به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام محمد هادی حمیدیان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی طی جلسات گوناگون به بررسی فقه انتخابات پرداخت که در شماره های گوناگون منتشر خواهد شد.
* جلسه چهارم
ما در این جلسات به دنبال این نیستیم که تفصیل بحث ولایت فقیه را دنبال کنیم. بهتر است که دوستان به بحثهای ولایت فقیه مراجعه کنند و کتابهای متعددی که نوشته شده در کنار این بحثهای دموکراسی و رأی مردم، بسیار میتواند مفید باشد.
ما در یک ترتیب منطقی اینگونه میگوییم که خداوند خالق هستی است، پس مالک هستی است. چرا مالکیت هیچ انسانی نسبت به هستی و نسبت به خودش و نسبت به انسانهای دیگر، مالکیت حقیقی نیست، چون انسان خالق هستی نیست. خداوند یگانه خالق هستی است، پس مالک است. هیچ انسان دیگری مالک نیست.
در ترتیب منطقی میگوییم خداوند مالک است، نتیجه این مالکیت الهی، میشود حاکمیت و ربوبیت. این ربوبیت، فقط ربوبیت تکوینی نیست، و فقط در مقام خلق و خلقت، خداوند رب نیست، بلکه خداوند هم در مقام تکوین و هم در مقام تشریع خداوند رب و یگانه قانونگذار است.
در بسیاری از اوقات، ما به این نکته توجه نداریم وقتی که به اهمیت اصل توحید توجه میکنیم، از خودمان سوال بکنیم، اگر من موحد باشم یا موحد نباشم، در زندگی اجتماعی و سیاسی من چه تاثیری دارد؟
آیا موحد بودن و موحد نبودن فقط یک امر نظری و بیتاثیر در زندگی اجتماعی و سیاسی و عینی و ملموس است؟
اگر به همین نکته دقت بکنید، خواهید دید که ثمرات اجتماعی و سیاسی دارد، چه از نظر فلسفه سیاسی و چه از نظر فقه سیاسی، و همچنین در عینیتهای سیاسی و اجتماعی. پس در یک ترتیب منطقی، خداوند خالق حقیقی و یگانه خالق است، یگانه مالک هستی و یگانه قانونگذار و یگانه حاکم هستی است. اگر قرار است انسانی حکم فرما و قانونگذار باشد، در چهارچوب اذن و اجازه و نصب به الهی است که این حق معنا پیدا میکند و در غیر اینصورت، اگر هر حاکمی و هر قانونگذاری را تصویر بکنید، دچار نوعی شرک شدهاید و با طاغوت روبرو هستید.
اندیشه سیاسی حضرت امام (ره) در این چهارچوب معنا پیدا میکند و با دقتهای عقلانی و کلامی و فلسفی همراه است هر چند که ایشان این مباحث را با زبان فقه و در فقه سیاسی خودشان هم بیان کردهاند.
شما چه در کشف اسرار حضرت امام و چه در کتابالبیع و چه در بحثهای ولایت فقیه ایشان اگر نگاه کنید، این نگاه توحیدی را به سیاست و حکومت مشاهده خواهید کرد.
همچنین به این نکته تاکید میکنیم که وقتی اصل عدم ولایت است همچنان که شما برای اثبات ولایت فقیه نیازمند استدلال هستید، برای اثبات هر نوع دیگری از حکومت هم نیازمند استدلال هستید.
چهارچوبی را خدمت شما عرض میکنم که میتواند در بحثهای فقه سیاسی بسیار مفید باشد. و این چهارچوب، آن است که ما در بحثهای ولایت فقیه، میگوییم یک مقامِ ثبوت و یک مقام اثبات داریم. مقصود ما از مقام ثبوت، تصور مسئله است، و مقام اثبات را مقام تصدیق و استدلال میگوییم.
این چهارچوب به ما کمک میکند تا نظریه انتصاب حضرت امام (ره) و بسیاری از فقهای بزرگ را درک کنیم.
در نظریه انتصاب، ما یک مقام ثبوت داریم و یک مقام اثبات.
مقام ثبوت آن است که آیا در عصر غیبت، نصب فقیه به عنوان حاکم، امکان عقلی دارد یا خیر؟
مقام اثبات آن است که نصب فقیه توسط خداوند متعال یا توسط ائمه معصومین ممکن است، آیا این نصب، اتفاق افتاده یا خیر؟
میتوان گفت قریب به اتفاق فقهای شیعه، معتقد هستند که در مقام ثبوت، بحث ولایت فقیه، هیچگونه اشکالی ندارد، یعنی وقتی شما از اصل عدم ولایت عبور کردید و گفتید پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام حکومت داشتهاند تا به عصر غیبت میرسید، آیا در عصر غیبت نصب ممکن است؟
همه فقهای شیعه، به جز افراد محدود و معدودی، میگویند بله. حتی بعضی از فقههایی که بحث ولایت فقیه را مثل حضرت امام قبول ندارند اشکال آنها در مقام ثبوت نیست بلکه در مقام اثبات است یعنی سوال آنها این است که آیا ادله روایات و آیات دلیل عقل میتواند این مقام را اثبات کند یا نه؟
ما در دوره معاصر با نظریه انتخاب روبرو میشویم که نظریه آیت الله منتظری است.
نکته کلیدی که شما برای فهم نظریه انتخاب باید به آن توجه داشته باشید آن است که آیت الله منتظری معتقد است که در عصر غیبت امام زمان ما با مشکل ثبوتی روبرو هستیم نه فقط مشکل اثباتی.
یعنی نوآوری فکری آیت الله منتظری آن است که در مقابل اندیشه سیاسی امام خمینی و همه فقهای شیعه میایستد و و میگوید تا به حال بحثها و مناقشهها روی اثبات بوده اما من الان روی ثبوت حرف دارم. آیا ممکن است نصب فقیه در عصر غیبت شکل بگیرد؟ آیت الله منتظری میگوید خیر در عصر غیبت ممکن نیست و برای این موضوع استدلال میکند. ۵ وجه ذکر میکند و میگوید اگر خداوند متعال و ائمه معصومین میخواستند برای عصر غیبت فقیه نصب بکنند، از این پنج صورت خارج نیست و چون این پنج صورت با اشکال مواجه است ما به این نتیجه میرسیم که نصب اصلاً ممکن نیست.
بنابراین آیت الله منتظری در بنیانهای نظریه ولایت فقیه اشکال ثبوتی وارد میکند نه اشکال اثباتی.
آیت الله منتظری وقتی معتقد میشود که از نظر عقلی نصب و ممکن نیست این سوال را مطرح میکند.
این روایات و ادلهای که ظاهر آنها بحث ولایت فقیه را تبیین میکنند، در مقام بیان چه مطلبی است؟
ایشان معتقد است که این روایات در مقام بیان نصب فقیه به عنوان زمامدار نیست بلکه این روایات در مقام آن است که شرایط حاکم رو بیان کند.
یکی از شرایط حاکم آن است که فقیه و اسلامشناس باشد، یکی از شرایط آن است که حاکم عادل باشد، حاکم مدیر و مدبر و زمانشناس باشد و یک شرط خودِ آیتالله منتظری اضافه میکند و آن شرطِ رأی مردم است و یکی از شروط آن است که منتخب مردم باشد. بنابراین نظریه آیت الله منتظری این است که خداوند متعال و ائمه معصومین ولی فقیه را برای عصر غیبت نصب نکردهاند اما شرایطی را از عقل و روایات برای حاکم میتوان استفاده کرد که یکی از آن شرایط فقاهت آن است و یکی دیگر آن است که فقیه منتخب، حاکم باشد.
به این ترتیب در نظریه آیت الله منتظری انتخاب و رأی مردم به عنوان جزء العله مشروعیت و حقانیت تلقی میشود.
صوت جلسه چهارم
نظر شما