چهارشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۳ |۲۲ صفر ۱۴۴۶ | Aug 28, 2024
«جز حکایت دوست»

حوزه/ «جز حکایت دوست» سومین جلد از مجموعه «حماسه سجادیه» است که با محوریت زندگی امام سجاد(ع) به وقایع بعد از عاشورا می‌پردازد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، تاریخ عاشورا حادثه‌ای عظیم و داری ابعاد متکثری است که هنوز بسیاری از زوایای آن ناشناخته مانده است. شناخت و درک این حادثه عظیم رسالتی بر دوش اهالی قلم و اصحاب هنر است که باید مورد توجهی جدی قرار بگیرد.

یکی از موضوع‌های مهم در جریان عاشورا نقش امام سجاد علیه‌السلام است که چندان مورد کنکاش قرار نگرفته است، در حالی که آن حضرت نزدیک به چهار دهه بعد از حادثه عاشورا به تبیین آن پرداختند چنان که بدون نام امام سجاد علیه‌السلام، قیام عاشورا کامل نیست.

«سید مهدی شجاعی» نویسنده نام آشنای ادبیات آیینی که آثاری، چون «کشتی پلو گرفته» درباره حضرت زهرا سلام‌الله علیها، «پدر، عشق و پسر» درباره حضرت علی اکبر علیه‌السلام، «سقای آب و ادب» درباره حضرت عباس علیه‌السلام از وی منتشر شده است، در تازه‌ترین اثر خود «جز حکایت دوست» به حوادث بعد از عاشورا با محوریت شخصیت امام سجاد علیه‌السلام پرداخته است.

شجاعی در این اثر به استناد منابع موثق و وفاداری تمام به نص صریح تاریخ، روایتی نو زندگی و زمانه امام چهارم حضرت علی بن حسین علیه السلام را به رشته تحریر درآورده است. هر چند «جز حکایت دوست» اثری جامع در خصوص آن حضرت نیست، اما نویسنده سعی کرده تا به ابهامات موجود در خصوص واقیع بعد از عاشورا پاسخ دهد.

این کتاب در ۴۰ بخش شامل «نشانی گوشه عزلت»، «ملاک شناخت رهبران حکومت اموی»، «خاموش‌کردن چراغ‌ها با من»، «تاریخ! حواست به من هست؟»، «مناجات عرفانی یا عملیات نظامی»، «خرید غلام و کنیز توسط امام (ع)» و ... تنظیم شده است.

«جز حکایت دوست» پس از «تویی به‌جای همه» و «اگر غم لشکر انگیزد» سومین جلد از مجموعه «حماسه سجادیه» است. کتاب نخست این مجموعه با گریز مکرر به واقعه کربلا، خواننده را با کاروان اسرا همراه می‌کند تا بازگشت امام سجاد (ع) به مدینه می‌پردازد، کتاب دوم با عنوان «اگر غم لشکر انگیزد»، به واقعه حره اختصاص دارد و جلد سوم، «جز حکایت دوست» روایت وقایع پیش از فوت یزید در مکه و بعد از آن است.

بخشی از متن کتاب:

کاش من می‌فهمیدم که تو این هدیه‌ها را هر سال برای چه کسی می‌خری و این بار سنگین را این‌همه راه به عشق چه کسی می‌بری؟ از وقتی که ساعد مشغول بستن بار سفر شده، ربیعه می‌رود و می‌آید و یک‌ریز به جانش غر می‌زند.

البته این‌طور نیست که فقط غر بزند و هیچ‌کار دیگری نکند. کمک هم می‌کند، آب و شربت هم برای شوهرش می‌آورد، فراموش‌شده و جامانده‌ای هم اگر باشد می‌آورد و کنار دست شوهرش می‌گذارد، اما غر هم می‌زند؛ و ساعد هم که می‌فهمد این غرولندها نه از سر بدجنسی که بخاطر دوری و تنهایی و دلتنگی است، مدارا می‌کند و به دل نمی‌گیرد.

اما این کلام اخیرش در مورد هدایا، کمی بر دلش سنگینی می‌کند: تو همین سؤال را چند بار نپرسیده‌ای؟ و من هر بار جواب نداده‌ام؟

ربیعه سکوت می‌کند؛ و ساعد ادامه می‌دهد: پس چرا اکنون تجاهل می‌کنی، انگار که هیچ چیز درباره آن نمی‌دانی.

ربیعه انگار به دنبال همین مجال می‌گشته تا حرف اصلی‌اش را بزند: برای چه کسی را می‌دانم، آن‌چه نمی‌توانم بفهمم این است که چرا این مهر و محبت و تقدیم هدیه، یک‌سویه است؟! چرا از آن سمت، چیزی به ما، یعنی به تو نمی‌رسد؟

ساعد، دست می‌کشد از کار و مقابل ربیعه می‌نشیند تا حرفش را با تمرکز تمام بگوید و بشنواند: ببین ربیعه این دوستِ من، یک آدم معمولی مثل دوست‌های دیگرم نیست. انسان منحصر به فردی است. اگر از من بپرسی که بزرگ‌ترین آرزویم چیست می‌گویم زندگی در کنار او. زندگی در جایی که بتوانم او را هر روز ببینم. این را به خود او هم گفته‌ام. او نیازمند هدیه من نیست. نیازمند دوستی با من هم نیست. من به این دلیل که او را دوست دارم، دوست دارم که دوست داشتنم را به نحوی نشان بدهم و ابراز کنم؛ و عقلم همین اندازه قد می‌دهد. جور دیگری به عقلم نمی‌رسد.

ربیعه می‌گوید: چگونه می‌شود که کسی نسبت به هدیه بی‌تفاوت باشد؟

«جز حکایت دوست» در ۳۸۸ صفحه و در قطع رقعی به قلم «سید مهدی شجاعی» به نگارش درآمده و توسط انتشارات نیستان منتشر شده است.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha