دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳ |۲ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 4, 2024
کد خبر: 1154299
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۰:۳۵
روحانی

حوزه/ مبلّغِ دین و مبیّنِ معارف دینی، باید به زبان اکتفا نکند، بلکه عمل او هم باید ایمان و اخلاص و صفایش را در بیان این حقیقت برای مخاطب ثابت کند و نشان دهد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، رسانه رسمی حوزه به انتشار گزیده ای از بیانات مقام معظم رهبری در خصوص «منش طلبگی» در شماره های مختلف خواهد پرداخت که تقدیم علاقه‌مندان می‌شود.

مبلّغِ دین و مبیّنِ معارف دینی، باید به زبان اکتفا نکند، بلکه عمل او هم باید ایمان و اخلاص و صفایش را در بیان این حقیقت برای مخاطب ثابت کند و نشان دهد. این‌که مشاهده می‌کنید در هر کاری که علمای دین پیشگام باشند، مردم پاسخ مثبت می‌دهند و اجابت می‌کنند و جمع می‌شوند و عمل می‌کنند چه جبهه باشد، چه امر سیاست و چه خودِ انقلاب به خاطر این است که این لباس و شغل و زیّ، به خاطر عمل اخیار و نیکانی که قبل از ما بوده‌اند، توانسته است ایمان مردم را به خود متوجّه و جلب کند. این، اخلاص علمای گذشته و بزرگان ماست و سرمایه‌ی ارزشمندی محسوب می‌شود. باید این را حفظ کنیم. وقتی علمای دین، چنین ایمان و اخلاصی را از خود نشان می‌دهند و عملاً برای مردم ثابت می‌کنند، کار هدایت آنها را آسان می‌سازند. «بیانات در دیدار جمعی از روحانیون، ۱۳۷۴/۱۰/۲۷».

روحانی به اخلاص و مراقبت بر نیت، نیاز جدی دارد. باروری تلاش‌ها و زحمت‌ها و مشقت‌ها به انگیزه عمل او وابسته می‌نماید. خلوص نیت او، می‌تواند بذر پاک تلاش او را بارور کند و چونان شجره طیبه الهی، بار و بر دهد و در هر زمان و هر منطقه مبارک و نافع باشد و خلق کثیری را از خود منتفع سازد «تؤتی اکلها کل حین.»

تبلیغ دین، تنها با جدیت و تلاش و پشتکار، توفیق نمی‌یابد و به ثمر نمی‌نشیند. راه دین، جدای از راه دنیا می‌نماید. خداوند در کار خود شریک نمی‌پذیرد؛ توفیق دنیوی و اخروی را در تبلیغ دین خودش به کسانی می‌دهد که دل از زنگار بزدایند و در جلوه تجلی او به راه افتند و شب پرگان را در کنار آن آفتاب حقیقت به هیچ انگارند.
«سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع علما و روحانیون نیشابور، ۲۹/۴/۱۳۶۵.)

روحانیت، به عنوان منادی خداجویی و آخرت‌گرایی، می‌بایست مظهر ارتباط معنوی با جهان غیب باشد؛ با ملکوت هستی ره ارتباط بجوید و نجوای با دنیای برتر را، بر غوطه‌وری در دنیای دون ترجیح دهد: امروز جوانان ما، آن کسانی که داعیه‌ای هم ندارند و عالم دین هم نیستند، مقید به نوافل و ذکر مستحباتند؛ ما باید بیشتر از آن‌ها مقید باشیم نماز با حال و با توجه، تقید به نوافل، تلاوت قرآن با تدبر و پرهیز از گناه، این‌ها عواملی هستند که روحانیت را رونق و جلا می‌دهد. «سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع طلاب علوم دینی، در مدرسه فیضیه، ۱۱/۹/۱۳۶۶.»



روحانی، برخی از مستحبات را باید برای خود تکلیف بداند و به آن، التزام نشان دهد ادای واجبات و ترک محرمات انتظار دین از هر فرد متدین و مسلمان است. وقتی روحانی، در مسند پیامبر و امامان قرار می‌گیرد می‌بایست در خلق و رفتار معنوی، مشابهتی در خود بیافریند. ادای تکلیف، جزوی کوچک از این مشابهت است؛ تشابهی که تک تک افراد جامعه دینی، باید دارای آن باشند.

مبلغ دین، فراتر از این حداقل باید حرکت کند و با ادای مستحبات و نوافل، در موضعی مشابه‌تر قرار گیرد: نافله بخوانید، قرآن بخوانید، نماز اول وقت بخوانید که این سه چیز، برای طلبه واجب است نمی‌خواهم بگویم واجب شرعی است؛ واجب وظیفه و شغلی است. طلبه‌ای که با قرآن انس نداشته باشد، طلبه‌ای که اهل نافله نباشد، طلبه‌ای که نمازش را آخر وقت بگذارد، چیز مهمی را کسر دارد. «سخنرانی مقام معظم رهبری در مراسم عمامه‌گذاری،۱۴/۹/۱۳۷۲».

منش روحانی نباید فرماندهی باشد؛ هرچند تشریفات فرماندهی اصلاً مردمیِ محض است. شما فرض کنید در فلان محله‌ی تهران یا هر شهر دیگری پیشنماز یک مسجد هستید. پیشنماز یک مسجد چگونه رفتار می‌کند؟ با امر و نهی و پَسرو و پیشرو رفتار می‌کند؟ اگر بکند، مردم به نمازش نمی‌آیند. همیشه گرم‌ترین نماز جماعت‌ها متعلق به پیشنمازهای مردمی است: با مردم گرم می‌گیرند؛ با مردم خوش اخلاقی می‌کنند؛ بی‌حوصلگی نشان نمی‌دهند؛ بدخلقی نشان نمی‌دهند، جواب مسأله‌شان را می‌دهند؛ یک وقت اگر کسی بیماری و مشکلی داشته باشد، اگر با پول نتوانند، با اخلاق آن مشکل را تسکین می‌دهند. گفت: «چو وا نمی‌کنی گرهی خود گره مباش، ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست».


به عنوان آخوندی، دست ما گشاده نیست؛ اما ابرویمان که می‌تواند گشاده باشد. بنده خودم سالها پیشنمازی کرده‌ام؛ می‌دانم انسان چگونه باید با مردم رفتار کند. وقتی نماز تمام می‌شد، برمی‌گشتم رو به مردم می‌نشستم. تسبیحات حضرت زهرا را هم که می‌گفتم، افراد می‌آمدند و می‌دیدند راه باز است. جوان می‌آمد، مزلّف می‌آمد، بازاری می‌آمد، ریش‌دار می‌آمد، بی‌ریش می‌آمد. آن زمان، پوشیدن پوستین‌های وارونه در میان جوانهای بیتل مد شده بود.

یک روز رفتم نماز، دیدم یکی از همین جوانهای آلامد که موهایش را روغن زده، آمده و صف اول کنار متدینین و بازاری‌های خوب و افراد محاسن سفید نشسته. احساس کردم این جوان با من حرفی دارد. نشستم و به او پاسخِ نگاه دادم؛ یعنی اجازه دادم بیاید حرفش را بزند. جلو آمد و گفت آقا! من صف اول بنشینم، اشکال دارد؟ گفتم نه، چه اشکالی دارد؟ شما هم مثل بقیه. گفت: این آقایان می‌گویند اشکال دارد. گفتم: این آقایان بیخود می‌گویند! این جوان، دیگر از این مسجد پا نمی‌کِشد. این جوان، دیگر از این پیشنماز دل نمی‌کند. همین‌طور هم بود؛ از ما دل نمی‌کندند. بنده وقتی مسجد می‌رفتم، در میان صد نفر، اقلاً نود نفرش جوانها بودند. بنده هیچ چیز خاصی نداشتم؛ نه یک مایه‌ی آن‌چنانیِ معنوی، نه یک مایه‌ی دنیوی؛ اما با مردم بودم.« بیانات در دیدار مسئولان عقیدتی، سیاسی نیروی انتظامی،۱۳۸۳/۱۰/۲۳».

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha