خبرگزاری حوزه/ مروری بر زندگی عالمان دینی و زمره آنان که دل و دیده در گرو عشق حق و معارف الهی اسلام دارند می تواند برای همه ما درس آموز باشد و بارقه هایی از امید و تکاپو را در ادامه دادن به مسیر سبز و نورانی آن راست قامتان ماندگار عرصه علم و عمل در هیئت سالکان امروزی احیای ارزشها که همان طلاب عزیز علوم دینی باشند به ارمغان آورد.
تاریخ عالمان شیعه سرشار از این تصاویر و زنده از این خاطرات زیبا و چشم نواز و دلبرانه است.
زندگی و منش و روش عالمانی که به سان خورشید نورافشاندند و همچو دریا در موجاموج روزگار، دل به یار دادند و پا به کار و تا آخرین دم، از عزم راسخشان در مسیر عشق الهی بازنماندند.
از جمله این عالمان بزرگوار تاریخ معاصر شیعه حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب است که عمری را در مسیر ناب و تابناک حق خواهی و دین مداری و یاری مردم و کاستن از آلام و رسیدن به آمالشان طی نمود و نام آوری در این میدان باعظمت گشت.
*مردی از خطه اصفهان و از خاندان معرفت
این عالم ربانی در سال 1297 هـ ق در قريه «چرمهين» اصفهان، در خانه حاج على پناه پا به عرصه نهاد و بارقه ای روشن برای طلیعه آیندهای زیبا را رقم زد.
پدر ایشان که از خاندان علم، معرفت، تدین و مهرورزی بود، حاج على پناه، مشهور به ارباب، بود.
مرور زندگی و بررسی ویژگیهای خانوادگی این عالم ربانی گواهی میدهد که «آقا رحيم در خانواده اى رشد كرد كه افرادى با سواد، اهل شعر و ادب و تاريخ بودند، پدر ايشان در شعر، تخلّص «لنگر» داشت و سالها با عُمّان سامانى، دهقان سامانى و ملاّ محمّد هُمامى و ديگر شعراى معاصرش جلسات شعر داشت، آقا رحيم نيز بيشتر اشعار فارسى حافظ و مولانا و شعراى عرب را حفظ داشت، که از دوره كودكى خود و از طريق شنيدن از زبان پدر و عمويش بوده است ».
خاندان این مرد ربانی و آیت روحانی جملگی «از اعيان دهاقين و مشاهير نجبا و بزرگ زادگان قريه چرمهين از قُراى معروف روستاى لنجان اصفهان و صاحب مال و ثروت بودند، بدين سبب، به لقب ارباب خوانده مىشود »
*تحصیل علم و طی کمال؛ از ادب و لغت تا دین و فلسفه
عالم بزرگوار جناب آقا رحيم ارباب، تحصیلات خود را در رشتههای مأنوس و معروف آن روزگار، یعنی ادبيات فارسى و بخشى از صرف و نحو را در كودكى، نزد ملاّ محمّد همامى آموخت، در همان سامان که به، دنیا آمده بود، یعنی منطقه«چرمهين» و بعد راهی نصف جهان شد و در اصفهان، به تحصیلات تکمیلی خویش ادامه داد و مقدّمات و سطوح را نزد حاج ميرزا بديع، قوانين اصول را در محضر علاّمه آیتالله آقا سيد محمّدباقر درچهاى، خارج اصول فقه را در خدمت سيد ابوالقاسم دهكردى و حاج آقا منير احمدآبادى و نیز فلسفه، هيئت و رياضيات را در کلاس درس بزرگمرد عرصه علم و خرد جناب جهانگيرخان قشقايى و آخوند ملاّ محمّد كاشى آموخت.
ایشان مدت 4 سال نیز به آموختن اسفار در محض نورانی حاجى ملاّ اسماعيل درب كوشكى مشغول شد.
بعد از طی این مراحل، برای تکمیل تحصیلات به عراق رفت و به حضور ميرزا محمّد حسن شيرازى رسید و در اینجا بود که توانست با مجاهدت علمی و تلاش مستمر خویش به درجه رفیع اجتهاد دست یابد.
*شیدای علم و جویای معرفت؛ بیقرار صحرای یقین
این عالم ربانی همچون سایر اقران و امثالش، عاشق علم و شیدای خرد و در زمرة اهالی جهاد علمی بود و در این باره، خود گواهی می دهد:
«از اول شب آماده مطالعه كتاب هاى علمى مى شدم و مطالعه طول مى كشيد تا شام حاضر مى شد و لذّت مطالعه كتاب، مهلت به صرف شام نمى داد و غذا سرد مى شد و گاهى مطالعه طول مى كشيد تا صبح مى شد و بعد از تناول غذاى شب و اداى فريضه صبح، در مجلس درس حاضر مى شدم و با شوقِ علم آموزى اعتنا به كمبود خواب نداشتم»
ایشان به گواهی تاریخ «از حيث تبحّر در ادبيات، در زمان خود كم نظير بودند تمام اشعار سيوطى را در سن نود و چند سالگى از حفظ داشتند و نيز كتاب شرح منظومه ملاّ هادى سبزوارى را، همين ملا هادى كتابى دارد در فقه به نام «نبراس» كه هم نظم است و هم نثر و موضوع آن فلسفه احكام است »
*استادانی مبرز؛ هدایتگرانی مرشد
از جمله استادان حاج آقا رحيم می توان به جمعی از برجسته ترین عالم دین و مربیان آیین اشاره کرد؛ چه در اصفهان و چه در نجف که هر دو خطه، مهد خرد و فهم و کمال در آن روزگار محسوب می شده اند. و از آن جمله این گروه از بزرگوارانند:
1 حجة الاسلام و المسلمين ابوالمعالى كلباسى؛
2 آخوند ملاّ محمّد كاشى؛
3 آیتالله سيد محمّد تقى مدرس؛
4 آیتالله حاج سيد محمّد باقر درچه اى؛
5 جهانگيرخان قشقايى؛
6 آیتالله سيد ابوالقاسم دهكردى؛
7 ميرزا بديع درب امامى؛
8 حاج آقا منير احمد آبادى؛
9 آقا سيد محمود كليشادى؛
*معرفت علم و تلألو خرد در احترام به استاد
از جمله ویژگیهای بارز اخلاقی و صفات زیبا و باارزش رفتاری آیت الله ارباب احترام و پاسداشت مقام اساتیدش بود که در این عرصه فی الواقع زبانزد خاص و عام و سکناتش عبرت اموز و درسآمیز بوده است. این احترام، تعظیم و تکریم خاصه در مورد اساتید مبرزش حضرات آیات عظام جهانگيرخان قشقايى و آخوند كاشى به اندازهای بوده که وقتی ایشان در خدمت آن مردان برجسته مى ايستاد تا زمانی که بگويند: آقا رحيم، بنشين! نمینشسته و وقتی اظهار میکردند که ایشان بنشیند، آنگاه با ادب، متانت و نجابت در محضرشان مىنشست.
ایشان در حوزه تدریس و بحث علمی هم روش و منشی خاص داشت و نوع تدریسشان از ویژگی های خاصی برخوردار بود که ایشان و آموزگاریشان را از دیگران ممتاز مینمود. مثلا در نحوه درس شرح لمعه ايشان «آن قدر تطبيقى بود و شرح و بسط داشت كه مطالب را استدلالى براى شاگردانشان مى گفتند آن كسانى كه مىرفتند درس ايشان و آن را يادداشت مى كردند، از شرح لمعه آیتالله ارباب بيشتر از درس خارج ديگران استفاده مى كردند.
آنگونه كه اگر كسى شش يا هفت سال به درس خارج حاج آقا رحيم ارباب مىرفت، ادعاى اجتهادش مقرون به دليل مىشد، چون در هر بحث فقهى، ايشان رواياتش را از بحارالانوار و يا كتب مشهور روايى كه مستند فقه است، نقل مى نمودند و يا نظر استادان فقه را با دلايل آن مى گفتند.
مثلا در مورد استفاده از كتاب وسايل الشيعه که از كتابهاى جامع اخبار فقهى است، كه گویی ايشان آن روايات را حاضرالذهن داشتند و اقوال مختلف فقها را نقل مىكردند، و یا همانطور که گفتیم در درس شرح لمعه تمام اقوال را با شواهد روايى و شواهد آيات قرآن كريم، تفسير، لغت، رجال، درايه آن كاملا بررسى مىكردند بهنحوی که درست مصداق «درس خارج » گفتن می شد».
ایشان بر این اعتقاد بود که «تنها تدريس كافى نيست، علما و مجتهدين بر اريكه منبر بنشينند و به بيان مسائل شرعيه و اخلاقيات براى مردم بپردازند »
در وادی تدریس و فهم و قدرت انتقال مطالب سخت و پیچیده هم به حدی توانا بود که يكى از شاگردان ایشان مى گويد: «در زمينه فلسفه، در حدّ اعلى بودند و به «حكيم» شهرت داشتند »
*شاگردانی که رنگ و بوی استاد گرفتند و از او گفتند
از جمله شاگردان ایشان میتوان به زمرهای از اهل فکر، اندیشه و برجستگان علوم دینی اشاره کرد که از آن جمله اند:
1 ملاّ محمّد على معلم حبيب آبادى؛
2 سيد حسين مدرس هاشمى؛
3 سيد مصطفى بهشتى نژاد؛
4 سيد محمّد حسينى قهدريجانى؛
5 شهيد سيد محمّد حسينى بهشتى؛
6 شهيد محمّد مفتح؛
7 حاج سيد محمّدرضا خراسانى؛
8 حاج ميرزا على آقا هسته اى؛
9 سيد محمّد مباركه اى؛
10 حاج ملاّ رمضان املايى؛
11 حجة الاسلام مقتدايى؛
12 حاج آقارضا بهشتى نژاد؛
13 ملاّ هاشم جنّتى؛
14 حاج آقا هدايت؛
15 حاج آقا مهدى امام؛
16 آخوند نورى؛
17 حاج آقا ميرزا امام دهكردى؛
18 حاج آقا مصطفى امام دهكردى؛
19 آقاى حسين على راشد؛
20 شيخ مرتضى شمس اردكانى؛
21 حاج آقا كلباسى؛
22 آیتالله ناصرى اصفهانى؛
23 جلال الدين همايی؛
24 شهيد مرتضى مطهرى؛
استاد همایی در باره نحوه درس آموزی و کسب فیض از محضر این عالم ربانی میگوید:
«اين بنده حقير افتخار دارد كه ساليان دراز با ارادت صادق در خدمت ايشان آمد و رفت داشتم و مدت مديد از درس فقه، كلام، هيئت و نجوم از محضر مباركشان بهره مند شده ام آنچه درباره ايشان مى نويسم مبتنى بر درايت است، نه روايت از قبيل مشاهدات و امور يقينى است نه مسموعات و قضاياى حدسى و تخمينى »
شهيد مطهرى هم نکاتی نغز و تأملآور در نقل بزرگی و عظمت علمی این شخصیت برجسته دینی دارد:
«خدا حفظ كند آقاى حاج آقا رحيم ارباب اصفهانى را، ايشان از علماى طراز اول ما در فقه و اصول و فلسفه و ادبيات عرب و قسمتى از رياضيات قديم مىباشند شاگرد حكيم معروف مرحوم جهانگيرخان قشقايى بوده اند و مثل مرحوم جهانگيرخان هنوز هم كلاه پوستى به سر مىگذارند »
*جرعه هایی از شهد مصفای اخلاق الهی
از جمله ويژگىهاى اخلاقى حاج آقا رحيم ارباب، چنانچه در منابع تاریخی ذکر شده و بسیار قابل توجه و تأمل مینماید، این است كه «ایشان مردى بود كه جذبه معنوىاش، كوچك و بزرگ را به تكريم و تعظيم وا مى داشت و سخنان كوتاه و پرلطفش هر كسى را به قبول و اطاعت ترغيب مى كرد هميشه با طمأنينه راه مى رفت و چشم به سوى زمين داشت ابتدا، از طريق صدا ديگران را مى شناخت و بعد آنان را مى ديد به اندك غذايى قانع بود غذاى اصلى او را لبنيات تشكيل مى داد اگر به مهمانى مى رفت ساده ترين غذا را مى خورد عادت او، خوردن چند استكان چاى بود
هرگز با هيچ كس، بچه و بزرگ، با لحن تند و خشن سخن نمىگفت و همه را با لفظ آقا يا خانم صدا مى زد.
او با بچههايى كه شلوغ مىكردند، درشتى نمى كرد و با مهربانى برخورد مىنمود
هر كس به ملاقات او مى رفت، تا آنجا كه توان داشت، در تكريم و تعظيم او مىكوشيد و در مقابل او به پا مى خاست...»
و بالاخره اینکه «مرحوم ارباب، خيلى نسبت به اهلبيت(ع) ارادت مى ورزيد و اهل ولايت بود، خصوصاً نام مبارك حضرت على(عليه السلام) را خيلى با عظمت به زبان مى آورد »عشق و علاقه ايشان به حضرت زهرا(عليها السلام) كم نظير يا بىنظير بود، «اگر شخصى براى كار مهمى مراجعه مى كرد و مى گفت: چه بكنم؟ براى حلّ اين مهم مى فرمودند: برويد تسبيحات حضرت صديقه طاهره(عليها السلام) را بخوانيديعنى سى و چهار مرتبه الله اكبر، سى و سه مرتبه الحمدلله و سى و سه مرتبه سبحان الله و خودشان نيز همين طور عمل مى كردند »
*آنک وداع با زمین و دیدار با زمرة خوبان در بهشت حق
و سرانجام این عالم روحانی پس از عمری مجاهدت معنوی و چیزی نزديك به يك قرن زندگی در این جهان فانی، به سان حیاتی طیبه و با این روش و منش و فکر و ذکر که «من هيچ وقت بدخواه كسى نبودم »، در 18 ذى الحجه 1396سال هـ ق، در روز عيد غدير جهان فانی را بدرود گفت و به سرای باقی و نزد رب ودودش پرکشید و به دیدار یار شتافت و پیکر پاکش در تخت فولاد اصفهان، در جوار تكيه مَلِكْ تدفین گشت.
*منابع:
ارباب معرفت
گنجينه دانشمندان
دانشمندان و بزرگان اصفهان
مجلّه حوزه