ابراهیم عبدالرزاق از کشور نیجریه، متولد استان کسنا و در شهری به همین نام، ماجرای شیعه شدن خود و برخی از اعضای خانوادهاش را بیان میکند، مرکزخبر حوزه، اجمالی از گفت و گوی تفصیلی این مستبصر نیجریهای با نشریه آفاق تقدیم میکند.
*چگونه شیعه شدم
نیجریه تقریبا 158میلیون نفر جمعیت دارد که تقریبا 63درصد مسلمانند و بقیه مسیحی، میباشند.
یکی از همسایههای ما شیعه بود، ما را راهنمایی کرد و دلایلی درباره حقانیت مذهب تشیع آورد، وقتی دلیلها را شنیدم، به فکر فرو رفتیم، ولی چون در مذهب مالکی قاعدهای داریم که میگوید: «والکف عما شجر بینهم»؛ یعنی شما باید درباره، اتفاقات بعد از وفات پیامبر(ص) ساکت باشی و بررسی نکنی. من هم به همین دلیل درباره تشیع بررسی نکردم، تا ببینم درست است یا غلط، اما روز دوم بعد از صحبت بین من و ایشان، در خواب حضرت زهرا(ع) و حضرت امام حسین(ع) را دیدم . حضرت زهرا(ع) به من فرمودند: «من میخواهم بروم پیش اولیای خدا، ایشان با امام حسین(ع) به خانه آن همسایه ما که شیعه بود، رفتند و فرمودند: اهالی این خانه، اولیای خدا هستند.» وقتی بیدار شدم، به خودم گفتم، باید درباره مذهب تشیع، تحقیق کنم و ببینم درست است یا نه؟ تحقیق کردم و کتابی به نام «المراجعات» را خواندم. دلیلهای خوبی برای حقانیت مذهب تشیع و حضرت علی(ع) داشت. چند کتاب از دکتر تیجانی را هم خواندم و سرانجام مذهب تشیع را قبول کردم در آن زمان تقریبا 16سال داشتم و الان 23 سال.
همسرم به خاطر من شیعه شد. وی آن زمان نامزد من بود و از دیگران شنیده بود که من شیعه شدهام. از من پرسید: شما شیعه هستید و به صحابه فحش میدهید و علی(ع) را مثل پیامبر(ص) یا بهتر از او میدانید؟ گفتم: نه، ما به هیچ کدام از صحابه فحش نمیدهیم و نمیگوییم علی(ع) بهتر از پیامبر(ص) است، میگوییم علی(ع)، خلیفه پیامبر(ص) است. این هم حرف ما نیست، حرف خداوند و پیامبر(ص) است. ایشان گفت: از کجا چنین میگویی؟ من حدیثها را برایشان خواندم، حدیثی در تفاسیر هست به این شرح که وقتی خداوند به پیامبر(ص) فرمود: «و انذر عشیرتک الاقربین» ای پیامبر نزدیکان خود را موعظه کن و از خدا بترسان.»
پیامبر(ص)، نزدیکان خود را جمع کرد و دین اسلام را تبلیغ کرد و فرمود: «من یساعدنی حتی یکون وزیری و ولیی و خلیفتی من بعدی»؟ چه کسی مرا کمک میکند تا وزیر و خلیفه و جانشین بعد از من باشد؟»
هیچ کس دستش را بلند نکرد. حضرت علی(ع) بلند شد و فرمود: «یا رسول الله انا اساعدک» من به شما کمک میکنم. پیامبر(ص) فرمود: «علی تو وزیر من هستی و وصی و خلیفه بعد از من هستی.» خودم کتاب تفسیر را آوردم و به او نشان دادم.
یک حدیث دیگر هم از صحیح مسلم برایش خواندم، آن جا که حضرت پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: «علی منی بمنزلة هارون من موسی الاّ انه لانبی بعدی» اولا از ایشان پرسیدم چه رابطهای بین هارون و موسی بود؟ گفت: هارون، وزیر موسی بود، گفتم: خود پیامبر(ص) فرموده است: «جایگاه علی(ع) برای من مثل هارون برای موسی است، با این تفاوت که حضرت هارون، پیامبر بود، ولی بعد از من پیامبری نمیآید.»
چند حدیث دیگر هم از منابع دیگر اهل سنت برای او آوردم و سرانجام مذهب تشیع را قبول کرد.
من از این که تشیع را انتخاب کردم خیلی خوشحالم.
*چگونه به ایران آمدید؟
من در نیجریه به دانشگاه رفتم و علوم سیاسی خواندم، ولی تمام نکردم و سال آخر دانشگاه بودم که به ایران آمدم چون دیدم در استان و شهر ما شیعیان نسبت به اهل تسنن خیلی کم هستند و از طرفی مبلغ شیعه هم نداریم، به همین دلیل بود که تصمیم گرفتم تلاش و کوشش کنم تا مذهب تشیع را گسترش بدهم.
تقریبا حدود 7 میلیون شیعه اثنی عشری در نیجریه زندگی میکنند که 5 هزار نفر از آنها در شهر کسنا میباشند و تقریبا همه شیعیان مقلد رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران هستند؛ یعنی بعد از انقلاب شیعه شدهاند.
سابقه تشیع تقریبا از زمان شروع انقلاب ایران میباشد، آن موقع کسانی شیعه شدند که تا مدتی نتوانستند اظهار کنند.
*انقلاب اسلامی ایران و نیجریه
تاثیر انقلاب در نیجریه بسیار زیاد است، اهالی کشور من به برکت انقلاب اسلامی شیعه شدند و به خاطر انقلاب فهمیدند که مسلمان و مومن در کشور اسلامی می تواند در مقابل استکبار حرفی برای گفتن داشته باشد و آن را بیان کند و الحمدالله مردم کشور من، به انقلاب علاقهمند هستند، چون به واسطه انقلاب، شیعه شدهاند و اهل تسنن نیجریه هم از انقلاب خوششان میآید؛ زیرا اسمش انقلاب اسلامی است و به نام اسلام حرف میزند. حضرت امام خمینی(ره) هم تا وقتی در قید حیات بودند، برای تقریب مذاهب تلاش زیادی انجام دادند و مقام معظم رهبری هم در حال حاضر برای اتحاد و تقریب بین مسلمانان خیلی تلاش میکنند؛ به خاطر همین هم اهل سنت و شیعیان نیجریه، انقلاب را دوست دارند. مسیحیان کشور ما هم انقلاب اسلامی ایران را دوست دارند؛ زیرا همه از ظلم بدشان میآید و عدالت را دوست دارند و چون امام خمینی(ره) با ظلم و استکبار جنگید و در برابر آن مقاومت کرد و عدالت را در ایران پا برجا کرد، مسیحیان هم ایشان را دوست دارند.
اهل تسنن در نیجریه دو نوع هستند، مذهب مالکی و وهابی، وهابیها با شیعیان مشکل دارند، ولی مالکیها نه.
*تصور من از ایران متفاوت بود
وقتی انسان اسم یک شخص یا کشور را میشنود، تصور خاصی دارد، ولی وقتی آن شخص یا کشور را میبیند، متوجه میشود آن تصور درست نبوده است و واقعیت چیز دیگری است.
قبل از آنکه به ایران بیایم، اصلا تصور نمیکردم، علمای ایران اینقدر زیاد باشند، ولی وقتی آمدم، متوجه شدم که در میان همه کشورها، علمای ایران از همه بیشترند. درباره رهبری هم مافوق تصورم را در اینجا دیدم.
خودم خواستم به ایران بیایم و نزدیکانی که شیعه بودند، اصرار داشتند چون حس میکردند من لیاقت تبلیغ دارم و میتوانم به ایران بیایم و مذهب تشیع را تبلیغ کنم- خودم انتخاب کردم و آنها هم تایید کردند.
در نیجریه فردی به نام شیخ ابراهیم بانی استاد حوزه است، من برای تحصیل به آنجا رفته بودم، صبح در دانشگاه درس میخواندم و عصر در حوزه علمیه به تحصیل مشغول بودم ایشان مرا به قم معرفی کرد، و سر انجام به مدرسه «المهدی» آمدم و 7ماه طول کشید تا زبان فارسی را یاد گرفتم، امتحان دادم و به مدرسه امام خمینی(ره) آمدم و در امتحان ابتدایی 45 واحد دادم، الان دو سال است مشغول خواندن سطح کارشناسی رشته ادبیات عرب و معارف اسلامی هستم.
*حضور تبلیغی
تابستان سال گذشته به تبلیغ رفتم، البته قبلا هم تبلیغ میکردم رئیس دانشگاه شهرمان دوست عموی بنده است و به خاطر وی، من به خانه رئیس دانشگاه میرفتم، وقتی از ایران به شهرم برگشتم و به خانه ایشان رفتم یک انگشتر، سجاده، تسبیح و عطر به ایشان سوغاتی دادم، خوشش آمد ولی گفت: شما چرا به جای ایران، به کشورهای دیگر نرفتید؟ ما ایران را کشوری میدانیم که به بچه ها درسهای انقلابی یاد میدهد.
گفتم درسی که ایران به بچه ها میدهد، درس همه جای دنیاست و ربطی به سیاست ندارد ایشان پرسید: مطمئنی؟ گفتم: بله مطمئنم.
درباره تشیع هم از من پرسید که شما به صحابه فحش میدهید و علی(ع) را پیامبر(ص) میدانید، من هم توضیح دادم که ما به هیچ کدام از صحابه فحش نمیدهیم، ولی آنچه خدا و پیامبر درباره علی(ع) گفتهاند: فبول کردهایم، گفت: چه چیزهایی؟
تقریبا 30 حدیث برایش خواندم، خواست فکر کند من هم کتابهای «ثم اهتدیت و لیکون مع الصادقین: اعرف الحق» «الشیعه هم السنه» را به ایشان دادم و گفتم هم تفکر کن و هم این کتابها را مطالعه کن. تقریبا10 روز بعد ایشان به من زنگ زد و گفت: به خانه ما بیا. من هم رفتم. چند سوال درباره ایران از من پرسید که پاسخ دادم درباره علما و تشیع هم توضیح دادم، راجع به تقلید هم سوال کرد و من هم توضیح دادم و گفتم: نباید کسی برای کسی مرجع انتخاب کند، ولی اگر بخواهم مشورت دهم، مرجع تقلید خودم مقام معظم رهبری «حفظه الله تعالی» است، چون جستوجو کردم و دیدم ایشان خیلی در این زمینه لیاقت دارند، ایشان هم قبول کردند و شیعه شدند و مقلد مقاممعظمرهبری شدم.
*آیا ایران تروریست است؟
یک هفته بعد ایشان زنگ زد و گفت: اگر وقت دارم برای دانشجویان در سالن آمفی تئاتر سخنرانی کن، من قبول کردم، دانشجویان با ما و روش ما آشنا میشوند و میفهمند ما دشمن آنها نیستیم چون هر هفته دو بار برای آنها سخنرانی داشتم، در این سخنرانیها، درباره تشیع و کشور ایران سوالات بسیاری میپرسیدند و من هم پاسخ میدادم، یک نفر پرسید: تلویزیونهای غرب میگویند: ایران تروریست است و هر کس در ایران درس میخواند، تروریست میشود. یعنی شما هم تروریست هستید؟ من تبسمی کردم و گفتم: من یک سوال از همه دانشجویان میپرسم و آن هم این است که از وقتی حضرت امام خمینی(ره) انقلاب کرد تاکنون، آیا شما شنیدهاید کشور ایران به کشور دیگری حمله کند؟ یا به شخصی حمله کند؟ اگر نشنیدهاید چرا چنین تصوری دارید؟ شما مقایسه کنید آمریکا که میگوید؛ ایران تروریست است به کشورهای دیگر چهقدر حمله کرده است؟ این نشان میدهد آمریکا تروریست است نه ایران.
رِِِِژیم اسراییل بیش از 100بار به مسلمانان حمله کرده است. چرا جهان نمی گوید: اسراییل تروریست است، چون به فلسطین و لبنان و سوریه حمله کرده است. اینها را که گفتم، قانع شدند.
تقریبا چند نفر پیش من آمدند و کتاب خواستند. از شروع سخنرانیها تا آخر، نتیجه خیلی خوبی گرفتم. برخی از آنها شیعه شدند و بعضیها هم توهماتی که درباه تشیع و کشور ایران داشتند، بر طرف شد و رابطه خوبی با شیعیان دارند.
روزی یکی از فرماندهان پلیس شهر از من پرسید، ایران چه خبر؟ ایران تروریست است؟ من گفتم: نه، گفت: پس شما آنجا چی یاد میگیرید؟ درس خواندن که در همهجا هست؟ فکر میکرد من چیزی را مخفی میکنم. میخواست با سؤالاتش بفهمد ما تروریست هستیم یا نه؟! ولی من صراحتا گفتم: هیچ ربطی بین ما و تروریست نیست و ایران به هیچ کس درس واژگون کردن حکومت نمیدهد...
مادرم بعد از من شیعه شد، دو تا خواهر دارم که یکی شیعه شده و دیگری نه! عمویم هم شیعه است، ولی همسرش نه!
*علاقه مردم نیجریه به تفسیر و عقائد
مردم نیجریه به تفسیر قرآن خیلی علاقه دارند، خصوصا در ماه مبارک رمضان همهجا تفسیر گفته و خوانده میشود. پیشنهادم این است تفسیر را گسترش دهیم. بحثهای عقایدی هم باید بیشتر شود. من وقتی آمدم اینجا دیدم بحثهای اعتقادی کم است، به خاطر همین پیش استاد دیگری میروم و بعضی از درسهای اعتقادی و فقهی را از ایشان میگیرم.