آوارگان فلسطینی مواجه کند.
پاسخ جهان عرب به تشکیل رژیم صهیونیستی رقم خوردن چهار جنگ در سال های مختلف بود
این پژوهشگر علوم سیاسی ضمن پرداختن به پاسخ های جهان عرب به تشکیل رژیم صهیونیستی خاطرنشان کرد: پاسخ جهان عرب به این مسئله رقم خوردن چهار جنگ در سال های ۱۹۴۸، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ بود. البته خود فلسطینی ها نیز در این جنگ ها با اعراب همکاری کردند. تا این زمان شاهد کنشگری مستقل فلسطینیان در مقابله با رژیم صهیونیستی نیستیم. اما بعد از جنگ ۱۹۷۳ اتفاقی می افتد که موجب ترغیب فلسطینیان به سمت مذاکرات صلح و سپس به سوی مقاومت مسلحانه شود.
وی گفت: اینکه چرا بعد از جنگ ۱۹۷۳ اعراب و فلسطینی ها به سمت مذاکرات صلح پیش رفتند را به نظر می توان در سه سطح نظام بین الملل، سطح منطقه ای و سطح داخلی فلسطینیان دنبال کرد. به لحاظ بین المللی بعد از جنگ ۱۹۷۳ ما شاهد این هستیم که فلسطینی ها مهمترین حامی بین المللی خود یعنی چین را از دست دادند. در واقع بعد از ۱۹۴۸ تنها حامی بین المللی مسئله فلسطین، چین بود. چین تنها قدرت بین المللی بود که به مقاومت فلسطین کمک تسلیحاتی و لجستیکی می کرد. البته عمده گروه های مقاومت هم گروه های چپ بودند.
آیا شوروی در حمایت از فلسطین اقدامی داشته است؟
رئیس پژوهشکده مطالعات منطقه ای جامعة المصطفی (ص) با بیان اینکه حمایت های شوروی از فلسطین بیشتر در قالب فعالیت های دیپلماتیک بوده است، یادآور شد: حمایت از گروه های مقاومت فلسطینی از سمت شوروی عموماً در قالب کمک های دیپلماتیک بود. این نوع حمایت ها را باید در چارچوب مناسبات نظام دوقطبی در نظر گرفت و در واقع این حمایت ها اصالت نداشته و به این معنا نبود که مسئله فلسطین اساساً برای شوروی دارای موضوعیت است. تنها اتفاقی که افتاد این بود که چون رژیم صهیونیستی در بلوک غرب تعریف شده بود، علی القاعده شوروی از فلسطینیان که در مقابل رژیم ایستاده بودند، حمایت می کرد. در نتیجه نمی توان گفت که شوروی یک قدرت بین المللی بود که از فلسطینیان حمایت می کرد.
یک اتفاق مهم در سرنوشت فلسطین
وی تصریح کرد: اتفاق مهمی که افتاد این بود که در دهه ۱۹۷۰ سیاست خارجی چین تغییر کرد و تنها حامی بین المللی فلسطینی ها از دست رفت. اما در مقابل آمریکا از ابتدای شکل گیری رژیم صهیونیستی حامی قوی بین المللی آن بود.
پایه های اصلی سیاست خارجی آمریکا در دهه ۱۹۷۰
این پژوهشگر علوم سیاسی سپس سه پایه اصلی سیاست خارجی آمریکا در دهه ۱۹۷۰ را برشمرد و بیان داشت: این سه پایه اصلی را «تضمین صدور نفت از خاورمیانه»، «مهار کمونیسم» و «تضمین امنیت اسرائیل و حمایت از این رژیم» تشکیل می داد.
وی گفت: در اواخر دهه ۱۹۷۰ و در سطح منطقه ای مصری که جلودار و رهبر جنگ های چهارگانه علیه اسرائیل بود در زمان انور سادات به سمت صلح با اسرائیل چرخش پیدا کرد. در واقع مهمترین کشور عربی که در مقابل اسرائیل استراتژی جنگ را در پیش گرفته بود به سمت صلح رفت و پیمان کمپ دیوید ۱۹۷۸ و همچنین عادی سازی روابط با اسرائیل در سال ۱۹۷۹ را منعقد و اجرایی کرد.
پیشنهادی که از سوی عربستان مطرح شد!
مقدم در ادامه افزود: اعراب در چهار دوره جنگ با اسرائیل بسیار پرقدرت و جان فشانانه جنگیدند اما در نهایت فرجام این جنگ ها شکست نسبی برای اعراب بود و مصر را به سمت صلح با رژیم صهیونیستی سوق داد. در سال ۱۹۸۳ بود که در نشست سران عرب که به درخواست مراکش برگزار شد، از سوی عربستان پیشنهادی مطرح گشت مبنی بر اینکه اگر رژیم صهیونیستی بپذیرد به مرزهای ۱۹۶۷ برگردد همه کشورهای عربی اسرائیل را به رسمیت خواهند شناخت. در واقع قطعنامه های ۲۴۲ و ۳۳۸ شورای امنیت در سال ۱۹۸۳ به عنوان مبنای حقوقی حل مسئله فلسطین از سوی کشورهای عربی پذیرفته شد.
وی ضمن بیان برخی از اتفاقات داخلی فلسطین که زمینه ساز صلح فلسطینیان با رژیم صهیونیستی شد، ادامه داد: یک مسئله اساسی که در سال ۱۹۷۰ اتفاق افتاد و در نهایت منجر به قطع دسترسی فلسطینی ها به زمین شد این بود که بخش مهمی از گروه های چریکی فلسطینی با گرایش چپ در اردن ساکن بودند و این امر موجب شد دولت اردن احساس کند که دولت در دولت در کشورش به وجود آمده است. این امر باعث ایجاد درگیری هایی بین دولت اردن و گروه های چریکی فلسطینی شد که در نهایت به مهاجرت این گروه ها به جنوب لبنان انجامید.
قتل عام ۳۵۰۰ نفر انسان بی گناه در ۱۲ ساعت
تحلیلگر مسائل فلسطین اظهار کرد: پس از مهاجرت گروه های چریکی فلسطینی به جنوب لبنان جنگ داخلی لبنان در سال ۱۹۷۵ اتفاق افتاد و سپس در سال ۱۹۸۲ حمله رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان و اشغال این منطقه پس از قتل عام صبرا و شتیلا توسط فالانژیست های مسیحی لبنان و با حمایت رژیم اتفاق افتاد. در ماجرای صبرا و شتیلا حدود ۳۵۰۰ نفر ظرف ۱۲ ساعت قتل عام شدند.
وی با برشمردن برخی دیگر از وقایع داخلی فلسطینیان خاطرنشان کرد: گروه های فلسطینی پس از ماجرای صبرا و شتیلا مجاب به نقل مکان از جنوب لبنان به تونس و یمن شدند. در این زمان دسترسی زمینی گروه های چریکی فلسطینی به سرزمین های اشغالی قطع شد و این در حالی است که برای گروه های چریکی زمین به مثابه هوا برای انسان است.
وقوع جنگ داخلی در جنبش آزادی بخش فلسطین
رئیس پژوهشکده مطالعات منطقه ای جامعة المصطفی(ص) افزود: مسئله بعدی که در سال ۱۹۸۳ رقم خورد، جنگ داخلی در خود جنبش آزادی بخش فلسطین یا همان «فتح» توسط عده ای از افراد آن با این دیدگاه که ما نمی توانیم به آرمان فلسطین دست پیدا کنیم و از همین رو می بایست در هر قطعه آزاد شده از خاک فلسطین یک دولت فلسطینی تشکیل دهیم با عده ای که همچنان طرفدار آرمان فلسطین بودند.
وی گفت: در سال ۱۹۸۷ که حماس شکل گرفت به نوعی برای اولین بار گروه های ناسیونالیست فلسطینی که عموماً ایدئولوژی های چپ هم داشتند با رقیبی به نام گروه های اسلام گرا مواجه شدند. مسئله نهایی نیز انزوایی بود که سازمان آزادی بخش فلسطین بعد از حمایتی که از عراق در جنگ دوم خلیج فارس کرد، به آن دچار شد. یعنی در واقع به نوعی این سازمان در گوشه ای قرار گرفت که عملاً به عنوان یک بازیگر فلسطینی هیچ حامی حتی در میان کشورهای بین المللی نداشت.
فروپاشی نظام دوقطبی بین المللی در سال ۱۹۹۱ از عوامل مهم در کشیده شدن گروه های فلسطینی به سمت مذاکرات صلح بود
مقدم فروپاشی نظام دوقطبی بین المللی در سال ۱۹۹۱ را عامل مهمی در کشیده شدن گروه های فلسطینی به سمت مذاکرات صلح برشمرد و تصریح کرد: همه این وقایع در سال ۱۹۹۱ که نظام دوقطبی فروپاشید تصورها را به این سمت برد که ما با یک نظام تک قطبی که ابرقدرت آن آمریکاست مواجه هستیم. در این فضا که گروه های فلسطینی به نظر می آید هیچ حامی بین المللی ندارند، نظام دوقطبی فروپاشیده و آمریکا تنها ابرقدرت فضای تک قطبی خواهد بود، فشار زیادی به گروه های فلسطینی در جهت ورود به مذاکرات صلح و به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی وارد شد.
در اسلو یک اساساً دولت فلسطین شکل نگرفت، مسئله آوارگان حل نشد و تمامیت کرانه باختری به فلسطینیان واگذار نگشت
وی ادامه داد: مذاکرات کنفرانس مادرید حدود یازده دور برگزار شد اما نتیجه ای را در بر نداشت. اما پس از مذاکرات اسلو یک در سال ۱۹۹۳ به توافقی بین سازمان آزادی بخش فلسطین و رژیم صهیونیستی مبنی بر اینکه نوار غزه و بخشی از کرانه باختری به دولت خودگردان داده می شود. اما در اسلو یک اساساً دولت فلسطین شکل نگرفت، مسئله آوارگان حل نشد، تمامیت کرانه باختری به فلسطینیان واگذار نگشت. این اتفاقی است که در نتیجه مذاکرات صلح حاصل شد. بعد از مذاکرات صلح اسلو یک و ترور اسحاق رابین دیگر این مذاکرات که تا سال ۲۰۰۰ ادامه پیدا کرد به نتایج ملموسی منجر نشد.
از سال ۲۰۰۰ به بعد صرفاً احزاب راست و افراطی هستند که در رژیم رأی می آورند و آن ها اساساً نسبت به مذاکرات صلح روی خوشی ندارند
رئیس پژوهشکده مطالعات منطقه ای جامعة المصطفی(ص) گفت: فلسطینیان به دلیل گرفتار شدن در شرایط بین المللی، منطقه ای و داخلی ناچار شدند به سمت مذاکرات صلح به عنوان یک گزینه موجود بروند تا چه بسا در بخشی از سرزمین فلسطین بتوانند دولت فلسطینی را تأسیس کنند. البته این اتفاق در نهایت به وقوع نپیوست و بعد از سال ۲۰۰۰ عملاً شاهد یک رکود اساسی در مذاکرات صلح هستیم. بخشی از این رکود هم به ترور اسحاق رابین برمی گردد که پس از ترور او دیگر در رژیم صهیونیستی حزب چپ که حزب کارگر بود روی کار نیامد. از سال ۲۰۰۰ به بعد جز در مقاطع بسیار کوتاهی صرفاً احزاب راست و افراطی هستند که در رژیم رأی می آورند و آن ها اساساً نسبت به مذاکرات صلح روی خوشی ندارند و چه بسا آرزوی آن ها اشغال مجدد نوار غزه و کرانه باختری است.
وی با تأکید بر اینکه سه مسئله مهم فلسطینی ها را از از مذاکرات صلح به سمت مبارزات مسلحانه کشاند، اظهار کرد: به لحاظ بین المللی تقریباً اتفاق متفاوتی نیفتاده جز اینکه آرزوی آن نظام بین الملل که تصور می شد که یک نظام تک قطبی است از سال ۲۰۰۰ به بعد برای آمریکا رنگ باخت و ما از این سال به بعد شاهد یک نظام بین الملل در حال گذار هستیم. در این دوران کشورهایی همچون روسیه، چین، روسیه و حتی ژاپن و اتحادیه اروپا به دنبال یک نظام چندقطبی هستند. به هر صورت نظام تک قطبی بعد از فروپاشی نظام دوقطبی همچنان شکل نگرفته است. اما در عین حال باز هم آمریکا حامی متعهد رژیم صهیونیستی در عرصه بین المللی می باشد.
در معاهدات صلح ابراهیمی اساساً خود فلسطینی ها به عنوان طرف صلح نادیده گرفته شدند
مقدم خاطرنشان کرد: آمریکا به طور ویژه در سال های اخیر مسئله معاهدات ابراهیمی را دنبال کرده است که یک اتفاق جدیدی نسبت به مذاکرات صلح دهه ۱۹۹۰ می باشد. در معاهدات صلح ابراهیمی اساساً خود فلسطینی ها به عنوان طرف صلح نادیده گرفته شدند. اگر در دهه ۱۹۹۰ یک طرف مذاکرات فلسطینی ها، لبنانی ها، سوریه و اردن قرار داشت، اما در معاهدات صلح ابراهیمی اصولاً از طرف آمریکا فلسطینی ها به عنوان یک کنشگر نادیده گرفته شدند.
وی نادیده گرفته شدن فلسطینی ها در معاهدات صلح ابراهیمی را تداوم حرکت های تحقیرآمیز آمریکا و اسرائیل نسبت به ملت فلسطین دانست و بیان داشت: دیگر اتفاقی که در عرصه بین المللی افتاد عادی سازی روابط کشورهای عربی در سال های اخیر و تحت همین عنوان معاهدات صلح ابراهیمی بود که از سوی امارات، بحرین، مراکش و در این اواخر توسط عربستان دنبال شد.
پروژه عادی سازی روابط عربستان با اسرائیل، می توانست مسئله فلسطین را به تاریخ واگذار کند
تحلیلگر مسائل فلسطین افزود: با توجه به نقش کلیدی عربستان در جهان اسلام، اگر این کشور وارد پروژه عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی می شد، به عبارتی تقریباً به معنای از دست رفتن همه چیز برای فلسطینی ها بود و اساساً مسئله فلسطین به مسیر تاریخ ارجاع داده می شد.
وی در ادامه یادآور شد: مهمترین اتفاقی که در سال های اخیر برای فلسطین افتاد شامل وقایع داخلی بود. اسرائیل پس از سال ۲۰۰۵ و متعاقب انتفاضه دوم از غزه عقب نشینی کرد؛ غزه ای که قرار بود بنا بر مذاکرات اسلو یک به فلسطینیان واگذار شود اما تا ۲۰۰۵ همچنان در اختیار اسرائیلی ها بود. اسرائیل به دنبال انتفاضه دوم ناچار به خروج از غزه شد و دلیل آن تلفات غیرقابل تحملی بود که در غزه می داد.
آن معاهده صلح در برابر زمینی که در ابتدای ۱۹۹۰ مطرح شد در نهایت به آتش بس در برابر زندان روباز رسید
رئیس پژوهشکده مطالعات منطقه ای جامعة المصطفی (ص) گفت: بعد از انتخابات ۲۰۰۶ در سرزمین فلسطین که به پیروزی حماس در این انتخابات منجر شد، بلافاصله در سال ۲۰۰۷ غزه محاصره گشت و سپس جنگ ۲۲ روزه ۲۰۰۸ اتفاق افتاد. نتیجه این جنگ مسدود شدن همه معابر ورود و خروج غزه بود و مصر هم که تنها گذرگاه در غیر مرز اسرائیل برای غزه را در اختیار داشت، با اقدامی شبیه به اقدامات اسرائیل گذرگاه رفح را بست و به این ترتیب غزه به بزرگترین زندان روباز جهان تبدیل شد. یعنی در حقیقت آن معاهده صلح در برابر زمینی که در ابتدای ۱۹۹۰ مطرح شد به صلح در برابر سطح کمی از زمین و در نهایت به آتش بس در برابر زندان روباز منجر شد.
وی با اشاره به برخی دیگر از مسائلی که بر نگاه فلسطینی ها به رژیم صهیونیستی تأثیرگذار بوده است، ادامه داد: یکی از این مسائل این بود که نگاه دستیابی به دولت مستقل فلسطینی از مسیر مذاکرات صلح به شدت در میان فلسطینی ها تضعیف شد. آن ها به دلیل تجربه ای که در دهه ۱۹۹۰ داشتند و معادله ای که به آتش بس در برابر زندان روباز و دولت خودگردان در کرانه باختری به پلیس اسرائیل در آن منطقه تبدیل شد، از آن جا به بعد فلسطینی ها از مسیر مذاکرات صلح برای رسیدن به دولت مستقل فلسطینی ناامید شدند.
پس از مذاکرات اسلو یک بود که دولت خودگردان به پلیس اسرائیل تبدیل شده و فلسطینی ها در برابر فلسطینی ها قرار گرفتند
مقدم گفت: در انتفاضه اول فلسطینی ها در برابر اسرائیل بودند، اما بعد از آن بود که اسلو یک امضا شد تا دیگر اسرائیل در برابر فلسطینی ها قرار نگیرد. پس از این مذاکرات بود که دولت خودگردان به پلیس اسرائیل تبدیل شده و فلسطینی ها در برابر فلسطینی ها قرار گرفتند.
وی خاطرنشان کرد: مسئله بعدی این بود که هرچقدر از سال ۲۰۰۰ به سمت زمان حاضر می آییم می بینیم که جناح افراطی در اسرائیل روز به روز تقویت شد. جناحی که اساساً اعتقادی به اشغالگر بودن رژیم صهیونیستی و تشکیل دولت فلسطینی نداشته و به صورت بسیار صریحی اظهار می کند که غزه و کرانه باختری باید به اسرائیل ملحق شود. امروز در دولت اسرائیل شاهد حضور افرادی هستیم که به طور رسمی نژادپرست هستند. افرادی مانند اسموتریکس که وزیر دارایی دولت فعلی است و همچنین ایتامار بن گویر که وزیر امنیت داخلی این دولت می باشد به صورت رسمی و صریح اظهار نظرهای نژادپرستانه را داشته اند.
بعد از اسلو یک در کرانه باختری حدود ۲۰۰ شهرک یهودی نشین تأسیس و بیش از ۶۰۰ ایست بازرسی ایجاد شد
رئیس پژوهشکده مطالعات منطقه ای جامعة المصطفی (ص) ادامه داد: تعرض های هرروزه به کرانه باختری یکی دیگر از مسائلی است که موجب تغییر نگاه فلسطینی ها از مذاکرات صلح به مقاومت مسلحانه شد. بعد از اسلو یک در کرانه باختری حدود ۲۰۰ شهرک یهودی نشین تأسیس شد که ۷۰۰ هزار یهودی را در خود جای داده است. ایجاد بیش از ۶۰۰ ایست بازرسی نیز یکی دیگر از اقدامات اسرائیل در کرانه باختری بوده که موجب تحقیرهای هرروزه مردم فلسطین و شکل گیری نوعی آپارتاید علیه این ملت شده است.
وی اظهار کرد: محدودیت های هرروزه علیه مسجد الاقصی نیز یکی دیگر از اقدامات دائمی اسرائیلی ها علیه ملت فلسطین بوده است. مسئله دیگر بازیابی ارتباط زمینی گروه های چریکی با منطقه عملیات آن ها پس از قطع همجواری این گروه ها با زمین محل عملیات آن ها پس از خروج ارتش اسرائیل از غزه بود که در افزایش روحیه مبارزان فلسطینی تأثیرگذاری مهمی داشت.
قدرت گرفتن گروه های اسلامگرا در افکار عمومی فلسطینی ها
تحلیلگر مسائل فلسطین بیان داشت: قدرت گرفتن مقاومت، شکل گیری نسلی مقاوم و قدرت گرفتن گروه های اسلامگرا در افکار عمومی فلسطینی ها نیز یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار در حرکت ملت فلسطین به سمت مقاومت مسلحانه بوده است.
وی خاطرنشان کرد: فلسطینی ها در این شرایط احساس می کردند که اگر تا دهه ۱۹۷۰ کنشگری مستقل فلسطینی ها را نداشته ایم و همیشه پشت کشورهای عربی قرار داشته و آن ها را محافظ خود می دیدیم. آرزوی کنشگری مستقل فلسطینی ها این بار از مسیر گروه های اسلامگرا عبور کرد. به همین جهت ما شاهد این هستیم که اقبال عمومی قابل توجهی به گروه های مقاومت اتفاق افتاده و به نوعی هویت ملی برای فلسطینی ها از مسیر فعالیت گروه های اسلامگرا احیا شده و آن ها می توانند از این طریق از یک جامعه در خود به جامعه ای برای خود تبدیل شوند.
یک نفر که در سرزمین های اشغالی سکونت دارد بیش از ۴۰ برابر یک نفر که در غزه زندگی می کند درآمد کسب می نماید
مقدم در پایان از شکاف عمیق اقتصادی در سرزمین فلسطین خبر داد و گفت: از جهت اقتصادی هم درآمد سرانه اسرائیل ۴۵ هزار دلار در سال است و این در حالی است که این درآمد در کرانه باختری ۷۰۰۰ دلار و در غزه ۹۰۰ دلار می باشد. یعنی یک نفر که در سرزمین های اشغالی سکونت دارد بیش از ۴۰ برابر یک نفر که در غزه زندگی می کند درآمد کسب می نماید. این شکاف عمیق اقتصادی بین فلسطینی ها و رژیم صهیونیستی و سایر مشکلات دیگر موجب شده است که فلسطینی ها بگویند که برای ما نه کاری هست، نه امیدی و نه راهی برای خروج از این وضعیت و در نهایت تنها راه پیش روی خود یعنی مقاومت مسلحانه و مبارزه با رژیم را انتخاب می کنیم.