به گزارش خبرگزاری حوزه، محمد صالح جباری، دانشجوی دکتری قرآن و حدیث دانشگاه آزاد اسلامی همدان و صفورا رضایی رادفر در مقاله ای با عنوان «روششناسی پاسخ به شبهات در سیره اهلبیت علیهم السلام»که در فصلنامه شبهه پژوهی مرکز پاسخگویی به شبهات حوزه منتشر شده، به بررسی این موضوع پرداخته اند که متن این مقاله تقدیم شما خواهد شد:
چکیده
شناخت روشهای موفق برای پاسخ به شبهات در عصر ما که سیل شبههها آحاد مختلف جوامع دینی را تهدید میکند، ضرورتی انکارناپذیر است. سیره اهلبیت علیهم السلام در طول حیاتشان، منبع قابل اعتمادی برای مقابله با شبهات است. این پژوهش به شیوه توصیفی و با رویکرد تحلیلی به دستهبندی و تدوین روشهای رفع شبهات در سیره اهلبیت علیهم السلام مبادرت کرده است و چگونگی برخورد ایشان با اقسام مختلف شبهه را بیان می کند.
ازآنجاکه شبهه، حاصل اختلاط حق و باطل است، پس راهبرد اصلی اهلبیت علیهم السلام در تمامی روشهای مقابله با شبهه نیز عبارت است از: «تجزیه بخشهای حق و باطل و حمله به بخش باطل شبهه» و بارزترین روشهای ایشان در پاسخ به شبهات استفاده از مقبولات طرف مقابل، نشان دادن تنافی در عقاید و یا اعمال شبههکننده، ردّ مبانی و فرضیات شبهه، برهان خُلف، استدلال به وقوع امر متناقض با شبهه، تمثیل، ارجاع به محسوسات، قاعده احتیاط عقلانی است.
واژگان کلیدی: شبهات، اهلبیت علیهم السلام، سیره، روششناسی، پاسخ به شبهات.
مقدمه
در طول تاریخ هیچ مقطعی را نمیتوان خالی از طرح شبهات دانست. درواقع شبهه پاسخ غلط به یک پرسش است که بهصورت سؤال مطرح شده و با مکانیسم: حق (یکی) + باطل (هزاران) تولید شده است؛ البته الزاماً همیشه یک پاسخ نیست و می تواند یک گزاره و باور مستقل از پرسش باشد.
در سیره معصومین علیهم السلام روشهای قابلتوجهی در پاسخگویی به شبهات دیده میشود. این پژوهش با جمعآوری گونههای مختلف رفع شبهات از سوی معصومین علیهم السلام به دستهبندی و تحلیل دقیق آنها میبپردازد و آنها را بهعنوان سبکهای شاخص پاسخ به شبهات معرفی میکند.
- مفهومشناسی
شبهه در لغت به معنای همانند بودن و تشابه دو چیز در ظاهر است: «الشبهة: الشِّینُ وَالْبَاءُ وَالْهَاءُ أَصْلٌ وَاحِدٌ یَدُلُّ عَلَی تَشَابُهِ الشَّیْءِ وَتَشَاکلِهِ لَوْنًا وَ وَصْفًا؛ شبهه: از ریشه شین و با و ها است؛ که همه مشتقات این ریشه از یک اصل واحد بوده و بیانگر شباهت و همشکل بودن چیزی به چیز دیگر از نظر رنگ و وصف است» (رازی، ۱۳۸۷، ص ۲۴۳).
این مشابهت میتواند در اوصاف مختلف باشد بهطوریکه باعث شود تشخیص دو شیء از هم سخت شود. از همین جهت مسی که به رنگ طلا درآمده باشد را «شبه» گفتهاند (ازهری، ۱۴۲۱، ص۹۰).
برخی هم گفتهاند: «قرار گرفتن یکچیز در جای چیز دیگر به خاطر شباهت ظاهری و هماهنگی بین آن دو» (مصطفوی، ۱۳۶۸، ص۱۱).
اما در متون دینی اصطلاح شبهه معمولاً در مواردی استعمال شده که برای شخص عدم تمییز و ناتوانی در تشخیص نسبت به حق و باطل صورت گرفته باشد. منشأ این امر در ارائه شدن باطل بهگونهای است که شبیه به حق جلوه میکند.
بنابراین شبهه را از آن جهت که شبیه حق است شبهه نامیدهاند. از این تعبیر میتوان دریافت که شبهه دارای سه رکن است:
۱. حقیقت؛
۲. شبیه حقیقت؛
۳. وجه شباهت شبیه حقیقت به حقیقت.
با توجه به آنچه بیان شد، در تعریف اصطلاحی میتوان گفت: «شبهه وارد کردن عبارت است از ارایه دلایل فاسد و توجیهات نادرست بهمنظور حق جلوه دادن باطل».
برخی، قیود دیگری مانند «مشکل بودن فهم آنچه موجب شبهه شده» و «نبودن دلیل قطعی و صریح برای مطلبی که مورد شبهه واقع شده»، همچنین «سوءنیت شبههکننده» را از مشخصات شبهه دانستهاند (محمدی، ۱۳۸۸). اما از آنجا که این موارد عمومیت ندارند، نمیتوان آنها را در تعریف شبهه لحاظ کرد؛ زیرا در آن صورت تعریف از جامعیت خارج خواهد شد و مثالهای نقضی خواهد داشت.
«روش» در عربی معادل، اسلوب، طریقه، شکل و... و در اصطلاح به معنای «در پیش گرفتن راه» است. در زبان لاتین meta یعنی «در طول» و odosیعنی «راه». روش، عبارت است از فرایندِ عقلانی یا غیرعقلانیِ ذهن برای دستیابی به شناخت یا توصیف واقعیت. بهواسطه روش میتوان از طریق عقل واقعیتها را شناخت و مدلل کرد و از لغزش برکنار ماند. صاحب کتاب برهان قاطع روش را از بن رو (رفتن) + ش (پسوند اسم مصدر) به معنای راه رفتن و درگذشتن میداند (خلف تبریزی، ۱۳۵۶، ص۹۷۶). دکتر معین نیز در فرهنگ فارسی آن را به معنای عمل رفتن میداند (معین ۱۳۷۹، ص۱۶۹۰).
در معنایی کلّیتر، روش هرگونه استفاده مناسب از ابزار برای رسیدن به مقصود است. روش ممکن است به مجموعه طرقی که انسان را به کشف مجهولات هدایت میکند، مجموعه قواعدی که هنگام بررسی و پژوهش بهکار میروند و مجموعه ابزار و فنونی که آدمی را از مجهولات به معلومات راهبری میکند، اطلاق شود (ساروخانی، ۱۳۷۵، ص۲۴).
مقصود ما از «روششناسی» در اینجا، شناخت و بررسی روشهای اهلبیت علیهم السلام در مواجهه و پاسخگویی به انواع مختلف شبهات است.
سیره اهلبیت علیهم السلام آنگونه است که ابتدا تلاش میکنند تا از سقوط افراد در ورطه شبهات جلوگیری کنند. برای این امر از روشهایی مانند دعوت به تقواپیشگی، توکل، تعقل، ترک مجالست با اهل معاصی و اشرار، شناخت جاهلان عالم نما، تبیین و حفظ مرزهای دوستی و دشمنی، رجوع به امام، تفقه در دین، دشمنشناسی، مجالست با علما، توقف در مقابل شبهه و عرضه درست دین و تبیین معارف، پیش از رخ نمودن شبهه بهره میبرند.[۱] با استفاده درست و دقیق از همان روشهای دفع شبهه، اغلب راههای بروز شبهه بسته میشود. اما از آنجا که معمولاً در استفاده از آن روشها و عملیاتی کردن آنها کاستیهایی به وجود خواهد آمد، ضرورت دارد به بیان راههای رفع شبهه پرداخته شود؛ یعنی باید روشن گردد که اگر شبهه شکل گرفت، چه باید کرد و چه روشها و مسیرهایی برای رفع آن وجود دارد.
در دستهبندی روشها، معیار «کاربرد روش» تعیین شده است؛ یعنی ممکن است به لحاظ منطقی یک روش نسبت به روش دیگر رابطه عموم و خصوص مطلق داشته باشد؛ اما هر روش بهصورت جداگانه ذکرشده تا بهرهبرداری از آن برای مخاطب بدون زحمت اضافی باشد.
۲-۱. پاسخ به شبهه با استفاده از مقبولات طراح شبهه
یکی از اصلیترین روشهای اهلبیت علیهم السلام در پاسخ به شبهات، استفاده از مقبولات طرف مقابل و صاحب شبهه است. ائمه علیهم السلام در موارد متعددی برای پاسخگویی به شبهه، پاسخ را از منابع طرف مقابل ارایه دادهاند و به این وسیله راه هرگونه بهانهجویی را بستهاند. اگر طرف مقابل از زمره غیرمسلمانان بوده از منابع دینی آنها پاسخ دریافت کرده و اگر از مسلمانان غیرشیعی بوده از قرآن و سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله جواب دریافت شده است. در ادامه نمونهها ذکر میشود:
۲-۱-۱. ارائه پاسخ از کتب آسمانی
در مجلس مأمون، جاثلیق مسیحی از امام رضا علیه السلامدر خصوص نبوت حضرت عیسی و کتابش سؤالی پرسید و امام علیه السلام فرمود:
من به نبوّت عیسی علیه السلام و کتابش و به آنچه امّتش را بدان بشارت داده و حواریون نیز آن را قبول کردهاند، ایمان دارم و به عیسایی که به نبوّت محمد صلی الله علیه و آله و کتاب او ایمان نداشته و امّت خود را به او بشارت نداده، کافرم و با استفاده از انجیل یوحنا به او پاسخ دادند و فرمودند: تو را سوگند میدهم آیا در انجیل نیامده که یوحنا گفت: مسیح مرا به کیش محمدِ عربی ۲ آگاه کرد و بشارت داد که پس از او خواهم آمد؛ من نیز به حواریون مژده دادم و آنان به او ایمان آوردند؟
و برای تأیید وجود این مطلب در انجیل، نسطاس رومی و رأسالجالوت را گواه گرفتند.
سپس مطلب مربوط به محمد صلی الله علیه و آله و اهلبیت علیهم السلام و امّتش را تلاوت فرمود[۲] و گفت: «حال چه میگویی؟ این عین سخن مسیح علیه السلام است، اگر مطالب انجیل را تکذیب کنی، موسی و عیسیc را تکذیب کردهای و اگر این مطلب را منکر شوی، قتل تو واجب است، زیرا به خدا و پیامبر و کتابش کافر شدهای!» )طبرسی، ۱۳۰۴، ص۴۱۶؛ عطاردی، ۱۴۰۶، ص۷۶).[۳]
تجزیه شبهه |
|
گزاره حق |
حضرت مسیح نبوّت مردی را بشارت داده و درباره اهلبیت علیهم السلام و وصی او مژده داده است. |
گزاره باطل |
معلوم نیست آن بشارتها نسبت به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و اهلبیتش علیهم السلام بوده باشند. |
۲-۱-۲. پاسخ با استفاده از قرآن و احکام اسلام
نقل است که در مجلس مأمون، یحیی بن أکثم به امام جواد۸ گفت: «ای زاده رسول خدا، نظر شما درباره این خبر چیست: روزی جبرئیل بر رسول خدا صلی الله علیه و آله فرود آمده و گفت: ای محمد، خداوند عزّوجل سلامت رسانده و میفرماید: از ابوبکر بپرس آیا از من راضی است؟ چون من از او خشنودم».
در اینجا درحالیکه امام علیه السلام میتواند به بررسی سندیت این حدیث مجعول بپردازد اما برای آنکه حساسیتی ایجاد نکند به قرآن استناد میفرماید و تعارض این حدیث ادعایی را با آیه قرآن نشان میدهد و نتیجه میگیرد که حدیث نمیتواند صحیح باشد.
حضرت فرمود:
«من منکر فضل ابوبکر نیستم، ولی باید دید این حدیث با قرآن و سنت نیز سازگار است؟» این خبری که تو نقل کردی با قرآن نمیخواند، خداوند متعال فرموده: «و همانا ما آدمی را آفریده ایم و آنچه را نفس او وسوسه می کند می دانیم و ما به او از رگ گردن نزدیکتریم» (ق: آیه ۱۶).
پس بنا بر مفاد حدیث بر خداوند عزوجل رضا و سخط ابوبکر مخفی بوده تا از مکنون سرّ خود بپرسد، این مطلب محال عقلی است (مجلسی، همان، ص۸۱؛ طبرسی، همان، ص۴۴۷).[۴]
تجزیه شبهه |
||
گزاره حق |
احادیث رسول خدا معتبر هستند. |
|
گزاره باطل |
حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله میگوید: خداوند از ابوبکر راضی است! خداوند نمیداند آیا ابوبکر هم از او راضی است؟! |
|
سؤال |
آیا شما این فضیلت خلیفه را رد میکنید؟ |
|
۲-۱-۳. پاسخ، با استناد به سیره پیامبر صلی الله علیه و آله
امام علی علیه السلام بر اساس نامه ۷۷ نهجالبلاغه، به ابن عباس تأکید میکند که در برخورد با خوارج با قرآن با آنها بحث نکند؛ بلکه از سنت پیامبر صلی الله علیه و آله بهره ببرد: «لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ، فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وجوه، تقول وَ یَقُولُونَ...، وَ لَکنْ حَاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ، فَإِنَّهُمْ لَنْ یَجِدُوا عَنْهَا مَحِیصاً» (طبرسی، همان، ص۱۸۷).
آنان به ابن عباس گفتند: «ما درباره رفیقت اعتراضاتی داریم که تمامی آنها موجب کفر و هلاکت و عذاب او است» (ما به نقل یک مورد بسنده میکنیم).
او هنگام کتابت صلحنامه عنوان امیرالمؤمنین را از مقابل اسم خود محو کرد و چون ما مؤمن هستیم و او این عنوان را از روی خود برداشته، پس او امیر ما که مؤمن هستیم، نخواهد بود.
تجزیه شبهه |
|
گزاره حق |
علی علیه السلام نام امیرالمؤمنین را از مقابل نام خود محو کرده است. |
گزاره باطل |
این پاک کردن یعنی خود را امیرمؤمنان نمیداند. |
ادعا |
علی علیه السلام دیگر امیر ما نیست. |
ابن عباس به آن حضرت عرض کرد: شما حرفهای این مردم را شنیدید و خود شما به پاسخ آنها سزاوارترید.
سپس حضرت امیر علیه السلام به ابن عباس فرمود: «به ایشان بگو آیا به حکم خدا و به حکم پیامبر در این مورد راضی هستید؟»
خوارج گفتند: «آری راضی هستیم».
سپس فرمود: «من در روز صلحنامه حدیبیه کاتب وحی و نویسنده احکام و امان و شرایط بودم، در آن روز کنار پیامبر و ابوسفیان و سهیل بن عمرو چنین نوشتم: بسمالله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، این صلحنامهای است میان محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله و ابوسفیان صخر بن حرب و سهیل بن عمرو». سهیل گفت: «ما رحمان و رحیم را نمیشناسیم و قبول نداریم که تو رسول خدایی، ولی به جهت تجلیل و احترام از شما به اینکه نام شما مقدّم بر اسامی ما باشد حرفی نزدیم، اگرچه سنّ ما و پدرانمان از سنّ تو و پدرانت بیشتر بود».
پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: بهجای «بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بنویس: «بسمک اللّهمّ» و به جای «محمد رسولالله «بنویس: «محمد بن عبدالله» و من نیز اطاعت امر کرده و انجام دادم، سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: «برای تو نیز چنین جریانی پیش خواهد آمد و اجباراً موافقت خواهی کرد» و به همین منوال من نیز در صلحنامه میان خود و معاویه و عمرو عاص نوشتم: «این صلحنامهای است میان امیرالمؤمنین و معاویه و عمرو عاص» و آن دو معترضانه گفتند: «اگر ما با اعتقاد به اینکه تو امیرالمؤمنین هستی با تو بجنگیم در حقّ تو ظلم و ستم روا داشتهایم، پس لازم است بهجای کلمه «امیرالمؤمنین» بنویسی «علی بن ابیطالب» من نیز عنوان امیرالمؤمنین را پاک کرده و نام خود را نوشتم، همانطور که پیامبر صلی الله علیه و آله برای خود کرد. پس هر وقت این را نپذیرید منکر جریان پیامبر شده عمل او را نیز قبول نخواهید کرد».
خوارج گفتند: این برهان در پاسخ به سؤال اول ما کافی است. با شنیدن پاسخهای حضرت، جمعیت زیادی از خوارج توبه کرده و بازگشتند.
۲-۲. نشان دادن تنافی در عقاید و یا اعمال طرف مقابل
منظور از تنافی، عموم ناهماهنگیها بین مطلب ادعایی در شبهه و معتقدات شخص شبههکننده است. اگر پاسخدهنده بتواند چنین تعارضی را نمایان کند طرف مقابل خلع سلاح خواهد شد و باز هم پاسخدهنده با حمله به بخش باطل شبهه، ساختار شبهه را فروخواهد ریخت. از امام عسکری علیه السلام نقل است که فرمود:
گروهی از یهودیان به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله حاضر شده و گفتند: ای محمد تو مدّت چهارده سال بهسوی بیتالمقدس عبادت نمودی[۵] و اکنون از آن رویگردان شدهای، اگر ترک آن، حقّ و درست است، پس عمل پیشین بهسوی آن، باطل و نادرست بوده و تنها باطلی با حقّ مخالفت کرده است و چنانچه ترک قبله ما باطل و نادرست بوده، در تمام آن مدّت تو در باطل بهسر بردهای؛ بنابراین چگونه مطمئن باشیم که اکنون نیز همچون گذشته بر باطل نباشی؟!
تجزیه شبهه |
|
گزاره حق |
پیامبر صلی الله علیه و آله به سمت دو قبله نماز خوانده است. |
گزاره باطل |
تنها یکی از آن دو قبله میتواند درست باشد. |
ادعا |
پیامبر صلی الله علیه و آله کار صحیحی نکرده و این یعنی رسول خدا نیست! |
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هرکدام از آنها در جای خود صحیح و حقّ است. خداوند میفرماید: «بگو مشرق و مغرب از آن خداست هر که را بخواهد به راه راست هدایت میکند». هرگاه صلاح شما بندگان را در عبادت به سمت مشرق بداند به آن جانب امر میکند و اگر مغرب یا جهت دیگر را صلاح بداند به همان سمت فرمان میدهد؛ بنابراین در برابر تدبیر پروردگار جهان نباید مخالفت و عناد کرد.
سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: «آیا شما نبودید که کار روز شنبه را تعطیل کردید و سپس در روزهای دیگر هفته مشغول کار شدید؟ کدامیک از آن دو حقّ بود»؟
مطابق استدلال شما [در تحویل قبله] اگر ترک کردن حق بود باید مشغولیت در ایام دیگر هفته باطل باشد، یا برعکس، یا هر دو باطل و یا هر دو حق باشد و شما هر جوابی که دهید پاسخ من نیز به اعتراض شما همان خواهد بود.
گفتند: «ترک روز شنبه حق بود و مشغولیت در باقی هفته نیز حق بود».
آن حضرت نیز فرمود: «پس همینطور قبله بیتالمقدس و کعبه هرکدام در زمان خود حق و درست بوده است» (امام حسن عسکری علیه السلام، ۱۴۰۹، ص۴۹۴؛ طبرسی، همان، ص۴۱).[۶]
۲-۳. رد مبانی و فرضیات شبهه
در بسیاری از موارد، شبهه مبنای سستی دارد؛ یعنی بخش باطل در آن چندان قوت ندارد؛ پس باید با حمله به آن مبنا یا فرض، ساختمان شبهه را فروریخت.
مردی از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: «ای امیرالمؤمنین مرا خبر بده از «الله»، آیا هنگام عبادت او را میبینی»؟ فرمود: «البته، من فردی نیستم که خدای ندیده را پرستش کنم»!
آن مرد پرسید: «ای امیرالمؤمنین چگونه او را میبینی»؟ فرمود: «وای بر تو! خدای متعال با چشم ظاهر دیده نمیشود، بلکه نور عقل با حقایق ایمان میتواند او را مشاهده کند. خداوند به دلالت آیات خود شناخته و با علایم روشن خود وصف و تعریف میشود.
خداوند را نمیتوان با مردم مقایسه کرده و با حواس ظاهری او را ادراک کرد». آن مرد بازگشته و گفت: «خدا بهتر میداند که رسالت خود را در چه محلی قرار دهد» (مفید، همان، ص۲۲۵؛ طبرسی، همان، ص۲۰۹).
تجزیه شبهه |
|||
گزاره حق |
علی علیه السلام میفرماید خدای ندیده را عبادت نمیکنم. |
||
مبنای باطل |
هر دیدنی با چشم سرانجام میگیرد. |
||
ادعا |
علی علیه السلام خداوند را با چشم سر میبیند! |
||
در این مورد مبنا و فرض اولیه شبهه این است هر دیدنیای باید صرفاً با چشم مادی انجام بپذیرد که مبنایی غلط است. امام علی علیه السلام نیز با هدف گرفتن همین بخش به آن حمله کرده و استدلال میکند چون نباید قیاس کرد بین خدا و خلق، او را نمیتوان با حواس ظاهری درک نمود؛ پس با چشم سر نمیتوان او را دید، پس مقصود از دیدن خدا، شناخت او در پرتو نور عقل است.[۷]
۲-۴. رد لوازم شبهه
در این روش مبنای شبهه یا فرضیات آن مورد نقد قرار نمیگیرد بلکه از لوازم آن برای رد اصل شبهه استفاده میشود. گاهی ممکن است حتی خود شبههکننده نیز متوجه لوازم سخنش نباشد و احتمال دارد که اگر لوازم شبههاش روشن شود، دیگر اصراری به آن شبهه نداشته باشد.
تجزیه شبهه |
|
گزاره حق |
خدا برای برخی شر و سختی قرار میدهد. |
مبنای باطل |
خدا با آنکه میداند آن بنده نمیتواند از آن شر سر سالم در برد، به خاطر آن عذابش میکند. |
ادعا |
خدا به تکلیف مالایطاق امر کرده است. |
زندیقی از امام صادق علیه السلام پرسید: «آیا جایز است خداوند برای بندهای بدی و شر مقدّر کند و همو را ـ با اینکه قرار نیست خوبی کند ـ امر به نیکی نموده و بر همان عذابش کند»؟ فرمود: «این مطلب درخور عدل و رأفت خداوند نیست که برای بندهای بدی و شر مقدّر کند و همان را از او بخواهد، سپس به کاری وادارد که میداند توان اخذ و ترک آن را ندارد، سپس خداوند بر ترک آن عمل او را عذاب کند» (طبرسی، همان، ص۳۴۲).
حضرت میفرماید: «اگر چنین که میگویی باشد لازم میشود که خدا از عدل برخوردار نباشد و خدا نمیتواند عادل نباشد؛ بنابراین خدا چنین امری نخواهد کرد».[۸]
۲-۵. برهان خلف
برهان خلف، قسمی از قیاس مرکب است که مطلوب را با استفاده از ابطال نقیض آن ثابت میکنند. بدین صورت از نقیض مطلوب با مقدمهای که صدق آن مورد وفاق است قیاسی تألیف میشود تا حکمی ظاهرالفساد را نتیجه دهد و معلوم شود که علت این نتیجه فاسد و غیرصحیح، مقدمه حاوی نقیض مطلوب بوده است؛ و وقتی بطلان نقیض مطلوب روشن شد به حکم امتناع ارتفاع نقیضین، صحت خود مطلوب آشکار میشود (طوسی، ۱۳۷۶، ص۳۱۹).
ابوقُرّه از امام رضا علیه السلام پرسید: آیا شما این روایت را دروغ میشمارید که میگوید: «وقتی خداوند غضب میکند فرشتگان حامل عرش متوجه خشم خدا شده و سنگینی آن را بر دوش خود درمییابند و سجدهکنان درمیافتند و چون غضب او فروکش کند عرش سبک شده و به همان جای قبلی خود مراجعت میکنند».
تجزیه شبهه |
|
گزاره حق |
خدا در مورد برخی اعمال غضب میکند. |
گزاره باطل |
غضب خدا باعث سنگینی عرش میشود. |
ادعا |
غضب خدا اثر مادی روی فرشتهها دارد و عرش نیز مادی است. |
امام علیه السلام فرمود: مگر خدا از روزی که ابلیس را لعن کرد تا قیامت بر تو غضبناک نیست، پس چه زمانی این غضب برطرف میشود تا به حالت قبل برگردد؟ و سپس توضیح دادند قیاس خدا با مخلوقین غلط است و تغیر در خدا راه ندارد (صدوق، ۱۳۹۸، ص۱۱۴؛ کلینی، همان، ص۱۷۲).[۹]
۲-۶. پاسخ به شبهه با استدلال به وقوع
بهترین دلیل برای امکان واقع شدن چیزی وقوع آن است.[۱۰] این گزاره عقلی مورد اتفاق عقلاست و امری بدیهی است؛ بنابراین محکمترین دلیل برای اثبات یک ادعا، وقوع آن است. گاهی شبهه را میتوان با این روش پاسخ داد.
امام علی بن الحسین علیه السلام در حال بازگویی سرگذشت مسخ شدگان بنیاسرائیل به میمون بودند که شخصی پرسید: «برخی از ناصبیها به ما میگویند: اگر کشتن حسین بن علی علیه السلام ناروا بوده که از صید روز شنبه به مراتب عظیمتر و سختتر به شمار است، پس آیا نباید خداوند بیشتر از آن مقدار که بر صیّادان روز شنبه غضب کرده بر قاتلین آن حضرت خشم کند»؟!
تجزیه شبهه |
|
گزاره حق |
برخی از قوم بنیاسرائیل به خاطر صید در روز شنبه مسخ شدند اما مسلمانان قوم به خاطر قتل امام حسین علیه السلام به چنین عذابی مبتلا نشدند. |
گزاره باطل |
خداوند بنیاسرائیل را مستحق عذاب دانسته و قاتلان امام حسین علیه السلام را عذاب نکرده است. |
ادعا |
اینکه شیعیان میگوید جایگاه امام حسین خیلی بالا و بالاتر از انبیا بنیاسرائیل است، درست نیست. |
حضرت فرمود:
به این ناصبیها بگو: مگر گناهان ابلیس بزرگتر از کسانی نیست که به اغوای او کافر شدند؛ پس چرا خداوند آن کافران را مثل قوم نوح و فرعون هلاک کرد ولی با ابلیس کاری نکرد. مگر او به هلاکت شایستهتر نیست؟ پروردگار ما با تدبیر و حکم خود حکیم است که چه کسی را هلاک و چه کسی را باقی گذارد. پس همینطور درباره صیّادان روز شنبه و قاتلان حسین علیه السلام حکیمانه حکم کرده و بازخواست مختص بندگان است نه حضرت حق (مجلسی، همان، ص ۲۹۶؛ طبرسی، همان، ص۳۱۲).
درواقع، مبنای شبهه این است که برای هر گناهی لازم است بلافاصله عذاب متناسب با آن از طرف خداوند نازل شود؛ درحالیکه این گزاره نادرست است. بنابراین امام سجاد علیه السلام غلط بودن آن را با واقع شدن ضد آن ثابت کرده و آن اینکه شیطان گناهان بسیار بزرگی مرتکب شده اما عذاب ظاهری بر او نازل نشده و فعلاً مهلت داده شده که این امر نشان از آن دارد که گزاره مورد ادعای شبههکننده، غلط بوده است.[۱۱]
۲-۷. پاسخ به شبهه با ارائه مثال
یکی از امتیازات روش اهلبیت علیهم السلام در پاسخ به شبهات، سخن گفتن مطابق با سطح و فهم مخاطب است و این امر برای مخاطبان در سطوح مختلف بهکاررفته است. پاسخ به شبهه با «روش ارایه مثال» کارایی عام دارد و برای افراد دارای سطح فکری پایینتر مناسب است.
تجزیه شبهه |
|
گزاره حق |
ما صانع بشر را با حواسمان حس نمیکنیم. |
گزاره باطل |
بین اشیاء عالم تقدم و تأخری وجود ندارد. |
ادعا |
هیچکسی صانع دیگری نیست. |
نقل است که امام صادق علیه السلام از عبدالکریم بن ابیالعوجاء که ملحد بود پرسیدند: «تو مصنوعی یا غیرمصنوع»؟ گفت: «ساخته نشدهام».
امام فرمود: «اگر ساختهشده بودی چگونه میبودی»؟
عبدالکریم مدتی دراز سر به گریبان برده، پاسخ نمیداد و با چوبی که در مقابلش بود ورمیرفت و میگفت: «دراز، پهن، گود، کوتاه، متحرک ساکن همه اینها صفت مخلوق است».
امام فرمود: «اگر برای مصنوع صفتی جز اینها ندانی باید خودت را هم مصنوع بدانی؛ زیرا در خود، از این امور حادثشده مییابی. بگو بدانم اگر تو کیسه جواهری داشته باشی و کسی به تو گوید: در این کیسه اشرفی هست و تو بگویی نیست، او به تو بگوید اشرفی را برای من تعریف کن و تو اوصاف آن را ندانی، آیا تو میتوانی ندانسته بگویی اشرفی در کیسه نیست»؟
گفت: «نه»!
امام فرمود: «جهان هستی که درازا و پهنایش از کیسه جواهر بزرگتر است. شاید در این جهان مصنوعی باشد؛ زیرا که تو صفت مصنوع را از غیرمصنوع تشخیص نمیدهی»!
عبدالکریم درماند و بعضی از رفقایش اسلام آوردند و بعضی هم با او به کفر باقی ماندند (کلینی، همان، ص۷۷).
در این روایت امام علیه السلام برای پاسخ به شبهه از یک مثال بسیار ساده بهره بردهاند و برای نشان دادن عدم اطلاع شبههکننده از حقایق عالم «مثال کیسه جواهر» را بهکار بردهاند و آنگاه که ابن ابیالعوجاء در این مثال مقهور میشود اصل شبهه نیز ابطال میشود و جالب آنکه جوابی نمییابد؛ بنابراین عدهای از او جدا شده و ایمان میآورند.[۱۲]
۲-۸. پاسخ به شبهه با ارجاع به محسوسات
برخی از مطالب عقلی اگر صرفاً بهصورت نظری و از طریق استدلال مطرح شود، ممکن است برای بسیاری از افراد قابل درک و فهم نباشند. در اینگونه موارد، تصویرسازی و محسوسسازی بهترین روش برای تسهیل فرایند تفهیم و دفع شبهه از ذهن مخاطب است (برنجکار، همان، ص۲۰۲).
از آنجا که در نظر گرفتن سطح مخاطب از ویژگیهای روش اهلبیت علیهم السلام در پاسخ به شبهات است و از سوی دیگر معقولات برای همه مخاطبان قابلدرک و بهرهبرداری نخواهد بود، در نتیجه قابل فهم نمودن یک استدلال از طریق یک امر محسوس راه مناسبتری برای رد شبهه خواهد بود؛ بنابراین پاسخدهنده هوشمند، همین روش مؤثرتر را در پیش میگیرد تا مخاطب را از این طریق متقاعد کند.
ابن عباس نقل میکند که فردی یهودی از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: «روی پروردگارت به چه سویی است»؟
علی علیه السلام فرمود: «ابن عباس آتش و هیزم برایم بیاور! من آوردم. هیزم را آتش زد و سپس به یهودی گفت: روی این آتش به چه سوی است»؟
یهودی پاسخ داد: «جهت مشخصی ندارد».
امام فرمود: «پروردگار من به اینسان است. مشرق و مغرب از آن خداست؛ هر جا رو کنید همانجا روی خداست» (صدوق، ۱۳۶۲، ص۵۹۷).[۱۳]
تجزیه شبهه |
|
گزاره حق |
تعبیر «وجه ربک» در تعالیم دین اسلام وجود دارد. |
گزاره باطل |
تعبیر «روی خدا» یعنی خدا مانند موجودات «روی» دارد. |
سؤال |
روی خدا به چه سویی است؟ |
۲-۹. پاسخ به شبهه با ارایه پاسخ نقضی
«پاسخ نقضی» مبتنی بر استدلال شبههکننده، ارایه میشود تا ساختار استدلال وی را فروریزد. مورد نقض باید از «امور یقینی» یا از «معتقدات شبههکننده» باشد تا بتواند او را بر سر دوراهی قرار دهد. چون شبههگر نمیتواند درباره امور یقینی شبهه کند، یا از معتقدات پیشین خود دست بکشد، بهناچار از استدلال خود منصرف میشد (برنجکار، همان، ص۲۰۰).
مسیحیان نجران در یک هیئت شصتنفری بهاتفاق چند نفر از رؤسا و بزرگان خود برای گفتوگو با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وارد مدینه شدند. ازجمله مسائلی که در گفتوگوی آنها با پیامبر مطرح شد این بود که آنها از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدند: «ما را به چه چیز دعوت میکنی»؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «بهسوی خداوند یگانه و اینکه از طرف او رسالت خلق را دارم و مسیح علیه السلام بندهای از بندگان او است و حالات بشری داشت و مانند دیگران غذا میخورد».
آنها این سخن را نپذیرفتند و به ولادت عیسی علیه السلامبدون پدر اشاره کرده و آن را دلیل بر الوهیت او خواندند.
تجزیه شبهه |
|
گزاره حق |
عیسی علیه السلام پدر ندارد. |
گزاره باطل |
کسی که پدر ندارد خداست. |
در این هنگام، آیه «إِنَّ مَثَلَ عِیسَی عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» (آلعمران: ۴۸) بر پیامبر نازل شد و آن حضرت آیه را در پاسخ آنها مطرح کرد. این آیه کوتاه و گویا، به ادعای آنها اینگونه پاسخ میگوید که: «اگر مسیح علیه السلام بدون پدر به دنیا آمده، جای شگفتی ندارد و دلیلی بر اینکه او فرزند خدا یا عین خداست، ندارد؛ زیرا آفرینش آدم علیه السلام، از این هم شگفتانگیزتر بوده؛ زیرا او بدون پدر و مادر به دنیا آمده است (مکارم شیرازی، ۱۳۷۶، ص۵۷۶).[۱۴]
۲-۱۰. سبر و تقسیم
سَبر در لغت به معنای بررسی و آزمودن است (ابن فارس، همان، ص۴۳۳) و تقسیم به معنای جزء جزء کردن و فرق گذاشتن است (طریحی، ۱۳۷۶، ص۱۳۸).
گاهی شبهه بهصورت یک کُلِ پیچیده و احتمالاً موهوم مطرح میشود و در این صورت بر پاسخدهنده لازم است تا شبهه را به اجزاء مختلف تقسیم کند. گاهی نیز ممکن است شبههکننده بخواهد بهسرعت ادعاهایی مطرح کند تا پاسخدهنده را بهاشتباه بیاندازد. از سویی ممکن است شبههکننده نتوانسته باشد از جهات و زوایای مختلف به مسئله نگاه کند و به همین دلیل، دچار شبهه شده است.
در این موارد برای ردّ اندیشه معارض، لازم است پاسخگو استدلال طرف مقابل را به ابعاد و اجزایی تقسیم کند و به بررسی تمام ابعاد آن پرداخته و به هرکدام پاسخ دهد. بررسی همه ابعاد یک شبهه و ادعا باعث میشود که راههای گریز به روی شبههگر بسته شود و به این نحو بطلان کل شبهه ثابت میشود (برنجکار، همان، ص۲۲۱). به این روش سبر و تقسیم گفته میشود.
در جریان مناظره پیامبر صلی الله علیه و آله با مسیحیان، آن حضرت به گروه نصاری فرمود: «شما گفتید خداوندِ قدیم عزوجل با مسیح، پسرش یکی شده است. منظورتان از این سخن چیست»؟
آیا منظورتان این است که خداوندِ قدیم، برای آنکه با این پدید آمده، یعنی عیسی علیه السلام یکی شده، حادث است؟
یا عیسی علیه السلام که حادث است، به خاطر وجود قدیم که همان خدا باشد، قدیم شده است؟
و یا مفهوم سخن شما از اینکه وی با خدا متحد شده، این است که وی از کرامتی برخوردار شده است که هیچکس غیر از وی، از چنین کرامتی برخوردار نشده است؟
اگر منظورتان این است که قدیم، پدیده شده است که ادعای خود را باطل کردهاید؛ چون قدیم، محال است که منقلب و پدیده شود.
و اگر مقصودتان این است که عیسی علیه السلام قدیم شده است که حرف محالی گفتهاید؛ زیرا حادث، محال است که قدیم شود.
اگر منظورتان از اتحاد مسیح با خدا این است که خداوند، وی را از بین دیگر بندگان برگزیده و ویژه خود ساخته است، پس به حادث بودن عیسی و مفهومی که به خاطر آن با خدا یکی شده است، اقرار کردهاید؛ زیرا هنگامیکه عیسی حادث باشد و خداوند با وی یکی شده باشد یعنی معنایی را آفریده که به خاطر آن، عیسی برترین خلق خداوند شده، در این صورت، هم عیسی و هم آن معنی حادثاند و این، برخلاف سخنی است که در آغاز گفتید (طبرسی، همان، ص۲۴؛ امام حسن عسکری علیه السلام، همان، ص۵۳۳).
پیامبر صلی الله علیه و آله در این پاسخ از روش سبر و تقسیم استفاده کردهاند. حضرت ادعای مسیحیان را در سه بخش تقسیم کرد و پاسخ هر بخش را بهصورت مجزا ارائه نمود. این روش باعث میشود خود شنوندگان و مدعیان نیز با نگاه تازهای مواجه شوند و پذیرش پاسخ نیز امکان بیشتری مییابد.[۱۵]
تجزیه شبهه |
|
گزاره حق |
خداوند قدیم است و بقیه مخلوقات حادث هستند. |
گزاره باطل |
عیسی علیه السلام باخدا اتحاد یافته است. |
۲-۱۱. پاسخ به شبهه با طرح سؤال
گاهی طرح یک سؤال خوب در پاسخ به شبهه، از صدها جواب بهتر است. یک سؤال میتواند تناقض موجود در شبهه و یا محال بودن یک ادعا را آشکار سازد.
از امام صادق علیه السلام نقل است: «یکی از علمای یهود نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمده و پرسید: ای امیرالمؤمنین علیه السلام خدای تو در کجاست»؟
حضرت فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند! خداوند متعال در کجا نبوده که گفته شود کجا هست. پروردگار من در همهجا هست و او پیش از هر موجودی بوده است و متصوّر نیست که چیزی پیش از او وجود داشته باشد و او پس از هر چیزی خواهد بود و بودن موجودی پس از او باطل و غلط است؛ و نهایت و انتهایی برای او نباشد و همه نهایتها در مقابل وجود ابدی او منتهی و منقضی میشود و او منتهی و مرجع همه نهایتها و موجودات است» (صدوق، ۱۴۰۰، ص۶۷۲؛ کلینی، همان، ص۹۰؛ طبرسی، همان، ص۲۱۰)
حضرت پرسیدند: «خدا در کجا نبوده که من بگویم کجا هست»؟ در این سؤال برهانی نهفته است. مطلب این است که خداوند نمیتواند محدود در مکان باشد که اگر باشد آنگاه این محدودیت، نتیجه میدهد که خداوند ناقص است و نقص موجب نیاز است، اما خداوند نیازمند نیست، پس محدود و محصور در مکان نیست! امام علیه السلام با شناخت مخاطب اقدام به تفصیل برهان نکرده بلکه از یک راه میانبر و تنها با یک سؤال مسئله را حل کرد.[۱۶]
گزاره حق |
موجودات عالم دارای مکان هستند. |
گزاره باطل |
خدا نیز حتماً مکانی دارد. |
سؤال |
خدا کجاست؟ |
۲-۱۲. تبیین معنای درست واژهها
در برخی موارد شبهه از آنجا ناشی میشود که بهصورت عامدانه یا غیرعامدانه بخشی از یک مطلب تقطیع میشود و یا تحریف لفظی یا معنوی در آن انجام میپذیرد. آنگاه شبههکننده با مقدمه قرار دادن آن مطلب مخدوش، اقدام به نتیجهگیری میکند و نهایتاً شبههای تولید میشود. بخش حق در شبهه همان بخشهایی از کلام است که دستنخورده و صحیحاند؛ و بخش باطل همان جزئی است که تحریفشده یا منقطع شده است. در اغلب موارد بخش مخدوش حجم کمتری هم دارد اما همین بخش کوتاه آنچنان تأثیری دارد که نتیجهگیری را بهکلی دگرگون میسازد.
کلمه اختلاف دو معنی دارد. هم میتواند معنی اختلاف در مقابل اتحاد باشد و هم میتواند به معنی آمدوشد باشد؛ مانند کلمه اختلاف در آیه «و إِنَّ فِی اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ» (یونس: ۶).
در عصر امام صادق علیه السلام شبههای پیش آمد که در روایتی پیامبر صلی الله علیه و آله اختلاف در امت را موجب رحمت دانستهاند و چگونه ممکن است پیامبر رحمت، اختلاف بین امت را موجب رحمت بدانند.
عبدالمؤمن انصاری گوید: «به امام صادق علیه السلام گفتم: گروهی حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کردهاند که فرموده: «اختلاف امت من رحمت است» نظر شما چیست»؟
فرمود: «راست گفته اند».
گفتم: «اگر اختلاف اینان رحمت باشد؛ پس اجتماعشان موجب عذاب است»؟
تجزیه شبهه |
|
گزاره حق |
حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرموده: «اختلاف امت من رحمت است». |
گزاره باطل |
اختلاف یعنی افتراق و مخالف اتحاد است. |
سؤال |
پیامبر صلی الله علیه و آله دستور به عدم اتحاد و ایجاد اختلاف داده است؟ |
فرمود: «معنایش اینطور نیست که شما و اینان فهمیدهاید، به این آیه توجّه کن: «فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» (توبه: ۱۲۲).
خداوند ایشان را امر فرموده که [همه بجنگ نروند بلکه] گروهی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بمانند و با او آمدوشد کرده و آیات و احکام جدید دین را فراگیرند، سپس نزد قوم خود بازگشته و تعلیمشان دهند، مراد از اختلاف، تنها آمدوشد در شهرها است نه اختلاف در دین خدا، چراکه دین خدا یکی بیش نیست» (صدوق، بیتا، ص۸۶؛ همان، ۱۴۰۳، ص ۱۵۸؛ طبرسی، همان، ص۳۵۵).[۱۷]
۲-۱۳. درخواست دلیل از مدعی
گاهی پایههای شبهه آنقدر سست است و دست شبههکننده آنقدر خالی از دلیل است که اگر از او خواسته شود برای مدعایش دلیلی بیاورد مستأصل خواهد ماند. در اینگونه موارد بهترین روش برای پاسخگویی به شبهه و ابطالش، آن است که از مدعی خواسته شود برای ادعایش دلیل اقامه کند. آنگاه با روشن شدن بیدلیل بودن ادعا، شبهه خودبهخود نابود خواهد شد.
عقلا اتفاقنظر دارند که در هر دعوایی آنکس که باید دلیل بیاورد مدعی است و در همین زمینه روایت مشهور حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله مورد اتفاق فریقین است که فرمود: «البَیِّنة عَلَی المُدَعی وَ الیَمینُ عَلَی مَن اَنکَر» (نوری، ۱۴۰۸، ص ۳۶۸؛ بخاری، ۱۴۱۰، ص۱۸۸).
در جریان غصب فدک توسط خلیفه اول ابوبکر، وی به حضرت علی علیه السلام گفت: «فدک، فیء (مال همه) مسلمین است، اگر شهودی را بیاورد که رسول خدا در زمان حیاتش به او بخشیده قبول است وگرنه او هیچ حقی در فدک ندارد».
تجزیه شبهه |
|
گزاره حق |
اموال عمومی مردم نباید در اختیار عدهای خاص قرار بگیرد. |
گزاره باطل |
فدک فیء است. |
ادعا |
حضرت زهرا علیها السلام مالک فدک نیست. |
حضرت علی علیه السلام به وی فرمود: «ای ابوبکر، آیا درباره ما خلاف دستور خداوند حکم میکنی»؟ گفت: «نه اینطور نیست».
فرمود: «اگر در دست یکی از مسلمانان چیزی باشد و من ادّعا کنم که مالک آن هستم، تو از کدامیک از ما درخواست شهود مینمایی»؟
گفت: «معلوم است که فقط از تو طلب شاهد میکنم». فرمود: «پس چرا از فاطمهh طلب شاهد می کنی؛ با اینکه او فدک را از زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله تصاحب کرده و تا بعد از وفات او نیز مالک آن بوده، حال اینکه از مسلمانان دیگر ـ که مدّعی هستند ـ درخواست شاهدی نمی کنی»؟ ابوبکر ساکت شده و مجاب گشت (صدوق، بیتا، ص۱۹۱؛ طبرسی، همان، ص۹۲).[۱۸]
۲-۱۴. روش احتیاط عقلی
این روش مبتنی بر اصل احتیاط عقلی (قاعده دفع ضرر محتمل)[۱۹] است. بر طبق این اصل، عقل وظیفه مکلَّف را هنگام شک در «مکلَّفبِهِ» تعیین کرده و به لزوم موافقت قطعی با «تکلیف معلومٌبه اجمال»، حکم میکند. دلیل صدور این حکم عقل نیز پرهیز از گرفتار شدن فرد به ضرر اُخروی است.
بنابراین، هرگاه در ترک یا انجام کاری، احتمال گرفتار شدن به ضرر اخروی باشد، عقل به احتیاط حکم میکند.
یکی از زنادقه وارد مجلسی شد که امام رضا علیه السلامدر آن حضور داشت. امام فرمود: «ای مرد اگر اعتقاد شما صحیح باشد ـ گرچه درواقع چنین نیست ـ آیا ما و شما مساوی نیستیم و نماز، روزه، زکات و اقرار و تصدیق، زیانی به ما میرساند؟!» آن مرد ساکت شد.سپس امام در ادامه فرمود: «و اگر اعتقاد ما بر حق باشد، ـ گرچه درواقع اعتقاد ما حق است ـ آیا چنین نیست که شما به هلاکت میرسید و ما به رستگاری» (کلینی، همان، ص۷۸؛ صدوق، ۱۳۷۸، ص۱۳۱) ؟
تجزیه شبهه |
|
گزاره حق |
ما خالقی برای جهان حس نمیکنیم. |
گزاره باطل |
چیزی را که حس نکنیم، تصدیق نمیکنیم. |
ادعا |
خدایی وجود ندارد. |
۲-۱۵. قیاس اولویت
قیاس اولویت، قیاسی است که در آن به خاطر اقوی و اشد بودن وجود علّت (مناط حکم اصل) در فرع، حکم اصل به فرع سرایت داده و استنباط میشود؛ بنابراین در مواردی که علت حکم اصل در فرع به صورتی قویتر از اصل موجود باشد، حکم اصل نیز بهطریق اولی بر فرع بارشده و به آن سرایت میکند (مظفر، بیتا، ص۱۹۹-۲۰۳).
نقل است که پیامبر صلی الله علیه و آله رو به مشرکان عرب (بتپرستان) کرده و فرمود: «چرا بتان را پرستش میکنید»؟
گفتند: «با این کار به خداوند تقرّب میجوییم».
رسولالله علیه السلام فرمود: «وقتی آنها شنوا و بینا نیستند و شما خودتان آنها را تراشیدهاید اگر آنها شما را عبادت کنند شایستهتر است تا شما آنها را (چون بتان مخلوق و شما خالقید) در این صورت خدایی که عارف به مصالح و عواقب و حکیم در تعیین تکلیفتان هست آیا شما را به این عبادت امر کرده است؟!» بتپرستان پسازاین کلام با هم اختلاف کردند[۲۰](طبرسی، همان، ص۲۶)!
تجزیه شبهه |
|
گزاره حق |
بتها شنوا و بینا نیستند. |
گزاره باطل |
بتپرستان: ما برای تقرب به خدا، بتها را پرستش میکنیم. |
نتیجه
۱. راهبرد اصلی اهلبیت علیهم السلام در پاسخ به شبهات «تجزیه شبهه به بخشهای حق و باطل» است و تمامی روشهای ذکرشده و تمامی پاسخهای ارائهشده در پاسخ به شبهات از این راهبرد اصلی تبعیت میکنند.
۲. اهلبیت علیهم السلام در پاسخ به بخش باطل شبهه از روشهای مختلف و متناسب با شرایط، بهره برده و نادرست بودن آن را نشان دادهاند و در نهایت از این مسیر، اصل شبهه نیز ابطال میشود.
۳. روشهای دیگر اهلبیت علیهم السلام در پاسخ به شبهات عبارت است: استفاده از مقبولات طرف مقابل، نشان دادن تنافی در عقاید و یا اعمال طرف مقابل، رد مبانی و فرضیات شبهه، با برهان خلف، با استدلال به وقوع امر خلاف شبهه، با استفاده از تمثیل، با ارجاع به محسوسات، با استناد به قاعده احتیاط عقلی و... .
منابع
- قرآن کریم، مترجم حسین انصاریان، قم: انتشارات اسوه.
- آشتیانی، میرزا احمد و شاگردان (۱۳۶۲). طرائفالحکم، مترجم داوود الهامی، تهران: انتشارات کتابخانه صدوق.
- آمدی، عبدالواحد (۱۳۶۶). تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، مترجم آقا جمالالدین گلپایگانی، قم: انتشارات دفتر تبلیغات.
- ابن منظور، محمد بن مکرم (۱۴۱۴ق). لسانالعرب، بیروت: دار صادر.
- ابن شهرآشوب، محمد بن علی (۱۳۷۶ق). مناقب آل ابیطالب، نجف: المکتبة الحیدریة.
- اربلی؛ علی بن عیسی (۱۳۸۱ق). کشف الغمة فی معرفة الأئمة، مترجم علی بن حسین زوارهای، تبریز: انتشارات بنیهاشم.
- ازهری، محمد بن احمد (۱۴۲۱ق). تهذیباللغة، بیروت: دار احیا التراث العربی.
- اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین (۱۳۸۵ق). مقاتلالطالبین، نجف: المکتبة الحیدریة.
- افقی، داوود (۱۳۹۷). الگوی قرآنی پاسخ به شبهات، تبریز: انتشارات دانشگاه شهید مدنی آذربایجان.
- امام عسکری علیه السلام، حسن بن علی علیه السلام (۱۴۰۹ق). التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام، قم: مدرسه امام مهدی(عج).
- بخاری، محمد بن اسماعیل (۱۴۱۰ق). صحیح البخاری، قاهرة: لجنة احیاء کتب السنه.
- برنجکار، رضا (۱۳۹۱). روششناسی علم کلام، قم: انتشارات دارالحدیث.
- پیشوایی، مهدی (۱۳۸۴). سیره پیشوایان، قم: انتشارات مؤسسه امام صادق علیه السلام.
- جزائری شوشتری، سید محمدجعفر (۱۴۱۵ق). منتهی الدرایة فی توضیح الکفایة، قم: انتشارات دار الکتاب جزایری.
- جزائری، سید نعمتالله (۱۱۱۲ق). النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین، قم: المکتبة آیةالله المرعشی النجفی۶.
- حجازی، سید مهدی؛ حجازی سید علیرضا و خسروشاهی، محمد عیدی (۱۴۱۹ق). دررالاخبار، قم: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی.
- حلی، حسن بن یوسف (۱۴۱۱ق). کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام، مترجم حمیدرضا آژیر، تهران: انتشارات وزارت ارشاد.
- حرانی، حسن بن علی (۱۴۰۴ق). تحف العقول عن آلالرسول۲، مترجم بهراد جعفری، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
- حسینی، علیرضا؛ غفوریفر، محمد؛ علیزاده، حامد؛ آریانفر، مهدی (۱۳۹۷). «مؤلفههای مناظرههای علمی امام رضا علیه السلامالگویی برتر برای آزاداندیشی دینی و نشر اسلام در دنیای معاصر»، فصلنامه فرهنگ رضوی، ۶(۲۲)، ص ۱۴۹-۱۷۷.
- حقیقت، سید صادق (۱۳۸۲). «بر حاشیه روش تحقیق در علوم سیاسی»، دانشپژوهان، ش ۱ (نیمسال دوم ۸۱-۸۲).
- حکیمی، محمدرضا؛ حکیمی، محمد و حکیمی، علی (۱۳۸۰). الحیاة، مترجم احمد آرام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- حمیری، عبدالملک بن هشام (۱۳۸۳ق). السیرة النبویة، قاهرة: مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده.
- خلف تبریزی، محمدحسین (۱۳۵۶). برهان قاطع، به اهتمام محمد معین، تهران: انتشارات امیرکبیر.
- دیلمی، حسن (۱۴۱۲ق). إرشاد القلوب إلی الصواب، مترجم سید عبدالحسین رضایی، قم: انتشارات شریف رضی.
- رازی، احمد بن فارس (۱۳۷۸). ترتیب مقاییس اللغة، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد (۱۴۱۴ق). معجم مفردات الفاظ القرآن الکریم، تهران: امیرکبیر.
- رضی، سید شریف محمد بن حسین (۱۴۱۴ق). نهجالبلاغه، مترجم محمد دشتی، قم: انتشارات هجرت.
- روحانی علیآبادی، محمد (۱۳۷۹). زندگانی حضرت زهرا علیها السلام، تهران، انتشارات مهام.
- ساروخانی، باقر (۱۳۷۵). روشهای تحقیق در علوم اجتماعی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- سوزنچی، حسین (۱۳۹۴). پاسخ به شبهه و پرسش، تهران: کانون اندیشه جوان.
- صدوق، محمد بن علی (۱۴۰۰ق). أمالی الصدوق، مترجم محمدباقر کمرهای، بیروت: اعلمی.
- صدوق، محمد بن علی (۱۳۶۲). الخصال، مترجم یعقوب جعفری، قم: فتر انتشارات اسلامی.
- صدوق، محمد بن علی (۱۴۰۴ق). من لا یحضرة الفقیة، مترجم یعقوب جعفری، علیاکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
- صدوق، محمد بن علی (۱۴۰۶ق). معانیالأخبار، مترجم عبدالعلی محمدی شاهرودی، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
- صدوق، محمد بن علی (۱۳۹۵ق). کمال الدین و تمام النعمة، مترجم محمدباقر کمرهای، تهران: انتشارات اسلامیه.
- صدوق، محمد بن علی (۱۳۹۸ق). التوحید، مترجم محمدعلی اردکانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
- صدوق، محمد بن علی (۱۳۷۸ق). عیون أخبار الرضا۸، مترجمان: حمیدرضا مستفید؛ علیاکبر غفاری، تهران: نشر جهان.
- صدوق، محمد بن علی (۱۳۶۲). صفاتالشیعه، تهران: نشر اعلمی.
- صدوق، محمد بن علی (بیتا). عللالشرائع، مترجم سید محمدجواد ذهنی تهرانی، قم: نشر داوری.
- طباطبایی، سید محمدحسین (۱۴۱۷ق). المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم سید محمدباقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
- طبرسی، احمد بن علی (۱۴۰۳ق). الإحتجاج علی اهل اللجاج، مترجم بهراد جعفری، مشهد: نشر مرتضی.
- طبرسی، فضل بن حسن (۱۳۷۲). مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، تهران: انتشارات ناصرخسرو.
- طبرسی، فضل بن حسن (۱۳۹۰ق). إعلام الوری بأعلام الهدی، تهران: اسلامیه.
- طریحی، فخرالدین بن محمد (۱۳۶۷). مجمعالبحرین، تحقیق سید احمد حسینی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- طوسی، خواجه نصیرالدین محمد بن محمد (۱۳۷۶). اساسالاقتباس، تهران: نشر مرکز.
- عاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹ق). تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، قم: انتشارات آلالبیت علیهم السلام.
- عباسی ولدی، محسن (۱۳۹۳). روشهای پاسخگویی به پرسشهای اعتقادی در فرهنگ قرآن و اهلبیت علیهم السلام، قم: جامعةالزهرا علیها السلام.
- عطاردی، عزیزالله (۱۴۰۶ق). مسند الإمام الرض۸، مشهد: آستان قدس رضوی.
- فلسفی، محمدتقی (۱۳۶۸). الحدیث، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- قرشی، سید علیاکبر (۱۳۷۱). قاموس قرآن، تهران: انتشارات اسلامیه.
- کلینی، محمد بن یعقوب (۱۳۶۲). الکافی، تهران: انتشارات اسلامیه.
- مجلسی، محمدباقر (بیتا). بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، تهران: انتشارات اسلامیه.
- محمدی، محمدعلی (۱۳۸۸). «شیوه پاسخ به پرسشهای دینی»، مبلغان، ش ۱۱۵.
- مرعشی نجفی، شهابالدین (۱۴۰۹ق). فهرس ملحقات احقاق الحق، قم: مکتبة آیةالله المرعشی النجفی۶.
- مشکینی، میرزا علی (۱۴۱۶ق). اصطلاحات الأصول و معظم أبحاثها، قم: نشر الهادی.
- مصطفوی، سید حسن (۱۳۶۸). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- مصطفوی، سید جواد (بیتا). ترجمه و شرح اصول کافی، تهران: کتابفروشی علمیه اسلامیه.
- مطهری، مرتضی (۱۳۷۶). مجموعه آثار شهید مرتضی مطهری، قم: انتشارات صدرا.
- مظفر، محمدرضا (بیتا). اصولالفقه، چاپ پنجم، قم، نشر اسماعیلیان.
- مفید، محمد بن محمد بن نعمان (۱۴۱۳ق). أمالی، مترجم حسین استادولی، قم: نشر کنگره شیخ مفید.
- مفید، محمد بن محمد بن نعمان (۱۴۱۳ق). الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، مترجم سید هاشم رسولی محلاتی، قم: نشر کنگره شیخ مفید.
- مکارم شیرازی، ناصر و همکاران (۱۳۷۴). تفسیر نمونه، تهران: انتشارات اسلامیه.
- مکارم شیرازی، ناصر و همکاران (۱۳۸۶). پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، تهران: انتشارات اسلامیه.
- نوری، میرزاحسین (۱۴۰۸ق). مستدرکالوسائل، قم: انتشارات مؤسسه آلالبیت علیهم السلام لاحیاء التراث.
- مالکی نخعی، ورام بن ابیفراس (بیتا). تنبیهالخواطر، مترجم محمدرضا عطائی، قم: مکتبة فقیة.
- معین، محمد (۱۳۷۹). فرهنگ فارسی، تهران: امیرکبیر.
پی نوشت ها:
[۱]. در پژوهش دیگری ۱۶ مورد از روشهای رفع شبهات در سیره اهلبیت علیهم السلام را تدوین کردهایم.
[۲]. حضرت عیسی علیه السلام برحسب نقل انجیل یوحنا در فصول ۱۴، ۱۵ و ۱۶، از ظهور شخصی پس از خود به نام پارقلیطا: پریکلیطوس، بشارت داده و او را رئیس جهان و شرعش را ابدی و... معرفی کرده است. در انجیل یوحنا آمده است: «و من از پدر خواهم خواست و او پارقلیطای دیگری به شما خواهد داد که تا ابد با شما باشد» (۱۶:۱۴). در همان کتاب نیز آمده است: «چون بیاید آن پارقلیطا که من بهسوی شما خواهم فرستاد از جانب پدر، روح راستی که از جانب پدر میآید، او درباره من شهادت خواهد داد» (۲۶:۱۵). کلمه «پارقلیطا» سریانی و ترجمه از اصل یونان «پریکلیطوس» است که به معنی بسیار ستوده و بینهایت نامدار است که در عربی به «محمّد» و «احمد» ترجمه میشود (انصاریان، ۱۳۸۳، ص ۲۷۲ و ۲۷۳).
[۳]. برای ملاحظه نمونهای دیگر نک: مفید، همان، ص ۲۰۲.
[۴]. برای مشاهده نمونههای دیگر ر.ک: مجلسی، همان، ج ۵۰، ص ۸۱ و ج ۲، ص ۱۴؛ طبرسی، همان، ج ۲، ص ۴۵۵ و ۴۴۷ و ج ۱، ص ۹۲.
[۵]. برخی از مفسران معتقدند که پیامبر صلی الله علیه و آله در طول دوران مکه هم به طرف بیتالمقدس عبادت میکرده است. سید قطب از این قبیل است.
[۶]. برای مطالعه نمونههایی دیگر از این روش ر.ک: طبرسی، همان، ج۱، ص ۱۶۹ و ۱۸۷ و ج ۲، ص ۴۲۴ و ۴۴۰؛ صدوق، ۱۳۹۵، ج۱، ص ۳۱۶؛ مجلسی، همان، ج۲، ص ۱۴، ۴۱۸ و ۳۰۴ و ج ۱۰، ص ۳۰۵، ۳۰۹ و ۴۲۰ و صدوق، ۱۳۷۸، ج ۲، ص ۲۳۲ و ج ۱، ص ۱۶۰، ۱۶۴ و ۱۶۶.
[۷]. برای مطالعه نمونههای دیگری از این روش ر.ک: صدوق، ۱۳۹۸، ص ۲۹۷ و ۱۱۲؛ صدوق، ۱۴۰۳، ص ۲۱۰؛ مجلسی، همان، ج۵۴، ص ۶۲ و ج۲، ص ۲۰۷ و ج ۱۰، ص ۱۷۰؛ کلینی، همان، ج۱، ص ۷۷ و ج ۲، ص ۳۸۶ و ۴۰۷؛ طبرسی، همان، ج۱، ص ۱۹۱ و ج۲، ص ۳۳۶ و ج۲، ص ۳۵۴، ۳۹۹ و ۳۴۲؛ فلسفی، همان، ج ۳، ص ۴۲؛
[۸]. برای مطالعه نمونههای دیگری از این روش ر.ک: صدوق، ۱۳۹۸، ص ۱۶۴ و ۱۱۳؛ همو، ۱۳۷۸، ج۱، ص ۱۲۶؛ همو، ۱۴۰۳، ص ۱۴؛ کلینی، همان، ج ۱، ص ۱۷۱؛ طبرسی، همان، ج ۱، ص ۲۰۸ و ج ۲، ص ۴۱۱، ۴۰۷، ۴۱۵، ۴۳۹ و ۴۴۸؛ صدوق، ۱۳۷۸، ج ۱، ص ۱۴۳؛ حجازی، خسروشاهی و دیگران، ۱۴۱۹، ص ۳۷۷؛ امام حسن عسکری علیه السلام، همان، ص ۵۲.
[۹]. برای مطالعه نمونههای دیگری از این روش رک: اربلی، ۱۳۸۲، ج ۲، ص ۲۵۲؛ طبرسی، همان، ج ۲، ص ۳۸۵ و ۳۹۱؛ صدوق، ۱۳۹۸: ص ۱۰۰؛ کلینی، همان، ج ۱، ص ۱۰۷.
[۱۰]. «ادلُّ الدلیل علی امکان شیءٍ وُقوعُهُ».
[۱۱]. برای مطالعه نمونههای دیگری از این روش ر.ک: صدوق، ۱۴۰۰، ص ۵۱۴؛ مفید، ۱۴۱۳، ج ۱، ص ۶۴؛ طبرسی، ۱۳۹۰، ص ۱۰۰.
[۱۲]. برای مطالعه نمونههای دیگری از این روش ر.ک: مجلسی، همان، ج ۹، ص ۲۸۴ و ج ۱۰، ص ۲۲۰؛ آشتیانی و شاگردان، ۱۳۶۲، ج ۱، ص ۲۱۸؛ مالکی نخعی، بیتا، ج ۲، ص ۷۳؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۷۰.
[۱۳]. برای مطالعه نمونههای بیشتر ر.ک: صدوق، ۱۳۹۸، ص ۲۹۴؛ کلینی، همان، ج ۱، ص ۷۶، ۱۲۰ و ۱۲۹ و ج۱۰، ص ۱۷۱؛ طبرسی، همان، ج ۲، ص ۱۹۶، ۱۹۷ و ۴۳۴؛ ابن شهرآشوب، ۱۳۷۶، ج ۳، ص ۳۶۲؛ مجلسی، همان، ج ۴۷، ص ۱۲۴؛ فلسفی، همان، ج۳، ص ۴۳.
[۱۴]. برای مطالعه نمونهای دیگری از این روش ر.ک: صدوق، ۱۳۹۸، ص ۱۱۱ و ۲۹۴؛ کلینی، همان، ج ۱، ص ۱۱۹ و ۱۶۹؛ طبرسی، همان، ج ۲، ص ۳۳۴، ۴۰۶ و ۴۴۷؛ مجلسی، همان، ج ۵۰، ص ۸۱؛ حجازی، خسروشاهی و...، همان، ص ۳۷۶؛ پیشوایی، ۱۳۸۴، ص ۶۲۸ و ۶۲۹.
[۱۵]. برای مطالعه نمونهای دیگری از این روش ر.ک: صدوق، همان، ص ۱۱۲ و ۲۹۰؛ کلینی، همان، ج ۱، ص ۱۷۰؛ طبرسی، همان، ج ۲، ص ۴۰۷.
[۱۶]. برای مطالعه نمونههای بیشتری از این روش رک: طبرسی، همان، ج ۲، ص ۳۲۱؛ کلینی، همان، ج۱، ص ۸۸؛ صدوق، ۱۳۹۸، ص ۱۷۳.
[۱۷]. برای مطالعه نمونه های بیشتری از این روش رک: امام حسن عسکری علیه السلام، همان، ص ۳۰۱؛ طبرسی، همان، ج ۲، ص ۴۳ و ۳۳۶ و ۴۱۰ و ۴۵۸؛ کلینی، همان، ج ۱، ص ۱۴۵؛ صدوق، بیتا: ج ۲، ص ۴۰۴؛ همو، ۱۳۹۸، ص ۱۵۳؛ همو، ۱۳۷۸: ج ۱، ص ۱۲۰ و ۲۰۲؛ حجازی، خسروشاهی و دیگران، ۱۴۱۹، ص ۶۶؛ فلسفی، همان، ج ۳، ص ۴۳؛ جزایری، ۱۱۱۲: ص ۱۷؛ عطاردی، ۱۴۰۶: ج ۲، ص ۱۳۰؛ مکارم شیرازی، همان، ج۲۱، ص ۹۴.
[۱۸]. برای مطالعه نمونه دیگر، رک اصفهانی، ۱۳۸۵، ص ۱۳۷.
[۱۹]. قاعده دفع ضرر محتمل، از قواعد عقلی است که مضمون آن حکم عقل به دفع ضرر محتمل و یا مظنون است؛ بنابراین، اگر انسان درباره چیزی احتمال ضرر بدهد، از نظر عقل، دفع آن ضرر محتمل واجب است (جزایری، ۱۴۱۵، ج ۴، ص۲۰۶).
[۲۰]. برای مطالعه نمونههای بیشتری از این روش ر.ک: مجلسی، همان، ج ۵۰، ص ۸۱؛ طبرسی، همان، ج ۲، ص ۴۴۷؛ حجازی، خسروشاهی و...، همان، ص۳۷۶.
نظر شما