به گزارش خبرگزاری حوزه، پخش برخی کلیپ ها در فضای مجازی به خصوص وقتی سلبریتی های ساکن غرب به تبیین اندکی از حقایق تلخ زندگی در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی می پردازند، گواه این مساله است که ما در کورانِ جنگ شناختی هنوز هم به طور کامل اشراف به قدرت رسانه پیدا نکرده ایم که اگر این گونه بود، طور دیگری باید به تفسیر و تحلیل قضایا می نشستیم.
واقعیت امر آن است که آنچه در ذهن بخش وسیعی از جامعه ایرانی در دوره پیش و پس از انقلاب شکل گرفته ناظر به این است که غرب و جوامع غربی بهشتی است که آن سوی این کرهی خاکی شکل گرفته و ما انسانهای شرقی به جرم دور بودن از آنها در جهنم شرق تبعید شدهایم و لذا در این میان، آنچه برای ما شرقیها به جای مانده حسرت و رویای زیستن روزی در آن بهشت است که بعضاً در برخی آثار مربوط به هنر هفتم و حتی سریال های وطنی نیز رد پای این حسرت قابل مشاهده است.
این را گفتیم که به اینجا برسیم که هر انسان منصفی در هر کجای این عالم که زندگی کند میداند هیچ نقطهای از دنیا بدون عیب و بدون سختی زیستن ممکن نیست و جهان آکنده از درد و رنج است.
به تعبیر شهید آوینی ما در سیاره رنج قرار داریم و بر این مقیاس باید به تحلیل فعل و انفعالات جهان پرداخت، نه این که تحت تأثیر القائات رسانه ای و یا واگویه های فلان هنرمند و هنرپیشه و سلبریتی، برای خود واقعیت سازی نموده و از طریق آن به تحلیل مسایل بپردازیم.
نکته حائز اهمیت در این میان تأکید بر مساله انصاف و رعایت آن در گفتن ها و نگفتن هاست؛ این که قائل به این باشیم خوبی ها و بدی ها را با هم در نظر بگیریم و منصفانه به روایتگری مشغول شویم.
متأسفانه در دنیای کنونی به جهت تأثیرگذاری بیش از حد از رسانه ها و شبکه های اجتماعی، گوهر انصاف و واقع نگری و تحلیل درست کمتر به چشم می آید و این در حالی است که در هر امری که ناظر به امور انسانی باشد، نیازمند همین انصاف و واقع گرایی هستیم.
به ویژه از کسانی که به هر دلیل و به هر بهانه ای تریبونی در اختیار دارند این انتظار به حق می رود که در روایت مسایل و موضع گیری های خود، جانب انصاف را نگاه داشته و بدون منطق و استدلال حرفی بر زبان نرانند و اگر هم نقدی دارند آن را در پوششِ نگاه واقع بینانه و اصلاح گرایانه مطرح کنند که خدای ناکرده نقد آن ها باعث دریافت تحلیل های غلط از اوضاع نشود و افرادی را در جامعه به اشتباه نیندازد.
سیدمحمدمهدی موسوی
نظر شما