ابوالقاسم رضی الدین علی بن موسی معروف به سید ابن اووس از علمای برجسته شیعی و بر بلندای عظمت فکر و پرهیزکاری است و بی وجه نیست این نام زیبا و با مسما که بر او نهاده و «ابن طاووس»اش نامیده اند!
می دانید چرا؟ جد او سیمای زیبایی داشت و از چهره اش نور و سرور می بارید و به همین مناسبت او را نیز که از نوادگان آن عالم زیباروی بوده ابن طاووس نامیده اند.
اما حقیقت این است که این زیبایی صورت به زیبایی سیرت و جوه تابناک و ناب اندیشه و علم و خرد هم آمیخت و از او، رادمردی ساخت در عرصه ایمان و عمل.
گرچه حضور شهاب ثاقبی همچون او در آوردگاههای مختلف و متنوع علمی و عملی، به تدارک نعماتی آسمانی برای طلاب علوم دینی و علاقمندان معارف اسلامی و خاصه شیعی انجامید اما نام سید ابن طاووس بیش و پیش از دیگر آثار و برکات او در مقتل لهوف می درخشد و بازتاب می نماید.
و اینجاست که نام او با نام برترین و بزرگترین نقش آفرینان عرصه عشق و شور و مستی در پهنه کربلای هستی می آمیزد و یکی از سرخ ترین نگارگری های واژگانی را رقم می زند.
لهوف، در هماره تاریخ انیس و مونس شیعیان بوده است و سبزترین بارقه های دردآفرین این شیدائیان شرف و شهامت را بازتابنده و نماینده بود است.
لهوف صفحه به صفحه و کلمه به کلمه، بارش عشق و شور و شیدایی است که تا تاریخ باقی است قطره قطره بر فرق انسانیت می چکد و شرح صدر عشقاق پاکباز عرصه نینوایی را در گوش جهان نجوا می کند.
طاووس واژه پرداز قوم شیعی از پس واژگان خطیر و پرخاطره دشت کربلا قلم رنجه اش را می آغازد و در این سیر ملکوتی، ما را به غم انگیزترین و ناب ترین عشق بازی انسان در تمام طول دوران می برد.
دریغا گوی آن واقعه در پس نگارگری حقیقت عاشورا می شود و بر کناره های تاریخ، رد خون گریه های انسان و خدا را چون مرواریدی حک می کند در صدف لهوف.
باری؛ سید ابن طاووس نامی شد برای یادکرد از واقعه عاشورا و کتابش راهی به سراپرده دیدار.
امروز روز اوست و چه نقطه و نکته ای در یادکرد از آن مرد بزرگ، برتر و دوستداشتنی تر و درست تر از یاد سیدالشهدا که معشوق او بود و خود طاووس اهل بهشت.
چه حکایت غریب و تجانس قریبی. کنگره این رواق مقرنس با پرهای زیبا و رنگ به رنگ طاووس های این جهانی و آن جهانی و از نواده طاووس قرون مقتل نگاری ایمانی تا سید و طاووس بهشتی و در این میان طاووسی مقتل نگار طاووسی دیگر...اما تو در دل درست می گویی! این کجا و آن کجا!
هزار جان مبارک به فدای پری از پرهای نازنین و معطر و سبز و سرخ طاووس اهل بهشت حضرت عشق- علیه السلام- حسین بن علی علیه آلاف التحیه و الثناء...
باری؛ سید ابن اووس از علمای برجسته شیعی و بر بلندای عظمت فکر و پرهیزکاری است و بی وجه نیست این نام زیبا و با مسما که بر او نهاده و «ابن طاووس»اش نامیده اند!
و او خود شیدا و عاشق مراد و مقصد همه عشاق عالم و خاطره نگار روز واقعة اوست.
و او خود در طلب پری از لطف و عنایت آن پری در روز مباداست. روزی که گویی هیچ چیز مددکار انسان نیست مگر عشق حسین و خاندان او-علیهم السلام-
از جمله شاگردان ایشان می توان به شیخ سدید الدین یوسف علی بن مطهر (پدر علامه حلی) جمال الدین حسن بن یوسف، مشهور به علامه حلی.شیخ جمال الدین یوسف بن حاتم شامی.شیخ تقی الدین حسن بن داوود حلی.شیخ محمد بن احمد بن صالح القسّینی.شیخ ابراهیم بن محمد بن احمد القسینی.شیخ جعفر بن محمد بن احمد القسینی و بسیاری دیگر از پروردگان دامان علم و معنویت آن رادمرد پاکباز اشاره کرد.(1)
و از جمله آثار پربرکت دیگر ایشان علاوه بر مقتل لهوف می توان به الامان من اخطار الاسفار و الزمان، انوار الباهره فی انتصار العتره الطاهره، الاسرار المودعه فی ساعات اللیل و النهار، اسرار الصلوات و انوار الدعوات، البهجه لثمرات المهجه، الدروع الوافیه، فلاح السائل و نجاح المسائل فی عمل الیوم و اللیل، فرج المهموم فی معرفه نهج الحلال و الحرام من علم النجوم، فرحه الناظر و بهجه الخواطر، اغاثه الداعی و اعانه الساعی، الاحتساب علی الالباب، الاقبال بالاعمال الحسنه، جمال الاسبوع فی كمال العمل المشروع، كشفُ المحجه لثمره المهجه، الله وف علی قتلی الطفوف، المنامات الصادقات، كتابُ المزار، مصباحُ الزائر و جناح المسافر، مهج الدعوات و منهج العنایات، محاسبه النفس، ربیع الالباب، روح الاسرار و روح الاسمار، الطرائف فی مذاهب الوائف، التشریف بتعریف وقت التكلیف، الیقین فی اختصاص مولانا علی بامره المؤمنین اشاره نمود.(2)
اما شرح روزگار آخر و زمانه هجرت ایشان از دنیا به عقبی و مأوی گرفتنشان در دیسار باقی نیز خود حکایتی است تأمل برانگیز و افتخارآمیز اما تلخ؛ فرمانروای مغول در دهم صفر 656 سید را فرا خوانده، امان نامهای برای او و یارانش صادر كرد. سید كه در پی راهی برای بیرون بردن مؤمنان از پایتخت بود، هزار تن را گرد آورده، با حمایت سربازان هلاكوخان آنان را به حله رساند و در نخستین فرصت خود به پایتخت بازگشت تا شاید مؤمنی را از دردی برهاند یا بیگناهی را از كیفر رهایی بخشد.
در این روزگار هلاكو از وی خواست مقام نقابت علویان را بپذیرد. رضی الدین كه در آغاز این پیشنهاد را رد كرده بود با شنیدن پیامدهای رد درخواست هلاكوخان از زبان خواجه نصیرالدین طوسی، ناگزیر این مقام را پذیرفت و برای بیعت علویان مراسم ویژهای برگزار كرد. سه سال پس از آن، روزی بیماری بر پیكر سرور فقیهان عراق سایه افكند و سرانجام در بامداد دوشنبه سال 664 روان الهی اش به آسمان پركشید.(3)
*پی نوشتها:
1.مقدمه برنامه سعادت، ص 8.
2.كتابخانه ابن طاووس و ...، ص 50 ـ 111.
3.همان، ص 33.