به گزارش خبرگزاری حوزه از مشهد، امام عسکری علیهالسلام، یازدهمین پیشوای شیعیان، در سال ۲۳۲ ه. ق چشم به جهان گشود. پدرش امام دهم، حضرت هادی علیهالسلام و مادرش بانوی پارسا و شایسته، «حدیثه» است که برخی از او بنام «سوسن» یاد کردهاند. این بانوی گرامی، از زنان نیکوکار و دارای بینش اسلامی بود و در فضیلت او همین بس که پس از شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام پناهگاه و نقطه اتکای شیعیان در آن مقطع زمانی بسیار بحرانی و پر اضطراب بود.
امام حسن عسکری ۲۲ ساله بود که پدرش امام هادی علیهالسلام را از دست داد و به مقام امامت رسید. مدت امامت ایشان ۶ سال بود و سرانجام در ۲۸ سالگی به شهادت رسید. خلفایی که همزمان با امامت حضرت عسکری علیهالسلام قدرت را در دست داشتند، عبارتند از: ۱- متوکل بیش از چهارده سال(۲۳۲- ۲۴۷) ۲- منتصر(فرزند متوکل) نه ماه(۲۴۷- ۲۴۸) ۳- مستعین(فرزند متوکل) سه سال و اندی(۲۴۸- ۲۵۲) ۴- معتز(فرزند متوکل) حدود چهار سال(۲۵۲- ۲۵۵) ۵- مهتدی ۱۱ ماه(۲۵۵- ۲۵۶) ۶- معتمد(فرزند متوکل)۲۳ سال(۲۵۶- ۲۷۹).
قیامهای شیعیان علیه حکومت در زمان پیشوای یازدهم شیعیان
در دوره امامت امام یازدهم سه تن از علویان در مصر فیام کردند. احمد بن ابراهیم بن عبداللّه بن طباطبا معروف به بغای اکبر به سال ۲۵۴ ق در صعید مصر قیام کرد و شکست خورد. به سال ۲۵۵ ق احمد بن محمد بن عبداللّه بن طباطبا معروف به بغای اصغر بین اسکندریه و برقه در محلی به نام کنائس قیام کرد. او ادعای خلافت داشت و گروه زیادی به او گرویدند. ابن طولون سپاهی به جنگ او فرستاد و بغای اصغر در همان سال کشته شد. ابراهیم بن محمد بن یحیی بن عبداللّه معروف به ابن صوفی نیز در صعید مصر قیام کرد و جمعی به او گرویدند. ابن طولون به سال ۲۵۶ ق سپاهی به جنگ ابن صوفی فرستاد. در این جنگ ابن صوفی پیروز شد. جنگ میان ابن صوفی و ابن طولون تا سال ۲۵۹ ق ادامه یافت. سرانجام ابن صوفی شکست خورد و به مکه گریخت. ابن صوفی را در مکه دستگیر کردند و به مصر آوردند. ابن طولون مدتی او را به زندان فرستاد و سپس آزاد کرد.
قیامهای علوی که در قرن سوم هجری در مصر روی داد به گسترش تشیع انجامید و شیعیان مصر را برای اظهار عقاید خود جسور ساخت. قیام صاحب الزنج که به سال ۲۵۵ ق در کوفه آغاز شد و حدود پانزده سال ادامه یافت مشکلات زیادی برای عباسیان به وجود آورد. امام حسن عسکری علیهالسلام انتساب او را به علویان مردود شمرده و فرمودند: «صاحب زنگ از ما اهل بیت نیست»، ولی او خود را علوی میدانست و نسب نامهای علوی برای خود ساخته بود. سرداران و مشاوران صاحب الزنج ایرانی بودند، ولی بیشتر سپاهیانش سیاه پوست بودند که برای مبارزه با تبعیض نژادی و آزادی بندگان گرد او جمع شده بودند. خلفای عباسی قیام صاحب الزنج را که تا ده سال بعد از آغاز غیبت صغری ادامه یافت به علویان متصل میدانستند و برای سرکوب آن همه امکانات خود را بسیج کردند. قیام صاحب الزنج در حجاز، عراق و جنوب ایران گسترش یافت. خلیفه عباسی معتمد برادر خود موفق را مأمور سرکوبی صاحب الزنج کرد و با کشته شدن او به سال ۲۷۰ ق زنگیان نیز پراکنده شدند.
با شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام به سال ۲۶۰ ق دوره غیبت صغری آغاز شد. به علت فشاری که از سوی خلفای عباسی اعمال میشد، امام حسن عسکری علیهالسلام آشکارا جانشین خود را معرفی نکردند و فقط بعضی از خواص و بستگان آن حضرت موفق به دیدار امام قائم علیهالسلام شدند. از این رو پس از شهادت امام یازدهم درباره جانشین ایشان میان شیعه امامیه اختلاف افتاد و چندین فرقه تشکیل شد. دکتر جاسم حسین سه عامل را موجب پراکندگی شیعه امامیه بعد از شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام میداند. گذشت زمان، اختلاف میان فرق شیعه امامیه را محو کرد و در قرن چهارم هجری فقط شیعه اثنی عشری باقی ماند.
فعالیتهای علمی امام عسکری(ع)
شیخ طوسی تعداد شاگردان حضرت را متجاوز از صد نفر ثبت کرده است، که در میان آنان چهرههای روشن، شخصیتهای برجسته و مردان وارسته ای مانند: احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابو هاشم داود بن قاسم جعفری، عبد الله بن جعفر حمیری، ابو عمرو عثمان بن سعید عمری، علی بن جعفر و محمد بن حسن صفار به چشم میخورند که شرح خدمات و کوششهای آنان در اینجا نمی گنجد و زندگینامه پر افتخار و آموزنده آنان را می توان در کتب رجال خواند.
علاوه بر تربیت این شاگردان، گاهی چنان مشکلات و تنگناهایی برای مسلمانان پیش میآمد که جزء حضرت عسکری علیهالسلام کسی از عهده حل آنها بر نمیآمد. امام در این گونه مواقع، در پرتو علم امامت، با یک تدبیر فوقالعاده، بن بست را میشکست و مشکل را حل میکرد.
ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان
در زمان امام عسکری علیهالسلام تشیع در مناطق مختلف و شهرهای متعددی گسترش و شیعیان در نقاط فراوانی تمرکز یافته بودند. شهرها و مناطقی مانند: کوفه، بغداد، نیشابور، قم، آبه(آوه)، مدائن، خراسان، یمن، ری، آذربایجان، سامراء، جرجان و بصره از پایگاههای شیعیان به شمار میرفتند. در میان این مناطق، به دلایلی، سامراء، کوفه، بغداد، قم و نیشابور از اهمیت ویژهای برخوردار بود.
گستردگی و پراکندگی مراکز تجمع شیعیان، وجود سازمان ارتباطی منظمی را ایجاب میکرد تا پیوند شیعیان را با حوزه امامت از یک سو، و ارتباط آنان را با همدیگر از سوی دوم برقرار سازد، و از این رهگذر، آنان را از نظر دینی و سیاسی رهبری و سازماندهی کند.
این نیاز، از زمان امام نهم احساس میشد و چنانکه در سیره آن حضرت و امام دهم توضیح دادیم، شبکه ارتباطی وکالت و نصب نمایندگان در مناطق گوناگون، به منظور برقراری چنین سیستمی، از آن زمان به مورد اجراگذاشته میشد.
این برنامه در زمان امام عسکری علیهالسلام نیز تعقیب گردید: به گواهی اسناد و شواهد تاریخی، امام عسکری علیهالسلام نمایندگانی از میان چهرههای درخشان و شخصیتهای برجسته شیعیان، برگزیده، در مناطق متعدد منصوب کرده و با آنان در ارتباط بود و از این طریق پیروان تشیع را در همه مناطق زیر نظر داشت. از میان این نمایندگان، می توان از «ابراهیم بن عبده »، نماینده امام در «نیشابور»، یاد کرد.
امام طی نامه مفصلی خطاب به «اسحاق بن اسماعیل» و شیعیان نیشابور، پس از توضیح نقش امامت در هدایت امت اسلامی، تشریح ضرورت و اهمیت پیروی از امامان و هشدار از سرپیچی از فرمان امام نوشت:
«… ای اسحاق! تو فرستاده من نزد ابراهیم بن عبده هستی تا وی به آنچه من در نامهای که توسط محمد موسی نیشابوری فرستادهام عمل کند. تو و همه کسانی که در شهر تو هستند موظفید بر اساس نامه مزبور عمل کنید.
ابراهیم بن عبده این نامه مرا برای همه بخواند تا جای سؤال و ابهامی باقی نماند… درود و رحمت فراوان خدا بر ابراهیم بن عبده و بر تو و همه پیروان ما باد! همه کسانی که از پیروان من و از مردم شهر تواند و این نامه را بخوانند و کسانی که در آن ناحیه از حق منحرف نشدهاند، باید حقوق مالی ما را به ابراهیم بن عبده بپردازند و او نیز باید آن را به «رازی » یا به کسی که وی معرفی میکند، تحویل بدهد، و این دستور من است… ».از این نامه، علاوه بر موضوع جمعآوری وجوه مالی شیعیان که اهمیت بسزایی در تقویت و تحکیم وضع اقتصادی جبهه تشیع داشت، استفاده میشود که نمایندگان امام دارای سلسله مراتبی بودند و حوزه فعالیت هر کدام از آنان مشخص بود و وجوه جمعآوری شده میبایست در نهایت به دست وکیل اصلی برسد و او به امام برساند.
امام، گویا برای تقویت و تثبیت موقعیت ابراهیم بن عبده و نیز برای روشن ساختن شعاع حوزه فعالیت او، طی نامهای به «عبد الله بن حمدویه بیهقی » چنین نوشت: «من ابراهیم بن عبده را برای دریافت حقوق مالی آن سامان و ناحیه شما منصوب کردم و او را وکیل امین و مورد اعتماد خویش نزد پیروان خود قرار دادم. تقوا در پیش گیرید و مراقب باشید و وجوه مالی واجب را بپردازید که هیچ کس در ترک یا تاخیر پرداخت آن معذور نیست… »
گویا برخی از شیعیان در مورد اصالت خط و نامه امام درباره ابراهیم ایجاد شبهه و تردید کرده احتمال داده بودند که مجعول باشد، از اینرو امام طی نامه جداگانهای نوشت: «نامه ای که درباره وکالت ابراهیم از ناحیه من-جهت دریافت حقوق مالی مربوط به من از شیعیان آن منطقه-رسیده، به خط خود من است…»
یکی دیگر از نمایندگان امام «احمدبناسحاقبنعبدالله قمی اشعری »، از یاران خاص امام و از شخصیتهای بزرگ شیعی در قم، بود. بعضی از دانشمندان علم رجال، از او به عنوان رابط بین قمیها و امام و از جمله اصحاب خاص آن حضرت یاد کردهاند. اما دانشمندان دیگر، او را وکیل و نماینده امام دانستهاند. از روایتی در «بحار الانوار» استفاده میشود که او نماینده امام در موقوفات قم بوده است.
«محمد بن جریر طبری » مینویسد: احمدبناسحاق قمی اشعری، استاد شیخ صدوق، نماینده امام ابومحمد عسکری بود. وقتی که آن حضرت در گذشت، وکالت حضرت صاحبالزمان را به عهده گرفت. از طرف حضرت نامههایی خطاب به او صادر میشد، و او وجوه و حقوق مالی قم و اطراف آن را گردآوری نموده و به امام میرساند. احمدبناسحاق صدوشصت کیسه طلا و نقره را که از شیعیان قم گرفته بود، به امام تسلیم کرد و این، حجم چشمگیر وجوه جمعآوری شده را نشان میدهد.
«ابراهیم بن مهزیار» اهوازی، یکی دیگر از وکلای امام بود. اموالی از بیتالمال نزد او جمعآوری شده بود و موفق نشده بود به حضرت عسکری تحویل دهد. پس از شهادت امام، هنگامی که ابراهیم بیمار شد، به فرزندش محمد وصیت کرد که آن اموال را به محضر حضرت صاحبالزمان برساند. او نیز این ماموریت را انجام داد و به جای پدرش به نمایندگی امام دوازدهم منصوب گردید.
در راس سلسله مراتب وکلای امام، «محمد بن عثمان عمری» قرار داشت که وکلای دیگر، به وسیله او با امام در ارتباط بودند. آنان نوعا اموال و وجوه جمعآوری شده را به وی تحویل میدادند و او به محضر امام میرساند.
تقویت رجال شیعه
از جالبترین فعالیتهای سیاسی امام عسکری علیهالسلام تقویت و توجیه سیاسی رجال مهم شیعه در برابر فشارها و سختیهای مبارزات سیاسی، در جهت حمایت از آرمانهای بلند تشیع بود. از آنجا که شخصیتهای بزرگ شیعه در فشار بیشتری بودند، امام به تناسب مورد، هر یک از آنان را به نحوی دلگرم و راهنمایی میکرد و روحیه آنان را بالا میبرد تا میزان تحمل و صبر و آگاهی آنان در برابر فشارها، تنگناها و فقر و تنگدستیها فزونی یابد و بتوانند مسئولیت بزرگ اجتماعی و سیاسی و وظایف دینی خود را بخوبی انجام دهند.
«محمد بن حسن بن میمون» میگوید: نامهای به امام عسکری علیهالسلام نوشتم و از فقر و تنگدستی شکوه کردم، ولی بعدا پیش خود گفتم: مگر امام صادق علیهالسلام نفرموده که: فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران است، و کشته شدن با ما بهتر از زنده ماندن با دشمنان ما است.
امام در پاسخ نوشت: «هرگاه گناهان دوستان ما زیاد شود، خداوند آنها را به فقر گرفتار میکند و گاهی از بسیاری از گناهان آنان در میگذرد. همچنان که پیش خود گفتهای، فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران است. ما برای کسانی که به ما پناهنده شوند، پناهگاهیم، و برای کسانی که از ما هدایت بجویند، نوریم. ما نگهدار کسانی هستیم که(برای نجات از گمراهی) به ما متوسل میشوند. هر کس ما را دوست بدارد، در رتبه بلند(تقرب به خدا) با ماست، و کسی که پیرو راه ما نباشد، به سوی آتش خواهد رفت».
نمونه دیگر در این زمینه نامهای است که امام عسکری علیهالسلام به «علی بن حسین بن بابویه قمی» ، یکی از فقهای بزرگ شیعه، نوشته است. امام در این نامه پس از ذکر یک سلسله توصیهها و رهنمودهای لازم، چنین یادآوری میکند: «صبر کن و منتظر فرج باش که پیامبر فرموده است: برترین اعمال امت من انتظار فرج است. شیعیان ما پیوسته در غم و اندوه خواهند بود تا فرزندم(امام دوازدهم) ظاهر شود، همان کسی که پیامبر بشارت داده که زمین را از قسط و عدل پر خواهد ساخت، همچنانکه از ظلم و جور پر شده باشد.
ای بزرگمرد و مورد اعتماد و فقیه من! صبر کن و شیعیان مرا به صبر فرمان بده! زمین از آن خداست و هر کسی از بندگانش را که بخواهد، وارث (حاکم) آن قرار میدهد. فرجام نیکو، تنها از آن پرهیزگاران است. سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو و بر همه شیعیان باد!»
فضایل و سیره اخلاقی امام حسن عسکری علیهالسلام
هنگامی که امام حسن عسکری علیهالسلام را به یک زندانبان خشن و قسی القلب به نام نحریر سپردند، آن مرد ستم پیشه طبق دستور سرکردگان خود بر آن حضرت سخت گرفت و از آزار و اذیتش ذرهای فرو گذاری نکرد. همسر نحریر وی را از این عمل باز داشته و با یادآوری مراتب عبادت، اطاعت و پرهیزگاری امام، شوهرش را از عاقبت شوم اذیت و شکنجه حضرت عسکری علیهالسلام ترسانیده، پیوسته سعی میکرد که از فشارهای نحریر بر امام علیهالسلام بکاهد؛ اما سخنان وی نه تنها در آن زندانبان زشت سیرت هیچ گونه تاثیری نداشت، بلکه وی تصمیم گرفت حضرت امام حسن علیهالسلام را به قتل برساند. او بعد از اجازه از اربابان ستمگر خود، امام را در «برکة السباع» و در میان حیوانات درنده و وحشی رها ساخت و هیچ گونه تردیدی نداشت که آن حضرت به دست حیوانات وحشی کشته خواهد شد؛ اما بعد از لحظاتی به همراه همکارانش مشاهده کرد که امام عسکری علیهالسلام در گوشه ای به نماز ایستاده و حیوانات وحشی گرداگرد حضرت با کمال خضوع و احترام سر به زیر انداخته اند. در اینجا بود که امام را فورا از آن محل بیرون آوردند و به منزلش بردند.