به گزارش خبرگزاری حوزه، پرونده اصحاب الحسین، به مناسبت ایام محرم به بررسی شخصیت های اصحاب امام حسین علیه السلام در عاشورا میپردازد که در این شماره به معرفی شخصیت «جناب هلال بن نافع بجلی رضوان الله تعالی علیه» خواهیم پرداخت.
زندگینامه
نافع بن هلال بَجَلی یا نافع بن هلال جَمَلی، از یاران امام علی(ع) و از شهدای کربلا. او در جنگهای جمل، صفین و نهروان شرکت داشت. نافع در عذیب هجانات به کاروان امام حسین(ع) پیوست و روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید. او در سخنانی حمایت و وفاداری خود را نسبت به امام حسین(ع) نشان میداد.
نام و نسب
در بعضی از منابع تاریخی و مقاتل، نام نافع بن هلال با نام هلال بن نافع اشتباه ثبت شده است. در حالیکه هلال بن نافع نیز در واقعه کربلا حضور داشته ولی جزو سپاهیان عمر بن سعد و از گزارشگران آن واقعه است.
نافع بن هلال از تیرۀ جمل، یکی از شاخههای قبیلۀ مَذحِج بوده و تبار یَمَنی داشته است. در منابع تاریخی با نسبت جَمَلی، بَجَلی، مُرادی، و بَجَلی مرادی از او یاد شده است.
حکومت حضرت علی(ع)
نافع از یاران علی بن ابیطالب(ع) بود و در جنگهای جمل، صفین و نهروان شرکت جست.گفته شده که نافع فردی شجاع و تیرانداز بوده است. از ابومِخنَف نقل شده که امیرمؤمنان علی (ع) او را آیین رزم آموخته بود.
واقعه کربلا
نافع بن هلال قبل از شهادت مسلم بن عقیل از کوفه خارج شد او یکی از چهار نفری بود که در عذیب الهجانات، به امام حسین (ع) پیوستند. حضرت از آنان احوال مردم کوفه را پرسید و آنان در پاسخ گفتند: اشراف و بزرگان کوفه به جهت رشوههایی که گرفتهاند علیه شما هستند و بقیه مردم، دلشان با شما ولی شمشیرشان علیه شما است.
در برخی منابع به جای نافع بن هلال از جابر بن حارث سلمانی یاد شده است.
تجدید بیعت با امام(ع)
دوم محرم، امام حسین(ع) وارد کربلا شد. حضرت اهل بیت و یارانش را جمع کرد و خطاب به آنان سپس سخنانی ایراد کرد. پس از سخنان امام(ع) اصحاب در حمایت از آن حضرت(ع)، یکی پس از دیگری برخاستند و بر بیعت مجدد خود با ایشان پای فشردند. نافع، پس از زُهِیر بن قِین سخنانی در
حمایت از امام ایراد کرد.
آوردن آب
پس از این که به دستور عمر بن سعد، آب را بر اردوگاه امام حسین(ع) بستند، امام حسین(ع) حضرت ابوالفضل را شبانه با سی سوار و بیست پیاده از جمله نافع بن هلال، به سوی فرات برای آوردن آب فرستاد. نافع در جلوی آنان در حرکت بود تا به شریعه فرات رسیدند. آنان مقداری آب به خیمهها رساندند.
شب عاشورا
در نیمههای شب عاشورا که امام حسین(ع)، برای بررسی تپهها و گردنههای اطراف، تنها از خیمه خارج شد؛ نافع آهسته به دنبال ایشان به راه افتاد.
در راه بازگشت حضرت(ع) به نافع فرمود: «آیا نمیخواهی در این شب تار از بین این دو کوه بگذری و جان خودت را نجات دهی؟» نافع خود را به روی قدمهای امام(ع) انداخت، گفت: «شمشیری دارم که به هزار درهم میارزد و اسبی دارم که به همین اندازه میارزد، پس به آن خدایی که به حضور در رکاب شما، بر من منت نهاد سوگند، تا هنگامی که شمشیرم به کار آید هرگز از شما جدا نمیشوم.»
همچنین گفته شده است نافع هنگامی که احساس کرد اهل بیت امام حسین نگران وفاداری اصحاب آن حضرت هستند. با مشورت حبیب بن مظاهر اصحاب امام را نزدیک خیمه آن حضرت جمع کردند و آنان وفاداری خود را نسبت به امام اعلام کردند.
روز عاشورا
برخی نقل کردهاند که نافع بن هلال تازه ازدواج کرده بود و چون روز عاشورا اراده میدان نبرد کرد، همسرش او را از رفتن منع نمود؛ ولی او بر یاری امام(ع) اصرار ورزید، و چون امام(ع) از قضیه آگاه شد، هلال را فرمود: همسرت نگران است و من دوست ندارم در جوانی به فراق یکدیگر مبتلا شوید؛ اگر میخواهی عیالت را بردار و از این بیابان برو.
هلال گفت:ای پسر رسول خدا(ص) اگر در سختی تو را رها کنم و سراغ عیش و نوش خود روم، فردای قیامت پاسخ جدّت رسول خدا(ص) را چه گویم.
گفته شده است در روز عاشورا پس از آنکه عَمرو بن قَرَظَه انصاری به شهادت رسید، برادرش علی، که از سپاهیان عمر بن سعد بود، به امام اعتراض کرد و به آن حضرت حمله کرد. اما نافع بن هلال او را مجروح ساخت.
شهادت
لشکر عمر بن سعد در حمله دسته جمعی او را محاصره کرده و هدف تیر و سنگ قرار دادند و بازوان او را شکسته و او را به اسارت گرفتند. شمر و گروهی از یارانش، او را نزد عمر بن سعد آوردند. عمر بن سعد به او گفت: «ای نافع! وای بر تو! چرا با خود چنین کردی؟»
نافع در حالیکه خون بر محاسنش جاری بود گفت: «پروردگار من از قصد من آگاه است.» «به خدا سوگند، من به جز تعدادی که مجروح ساختم دوازده نفر از شما را کشتم و خودم را ملامت نمیکنم، اگر بازوان من سالم بود نمیتوانستید مرا اسیر کنید.»
عمر بن سعد به شمر دستور داد تا او را بکشد! نافع به شمر گفت: «به خدا قسم ای شمر! اگر تو از مسلمین باشی بر تو سخت خواهد بود که خدا را ملاقات کنی، در حالیکه خونهای ما را برگردن داشته باشی. خدا را سپاس میگویم که مرگ ما را به دست بدترین خلقش، قرار داد!» سپس به دست شمر به شهادت میرسد.
نام نافع بن هلال در زیارت رجبیه امام حسین(ع) و زیارت الشهدا آمده است.
رجزخوانی در میدان جنگ
گفته شده است که نافع که تازه ازدواج کرده بود در روز عاشورا، نامش را و نام مادرش را بر روی تیرهای خود نوشته بود، آنها را مسموم میکرد و به سوی دشمن پرتاب میکرد. و در حین پرتاب تیرها این رجز را میخواند:
أرمی بِها مُعلَّماً أفواقُها، مَسمومةً تَجری بها أخفاقُها، لَتَملََأَنَّ أرضَها رِشاقُها، وَالنَّفسُ لایَنفَعُها إشفاقُها
«تیرهایی پرتاب میکنم که نامم بر بالای آن نوشته شده است، در حالی که مسموم و مستانه جلو میرود، تا این که زمین رزمگاه را پر از تیرهای لطیف کندو جان را ترس از آن سودی نبخشد؛ » همچنین گفته شده است او ۱۲ نفر از سپاهیان عمر بن سعد را با تیر کشت و هنگامی که تیرهایش تمام شد، با شمشیر به لشکر عمر سعد حمله میکرد.
أنَا الغُلامُ الیَمَنِیُّ الجَمَلِی(البجلی)، دینی عَلی دینِ حُسَینٍ وعَلِی، إن اُقتَلِ الیَومَ فَهذا أمَلی، فَذاکَ رَأیی واُلاقی عَمَلی
«من جوان یمنی جملی هستم، که دینم همان دین حسین(ع) و علی(ع) است؛ آرزویم امروز این است که کشته شوم. پس آن رأی من است و عملم را خود ملاقات میکنم.»
إن تُنکِرونی فَأنَا ابنُ الجَمَلِی، دینی عَلی دینِ حُسَینٍ وعَلِی
ترجمه: «اگر مرا نمیشناسید خودم را معرفی کنم، من از قبیله جَمَلی هستم، و آئین و دینم همان دین حسین بن علی(ع) است».هنگامی که این رجز را خواند مردی از لشکر عمر بن سعد به نام مزاحم بن حریث گفت ما بر دین عثمان هستیم. نافع گفت تو بر دین شیطانی و او را کشت.
منبع: مقتل ابی مخنف، تاریخ طبری، مناقب بن شهر آشوب، مقاتل الطالبین، انساب الاشراف
نظر شما