به گزارش خبرگزاری حوزه، آیت الله رضا استادی در نشست سیزدهم کانون گفتمان دینی به بیان مهمترین وظایف روحانیت و مبلغان پرداخت که متن آن با اندکی تلخیص تقدیم شما مخاطبان فرهیخته خواهد شد:
روحانیت برای حمایت از نظام اسلامی و بقای ارزشهای اسلامی که سایه این نظام و نهضت دینی به دست آمده است، تلاش میکند. اگر خدای نکرده روحانیون و علمایی این طور فکر کنند که لازم نیست ما از نظام حمایت کنیم، بسیار جای تأسف دارد.
سوالی که مطرح میشود این است که اگر روحانیت بخواهد در این تلاشها موفق باشد و همچنین مؤثر واقع شود و نتیجه بگیرد، به چه چیزهایی نیاز دارد؟ تأثیر گذاشتن متوقف بر چه عناصری است؟
کار اهل علم و روحانیت همان کار ائمه و انبیای خداوند است، البته در حد خودشان؛ یعنی یک روحانی لباسش، کارش و برخوردش حاکی از این است که همان مسیر ائمه و انبیا را دنبال میکند. باید دید که انبیای خدا برای موفق شدنشان چه چیزهایی لازم داشتند و یا به عبارت دیگر، چه چیزهایی داشتند تا ما هم به همان فکر و روش باشیم. اگر چیزهایی که آنها داشتند ما هم در حد خودمان داشته باشیم، تلاشها مؤثر واقع میشود.
عوامل توفیق انبیاء الهی
۱. منطق فطرت پسند و عقل پسند
اگر کسی ادعا داشته باشد ولی منطق نداشته باشد و حرف و مطالبش عقلانی و عقلایی نباشد، هم چنین محتوای دعوتش مطلق فطرت مردم نباشد، این شخص هیچ گاه در کار خود توفیق نخواهد داشت، مگر این که مردم را ره هوا و هوس دعوت کند که در این جا هوا و هوس حاکم و مؤثر میشود نه دعوت آن شخص. اگر کسی مردم را به هوا و هوس دعوت کرد و میلیونها تابع پیدا کرد، نباید بگوییم که او تابع پیدا کرده؛ بلکه هوا و هوس است که مردم را دنبال خود میکشاند.
انبیاء طرف مقابل هوا و هوس را دعوت میکنند؛ لذا باید منطقشان مطابق فطرت و عقل باشد که اینها در انبیاء ما موجود بود و سخنشان هم همینها بود. مطالب آنها طوری است که اگر به مردم برسد، قبول میکنند. یعنی مطلبی نیست که مردم با آن مخالف باشند و فطرت در آن نادیده گرفته شود.
ما هم اگر بخواهیم توفیق داشته باشیم، باید کمال دقت را در مطالبی که القا میکنیم به خرج دهیم تا همانند مطالب انبیا و اولیا باشد و خدای نکرده آلوده به برخی از سخنان که عقل آنها را نمیپذیرد و فطرت زیر بار آن نمیرود، نباشد و این مبتنی بر این است که روحانیون و طلاب علوم دینی خوب تحصیل کرده و سلیقه مستقیم هم داشته باشند تا بتوانند از مطالب دین خوب استفاده و تلقی و دریافت کنند و در آخر خوب بیان کنند.
اگر منطق یک روحانی یا گروهی از روحانیون یا یک حوزه گسترده از روحانیون این گونه نباشد، نباید توقع داشته باشند که تلاشهایشان مؤثر واقع شود؛ زیرا مردم چیزی را میپذیرند که عقل و فطرتشان بپذیرد. البته در مورد عنصر اول، ما (حوزه) خیلی مشکل داریم.
۲. خوبی مردم
گاهی پیامبر خدا که تمام امتیازات را در یک جمعیت و گروهی واقع میشود که آنها حالت پذیرش ندارند، در این صورت هر مقدار تلاش و کوشش کند، به جایی نمیرسد. ممکن است جمعی از روحانیون در یک مقطع در شرایطی قرار بگیرند که همانند پیامبر حرفشان منطقی و عقلی باشد ولی مردم زیر بار نروند؛ چون مردم رو به راهی نیستند. فرض ما در این مورد هم این است که مردم ما مردم خوبی هستند و طالب و علاقه مند میباشند و طبعاً و فطرتاً دنبال دین و دیانت هستند، پس در این مورد ما مشکلی نداریم گرچه برخی از انبیاء و ائمه در این مورد هم مشکل داشته اند.
۳. محبوبیت
تا پیامبری محبوبیت نداشته باشد، محال است که حرفش مؤثر واقع شود.
هر قدر حرفش منطقی باشد و مردم حالت پذیرش داشته باشند ممکن است که روی افرادی اثر بگذارند ولی یک جامعه و اجتماع را متحول و دگرگون نمیسازد. به همین دلیل پیامبر خود ما و یا سایر پیامبران، به خاطر محبوبیت فوق العادهای که داشته اند، تلاششان خیلی خوب و زود مؤثر واقع میشد. در طول تاریخ هم کسانی که در مسیر انبیاء و اولیاء بوده اند، هرچه محبوبیتشان بیشتر بود، تأثیرشان هم فراوان تر بوده است که نمونه اعلای آن، امام امت است. شک نکنید که محبوبیت فوق العاده امام سهم به سزایی در موفقیت ایشان داشت.
از روزی که امام(ره) دعوت خود را القا کردند، همه مرید ایشان بودند. این محبوبیت قدم به قدم باعث موفقیت ایشان شد.
امروز دشمن، همین مورد سوم (محبوبیت) را نشانه گرفته است. زیرا فهمیده است که اگر محبوبیت نباشد، دیگر کاری پیش نمیرود؛ بنابراین ما را از محبوبیت میاندازد. بعضیها این طور داوری میکنند که روز به روز محبوبیت روحانیت بین مردم رو به کاهش است. اگر این سخن درست باشد، خطر بزرگی است؛ زیرا در آن وقت هر قدر تلاش کنیم، فایدهای ندارد و اگر خدای نکرده شخص دیگری جایگزین شود، یعنی محبوبیتی که ما باید داشته باشیم، دیگری پیدا کند که مطلب و حرفش نقطه مقابل ما است، ممکن است بیشتر در مردم اثر بگذارد.
در این مورد باید دقت کنیم که اگر روحانیت در طول تاریخ محبوبیت داشت، به چه دلیل بوده است؟ و یا اگر امام امت محبوبیت داشت به چه دلیل بود و اگر فرض است که ما امروزه محبوبیت داریم، علتش چیست؟ اینها را دقت کنیم تا از دست ندهیم که اگر از دست ندهیم و آنها را تضعیف نکنیم، هر قدر محبوبیت ما بالا برود، میزان تأثیرگذاری ما در جامعه نیز بالا میرود.
عوامل محبوبیت روحانیت
اگر روحانیت محبوبیتی داشته و دارد، عواملی دارد که عبارتند از:
۱. ساده زیستی
زمانها با هم فرق دارد ولی در هر زمان مردم متوجه اند و تشخیص میدهند که چه کسی ساده زندگی میکند و با مادیات بند و بست ندارد و چه کسی سخت و سفت به دنیا چسبیده است. اگر یک روحانی و یا عدهای و یا کل روحانیت به دنیا بچسبند و در صدد یک زندگی مرفه برآیند، قطعی است که از محبوبیتشان کم میشود. اگر امروزه شما با کسی مصاحبه کنید و ده عالم را اسم ببرید و از او سؤال کنید که به کدام یک بیشتر علاقه دارید، قطعاً کسی را انتخاب میکند که زندگی اش نسبت به دیگران ساده تر و مردمی تر است و تطبیق میکند با همان کسی که مردم فکر میکنند. او هم مثل ما مشکل آب و نان و زندگی دارد و آدمی نیست که از هر جهت در رفاه باشد.
اگر ما این را عمل نکنیم تک تکمان مقصر هستیم و نتیجه اش این میشود که از محبوبیت مان کاسته شود و خدمات و تلاش هایمان بی اثر باشد.
بی جهت نبود که امام امت این قدر در این مورد سفارش میکرد در زمان حاضر هم مقام معظم رهبری و مراجع تقلید سفارش میکنند؛ حتی خود ما هم به هم سفارش میکنیم؛ چراکه میدانیم این یکی از عوامل مهم است؛ پس باید هر چه میتوانیم این عامل را تقویت کنیم نه تضعیف. در همین راستا ما چند وظیفه دیگر هم داریم. مثلا دشمن گاهی بزرگ نمایی میکند و موارد استثنا را در مردم بزرگ جلوه میدهد. در این جا ما وظیفه داریم که مردم را آشنا کنیم و اثبات کنیم که دروغ میگویند. وقتی دشمن چهار یا پنج نفر را بهعنوان نمونه ذکر میکند و کل روحانیت را محکوم میکند، از وظایف ما است که بیان کنیم این گونه نیست.
بنده در بعضی از منبرهای مرسوم خود نمونه هایی را عرض کردم که برای هیچ کس قابل انکار نیست؛ چه طور این نمونهها را نمیگویند و دنبال نمونه هایی میروند که توسط آنها ضربه بزنند؛ مثلا حاج شیخ قوام وشنوهای که پیرمرد محتریم است و همه میدانند که ایشان از نزدیکان آیت الله العظمی مرعشی بود، حدود پنجاه-شصت سال در قم منبر میرفت و درآمدی از این راه داشت ،حدود سی جلد کتاب تألیف کرده بود که تعدادی از آنها در زمان خودشان چاپ شده بود. ایشان حدود بیست سال در مسجدی امام جماعت بود و جمعیت خوبی هم در آن مسجد نماز میخواندند؛ یعنی عمه عوامل یک اهل علم مورد توجه، در این شخص جمع بود.
بعد از این که ایشان از دنیا رفت، بنده گفتم صدا و سیما از زندگی ایشان فیلم بسازد و برای مردم پخش کند. منزل ایشان در خیابان صفائیه (شهدا) در یکی از کوچهها بود که اصل و فرع آن صد متر نمیشد و به قول امروزها کلنگی بود. ایشان قبل از رحلتشان کل کتاب هایش را که چیزی حدود سیصد... چهارصد هزار تومان بود به یکی از کتاب خانهها منتقل کرد. خود ایشان به بنده گفت که شهریه نمیگیرد؛ وقتی دلیل آن را پرسیدم، گفتند که بنده منبر میروم و مبلغی از آن راه در میآورم، دیگر نیاز به شهریه ندارم.
اینها را به مردم نمیگویند، ما در روحانیت از این گونه افراد بسیار داریم. بسیاری از طلاب جوان ما همین گونه هستند. دشمن اینها را نمیگوید. از وظایف ما این است که از بزرگ نمایی دشمن در این موارد پرده برداریم و بگوییم: بخش بسیار بزرگی از روحانیت این گونه نیستند که رو به دنیا افتاده باشند و بند و بستی به این قوت داشته باشند. اولا باید نباشیم -که انشاءالله نیستیم- ثانیا باید برای مردم بیان کنیم، چراکه دشمن آن طرف را میگیرد.
مثلا یک روحانی خانهای دارد که در فلان منطقه، حال ارث به او رسیده یا غیره و یا ما این را پسندیده میدانیم و یا نه، دشمن همین را نشانه میکند و این طرف و آن طرف میگوید. یکی از وظایف ما این است که مردم را در جریان بگذاریم و به مردم بفهمانیم که این گونه نیست. به مردم بگوییم: با چشم خود ببینید، آن چه را که با چشم خود میبینید از آن چه که دشمن میگوید مطمئن تر است. بنده در سفری که به قزوین رفته بودم، در آن جا برای آقای سامت بزرگ داشتی گرفته بودند، بنده در آن جا هم عرض کردم که به جای این که حرف دشمن را گوش دهید، زندگی خود آقای سامت را که شصت سال با شما زندگی کرده و از طرف چند تن از مراجع تقلید وکالت داشته، ببینید. پس یکی از عوامل این شد که هرچه ما ساده تر زندگی کنیم، محبوبیت ما در مردم زیادتر میشود.
۲. خدمت به مردم
همه ما در هر موقعیت که هستیم (امام جماعت، منبری، مبلغ، استاد دانشگاه و ...) باید خادم مردم باشیم. روحانیون در طول تاریخ، خادم مردم بوده اند و این خدمت آنها محبوبیت آورده است. اگر ما بخواهیم راه دیگری برویم، محبوبیت خود را از دست میدهیم. به جای این که به مردم خدمت کنیم، اگر به فکر خودمان باشیم، محبوبیت را از دستم میدهیم. به جای اینکه به مردم خدمت کنیم، اگر به فکر خودمان باشیم، محبوبیت را از دست میدهیم. مردم روحانیانی دیده اند که خانه نداشته اند؛ ولی به فکر خانه برای مردم، مسجد، حسینیه، غسالخانه و جاده بودند. ما هم باید همین راه را ادامه دهیم. ما باید در هر محیطی که قرار میگیریم، طوری باشیم که مردم احساس کنند میخواهیم به آنها خدمت کنیم. امروزه نیمی از جمعیت کشور ما را جوانان و نوجوانان تشکیل میدهند، اگر فرضا روحانیت توانست در غیر قشر جوان محبوبیتی کسب کند، در مقابل این قشر عظیم چه خواهد کرد؟ ما اگر بخواهیم محبوبیت داشته باشیم، به هر بهانهای باید با جوانان گرم بگیریم. روحانیون جوان ما خیلی میتوانند در نسل جوان ما مؤثر باشند. اگر جوانی احساس کند که نسبت به او دلسوزی میشود و میخواهند نجاتش دهند، خیلی فرق دارد یا وقتی که ما طوری عمل کنیم که فاصله ایجاد شود که هر جا روحانی حضور داشته باشد، یک مشت پیرمرد آنجا باشند.
بنده در مجلی شرکت کرده بودم، آیت الله امینی هم حضور داشتند، ایشان به بنده فرمودند: نگاه کنید ببینید یک زیر پنجاه سال در این مجلس پیدا میشود. آن هم یک مجلس روضهای که منبریهای مهم در آن منبر میروند، وقت یک نگاه میکنیم، میبینیم همه پیرمرد هستند. در نماز جماعتها هم همین گونه است؛ البته کلیت ندارد؛ چراکه بنده با بعضی از روحانیون جوان برخورد کردهام که میگفتند: مسجد ما پر از جوان است.
بنده در سفری که به تهران داشتم، در یکی از مساجد که برای نماز رفتم هم خودم دیدم و هم امام جماعت مسجد برای بنده تعریف کرد که ما برنامه هایی داریم که جوانان پرشور از آن استقبال میکنند.
اگر خدای نکرده مقصر باشیم و بی تفاوت بگذریم، خودمان عامل میشویم که مملکت را از دست بدهیم. دوباره تکرار میکنم که دشمن در صدد جایگزین کردن است و یک محبوبیت را با محبوبیت دیگر عوض میکند.
باید تاریخ برای ما عبرت آموز باشد. یک روزی میخواستند محبوبیت امیرالمؤمنین را مبدل کنند و برای آن جایگزین درست کنند. ممکن است امروز جوانان ما به جای این که به یک روحانی علاقه مند شوند، به یک بازیگر سینما یا یک ورزشکار قوی علاقه مند شوند، دست است که ورزشکار آدم خوبی است و دوست امیرالمؤمنین؛ ولی این جابه جایی خیلی خطرناک است. دشمن این را انجام میدهد. مورد دیگر دانشگاهیان ما هستند. امروزه ما قشر عظیمی دانشگاهی داریم. نمیشود همین طور گفت که همه دانشگاهیها بی دین هستند، در صورتی که این طور نیست و کسانی که با دانشجویان مأنوس هستند، واقع مطلب را میدانند، این ما هستیم که باید کار کنیم. باید کار ما، کلاس ما، درس خواندن ما، موضع گیری ما و ... طوری باشد که بتوانیم بر دانشجویان تأثیر بگذاریم. کسانی مثل شهید مطهری و شهید مفتح، انقلابی عظیم در دانشگاهها به پا کردند. باید کار بشود و بی تفاوت نباشیم.
اگر بین جوانها و دانشجویان و کل مردم محبوبیت نداشته باشیم، توقع این که حرف ما در مردم مؤثر باشد، توقع بی جایی است. به ذهن عزیزان خطور نکند که مگر ما باید دنبال محبوبیت باشیم، این بحث جداگانهای است. کارهای ما باید خالصانه باشد چرا که کار خالصانه ما محبوبیت میآورد. در زیارت امین الله میخوانیم که خدایا مرا در زمین محبوب قرار بده؛ زیرا این محبوبیت به نفع دین و کل برنامههای دینی است. تلاش ما باید این باشد که در بین مردم و جوان ها، با کار و رفتار و موضع گیریهای خودمان محبوبیت کسب کنیم.
۳. موضع گیری منصفانه نسبت به دولت
روحانیون باید نسبت به هر دولتی موضع گیری شفاف داشته باشند و بدیها را بد بگویند و خوبیها را خوب. اگر بخواهند همیشه تعریف کنند، مردم زیر بار نمیروند. اگر در یک دولت اسلامی و کارگزاران اسلامی، جایی از کار اشکال داشت. اولین کسی که باید تذکر بدهد روحانی است؛ زیرا مردم باید بفهمند که اهل چاپلوسی و تملق نیست تا مردم را فراموش کند.
اگر یک روز موضع گیری روحانیت طوری بشود که دو دستگی ایجاد شود و یک دسته فقط تعریف و تمجید بکند و دسته دیگر مخالفت، در اینجا مردم هر دو دسته را محکوم میکنند؛ زیرا میدانند که دولت هم خوبی دارد، هم نقاط ضعف و دنبال کسی میگردند که این واقعیت را بیان کند. مثلاً صدا و سیما نقاط قوت فراوان دارد؛ ولی نقطه ضعف هم دارد؛ اگر یک روحانی کل برنامههای صدا و سیما را تأیید کند و یا روحانی دیگر کل آن را تکذیب کند، مردم هیچ کدام را نمیپذیرند؛ زیرا واقع را میبینند.
اگر موضع گیری ما موضع گیری منصفانه بود، وقتی که در شب ۲۲ بهمن میگوییم در راهپیمایی شرکت کنید، خیلی بیشتر تأثیر میگذارد تا وقتی که همه اش تعریف و تمجید کنیم و ما را جزو دولتیها بدانند.
۴. عملکرد فراجناحی
یکی دیگر از عوامل محبوبیت این است که مردم احساس نکنند که ما در یک جناحی هستیم. یک وقت افراد را به دروغ این جناح و آن جناح نسبت میدهند، در مورد این نمیتوان کاری کرد اما اگر واقعیت این باشد که روحانیت در یک جناح قرار گیرد، خیلی بد است. باید همه احساس کنند که روحانیت برای این طرف و آن طرف نیست؛ بلکه روحانیت برای همه مردم و دلسوز همه مردم است.
دشمن گاهی افراد را به این جناح و آن جناح نسبت میدهد، بهعنوان مثال روزی یک خبرنگار برای مصاحبه نزد بنده آمده بود. میگفت: من آمدهام با شما مصاحبه کنم. بنده گفتم که الآن آماده مصاحبه نیستم و این حرف هایی را که الآن میزنم راضی نیستم در روزنامه چاپ کنید (چراکه با خود فکر کردم فردا همینها را در روزنامه چاپ میکنند که ما رفتیم با فلانی مصاحبه کنیم، قبول نکرد و ...) بعد از خود همین شخص پرسیدم شما من را جزو کدام جناح میدانید؟ گفت: جناح راست. گفتم روزنامه خیلی مشخص جناح راست کدام روزنامه است؟ گفت: روزنامه رسالت. گفتم: باورت میشود که دو-سه سال است که بنده یک شماره روزنامه رسالت را هم ندیده ام؟!
مردم افرادی را به این طرف و آن طرف نسبت میدهند به خاطر این که دشمن میگوید و دشمن دسته بندی میکند. از اینها گذشته باید ما طوری عمل کنیم که مردم احساس کنند روحانیت حزبی عمل نمیکند؛ بلکه دنبال واقعیتها و وظیفه شرعی است. اگر این طور شود آن اختلافی که خانمان برانداز است و امام امت آن قدر روی آن تأکید داشت، پیش نخواهد آمد؛ ولی اگر خدای نکرده اختلاف پیش بیاید و گروهی این طرف و گروهی دیگر آن طرف باشند، باعث میشود که محبوبیت کم شود.
دشمن میخواهد بین ما اختلاف باشد و چپ و راست داشته باشیم، بین ما و جوانان فاصله باشد، مردم ما را دوست نداشته باشند و گرفتار زندگی و دنیا بشویم. ما باید بیدار باشیم. اینها مربوط به جمع روحانیت است. حال اگر جمعی نشد، تک تک افراد باید عمل کنند؛ یعنی من خودم درست عمل کنم، چراکه در بعضی زمانها روحانیت آن طور که باید و شاید توفیق نداشته ولی استثنائا یک نفر، دو نفر، پنج نفر به خاطر شرایط خاص خودشان مؤثر واقع شده اند.
وای به حال کسانی که این طور فکر کنند که ما باید بی تفاوت باشیم. بنده در این زمینه جملهای از وصیت نامه حضرت امام(ره) را برای شما میخوانم و عرایض خودم را خاتمه میدهم تا به سؤالات پاسخ دهیم: وصیت این جانب به ملت در حال و آتی آن است که با اراده مصمم خود و تعهد خود به احکام اسلام و مصالح کشور در هر دوره از انتخابات، وکلای دارای تعهد به اسلام و جمهوری اسلامی که غالباً بین متوسطین جامعه و محرومین میباشند و غیر منحرف از صراط مستقیم به سوی غرب یا شرق بدون گرایش به مکتهای انحرافی و اشخاص تحصیل کرده و مطلع بر مصالح روز و سیاستهای اسلامی به مجلس بفرستند و به جامعه محترم روحانیت- خصوصاً مراجع معظم- وصیت میکنم که خود را از مصالح جامعه خصوصاً انتخابات رئیس جمهوری و وکلای مجلس کنار نکشند و بی تفاوت نباشند. که این بی تفاوت بودن و کنار کشیدن روز به روز اوضاع را بدتر میکند.
اگر امروزه برخی میگویند که به اسلام ضربه میخود، بی تفاوتی ما ضربه را بیشتر میکند. در همین انتخابات اخیر (انتخابات مجلس شورای اسلامی) بعضیها معتقدند شرکت نکردن تعدادی زیادی از متدینین در انتخابات (به خاطر این که این طور فکر کردند که به آنها توضیح داده نشد) باعث رأی آوردن کسانی شد که الآن میبینیم بعضی از آنها مشکل درست میکنند.
در تهران برای بعضی از افراد، تفاوت رأی صد هزار رأی بود. اگر صد هزار متدین شرکت کرده بودند و به آن کسی که متدین تر و صالح تر است رأی داده بودند، گرفتاریهای بعدی نبود. این بی تفاوتی خیلی خطرناک است.
حضرت امام(ره) در وصیت نامه خودشان مراجع معظم را مخاطب قرار میدهند که بی تفاوت نباشند. اگر امروز گفتیم چه کارداریم که دخالت کنیم، ممکن است فردا نتوانیم جواب دهیم؛ چراکه بی تفاوت بودن در این موضوع میتواند دو معنا داشته باشد: یکی این که دین صحیح و سالم است و ما کاری نداشته باشیم؛ اما اگر معنای آن این باشد که بی تفاوت بودن و شرکت نکردن ما باعث شود که نقاط ضعف بیشتر شود، مسئول خواهیم بود.
نظر شما