دیشب حرم حضرت معصومه(س) میزبان دلدادگان و عاشقان وپاک باختگان راه سرخ و سبز و طلایی ایمان و مردانگی و راست قامتی و ولایت بود؛ یک لحظه این حرم از دلدادگان به راه سبز نبوی و علوی خالی نیست؛ یک لحظه نیست که لمس نکند دستی این ضریح را و یک لحظه نیست که دلی از این ضریح غافل باشد.
هر دلی که از ضریح و قبه نورانی اش غفلت کند، غباری می گیرد که تمام بادها و اقیانوس ها را یارای زدون زنگارهای آن نیست؛ هیچ روزی نیست که بی عشق تو برای این جماعت آغاز نشود و ساعتی نیست که از یادشان برود که باید شکرگزار این همه نیکی و حسن وآرامش خاطر باشند.
گنبد و مناره های خانه ات، موسیقای رنگین نور و شراره اند که بر قلب کدرمانده مان رنگی دوباره می زند؛ هر روز که از کنار حرمت عبور می کنیم، با سلامی به درگاه نورانی ات، جانی تازه می یابیم و خدا قلب رنجورمان را التیام می بخشد. هر روز را به سلام و علیک با شما آغاز می کنیم و جانی دوباره می یابیم؛ چه خوش سیمایی دارد حرمت و چه خوش رنگی دارد ضریح نورانی و مشعشعت.
این روزها رسمی در حرم باب شده که نیکو رسمی است؛ رسم شده که هرچند روز یک بار، یک دسته از عاشقان کریمه اهل بیت(ع) آب و گلاب و پر در دست به غبار روبی ضریحت مشغول می شوند.
رسم شده که هر چند روز یک بار عده ای جان خسته شان را به دست کشی به ضریحت شستشو دهند و از بخش مراقبت های ویژه دارالشفای الهی به خانه صحت و نشاط ببرند؛ تو معجزه می کنی؛ ضریحت اعجاز می کند؛ یادت التیام می دهد و قبه ات ساکنان در مقامش را «وجبةالجنة» می کند. آنچنان حرمت اعجاز دارد که سال ها پیش از آرام گرفتنت در این نقطه از دنیا، وعده شادمانی را به مردم قم از آن روزگار تا ابد داده شده و زیارت کننده ات نیز پاداش بهشت برین را دریافت کرد.
دیشب در آخرین لحظات ماه مبارک رمضان، در واپسین لقمه های نورانی ضیافت الله، ضیافتی دیگر برپا شد؛ ضیافتی که هیچ ضیافتی را در این کره خاکی با آن یارای قیاس نیست؛ دیشب برای اهل خبر، اهل رسانه و اهالی فرهنگ شهر قم، شبی فراموش نشدنی بود.
اهالی رسانه های گروهی شهر قم، در سالروز روز خبرنگار در تقویم ملی میهمان سفره معنوی کریمه اهل بیت(ع) بودند؛ خبرنگاران و دبیران و قلم به دستان خبرگزاری حوزه که خادمان حرم شریف و سربازان صف اول دفاع از آرمان های علوی و مهدی هستند نیز میهمان سفره ات بودند؛ میهمان خان نعمتی که برای ما مهیا کردی.
بی بی جان، غبار روبی از خانه ات را نصیب مان کردی اما، هیهات اگر فراموش کنی که این دست ها چقدر به عنایت و لطف و صفای تو محتاجند؛ هیهات اگر از یادبرود که این ها برای زنده نگاه داشتن آرمان های الهی خاندان نبی(ص) چگونه با سر می روند و چطور با همه سختی ها و مشقت ها یار شده اند. پابوسی شما، کم پاداشی نبود برای این تن های خسته و پر امید به لطف شما.
خادمان کریمه اهل بیت(ع) در سنگر فرهنگ و ثقافت، شب گذشته غبار روب ضریح حضرت معصومه(س) بودند؛ نه غبار روبی از ضریح بلکه غبار روبی از تن ها و جان های خسته شان. با هر دستی که به ضریحت می خورد گویی هزار بار گران از سینه های ما کنده می شد؛ گویی هزار شیطانک زشت صورت و زشت سیرت از کنار ما پرانده می شدند و گویی خروار خروار نور رحمانیت و رحیمیت خداوند بود که بر قلب ما نازل می شد.
دیشب به یاد عبد صالح خدا، عبد عبد عبد افتادم؛ عبدی که بهجت نام بود و نیکو سرشت؛ یادش افتادم که می گفت، هر روز که به پابوس کریمه اهل بیت(ع) می روید با حضور قلب بروید زیرا ملائکة الله دور و بالای ضریح حضرت در طواف اند و برای حضرت مدیحه سراهستند؛ یادش افتادم دیشب؛ خدایش بیامرزد که در حرمت جایش دادی وامروز با شما و مقربان درگاهت همنشینش کردی؛ برای ما هم دعا کن. بی بی جان، برای ما هم دستی بالا بزن. غرق غرقیم در خود؛ هنوز از پیله این تن آهنین رها نشدیم. هنوز مثل مرجع بزرگمان، ملایک را بالای ضریحت نمی بینیم؛ گویی که هیچ نمی بینیم؛ دستی بر ضریحت زدیم تا دستمان را بگیری؛ با همین رها جانمان را شستشو دادی و دستمان را پرکردی از خان نعمت و کرم.
هیچ شبی مثل دیشب نبود؛ هیچ شبی مثل دیشب نیست که ما مامور پاک کردن غبارهای سیمین ماسوره هایت شدیم. یاری مان کن تا در مسیر دلدادگی و خدمت به آیین سرخ حسینی(ع) و سبز علوی و نبوی(ع) مستدام بمانیم و روزی نرسد که افسوس خور این شویم که خدایا، چه شد که قلم را از دستمان گرفت مال دنیا. قلمی که با آن هر روز تاییدی بر محبت و دلدادگی و علوم جعفری و نبوی می زدیم.