خواهر روحانی شهید حاجی زاده در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه در کاشان، ضمن تسلیت ایام اربعین حسینی با بیان اینکه محمد در بیستمین روز از شهریورماه سال 47 دیده به جهان فانی گشود و پدر و مادرم که عاشق پیامبر(ص)و اهل بیت(ع) بودند نام زیبای محمد را بر او نهادند.
وی افزود: در همان ماه های اولیه زندگی کودکی اش توفیق زیارت و پابوسی حرم ثامن الائمه(ع) نصیب خانواده ماشد و محمد در آن جا به سختی بیمار شد به طوری که همراهان از زنده بودنش تقریبا قطع امید کردند .اما توسل و دعای عاجزانه پدر و مادر در محضر با کرامت حضرت ثامن الحجج(ع) برای شفای فرزند دلبندشان او را به آغوش خانواده باز می گرداند و محمد دو باره طعم شیرین سلامتی را به لطف خاصه امام هشتم شیعیان چشید و تقدیر اینگونه برایش رقم می زند که بماند تا در رکاب امام زمانش شربت شهادت بنوشد.
روحانی شهید حاجی زاده در طول دوران تحصیل از دانش آموزان مستعد و ممتاز بودند
خواهر روحانی شهید حاجی زاده با بیان اینکه محمد دوران ابتدایی را در مدرسه شهیدان جندقیان(کاشانچی سابق) گذراندند و تحصیلات راهنمایی را در مدرسه شهید علی خدمتی آران و بیدگل به پایان رساندند .گفت: ایشان در طول دوران تحصیل از دانش آموزان مستعد و ممتاز بودند و سال های تحصیل در مدرسه ابتدایی او مصادف بود با جریانات انقلاب اسلامی و محمد با اینکه کودکی خردسال بود همراه پدر در تمامی راهپیمایی ها و تظاهرات مردم شهرستان حضور داشت.
وی با بیان اینکه محمد دوره راهنمایی را که تمام کرد دیگر دروس مدارس معمولی روح متعالی وآسمانی او را ارضا نمی کرد و عاشق دین واهل بیت(ع) بود ، گفت: در ایمان و عمل به اعتقادات مذهبی در بین دوست و آشنا وفامیل نمونه بود ، لذا بعد از دوره راهنمایی برای تحصیل علوم حوزوی و سیراب شدن از چشمه جوشان سخنان و احادیث بزرگان دین وارد حوزه علمیه حضرت آیت ا... یثربی شد.
خواهر روحانی شهید حاجی زاده یاد آورشد: محمد در حوزه علمیه نیز برتری خویش را در کسب علوم دین و در اخلاق و منش اسلامی از همان ماه های اول نشان داد. به طوری که بسیار مورد توجه اساتید بزرگوار حوزه قرار گرفت و در حوزه از محضر اساتیدی چون آیت الله یثربی ،آیت الله حسینی کامجانی و آیت الله صبوری ، حجه الاسلام روحانی، حجه الاسلام صمدی راد و... استفاده کرد.
وی در بیان خاطراتی دیگری از بردار شهیدش گفت: یکی دو روزی بود که پدر و مادرم برای درمان یکی از اقوام همراه ایشان به تهران رفته بودندآن روز محمد که از حوزه علمیه برگشت ، گفت قرار است فردا دو باره به جبهه اعزام شود هر چه اصرارش کردیم که یکی دو روز دیگر بماند، تا پدر و مادرم برگردند بعد برود قبول نکرد گفت باید بروم دیگر نمی توانم بمانم می گفت این دفعه از طرف بسیج ثبت نام کرده است دفعات قبل که اعزام می شد به عنوان مبلغ می رفت.
خواهر شهید حاجی زاده ادامه داد : روز بعد برای آخرین بار بدون حضور پدر و مادرم به بدرقه اش رفتیم می شد از لحن خداحافظیش فهمید که با سر می رود و آخرین دیدار ماست . عملیات کربلای پنج آغاز شده بود و محمد در این عملیات شربت شیرین شهادت نوشید.
وی با بیان اینکه شهیدحاجی زاده قدرت جاذبه عجیبی داشت همه را گرد خود جمع می کرد گویی مراد بود و آنان مریدش همین باعث شده بود که در انجام کارهای فرهنگی در پایگاه بسیار موفق باشد. گفت: اخلاق بسیار خوب و روحیه با نشاط و شوخ طبع محمد باعث شده بود که حضورش در هر محفلی شادی و نشاط را به دیگران هدیه دهد.
وی با بیان اینکه ایشان اولین بار سال 63 در سن 16 سالگی به عنوان مبلغ عازم جبهه شد و بعد از آن چندین بار دیگر به جبهه اعزام شد تازمان شهادت گفت: به گفته همسنگرانش ایشان نیرویی بسیار فعال و با نشاط بودند به طوری که دیگر بسیجیان گردان آنها، همیشه چون پروانه به گرد وجودش می چرخیدند.
روحانی شهید حاجی زاده در نویسندگی،مداحی و سخنرانی بسیار متبحر بود
وی با بیان اینکه محمد ظاهری ساده ، تمیز و بی آلایش داشت در نویسندگی ،مداحی و سخنرانی بسیار متبحر بود ، افزود: به صله ارحام توجهی ویژه داشت به طوری که کوچکترین فرصتی برایش پیش می آمد به خانه اقوام به خصوص افراد مسن فامیل سر می زد و جویای حالشان می شد عشق به انقلاب و آرمان های الهی آن و عشق به رهبر در وجودش موج می زد.
وی با بیان اینکه آخرین اعزام او به جبهه در زمستان 65 بود و در عملیات پیروزمندانه کربلای 5 حضور یافت ، گفت: در همین عملیات در تاریخ 24/10/65در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر ترکش خمپاره به قلب مالامال از عشق به امام زمانش ، عاشقانه به ندای امام زمانش لبیک گفت و طعم شیرین شهادت را چشید و پیکر مطهرش در گلزار امامزاده هادی بیدگل در کنار همسنگرانش به خاک سپرده شد.
به نقل از دوستان شهیدحاجی زاده
با محمد دوست صمیمی بودیم چندروزی برادرم به مسافرت رفته بودند و خانه شان را به ما سپرده بودند با خواهش من از محمد ، قبول کرد که شب ها با هم به خانه برادرم برویم بخوابیم تا از مسافرت برگردند نیمه شب یکی از شب ها بیدار شدم بلند شدم دیدم محمد در رختخوابش نیست . نگران شدم ،سریع بلند شدم ببینم کجاست . صدای آهسته ای از اتاق مجاور شنیدم . رفتم آنجا ،باکمال تعجب محمد را دیدم که فرش اتاق را کنار زده است و مشغول نماز شب است .سر به سجده دارد و با خدایش خلوت کرده است. نشستم تا از ارتباط عاشقانه اش با خدا فارغ شد . سلامش کردم و گفتم تو اینجا چه می کنی ؟ از چهره اش می شد فهمید که خیلی از دیدن من در آن لحظات عرفانیش خوشحال نیست . گفتم چرا فرش را برچیده ای ؟ گفت: برای احتیاط نمی خواستم نمازم را روی فرشی که صاحبش کسی دیگر است بخوانم بدون آنکه از او اجازه گرفته باشم.
نقل از مادر شهید شهید
کودکی سختی را پشت سر گذاشت . خیلی با مریضی دست و پنجه نرم کرد . چندین دفعه تا مرز مرگ پیش رفت حتی یک دفعه در مسافرت مشهد بودیم که محمد در آنجا مریض شد و تقریبا از او قطع امید کرده بودیم. کنار اتاق خوابانده بودمش و کنارش نشسته بودم و گریه می کردم . پدرش به حرم امام رضا(ع) رفته بود تا برایش دعا کند وقتی به مسافرخانه آمد سفره را انداختیم تا ناهار بخوریم. آبگوشت داشتیم محمد را روی پایش گرفت و با انگشت چند قطره آبگوشت در دهانش ریخت و محمد گویا زندگی دوباره یافت و از آن زمان دیگر از مریضی مداوم خلاص شد. او شفا یافته بود تقدیرش اینگونه بود که بماند و در هجدهمین سال زندگیش در راه اسلام شهید شود.
شایان ذکر است روحانی شهید محمد حاجی زاده بیستم مهر ماه 1345 در آران و بیدگل متولد شد و در دی ماه سال 1365در عملیات پیروزمندانه کربلای 5 در شلمچه به شهادت رسید و در گلزار شهدای امامزاده هادی (ع) بیدگل به خاک سپرده شد.
انتهای پیام./
نظر شما