* جلسه هشتم
در جلسات گذشته جمعبندی بحث به اینجا رسید که ما بحث انتخاب و انتخابات را در ذیل نظریه نصب و در ذیل نظریه امامت شیعه مورد توجه قرار میدهیم.
بسیار حائز اهمیت است زمانی که ما میخواهیم درباره انتخاب و انتخابات را بحث کنیم، بین آنچه که در فلسفه سیاسی شیعه یا فلسفه سیاسی اسلام گفته میشود و آنچه که در کلام سیاسی شیعه گفته میشود و آنچه که مقتضای فقه است، یک انسجامی برقرار شود. در باب مشروعیت و ضرورت انتخاب دو نکته و دو استدلال را بیان کردیم: یکی بحث مقدمۀ واجب و دیگری تحلیل شرایط حاکم اسلامی بود. به عبارتدیگر، ما از تحلیل کردن شرایط حاکم اسلامی که در روایات و آیات و دلیل عقل به تفصیل بیان شده است، متوجه میشویم که حاکم اسلامی شروطی دارد. به عبارتی انتخابات به عنوان یک روش، نه به عنوان یک ارزش. در جلسات پیش تاکید کردیم که انتخابات به عنوان یک ارزش یعنی حلال کردن و حرام کردن قانونگذاری، نه!
انتخابات قرار است که در یک فضای به تعبیر برخی از فقها منطقهالفراغ یا فضای اموری که خداوند برای آنها احکام قطعی قرار نداده است برای ما راهگشا باشد. در بعضی از جاها انتخابات واجب است و میتوانیم احکام خمسه را برای انتخابات فرض کنیم. برای مثال در جایی که حفظ اسلام یا حفظ نظام اسلامی به آن وابسته باشد، انتخابات از طرف شرکتکنندگان واجب است.
تحقق نظام اسلامی به انتخابات، همان مقدمۀ واجب است که عرض کردم. این واجب میتواند واجب عینی یا واجب کفایی باشد.
اگر مشارکت عمومی بالا باشد، تضعیف نظام اتفاق نمیافتد، نظام تحقق پیدا میکند، اختلالی در تحقق اهداف نظام رخ نمیدهد و دیگران شرکت میکنند، این واجب کفایی میشود. اما اگر من و شما شرکت نکردیم وآمار شرکتکنندگان در انتخابات پایین آمد، اینجا واجب عینی میشود و بیاعتنایی به انتخابات حرام است. برای اینکه احکام خمسه را فرض بکنیم بحث ولایت فقیه و امامت اینجا بسیار موثر است، باید به دنبال پاسخ این سؤال باشیم که چه کسی در راس هرم قدرت قرار دارد؟
مثلا حکومت شاهنشاهی پهلوی را در نظر بگیرد، شرکت کردن در این انتخابات چه حکمی دارد؟
خود انتخابات فی حد نفسه، ارزش ذاتی ندارد و یک ابزار است.
این انتخابات اگر در مسیر تحقق اهداف غیردینی قرار بگیرد حرام است و در برخی از جاها ممکن است مکروه و یا مباح باشد.
خیلی تلاش شده برخی از روشنفکران دینی ما و برخی از فقهای ما برای انتخابات یک ارزش ذاتی قائل شوند و آن را همگانی کنند و حتی در تاریخ اسلام برای آن پیشینه پیدا کنند. به نظر میرسد که چنین بحثی خیلی فقهی و قوی نیست. من برخی از موارد را مرور میکنم، مثلاً برخی گفتند که انتخابات در اندیشه اسلامی پیشینه داشته، یعنی انتخابات همان مشورت است.
انتخابات تمام موضوعش مشورت نیست، البته که برخی از مصادیق انتخابات را میتوانیم بر اساس مشورت باز تولیدکنیم و قائل به این باشیم که انتخابات در برخی از موارد مثل انتخابات نمایندگان مجلس، مصداق مشورت است. نمایندگان مجلس در قانونگذاری قرار نیست حلال و حرام خدا را تغییر دهند. شما ببینید نیازی که مثلاً کشور اسلامی در بوشهر و مازندران دارد، متفاوت است. در اینجا نمایندگان مجلس هستند که به عنوان مشاور ولی امر عمل میکنند و از طرف مردم مشورت میدهند.
اما در اینجا نکته مهمی وجود دارد و آن این است که آیا مشورتدهی، مشروعیتبخشی به نظام است؟ خیر؛ بلکه جنبه مقبولیت دارد.
آیا این مشورت دادن موضوعیت دارد یا طریقیت؟ طریقیت دارد. به این معنا که تصمیمی که ولیّ امر میگیرد آیا لازم است که به نتیجه مشورت عمل کند؟ جواب خیر است.
در خیلی از استدلالها بین مشورت و شورا خلط شده است، نظام اسلامی یک نظام مشورتی است اما یک نظام شورایی نیست. به پیامبر خدا در آن آیه مشهور، امر میشود که با مردم مشورت کن، اما در آخر آیه خداوند متعال میفرماید: «وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ»؛ اختیار با خود پیامبر است که به این مشورت و نتیجه آن عمل کند یا خیر.
در زندگی شخصی همه اینطور است. وقتی مشورت میکنید اینگونه نیست که مجبور باشید به نظر اکثریت عمل کنید، مثلا بگویید من در موضوعی مشورت کردم و ۸۰ درصد چنین گفتند و ۲۰ درصد چنان گفتند، ممکن است شما احساس کنید که استدلال ۲۰ درصد قویتر است.
در انتخابات امروزی بر بحث رای اکثریت تاکید میشود. ما اگر بخواهیم در تبیین فقهی موضوع را در باب بحث مشورت و مفهوم آن استدلال کنیم، نمیتوانیم به رأی اکثریت برسیم.
مثال دیگری که برخی تلاش کردند تا انتخابات را برای آن تبیین بکنند بحث بیعت هست.
برخی گفتهاند که انتخابات همان بیعت است. این هم جای مناقشه دارد، بیعت بیشتر شبیه آن بحثی است که ما در همهپرسی داریم، نه انتخابهایی که در مجلس یا امثال آن داریم.
تفاوت عمدهای که بیعت با انتخابات دارد، این است که وقتی که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله مثلاً برای رفتن به جنگ، درباره آمادگی مردم تردید داشتند، در اینصورت از مردم بیعت میگرفتند و بار اصلی مسئولیت بر دوش کسانی است که بیعت میکنند.
کسانی که با پیامبر بیعت میکردند تعهد وفاداری میدادند اما در انتخابات بار اصلی مسئولیت بر دوش انتخاب شونده است. ما با بحث بیعت و مشورت میتوانیم فی الجمله بحث انتخابات رو تبیین کنیم، اما این گونه نیست که بتوانیم کل بحث انتخابات را با این عناصر توضیح دهیم. برخی خواستند که بحث انتخابات را با مقوله امر به معروف و نهی از منکر تبیین کنند. این معنا که برای سازماندهی شدن امر به معروف و نهی از منکر، نیازمند سازوکاری است، یکی از آن سازوکارها مثلا میتواند انتخابات مجلس یا انتخابات شورا باشد، به این معنا که در همه انتخابات این نمایندگان مردم هستند که اشکالات را رصد میکنند و در حقیقت جلوی اشکالات احتمالی را میگیرند.
در مجموع میتوان گفت که بهترین راهحل برای تبیین فقهی انتخابات بحث مقدمه واجب است.
انتخابات یک روش مدیریتی است و ولی فقیه هم از نظر عقلی و هم از نظر شرعی موظف است که کشور را به عالمانهترین شکل ممکن اداره کند، این مسئله اقتضای عدالت، تقوا، مدیریت و کارایی اوست، لذا انتخابات اینجا پررنگ میشود. اما اینگونه نیست که دست ولی فقیه هم بسته باشد، ما موظف هستیم که در راستای تحقق اهداف اسلام قدم برداریم یکی از این راهها شرکت کردن در انتخابات هست، و نظام اسلامی موظف است زمینه را برای مشارکت افراد فراهم کند تا افراد به سهم خودشان بتوانند در تحقق اهداف نظام اسلامی کمک کنند. حالا حداقل این کمک حضور در انتخابات است و میتواند در قالب کاندیداتوری هم معنا پیدا کند. شما احکام خمسه را میتوانید در کاندیداتوری هم فرض بکنید، مثلا جایی که من شایستهترین فرد هستم بر من واجب است که نامزد انتخابات شوم، اما اگر احساس کنم بهتر از من هم در این کار وجود دارد، وظیفه دارم که به او کمک کنم.
شکی در این نیست که انتخابات به عنوان یک شیوه مدیریتی مورد پذیرش اسلام قرار گرفته است، اما در تبیین فقهی آن باید همواره حواسمان باشد که از افراط و تفریط پرهیز کنیم.
صوت جلسه هشتم
منبع: دفتر امور اجتماعی-سیاسی حوزه های علمیه
نظر شما