به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، بعثت پیامبر اکرم (ص) به عنوان یکی از رویدادهای سرنوشتساز بشریت همواره مورد توجه اندیشمندان بوده است. این رویداد نقطه عطفی در تاریخ ادیان الهی است و به دلیل اهمیت آن سؤالات و شبهات متعددی پیرامون آن مطرح شده است.
در این راستا، یکصد و هشتادمین نشست از سلسله نشستهای مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات (حوزه علمیه) با عنوان «بعثت؛ آغاز حیات جدید» با حضور چند تن از کارشناسان برگزار شد تا به برخی سؤالات مطرح در این موضوع پاسخ ارائه کنند.
حجتالاسلام والمسلمین عبدالکریم بهجتپور، استاد حوزه و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به ارائه پاسخ سؤالاتی درباره ماهیت وحی و چگونگی دریافت آن از سوی پیامبر گرامی اسلام (ص) پرداخت که متن آن را در ادامه مطالعه میکنید.
سوال: وحی از چه طریقی توسط پیامبر (ص) دریافت میشد؟، آیا از طریق ماورائی بود و یا اینکه شخصی حضوری به ایشان منتقل میکرد؟
پاسخ اجمالی: پیامبر اسلام (ص) جبرئیل را در اولین ملاقاتها در صورت اصلی خود دیده است. طبق روایات، پیامبر (ص) گاهی جبرئیل را در صورت دحیه کلبی نیز مشاهده میکرد. گاهی نیز صرفا صدای جبرئیل را میشنید. پیامبر (ص) در رسالت خودش شکی نداشت، آنچه که مطرح میشد از سوی مغرضین و کافران و یا جاهلان بود و خداوند نسبت به همه اینها واکنش نشان داده و از پیامبر (ص) دفاع کرده است.
پاسخ تفصیلی: بر اساس آنچه از آیات قرآن کریم بر میآید، خداوند متعال در وجود پیامبر اسلام (ص) و هر پیامبر دیگری یک روح خاصی تعبیه کرده است که میتوانستند به واسطه آن وحی را دریافت کنند. توضیح مطلب اینکه، انسانها میتوانند چند روح داشته باشند، روح جانداری، روح انسانی، روح ایمانی و روح القدس. برخی از مسایل در دریافتهای خاص اشخاص تاثیرگذار است. انسان غیر مومن، روح انسانی دارد اما روح ایمانی ندارد. اگر دستوری از سوی خدا بر او خوانده شود او را حرکت نمیدهد، لذا در مواجهه با آیاتی که نازل میشود چنین اتفاقی در شخصیت او شکل نمیگیرد که او را همراه خود کند.
اما روح القدس یک مرتبه روحی بالاتر و فراتر است و انسان از طریق آن تحت تاثیر کلام وحی قرار میگیرد. پس یک ظرفیت درونی در انسانها ایجاد میشود که این ظرفیت درونی به آنها قدرت میدهد تا پیامهای الهی را چه به شکل مستقیم یا با واسطه دریافت کنند. در مورد وحی به پیامبر (ص)، ابتدا یک تاثیری در شخصیت او صورت میگیرد. در مرحله دوم «ینزل الملائکه بالروح» یعنی ملک است که مطلب را به اطلاع پیامبر (ص) میرساند.
البته ضروری نیست که فرستاده وحی همیشه ملک باشد. در انتهای سوره شوری آمده که خداوند وقتی میخواهد با بشر سخن بگوید از سه طریق مستقیم، ورای حجاب و از طریق رسول و با واسطه این کار را انجام میدهد. آنچه برای پیامبر اسلام (ص) در مورد قرآن رخ داد وحی باواسطه است. خداوند در سوره تکویر میفرماید «انه لقول رسول کریم» یعنی این گفتار رسول گرامی ماست. در سوره بقره آمده است که یهودیها از پیامبر اسلام (ص) سوال کردند چه کسی مطالب خدا را به تو میرساند، ایشان گفتند جبرئیل. بنابراین قرآن به شکل وحی باواسطه و به وسیله جبرئیل امین بر پیامبری که به دلیل داشتن روح القدس قدرت دریافت و تحمل وحی را داشته نازل شده است.
باید گفت وحیهای دیگری هم بر پیامبر اسلام (ص) نازل شده است. وحیهای متفاوتی که در اختیار پیامبر (ص) قرار گرفته است میتواند به واسطه فرشته وحی نباشد بلکه خداوند مستقیما و یا به واسطه بعضی پدیدهها در اختیار ایشان قرار داده باشد، لذا ما با انواع وحی قرآنی و تبیینی مواجهیم. به استناد آیات قرآن کریم، وحی قرآنی به واسطه جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل میشد اما در وحی تبیینی ممکن بود خداوند به واسطه القا در پدیدهها مطلب را در اختیار پیامبر (ص) بگذارد.
بر اساس آن چیزی که از آیات ابتدایی قرآن -از نگاه ترتیب نزول- استفاده میشود، پیامبر اسلام (ص) جبرئیل را در اولین ملاقاتها در صورت اصلی خود دیده است، یعنی جبرئیل یک تجلی کاملی داشته که افق مبین را سرتاسر پوشانده است. خداوند در سوره تکویر میفرماید «وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ».
طبق روایات، پیامبر (ص) گاهی جبرئیل را در صورت دحیه کلبی نیز مشاهده میکرد که یکی از اصحاب پیامبر (ص) بود و به عنوان سفیر به قیصر روم فرستاده شد. در روایات است که پیامبر (ص) میفرمود وقتی دیدید که من با دحیه کلبی خلوت کردم وارد نشوید. مراد ایشان جبرئیل بوده که در صورت یک انسان عادی بر او نازل میشد. علاوه بر این، پیامبر (ص) گاهی صرفا صدای جبرئیل را میشنید. پس ارتباط ایشان با جبرئیل نیز یکسان نبوده و چند صورت داشته است.
غالب مفسرین میگویند در مرحله اول جبرئیل به صورت اصلی خود بر پیامبر (ص) نازل شده است، اما چرا؟ اینجا باید به این نکته اشاره کرد که در برخی روایات تاریخی که متاسفانه به تعدادی از تفاسیر اسلامی هم راه پیدا کرده است ادعا میشود که پیامبر (ص) پس از مشاهده جبرئیل احساس کرد که مجنون شده است!. این از جمله دروغهایی است که برای تضعیف رسالت پیامبر (ص) مطرح میشود.
این در حالی است که پیامبر برای اینکه یقین کند جبرئیل را میبیند دو سه اتفاق افتاد. اولا اینکه پیامبر (ص) احساس نکرد که چیزی به او گفته میشود بلکه قولی را دریافت کرد یعنی دقیقا با گوش خود شنید. نکته دوم اینکه جبرئیل را باید در همان سیمای اصلی و با عظمتش به چشم ببیند که یقین کند که او شخصیتی مافوق بشر و از جنس قابل تردید نیست، چرا که برای خود پیامبر (ص) نباید هیچ گونه جایی برای تردید وجود داشته باشد، لذا هم جبرئیل را در صورت اصلی دید و هم صدایش را با گوش شنید. به همین دلیل پیامبر (ص) میفرماید برای من بسیار آشکار است که در حال انتقال مطلب از سوی پروردگار هستم.
اگر ایشان میفرمود به دلم الهام شده است میگفتند اشتباه کرده است، اما پدیده وحی بر او چنان القاء شد که هیچ جای تردیدی برای خودش باقی نماند. لذا است که در ابتدای نزول قرآن آیات به گونهای سخن گفته است که معلوم شود پیامبر دچار شک و تردید در مسئله رسول بودنش نشده است و اگر کسی شبههای مطرح کرده است دیگران بودهاند. بر اساس آیات قرآن کریم، حتی پیامبر (ص) از این تهمت رنج میکشید و خداوند نیز در سوره قلم به حضرت فرمود صبوری کن روزگار، صدق ادعای تو را تایید خواهد کرد.
خداوند در انتهای سوره قلم میفرماید این کافران هستند که وقتی آیات را میشنوند غضب میکنند و میگویند محمد (ص) دیوانه شده است، بنابراین آن کسی که شبهه داشت در اینکه پیامبر پریشانگو شده است خود پیامبر نبود که از جناب عایشه نقل شود که وقتی جبرئیل با پیامبر صحبت کرد احساس نمود که دیوانه شده است! این غلط است. سیر نزول سورهها میگوید پیامبر به دریافت وحی یقین داشتند اما دشمنان برای اینکه مردم را بترسانند به او تهمت جنون میزدند.
علاوه بر این، خداوند در سوره تکویر که یکی از سورههای کلیدی برای حل این مسئله است در دفاع از سلامت عقلی پیامبر (ص) با مردم سخن میگوید و میفرماید «إِنَّهُۥ لَقَولُ رَسُول کَرِیم ذِی قُوَّةٍ عِندَ ذِی ٱلعَرشِ مَکِین مُّطَاع ثَمَّ أَمِین وَمَا صَاحِبُکُم بِمَجنُون» معنای این جمله این است که شما با پیغمبری صحبت میکنید که این پیامبر مصاحب دائمی شماست. آیا رفتار جنونآمیز از او میبینید؟ شما در مسائل دیگر ایشان را دارای عمق وزانت عقلی میدانید و در هیچ حوزهای از زندگی از او رفتار غیرعقلانی ندیدهاید پس چرا وقتی به قرآن میرسید میگویید مجنون است؟! در حالی که او جبرئیل را در افق آشکار با تجلی کاملش دید و هرآنچه که به او گفته شده بگوید را میگوید.
عربها در آن دوره یک سلسله کاهن داشتند. این کاهنها با جن ارتباط برقرار میکردند و سخنهای نامربوط و پریشان میگفتند. یکی از اتهاماتی که کفار به پیامبر (ص) میزدند این بود که موجود شریری به نام شیطان بر عقل او تصرف کرده و این سخنان پراکنده را میگوید. خداوند متعال در رد این تهمتها خطاب به مردم میفرماید به متن قرآن نگاه کنید. این متن کاملا متفاوت است با چیزی که شیطان دستور به آن بدهد.
بنابراین پیامبر (ص) در رسالت خودش شکی نداشت، آنچه که مطرح میشد از سوی مغرضین و کافران و یا جاهلان بود و خداوند نسبت به همه اینها واکنش نشان داده و از پیامبر (ص) دفاع کرده است. این خیلی عجیب است که چنین افسانه دروغی در منابع اسلامی راه پیدا کرده باشد و بعضا توسط تعدادی از مفسرین نقل شود. لذا علامه طباطبایی در آغاز سوره علق به شدت در برابر این داستان موضع میگیرد. علامه معرفت نیز همینطور. ناقل این روایات عایشه است. در حالی که عایشه در زمان نزول این آیات اصلا متولد نشده بود. ضمن اینکه در بیان این داستان نیز اخبار متناقض بیان میکنند. نباید چنین سخن ناروایی را به پیامبر (ص) نسبت بدهیم.
سوال: با توجه به شباهتهای موجود میان قرآن و متون دیگر، آیا ممکن است پیامبر (ص) تحت تاثیر فرهنگ و آموزههای ادیان دیگر قرار گرفته و آنها را به عنوان وحی الهی تفسیر کرده باشد؟
پاسخ اجمالی: قرآن مهیمن بر کتابهای پیشین است حتی برخی اختلافات و حذف و اضافاتی که در کتب انبیای گذشته وارد شده است نیز با داوری قرآن اصلاح میشود. ضمن اینکه انسانها بسیاری از نیازهای مشترک دارند و ادیان آمدهاند که مسئله نجات از شقاوت و وصول به سعادت را حل کنند. طریق اصلی هم یکی است، بنابراین این توهم که پیامبر اسلام (ص) از ادیان گذشته اقتباس کرده باشد نیز توهم غلطی است.
پاسخ تفصیلی: ریشه این شبهه غالبا در مطالعات انتقادی شرقشناسان برمیگردد. این افراد گویا دیدهاند مباحث توحیدی قرآن و تورات یکی است، به زعم خودشان کشف بزرگی کردهاند! خداوند در سوره عنکبوت میفرماید تو قبل از این نه کتابی خواندی و نه چیزی مینوشتی و اگر چنین اتفاقی افتاده بود مخالفین به همین استناد میکردند.
افتخار ادیان الهی این است که همهشان سر سفره یک سلسله معارف مشترک نشستهاند. همه ادیان باید یک سلسله معارف مشترک داشته باشند که در زمانهای مختلف متناسب با وضعیتهای مختلف روشها و تشریعات موردی ارائه کنند. لازمه پذیرش این قاعده این است که مرکزیتی فراتر از انبیاء در حال مدیریت آنهاست.
نیاز معرفتی و بینشی و نگاه به هستی و آغاز و انجام در انسانی که در دوره حضرت نوح بوده با انسانی که در دوره حضرت ابراهیم و حضرت یعقوب و انبیای بنی اسرائیل و بعد پیامبر اسلام (ص) بودهاند، یکی است. انسانها بسیاری از نیازهای مشترک دارند و ادیان آمدهاند که مسئله نجات از شقاوت و وصول به سعادت را حل کنند. طریق اصلی هم یکی است. بنابراین این توهم که پیامبر اسلام (ص) از ادیان گذشته اقتباس کرده باشد نیز توهم غلطی است.
خود خداوند در تعدادی از آیات میفرماید یک سلسله نکاتی در قرآن بیان شده است که حتی اختلافات بنیاسرائیل را هم حل میکند. توضیح مطلب اینکه در شرایع انبیای گذشته به دلیل برخی از رفتارها دستورالعملهای سخت ناشی از رفتارهای موضعی آمد. منطقی نیست که اگر ما کل جریان هدایت بشر را در طول قرنها به واسطه خدای متعال میدانیم اما مضامین هدایتها و دعوتها را متکثر در نظر بگیریم. اتفاقاً میگوییم بر اساس اینکه قرآن مهیمن بر کتابهای پیشین است حتی برخی اختلافات و حذف و اضافاتی که در کتب انبیای گذشته وارد شده است با داوری قرآن اصلاح میشود، بنابراین این شرقشناس یا روشنفکر ما چیز جدیدی نگفته است.
پیامبر گرامی اسلام (ص) همه مطالب انبیای گذشته را تصدیق کرده است. ایشان از ابتدا گفته است که «مصدقا لما بین یدی» است. قرآن در سوره اعلی میفرماید راه رستگاری مشترک است که در کتابهای گذشته هم آمده است، لذا چیز مخفی ندارد. شرقشناسان به گمان خود چیزی را کشف کردهاند که خود اسلام آن را فریاد زده است. این از افتخارات مکتب اسلام است که همه ادیان را به عنوان یک جریان واحد مشترک قلمداد میکند و مسلمانان معتقدند به اینکه باید به همه انبیای گذشته ایمان داشته باشند.
سوال: آیا ممکن است پیامبر (ص) وحی را به صورت تلفیقی از گزارههای دینی ادیان گذشته گرفته باشد؟
پاسخ اجمالی: چنین شبههای کاملا غلط است. پیامبر (ص) ناخوانا و نانویس بوده است و امکان اقتباس از ادیان دیگر را نداشته است. حتی اگر بپذیریم ایشان از سواد خواندن و نوشتن برخوردار بوده نیز باز هم این شبهه درست نیست، چرا که متن قرآن یک متن فراتر از توان و استعداد بشر است.
پاسخ تفصیلی: امروزه برخی از ادیان در میان انسانها ظهور کردهاند که یک سری از گزارههای دینی را تلفیق نموده و یک فرقه تشکیل دادهاند. قرآن میگوید پیامبر (ص) قبل از بعثت اهل خواندن و نوشتن نبود، بنابراین کسی که اینگونه است نمیتواند تولیدگر یک دین و مکتب با این ویژگیها باشد. این خیلی مهم است. در این رابطه آن چیزی که باید به آن توجه کرد این که زندگی پیامبر (ص) جلوی چشم قریش بوده و رسالتش نیز در بین قریش بوده است. ایشان در بین آنان زندگی کرده است. جای تردیدی نمیماند.
گاهی یک کمال را نباید داشت تا کمال بالاتر اثبات شود. ما باید بدانیم پیامبر(ص) شاعر نبود و اهل خواندن و نوشتن نبود و با همین ویژگیها یک متن یکدست هماهنگ تخصصی دور از تناقضات و کاملا با سبکی ترکیب شده از زیباییهای شعری، محتوای عمیق نصری و آهنگ و ردیف سجعی برای مردم آورد. مطالعه متنی که توسط شخصیتی اینگونه عرضه شده، کاشف از این است که اقتباسی صورت نگرفته است.
برخی از افراد به هر خس و خاشاکی استناد میکنند که شبهه ایجاد کنند از جمله اینکه میگویند پیامبر (ص) در کار تجارت بوده است و مکه آن زمان محل عبور و مرور کاروانها بوده و لازمه امر تجارت سواد خواندن و نوشتن و حساب و کتاب است، لذا محمد (ص) سواد داشته است. در حالی که حتی بر فرض محال که این گذاره را بپذیریم اما به معنای این نیست که شخصی که سواد ابتدایی داشته باشد بتواند مطلبی فاخر و فوق توان بشر ارائه کند و در طول ۱۵ قرن سینه ستبر کند که مخالفین یک سوره به کوتاهی سوره کوثر بیاورند.
لذا این شبهه که قرآن کریم اقتباسی از کتابها و گزارههای دینی گذشته است کاملا غلط است، چون پیامبر (ص) چنین شخصیتی نبود و این را تمام قریش میدانستند و علاوه بر این در قرآن اسراری از آسمانها و زمین مطرح شده است که در دوره پیامبر (ص) کل دانش بشر به آن نرسیده بود و برخی از آنها امروز در حال کشف شدن است.
انتهای پیام
نظر شما