سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳ |۱۷ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 19, 2024
حجت الاسلام والمسلمین صالحی خوانساری

خطیب حوزه با بیان اینکه سخنان امام هادی(ع) نوعاً در مورد تثبیت ولایت و تقابل با طاغوت‌ها بوده است گفت: حضرت امام هادی(ع) دنیایی از درس‌های حیاتی را برای ما دارد و در نصایح و مواعظ بسیار نافذ و بجا حرف زده‌اند.

حجت الاسلام و المسلمین صالحی خوانساری در گفتگو با خبرگزاری «حوزه»، ضمن تسلیت شهادت امام دهم گفت: سخن و حرکات امامان معصوم (ع) در امر امامت و ولایت بوده است و به این دلیل مورد ظلم و ستم حکمای بی‌دین و دنیا خوار بنی‌امیه و بنی‌عباس قرار می‌گرفتند به طوری که آنها 11 امام معصوم (ع) را شهید کردند.

وی بیان کرد: فرق بنی‌عباس با بنی‌امیه در این بود که بنی‌امیه، امامان(ع) را شهید می‌کردند ولی بنی‌عباس ابتدا آنها را تبعید و سپس شهید می‌کردند همان کاری که با امام هادی (ع) انجام دادند و پس از تبعید، ایشان را به شهادت رساندند.

این محقق حوزه با بیان اینکه سخنان امام هادی(ع) نوعاً در مورد تثبیت ولایت و تقابل با طاغوت‌ها بوده است گفت: حضرت امام هادی(ع) دنیایی از درس‌های حیاتی را برای ما دارد و در نصایح و مواعظ، بسیار نافذ و بجا حرف زده‌اند.

وی با بیان اینکه امام هادی (ع) فرمودند که دنیا بازار و محل کسب و کار است و عده‌ای سود می‌برند و عده‌ای گرفتار خسران می‌شوند افزود: معلوم می‌شود آنهایی که دنیا را دارند؛ ولی دنیا برای آنها ملاک نیست این افراد، اهل سود هستند و خوش نام از دنیا می‌روند؛ ولی آنهایی که دنیا را هدف قرار داده‌اند مسلماً در دنیا و آخرت خسران خواهند داشت.

حجت الاسلام و المسلمین صالحی خوانساری گفت: امام هادی (ع) در روایتی فرمودند؛ اگر همه مردم به وادی‌های مختلفی روند من تنها به تبعیت از مردی می‌روم که خدا را عبادت می‌کند و دنبال کسی که هدف‌های مختلفی دارد نمی‌روم.

وی تصریح کرد: امام هادی(ع) در نصایح خود خطرهای دنیا را گوشزد کرده و ثابت کرده است که تبعیت از امامت راه گشای تمام مشکلات است که بن‌بست‌ها را می‌شکند.

استاد حوزه با اشاره به ماجرای شعر خواندن امام هادی(ع) مقابل خلیفه عباسی گفت: در یک شب متوکل دستور داد که امام هادی(ع) را نزد او ببرند و مأموران او امام(ع) را در حالی که در حال عبادت بود نزد متوکل بردند.وقتی امام بر متوکل وارد شد ، او بی اختیار مجذوب هیبت و عظمت امام شد و حضرت را نزد خود نشاند؛ اما با جسارت تمام، ظرف شرابی را که در دست داشت، به امام تعارف کرد. امام سوگند خورد و گفت : «گوشت و خون من با چنین چیزی آمیخته نیست.» متوکل منصرف شد و از امام خواست که شعری بخواند. امام گفت که شعر بلد نیست بخواند اما به اصرار متوکل، شروع به خواندن اشعاری کرد که دگرگونی و تغییر حال متوکل را به همراه داشت؛ به‌گونه‌ای که اشک متوکل، محاسنش را مرطوب کرده بود. بدین ترتیب بساط میگساری او به جلسه وعظ و یادآوری قبر و قیامت بدل شد.

انتهای پیام/313/30

 

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha