دوشنبه ۴ تیر ۱۴۰۳ |۱۷ ذیحجهٔ ۱۴۴۵ | Jun 24, 2024
مادر شهید محمدحسین مختاری

حوزه/ همیشه در مناجات های خود خطاب به امام عصر(عج) می گفتم کسی که قرار است روزی بیاید و قبر مادرش زهرا(س) را آشکار کند، قبر فرزند شهید من را هم نمایان کند تا این که ...

 خانم معصومه مختاری، مادر شهید حجت الاسلام محمد حسین مختاری(شهید گمنام تازه شناسایی شده)، در حاشیه دیدار مدیر حوزه علمیه استان یزد با خانواده این شهید والامقام، در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در یزد با اشاره به این که بنده 8 فرزند دارم که این شیهد فرزند اول خانواده بود، اظهار داشت: پسرم حدوداً در سن 25 سالگی زمانی که که تنها فرزندش که اکنون پزشک هستند، 6 سال بیشتر نداشت، مفقودالاثر شد.

مادر شهید حجت الاسلام مختاری با بیان این که فرزندم هم از نظر اخلاق و رفتار و هم از لحاظ گفتار نمونه بود، ادامه داد: فرزندم بعد از این که تعلیمات ابتدایی خود را پس از 5 سال به اتمام رساند، برای خواندن درس طلبگی به مدرسه علمیه خان واقع در شهر یزد رفت و پس از یک سال، تصمیم به عزیمت به قم برای ادامه تحصیل گرفت.

 وی ادامه داد: قبل از انقلاب، زمانی که منبر می رفت، ماموران رژیم شاه برایش مشکل ایجاد می کردند و می گفتند" چرا منبری می روی و روضه امام حسین(ع) را می خوانی"، پسرم در پاسخ می گفت: «من منبر خود را می روم هرکس می خواهد پای منبر من بنشیند و هرکس نمی خواهد ننشیند.»

* اوین سال ها میزبان شهید مختاری

وی با اشاره به این که فرزند شهیدش از مبارزان دوران قبل از انقلاب بود، افزود: در قم بعد از این که ملبس به لباس روحانیت شد، در حمله گارد رژیم شاه خائن به مدرسه فیضیه، توسط ماموران شاه بازداشتمحمدحسین مختاری و سال‌ها در زندان اوین شکنجه های زیادی را تحمل کرد.

وی اضافه کرد: بعد از حمله به فیضیه از سوی مامورین شاه، برخی از روحانیونی که دستگیر و به اوین منتقل شده بودند، به سربازی اجباری برده شدند و پسرم هم تقریباً 10 ماه بدون این که هیچ اطلاعی از سرنوشت او داشته باشیم، به سربازی برده بودند.

این مادر شهید افزود: پدرش بعد از این که متوجه سرنوشت پسرمان شد که به سربازی اجباری رفته و از بیماری قلبی رنج می برد به تهران رفت و به مامورین شاه گفته بود که یا خودتان درمانش کنید و یا این که تحویلش دهید تا او را به بیمارستان ببرم. زمانی که تصمیم به عمل قلب ایشان گرفته شد، شهید تاکید زیادی داشت که در بیمارستان امام خمینی(ره) فعلی عمل شود و بعد از هماهنگی ها، در همین بیمارستان بستری شد و زمانی که به ملاقات فرزندم رفتم به من گفت از قضا روی همان تختی بستری شده ام که امام(ره) در زمان بیماریشان روی آن درمان شده بودند.

*ماجرای اعزام به جبهه

مادر شهید مختاری خاطرنشان کرد: در اوایل جنگ تحمیلی، روزی شهید صدوقی در یکی از سخنرانی های خود گفته بودند که «جبهه ها نیازمند روحانی است»، پسرم بلافاصله بعد از شنیدن این جمله با وجود اینکه قلبش را هم عمل کرده بود، در همان مجلس دست خود را بلند کرده و آمادگی خود برای اعزام به جبهه اعلام کرده بود. زمانی که فرزندم به خانه آمد و تصمیم خود برای اعزام به جبهه را به ما اعلام کرد، به او گفتم "تو تحمل گرسنگی و تشنگی را نداری و نمی توانی بدوی"، در جوابم گفت "حالا یه کارش می کنم".

وی ادامه داد: فردای آن روز با اصرار من، پدر و همسرش تصمیم به انصراف از رفتن به جبهه گرفت، اما در راه رفتن به اشکذر بین دو اتوبوس گیر کرده بود و نزدیک بود له شود، بعد از این حادثه گفته بود "خدایا اگر قرار است عمر من به پایان برسد، دوست دارم آن را در جبهه ها نثار تو کنم". بعد از این حادثه، با اولین کاروان به جبهه رفت و هنوز 25 الی 26 روز از اعزامش نگذشته بود که خبر مفقود شدنش را به ما دادند.

*پیدا شدن فرزندم را به امام عصر(عج) سپرده بودم

مادر شهید مختاری در پایان گفت: همیشه در مناجات های خود به امام عصر(عج) می گفتم کسی که قرار است روزی بیاید و قبر مادرش زهرا(س) را آشکار کند، قبر فرزند شهید من را هم نمایان کند که سرانجام این اتفاق افتاد و بعد 33 سال قبر فرزند شهیدم که به عنوان "شهید گمنام" در اراک دفن شده بود را یافتم.

انتهای پیام

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha