سه‌شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۷
چرا مجلس خبرگان رهبری مهم است؟ / سه مسئولیت مهم این مجلس

حوزه/ مجلس خبرگان رهبری از نهادهای ابتکاری در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران است که برای اوّلین بار با تدوین قانون ‏اساسی جمهوری اسلامی در حقوق اساسی مطرح شد و چون درباره بالاترین مقام کشور تصمیم‏ گیری می‏ کند، «فراتر» از نهادهای دیگر است؛ از آن رو که در لحظات حسّاس فقدانِ رهبری، ایفای نقش می‏‌کند و در «حساس ‏ترین موقعیت» برای حفظ نظام است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری با پیام رهبر معظم انقلاب آغاز به کار کرد و پس از تشکیل هیئت رئیسه سنی، انتخابات برای انتخاب رئیس مجلس خبرگان رهبری برگزار شد و آیت الله موحدی کرمانی به عنوان رئیس این مجلس به مدت دو سال انتخاب شد و به همین منظور، به اهمیت مجلس خبرگان رهبری خواهیم پرداخت:
مجلس خبرگان رهبری از نهادهای ابتکاری در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران است که برای اوّلین بار با تدوین قانون ‏اساسی جمهوری اسلامی در حقوق اساسی مطرح شد و چون درباره بالاترین مقام کشور تصمیم‏ گیری می‏ کند، «فراتر» از نهادهای دیگر است؛ از آن رو که در لحظات حسّاس فقدانِ رهبری، ایفای نقش می‏‌کند و در «حساس ‏ترین موقعیت» برای حفظ نظام است.
این مجلس بدان جهت که تعیین رهبر را بر عهده دارد، جایگاه ویژه‌‏ای در «مشروعیّت حکومت» دارد و بالاخره چون به منزله برگزیدگان ملّت از سراسر کشور، باید از دانش عمیقِ دینی (فقهی) و بینش قوی سیاسی و اجتماعی برخوردار باشند، نهادی از فرزانگان امّت است.
نقش مجلسِ خبرگان هر چند در فعالیت‏های خُرد کشور محسوس نیست، ولی حضور فعّال آن، پشتوانه اطمینان بخشی در جهت صیانتِ نظام است.
این مجلس از بحران خلأ رهبری در نظام پیش‏گیری می‏ کند و نگاه هوش‏مندانه ‏اش بر شیوه اداره کشور، سلامت نظام را تأمین می‏‌کند. از یک سو بر عدالت، فقاهت، شجاعت و تدبیرِ «رهبری امروز»، اِشراف دارد و از طرف دیگر هوشیارانه، در اندیشه «رهبری فردا» است.

وظایف خبرگان رهبری

مجلس‏ خبرگان، نهادی است که به موجب قانون اساسی، سه مسئولیت مهم «انتخاب»، «برکناری» و «نظارت» درباره رهبری نظام دارد.

الف) انتخاب رهبر

رهبری در زمان حضور معصوم، بر مبنای «نص الهی» تعیین می ‏گردد و نصّ، فرد واجد شرایط ولایت را معرفی و پس از آن مردم موظف ‏اند که با وی بیعت نموده و زمینه تحقق حاکمیت او را فراهم آورند. ولی در عصر غیبت که نصّی برای تعیینِ رهبر وجود ندارد، با "انتخاب مردم" برگزیده می ‏شود. «علامه طباطبایی» در این باره می ‏نویسد:

پس از رسول خدا، جمهور از مسلمین، تعیین خلیفه را به «انتخاب مسلمانان» می‏دانستند و شیعه معتقد بود که خلیفه از جانب خدا و پیامبر «منصوص» بوده و امامان دوازده‏ گانه معیّن شده ‏اند، ولی بهر حال در عصر غیبتِ امام و در زمان حاضر، تردیدی وجود ندارد که حکومت اسلامی بر عهده «مسلمانان» بوده و آنان، خود باید بر مبنای کتاب خدا، فرمانروای جامعه را بر اساس سیره رسول اکرم، تعیین کنند. [۱]

بر مبنای نظریه ولایت‏ فقیه چون نصب فقهاء برای ولایت، «عام» بوده و ناظر به فرد خاصی نمی‏ باشد، لذا با استفاده از شیوه انتخاب مردمی، باید فردی را که دارای صفات لازم برای رهبری است، تعیین نمود.[۲]

پس از این انتخاب و با تعیین «ولیّ منتخب»، فقهای دیگر، مسئولیّتی در اداره حکومت نداشته و این تکلیف، از آنان ساقط می‏شود[۳] و چون دخالت ایشان در حیطه رهبری نظام، به تزاحم با ولیّ‏ امر می ‏انجامد، نمی ‏تواند مشروع باشد.[۴]

انتخاب رهبری در ایران، مانند بسیاری از کشورها[۵] به صورت‏ دو مرحله ‏ای است؛ مردم در مرحله اول، به خبرگان مورد اعتماد خود رأی می ‏دهند و در مرحله دوم، نمایندگان مردم، از فقهای واجد شرایط، بهترین آنان را برای رهبری انتخاب می ‏نمایند. بسیاری از صاحب نظران، انتخابات دو مرحله‏ای را برای تعیین رهبر، مناسب‏ تر می ‏دانند، زیرا معتقدند علاوه بر این‏که نمایندگان مردم، در فضایی به دور از هیجانات و تبلیغات، به بررسی و تصمیم‏ گیری می‏ پردازند، تجربه نیز نشان داده که وقتی فردی با رأی مستقیمِ اکثریت مردم به ریاست می ‏رسد، بیشتر در معرض سوء استفاده از قدرت قرار دارد و کشور را به سوی دیکتاتوری پیش می ‏برد.[۶]

این شیوه، معقول ‏ترین راه برای تعیین رهبر است؛ زیرا در بسیاری از نظام‏های مبتنی بر انتخابات، برای دست‏یابی به بالاترین مقام اجرایی کشور، اگر داوطلبان از نظر: «سنّ»، «تابعیتِ» آن کشور و «اقامتِ» در آن، واجد شرایط باشند، می ‏توانند خود را کاندیدای ریاست کنند. و این شرایط به سهولت، برای مجریان انتخابات قابل تشخیص است، ولی در نظام اسلامی، رهبری نظام باید از صلاحیت بالای علمی و شایستگی اخلاقی و قدرتِ مدیریّت برخوردار باشد.

همان‏گونه که برای گزینشِ مهندسِ متبحّر یا پزشک حاذق، نمی ‏توان به رأی عمومی اکتفاء نمود و باید به متخصصین آن امر رجوع شود، در گزینشِ «فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبّر» نیز باید با مراجعه به خبرگان، برترین فرد از واجدین شرایط را شناسایی نمود.

حتی در مواردی که می ‏توان با انتخاب مستقیم مردم به این گزینش دست یافت، ولی باز برای تصمیم ‏گیری در باره «کناره ‏گیری» رهبر و «نظارت» بر او، به گروه خاصّی نیاز است.

خبرگان به دلیل آن که نمایندگان برگزیده مردم اند، لذا «رأی آنان»، نقش «بیعت مردم» را ایفاء می ‏کند و بر مبنای جعل ولایت از سوی خدا، هر چند بیعت مردم، «مبدأ ولایت» نیست، ولی «تولّی امور مسلمین»، بدان بستگی دارد و بدون آرای اکثریت، نمی ‏توان قدرت را در دست گرفت:

[فقیه جامع الشرائط] ولایت در جمیع صور دارد، لکن تولّی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی دارد به «آرای اکثریت مسلمین» که در قانون‏ اساسی هم از آن یاد شده است و در صدر اسلام تعبیر می‏شده به «بیعت» با ولیّ مسلمین.[۷]

در این تحلیل، انتخاب خبرگان ملّت، از جهت «گزینش رهبر» و «پذیرش رهبر»، نقش اساسی دارد: جنبه اوّل، «اظهار نظر» گروهی خبره به حساب آمده و در تشخیص فرد واجد صلاحیّت رهبری ماهیّت «اِخباری» دارد و جنبه دوم، «تعهّد و پیمان» نمایندگان ملّت با رهبر بوده و به منزله بیعت، ماهیّت «انشایی» دارد.

در قانون‏ اساسی، تعیین رهبری را وظیفه مجلس ‏خبرگان دانسته است. اصل یک‏صد و هفتم می ‏گوید:

پس از مرجع عالی‏قدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام و بنیان‏گذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت آیة الله العظمی امام خمینی(قدس سره الشریف)‏ که از طرف اکثریت قاطع مردم، به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است.

هم‏چنین معیارهای انتخابِ رهبر توسط مجلس ‏خبرگان در اصل یک‏صد و هفتم آمده است:

خبرگان رهبری در باره همه فقهای واجد شرایط مذکور در اصول پنجم و یک‏صد و نهم، بررسی و مشورت می‏ کنند، هرگاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یک‏صد و نهم تشخیص دهند، او را به رهبری انتخاب می ‏کنند و در غیر این صورت، یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی می‏ نمایند.

رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسؤولیت های ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت.

در جهت اجرای این اصل و شناختِ شرایط مذکور در اصل پنجم و یک‏صد و نهم قانون ‏اساسی، کمیسیونی مرکّب از یازده نفر عضو اصلی و پنج نفر عضو علی‏ البدل در مجلس ‏خبرگان تشکیل می‏ گردد. وظیفه اصلی این کمیسیون، تحقیق در باره همه موارد مربوط به شرایط رهبر، موضوع اصول یاد شده، کسانی که در مظانّ رهبری قرار دارند و ارائه نتایج حاصله به هیئت‏ رئیسه برای بررسی مجلس خبرگان است.

ب) عزل رهبر

«تداوم رهبری» ولیِّ امر، به «استمرار صلاحیت و شایستگی» وی بستگی دارد و با فقدانِ هر یک از شرایطِ لازم برای رهبری، مشروعیّت آن از بین می ‏رود. البته برخی از فِرق اسلامی عقیده دارند که این شرایط در آغاز مورد نیاز است و پس از تحقق ولایت، هیچ عاملی از قبیل فسق و ظلم، خللی در مشروعیت حاکم پدید نمی ‏آورد و نمی‏ توان بدین وسیله عقد خلافت و امامت را بر هم زده و حاکم را عزل کرد.[۸]

اما شیعه اصرار دارد که با کمترین انحراف، رهبری، منصب خود را از دست داده و باید او را برکنار نمود:

فقیه، اگر یک کلمه دروغ بگوید، یک قدم بر خلاف بگذارد، ولایت ندارد.[۹]

با هرگونه انحراف فکری یا عملی، شخص به صورت قهری معزول است و پیش از آن‏که مردم به عدم صلاحیّت وی رأی دهند، خود به ‏خود ساقط می ‏شود و البته مردم هم باید قدرت را از دست او بگیرند.[۱۰]

در قانون‏ اساسی در سه مورد، برکناری رهبری پیش ‏بینی شده است:

۱. ناتوانی از انجام وظایف رهبری؛

۲. از دست دادن یکی از شرایط رهبری؛

۳. کشف فقدان یکی از شرایط از آغاز.

در هر یک از این موارد، قانون‏ اساسی، تشخیص و تصمیم را بر عهده مجلس‏ خبرگان نهاده است. اصل یک‏صد و یازدهم می‏ گوید:

هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود، یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یک‏صد و نهم گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است، از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر، به عهده خبرگان مذکور در اصل یک‏صد و وهشتم می‏باشد.

مجلس ‏خبرگان برای اجرای این اصل، دارای کمیسیونی مرکب از یازده نفر عضو اصلی و پنج نفر عضو علی‏ البدل است. بستگانِ نزدیک سببی و نسبی رهبر نمی ‏توانند در این کمیسیون عضو باشند.

این کمیسیون موظف است اطلاعات لازم در باره این اصل را به دست آورده و نسبت به صحت و سُقم گزارشات واصله، بررسی نماید. اگر دو سوم اعضای کمیسیون و هیئت‏ رئیسه، به تشکیل اجلاس خبرگان برای رسیدگی و عمل به اصل یک‏ صد و یازدهم رأی دهند، اجلاس خبرگان در اولین فرصت تشکیل می ‏شود و پس از بررسی‏ های لازم، رأی ‏گیری انجام می ‏گیرد.


ج) نظارت بر رهبر

در جامعه اسلامی، دو نوع نظارت بر رهبری وجود دارد: نظارتِ عام مردم که در جهت ایفای نقش «النصیحة لائمة المسلمین» و «امر به معروف و نهی از منکر» انجام می ‏گیرد. نوع دیگر، نظارت نهادینه که توسط نهاد خاصّی اِعمال می ‏گردد و پشتوانه «حقوقی» دارد. در این نظارت، صرفاً به ارزیابی وقایعِ آشکار و موضع ‏گیری‏ های پیدا اکتفاء نمی ‏شود، بلکه حقّ تفحّص داشته و می‏ تواند از مقام مسئول پاسخ بخواهد.

در نظام اسلامی، رهبری دارای دو مسئولیت «جزایی» و «سیاسی» است. از نظر جزایی، تشریفات خاصی برای بررسی اتهامات او در دادگاه وجود ندارد و در اصل یک‏صد و هفتم قانون‏ اساسی، تصریح شده که «رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است». لذا رسیدگی به تخلفات او مانند سایر شهروندان است. در حالی‏ که در برخی کشورها مانند آمریکا، رئیس جمهور از نوعی مصونیت قضایی برخوردار است و در باره جرایمی از قبیل ارتشاء، دادگاه عادی نمی‏ تواند رسیدگی کند، بلکه ابتدا کنگره به موضوع می‏ پردازد و سپس پرونده در مجلس سنا مطرح می ‏شود و برای رأی به محکومیّتِ رئیس جمهور، رأی دو سوم سناتورها لازم است.

علاوه بر این در جمهوری اسلامی، مجلس ‏خبرگان عهده‏ دار نظارت بر رهبری است. که مستفاد از اصل یک‏صد و یازدهم قانون‏ اساسی است:

تشخیص ناتوانی رهبر از انجام وظایف قانونی خود یا فقدان یکی از شرایط بر عهده مجلس خبرگان است. زیرا خبرگان مسئولیت «عزل رهبر» را بر عهده دارد - نص اصل یک‏صدویازدهم قانون اساسی - پس لازمه آن نظارت بر توانایی رهبری و استمرار شرایط آن است.[۱۱] و البته این نظارت، در تضاد با ولایت مطلقه نیست.[۱۲]

مجلس‏ خبرگان برای انجام این وظیفه، دارای کمیسیون تحقیق است که علاوه بر رسیدگی به گزارشات واصله و تحقیق در باره صحت و سقم آنها به تشکیلات اداری رهبری نیز توجه داشته و به آن مقام در جلوگیری از نفوذ و دخالت عناصر نامطلوب در تشکیلات نهاد رهبری مساعدت می‏ نماید.[۱۳]

انجام هر عملی که به ‏طور مستقیم، در تأمین هدف مجلس خبرگان، مؤثر باشد، وظیفه اصلی این مجلس است و انجام اَعمالی که اثر مستقیم آن، تأمین هدف مزبور نباشد، وظیفه فرعی تلقّی می ‏گردد. بدیهی است که نتیجه نهایی وظایف جنبی، حُسن اجرای وظایف اصلی خواهد بود. از وظایف فرعی مجلس خبرگان، وضع قوانین مربوط به این مجلس و رسیدگی به بودجه سالانه این مجلس است.


د) وضع قوانین مجلس خبرگان و تفسیر آنها

مطابق اصل یک‏صد و هشتم قانون اساسی:

قانون مربوط به تعداد و شرایط خبرگان، کیفیّت انتخاب آنها و آیین‏ نامه داخلی جلسات آنان، برای نخستین دوره، باید به وسیله فقهای اوّلین شورای نگهبان، تهیّه و با اکثریّت آرای آنان، تصویب شود و به تصویب نهایی رهبر انقلاب برسد. از آن پس، هرگونه تغییر و تجدید نظر در این قانون و تصویب سایر مقرّرات مربوط به وظایف خبرگان، در صلاحیّت خود آنان است.

به منظور انجام بهتر این وظیفه، کمیسیون اصل یک‏صد و هشتم، در مجلس خبرگان تشکیل می ‏شود که وظیفه آن، بررسی قوانین مربوط به خبرگان، از جمله انتخابات و آیین‏ نامه داخلی این مجلس است.

مرجع وضع هر قانون، باید مرجع تفسیر آن نیز باشد؛ زیرا واضعِ قانون به مراد خود آگاه است. بر این اساس، مادّه ۴۵ آیین‏نامه داخلی مجلس خبرگان، مقرّر کرده که: «تفسیر قانون انتخابات و آیین‏ نامه داخلی مجلس خبرگان، در موارد ابهام، با خود خبرگان است». اطلاق این مادّه، موادِّ قانونی مربوط به خبرگان را که از سوی فقهای اوّلینِ شورای نگهبان، تهیّه و تصویب شده است نیز شامل می‏ شود. در نتیجه، تنها مرجع تفسیر قوانین مربوط به خبرگان، خود آنان هستند.


ه) رسیدگی به بودجه سالانه مجلس خبرگان‏

مطابق مادّه ۴۷ آیین‏ نامه داخلی مجلس خبرگان:

به منظور انجام امور زیر، کمیسیونی به نام کمیسیون امور مالی و اداری، مرکب از یازده عضو اصلی و پنج عضو علی‏ البدل، تشکیل می ‏گردد:

۱. بررسی و پیشنهاد هزینه‏ های مجلس خبرگان و تقدیم آن به هیئت رئیسه، جهت تصویب و ارائه آن به دولت، جهت درج در بودجه سالانه کلّ کشور؛

۲. تنظیم نمودار تشکیلاتی و ضوابط استخدامی کارمندان با هم‏اهنگی سازمان مدیریّت و برنامه‏ ریزی و نظارت بر حُسن جریان امور اداری و ارائه آن به هیئت رئیسه؛

۳. بررسی و پیشنهاد هزینه ‏های ناشی از امور نمایندگی و ارائه آن به هیئت رئیسه؛

۴. بازرسی و رسیدگی در مورد کلّیّه اموال و دارایی ‏های منقول و غیر منقول مجلس خبرگان و تحقیق و تسویه کلّیّه حساب‏ها و رسیدگی به هزینه کرد بودجه سالانه مجلس خبرگان و تقدیم گزارش آن به مجلس خبرگان.

منبع: دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری

پی نوشت ها:

[۱] علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج‏۴، ص‏۱۲۵.
[۲] امام خمینی، صحیفه امام، ج‏۱۰، ص‏۳۰۸ و ۵۲۶.
[۳] امام خمینی، کتاب البیع، ج‏۲، ص‏۶۲۴.
[۴] همان، ص‏۶۹۲.
[۵] قریب.
[۶] دکتر ابوالفضل قاضی، حقوق اساسی، ص‏۵۶۸.
[۷] همان، ج‏۲۰، ص‏۴۵۹.
[۸] ر.ک: الموسوعة الفقهیه، ج‏۶، ص‏۲۲۰.
[۹] ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج‏۱۱، ص‏۳۰۶.
[۱۰] همان، ج‏۴، ص‏۳۹.
[۱۱]ر.ک: مشروح مذاکرات شورای بازنگری قانون‏اساسی، ص‏۱۲۶۴ و ۱۲۵۹.
[۱۲] ر.ک: آیةالله جوادی آملی، ولایت ‏فقیه، ص‏۴۵۵، ۴۹۶، ۴۸۱؛ آیةالله مصباح یزدی، پرسش‏ها و پاسخ‏ها، ج‏۲، ص‏۵۵؛ آیةالله مؤمن قمی، مشروح مذاکرات شورای بازنگری، ص‏۱۲۵۹.
[۱۳] ماده ۴۱ آیین نامه داخلی مجلس خبرگان.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha