إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا مریم/96
خدای رحمان کسانی را که ايمان آورده اند و کارهای شايسته کرده اند، محبوب همه (دلها) می گرداند.
حکایت؛
یکى از نانوايان اطراف حرم حضرت معصومه (س) مى گويد: گاهى شيخى باوقار و نورانى وارد نانوايى مى شد و مبلغى را به ما مى داد و مى فرمود: اگر كسى مراجعه كرد و نان خواست و ديديد توانايى مالى ندارد، از او پول نگيريد و از اين پولها حساب كنيد.
آری مرحوم آیت الله ميرزا جواد آقای تبریزی علاوه بر رسيدگى نيمه شب به فقراء اطراف حرم، در فكر آن بود كه هر خدمتى می تواند به آنان نمايد و از هر راه ممكن خودشان شخصاً اقدام مى كردند و بارها در داخل و خارج حرم اگر فردى را مىديدند كه در گوشه اى ايستاده و ناراحت است سؤال مى كردند چه شده، نيازى دارى؟! واگر می شد کمکشان می کردند.
يكى از رانندگان می گفت: من كارم اين بود كه خارج از شهر قم مسافرکشی مى کردم، يك شب کارم طول كشيد و دو ساعت به اذان صبح مانده بود که به قم رسيدم، گفتم اگر به خانه بروم، بچّه هايم بيدار مى شوند، بروم حرم نماز بخوانم و نانى تهيه كنم، وارد حرم که شدم، در گوشه اى از صحن حرم نشستم تا خستگى را از تن بیرون كنم که مشاهده كردم شيخى نورانى از درب ساعت، وارد حرم شد و به سوى حوض حرم حركت كرد، يك لحظه متوجه من شد و به طرف من آمد و گفت: جوان! چيزى احتياج دارى؟ درمانده كه نيستى!؟ اگر چيزى احتياج دارى بگو، آن قدر اين مرد نورانى و با صفا و محبت سخن مى گفت كه سخت بر دلم نشست، بلند شدم و گفتم: آقا جان ممنون، آمدم زيارت کنم و نماز بخوانم. مرحوم ميرزا جواد آقا خنده مليحانه اى كرد و سر مبارك را پايين انداخت و رفت.
صريح بگويم كه كار اين مرد در آن نيمه شب، انقلاب عجيبی درون من ايجاد كرد، آن گونه اين شيخ دوست داشتنی به دل من نشست كه چهره نورانى او را هیچگاه فراموش نخواهم کرد.1
سعدیا مردم نکونام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند2
1.سایت نگارخانه اهل بیت
2.سعدی