خواهر شهید روحانی حاج علی فلاح در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه در کاشان، ضمن تسلیت ایام اربعین حسینی اظهار داشت: روحانی شهیدحاج علی فلاح فرزند اول خانواده و متولد 1341 بود.
وی با بیان اینکه شهید فلاح شهیدی عارف مسلک با عمر کوتاهی که داشت حماسه های بزرگی را آفرید،گفت: مادرم حاج علی را در دوران کودکی متفاوت از دیگر فرزندانش می دید به طوری که با وضو به ایشان شیر می داد و هر سه وقت نمازش را در مسجد می خواند و پدرم هم که خیلی فرد مذهبی بود نذر کرد که فرزند اولش با خواندن دروس حوزوی روحانی بشود و نام او را علی بگذارد.
خواهر شهید روحانی حاج علی فلاح بابیان اینکه حاج علی در دوران ابتدایی بچه بسیار زرنگ، درس خوان، شجاع، باتدبیر و خوش خلقی بود گفت: حاج علی نماز و فعالیت های قرآنی را از ده سالگی در مسجد شروع کرد.
وی ادامه داد: علی رغم اینکه درس های دوران راهنمایی ایشان عالی بود و مادرم علاقه مند بود وارد دانشگاه شود ولی بنا به نذری که پدرم کرده بود گویا خداوند تدبیر و سرنوشت دیگری برایش رقم زد و سال 55 وارد مدرسه علمیه رسالت قم می شود.
وی با بیان اینکه شهید فلاح در آغاز شروع دروس حوزوی بنا به خلقیات و روحیات مبارزه طلبی که داشت به مبارزه با رژیم ستم شاهی پرداخت و با آوردن اعلامیه ها و رساله امام خمینی از قم به صورت پنهانی در کاشان پخش می کرد.گفت: این شهید بزرگوار در سن 15 سالگی به اتفاق دوستانش به ساخت بمب های دست ساز می پرداخت به طوری که دو تا از انگشتانش در حین پرتاب نارنجک قطع می شود و به خاطر اینکه پرستاران بیمارستان متینی کاشان متوجه نشوند که انگشتانش به خاطر پرتاب نارنجک قطع شده با نام مستعار حسین اکبری مبنی بر اینکه انگشتانم از زنجیر موتور قطع شده بستری می شود.
وی بابیان اینکه شهید فلاح در سن 15 سالگی از نظر تکنیک فرماندهی و خلاقیت اعجوبه بود، تصریح کرد: به محض اینکه دست ایشان بهبود پیدا کرد مجدد با حضور در راهپیمایی علیه رژیم ستمشاهی در خیابان فاضل نراقی کاشان با ماموران ساواک برای جلوگیری از مطلع نمودن ماموران برای دستگیری راهپیمایان درگیر می شود و با شکستن بی سیم آنها از صحنه فرار می کند،ضمن اینکه یک بار هم دستگیر می شود و مدت 59 روز در زندان سیاسی قم بازداشت شد.
خواهر شهید فلاح با بیان اینکه نوجوانان باید از شهید فلاح درس بگیرند تصریح کرد : در مدت زمان زندانی در قم از مادرم درخواست چندین دست لباس کردند و گفتند می خواهم این لباس ها را به هم بندی هایم بدهم تا نماز خوان شوند.
وی با بیان اینکه شهید حاج علی فلاح یک شهید جهانی بود گفت: روحانی شهید فلاح بسیار بسیار جهانی فکر می کرد به طوری که وقتی انقلاب پیروز شد کارش را تمام شده می دانست و به فکر صدور انقلاب به جهانیان بودند و با آوردن طلاب خارجی از کشورهای تایلند و فیلیپین و ... به کاشان آنها را با جانبازان و خانواده معظم شهدا آشنا کرد.
خواهر شهید فلاح با بیان اینکه ایشان در سن 20 سالگی به همراه آیت الله جوادی آملی به مکه مشرف شدند و با سرهنگ قذافی دیدار می کند، گفت: این شهید گرانقدر در این سفر ناراحت این بود که چرا حرمین شریفین در دست افراد نالایقی همچون آمریکایی ها و سعودی هاست به فکر این بود که انقلاب اسلامی ایران را باید به عربستان و دیگر کشورهای جهان صادر شود.
وی با بیان اینکه شهید فلاح به فکر این بود که شیعه و اسلام باید سراسر جهان را بگیرد، تصریح کرد: شهید حاج فلاح در مدت زمان اقامت در مکه به دلیل شرکت در راهپیمایی ها و نوشتن اعلامیه دستگیر می شود و حتی از عمامه خود برای پانسمان مجروحان استفاده می کند.
خواهر شهید فلاح با بیان اینکه افکار 40 سال پیش شهید فلاح در بیداری اسلامی در سراسر جهان که الان در طوفان الاقصی و اهداف بلندامام راحل و شهدان نمایان است وجود داشته است گفت: اهداف ضد استکباری ایشان در مکه نیز با در دست داشتن پلاکارد نیز به وضوح نمایان بوده است.
وی با بیان اینکه شهید فلاح تا خارج فقه درس خود را در حوزه ادامه داد و با بیان اینکه فرماندهان بدون اجازه ایشان کار شناسایی را انجام نمی دادند و 50 کیلومتر در دل دشمن نفوذ می کرد گفت: شهید فلاح در سن 21 سالگی درسال 1362 در عملیات خیبر در جزیره مجنون به درجه رفیع شهادت نایل َشد و همانند حضرت زهرا (س) قبرش گمنام و مفقود الاثر می باشد.
خاطرات سردار حاج حسین دقیقی از دوستان و همرزمان شهید فلاح
آشنایی با شهید
آشنایی من و شهید فلاح به قبل از انقلاب باز می گردد که او و تعدادی از دوستان مبارز از جمله احمد رحیمی و سعید کریمی به برنامه ریزی و اجرای تظاهراتها و عملیات مسلحانه علیه نظامیان رژیم طاغوت اقدام می کردند و هرگز فراموش نمی کنم که شهید فلاح در عملیات استفاده از نارنجک سه راهی که خودش ساخته بود دو انگشت از دست راست خود را پیشاپیش تقدیم خالقش کرد.
تحصیل علوم دینی
در سال ۱۳۵۶ بود که علی فلاح برای فراگیری علوم دینی راهی قم شد و پس از ثبت نام در مدرسه رسالت به تحصیل علوم دینی پرداخت.
ایشان در آن دوره با مبارزان و مجاهدان به نامی همچون شهید سردار حجازی و دیگران آشنا شد و علاوه بر فراگیری دروس حوزوی به ماهیت طاغوتی رژیم پهلوی پی برد و عزم خود را برای مقابله با این رژیم کثیف جزم کرد و به یکی از مبارزان کم نظیر در عرصه مقابله با طاغوت بدل گشت.
علی در مسیر مبارزه با طاغوت بسیار فعال ظاهر گشت و تا زمان پیروزی نهایی انقلاب اسلامی در ایران شاهد رشادتها و مجاهدتهای بسیاری از آن عزیز بودیم که بنده احساس می کنم سایر دوستان شهید در نقل خاطراتشان به آنها اشاره خواهند داشت.
حضور شهید فلاح در صحنه های نبرد
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، حاج علی ابتدا برای خاموش کردن شعله خشم دشمنان داخلی که در کردستان پناه گرفته بودند مدتی در جبهه های کردستان به مبارزه با کردها ، اشرار و ضد انقلاب پرداخت و به محض آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران خود را به جبهه نبرد علیه رژیم بعث عراق رساند.
خصوصیات فردی شهید فلاح
رفتار حاج علی بگونه ای بود که هر جا وارد می شد در کمترین زمان ممکن با همه افراد دوست می شد و همه دور او جمع می شدند و علاوه بر احترام ویژه ای که برای او قائل بودند به شدت به او علاقمند می شدند.
ویژگیهای معنوی شهید فلاح
هیچگاه از حاج علی دروغ و حرف خلاف واقع شنیده نشد و نسبت به همه رزمندگان و دوستانش حسن نیت داشت و از عمق وجود به دیگران مهر می ورزید.
چهره ای ملیح داشت، زیباروی بود و در چشمهایش آرامش خاصی موج می زد.
حاج علی اهل تهجد و گریه های نیمه شب بود و من از گریه های او به گریه می افتادم و با خود می گفتم خدایا این جوان پاک ، محجوب ، زیباروی و بی گناه چرا باید اینگونه در درگاهت زار بزند!!!
حاج علی واقعا فردی دوست داشتنی بود و ارادت خاصی به سردار علی فضلی داشت و همواره در کنار ایشان در عملیاتهای مختلف شرکت می کرد و به سردار فضلی (این سردار جان بر کف)عشق می ورزید تا این که بر اساس شنیده ها سرانجام در اسفند ماه سال ۱۳۶۲ در عملیات خیبر به لقای معبودش شتافت و مفقود گشت.
آرزوی شهید فلاح
خاطرم هست یک روز خصوصی از حاج علی پرسیدم علی جان! نظرت در باره ی جهاد و شهادت چیست ؟گفت من دوست دارم اسیر بشوم !
این پاسخ برای من قدری نامأنوس بود چون بیشتر رزمندگان در پاسخ به این پرسش ، شهادت را بر اسارت ترجیح می دادند.
گفتم علی جان! این چه حرفیه؟ من معنی حرفت را نمی فهمم! علی با لبخند ملیحی پاسخ داد: می خواهم به اردوگاه های اسرا بروم و در آن جا کار فرهنگی بکنم ، ما نباید اجازه بدهیم دشمن بعثی از روحیه اسرا سوء استفاده کند چون ممکن است اسرا در
مقابل فشار شکنجه های روحی و جسمی تاب نیاورند و تسلیم خواسته های بعثیها شوند.
حاج علی ادامه داد: ما وظیفه داریم برای تقویت روحیه اسرا در اردوگاههای عراق برنامه داشته باشیم و ...
علی در جبهه که بود تلاش می کرد کمتر در کنار دوستانش باشد چرا که عاشق گمنامی بود و دوست داشت ناشناس مانده و همپای سایر رزمندگان و بسیجیان خط شکن علیه دشمن بعثی بجنگد.
حاج علی دنبال نام و نشان نبود و نمی خواست اسمی از او برده شود و انتظار نداشت که یاد و نامی از او باقی بماند و عشق حاج علی در گمنامی بود و او در طلب راه گمنام بود و ما در طلب نام گمراه!
رد درخواست عضویت در سپاه
به یاد دارم که خیلی تلاش کردم حاج را به عضویت سپاه در آورم و یکی از مسؤلیتهای کلیدی یگانهای رزمی که تازه در حال شکل گیری بود را به ایشان بسپارم ولی حاج علی فقط به مبارزه و شهادت می اندیشید و حاضر به پذیرش مسؤلیتهای ستادی در پشت جبهه نبود و نسبت به آن بی توجهی می کرد.
عنایت ویژه به بیت المال
حاج علی توجه خاصی به بیت المال داشت و هرگز فراموش نمی کنم که حاج علی با لباس و کفش کهنه قبلی خود به جبهه می آمد و سعی داشت از لباس ، کفش، پوتین و اورکت جدید که معمولا به هر رزمنده ای می دادند استفاده نکند.
انتهای پیام./