خبرگزاری «حوزه» در ادامه انتشار سلسله درس های خارج فقه مرحوم آیت الله العظمی تبریزی، تقریر درس این مرجع فقید شیعه را با موضوع «پایان وقت نماز صبح؛ ظهور حمرۀ یا طلوع شمس» منتشر می کند.
«و ما بین طلوع الفجر الصادق الی طلوع الشمس وقت الصبح» (عروة الوثقی/1/517)
در پایان وقت نماز فجر دو قول هست [مستمسک العروة الوثقی/5/48]: یکی این که: «من طلوع الفجر الی ظهورالحمرۀ فی الافق الشرقی» وقت اختیاری نماز صبح است. و اما بعد از ظهورالحمرۀ الی طلوع الشمس، که قَرْن یا حاجب قرص در افق شرعی پیدا شود، وقت اضطراری است. و بیان كردیم مراد این جماعت این است که الی ظهورالحمرۀ می تواند نماز صبح را اتیان کند، اما تأخیر عمدی به بعد از ظهور سرخی، معصیت است، ولی نمازش اداء و صحیح است. در مقابل این قول، قول مشهور است، که وقت نماز صبح، من طلوع الفجر الی طلوع الشمس است. یعنی تا وقتی که شیئ از قَرْن و حاجب قرص در افق پیدا شود، وقت نماز صبح است.
صاحب عروه (ره) هم این قول را طبق فتوای مشهور اختیار کرده. عرض کردیم منشأ قولین استظهار از روایات است. مبدأ وجوب نماز صبح را خداوند متعال، «قرآن الفجر» [اسراء/78] ذکر فرموده، و در روایت تفسیر شده به عند طلوع الفجر [وسایل الشیعه/4/212/ح1]، ببینیم در آخر صلاة فجر مستفاد از اخبار چیست؟
* روایت موسی بن بکر در وقت نماز صبح، دلیل قول مشهور
اخباری که قول مشهور از آنها استفاده می شود، یکی معتبره موسی بن بکر [وسایل الشیعه/4/208/ح6] است «وباسناده» به اسناد شیخ طوسی (ره) «عن احمدبن محمدبن عیسی، عن عبدالله بن المغیره» این عبدالله بن مغیره را از اصحاب اجماع شمرده اند، از اصحاب امام موسی بن جعفر علیهماالسلام و امام رضا علیه السلام است. نقل می کند از «موسی بن بکر عن زراره، عن ابی جعفر علیه السلام قال: وقتُ صلاة الغداه ما بین طلوع الفجر الی طلوع الشمس» عرض کردیم، اگر خطابی متضمن بیان وقت و قبله و غیرذلک باشد و قرینه ای هم در خطاب نباشد، ظاهرش این است که وقت اختیاری را بیان کند و این، وقت اضطراری است که احتیاج به تقیید دارد، مثل «من ادرک من الوقت رکعة فقد ادرکها» کسی که از وقت اختیاری یک رکعت درک کرد، این درکِ در وقت است. در مانحن فیه ظاهرش نماز صبحی که خداوند متعال مشروع کرده است، «قرآن الفجر» است، یعنی از طلوع فجر است تا طلوع شمس، ظاهرش این است و خطاب، خطاب اختیاری است. اگر بنا بود اضطراری باشد باید قرینه داشته باشد، مثلاً «وقت طلوع الفجر الی طلوع الشمس الا انه لایجوز للمکلف تأخیرها الی ما بعدالحمرۀ» باید لایجوز یا یعصی المکلف، یک قرینه ای داشته باشد. لذا در مانحن فیه ظاهرش همان قول مشهور است.
* حمل بر وقت اختیاری، در خطاب بدون قید درباره وقت صلاة
فرق است بین وقت اضطراری و وقت فضیلت و غیروقت فضیلت. شارع ـ یعنی خداوند متعال یا نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم یا امام علیه السلام ـ می تواند در یک خطاب، وقت فضیلت و اجزاء را بیان کند، این عیب و محذوری ندارد. مثل این که بفرماید: «اذا زالت الشمس وجبت الصلاتان یعنی الظهر، العصر، ثم انت فی وقت منهما الی ان تغرب الشمس» چون نماز ظهر و عصر وقت فضیلت دارد، هر دو را بیان فرموده است و جمع کرده است اما اگر شارع بخواهد در خطابی، وقت اضطراری را بیان کند، یا وقت اختیاری و اضطراری را بیان کند، باید در خطاب قرینه باشد، مثل آن استثنایی که گفتم، المکلف مثلاً اذا اخرالصبح عن الحمره الی طلوع الشمس، والا اگر قرینه ای نباشد، ظاهرش وقت اختیاری است. لذا مکلف می تواند، نماز را تا قبل از طلوع شمس بخواند. اما وقت فضیلت نه، وقت فضیلت چیزی دیگری است. این یک روایت است.
* ثقه و معتبره بودن موسی بن بکر واسطی
موسی بن بکر واسطی در سند واقع شده، ما در بحث قضاء و شهادات مفصل در مورد ایشان بحث کردیم به آنجا مراجعه کنید، امروز یک اشاره ای می کنم: موسی بن بکر واسطی کثیرالروایۀ است، روایاتی را از اجلا نقل کرده و اجلا از او روایاتی نقل کرده اند، مثل روایتی که در مانحن فیه از زراره نقل می کند، خصوصاً از زراره (قدس سره) روایات کثیره ای دارد. روی این حرف توثیق خاصی ندارد، ولکن روی همان میزانی که گفتیم او از معاریف است، قدحی در باره اش وارد نشده است، روی این اعتبار روایتش معتبر است و اشکالی ندارد.
در حجیت روایات، ثقه بودن شرط است. شخصی که معروف بود اگر قدحی در ثقه بودن او نشده باشد که مثلاً روایات ضعیفه نقل می کند، ثقه می شود. در راوی، ثقه بودن معتبر است. اگر مذهبش امامی اثنی عشری باشد چون قدحی نرسیده است معلوم می شود که در زمان خودش حسن ظاهری داشته باشد و ساتراً لعیوبه بوده است؛ از آن حسن ظاهر کشف می شود که عادل بوده است؛ و اما در صورتی که مذهبش فاسد باشد، و قدحی در مخبر پیش نبوده باشد، از حُسن حالش کشف می شود که شخص ثقه ای بوده است، لذا روایت موسی بن بکر واسطی معتبر است، و فساد مذهبش هم ثابت نیست.
لذا این روایت، پیش ما معتبر است، به جهت این که موسی بن بکر واسطی کثیرالروایۀ است، نقلی و قدحی در مخبریت او به دست ما نرسیده است؛ معلوم می شود ساتراً لعیوبه بود. لذا این روایت من حیث السند و من حیث دلالت تمام است.
یکی دیگر از روایات که دلالت می کند بر اینکه نماز صبح از طلوع فجر تا طلوع شمس است، صحیحه عبدالله بن سنان [وسایل الشیعه/4/119/ح4] است: «و باسناده» به اسناد شیخ «عن الحسن بن سعید، عن النضر» نضربن سوید (قدس سره) است «و فضاله» دوتایی هستند، نقل می کنند «عن ابن سنان یعنی عبدالله» بن سنان، عبدالله تفسیرش را از خود صاحب وسائل است. آن ابن سنانی که از امام صادق علیه السلام نقل می کند، عبدالله بن سنان است. محمدبن سنان از امام صادق علیه السلام روایتی ندارد، چون بُعد مرتبه دارد و نمی تواند نقل کند. «عن ابی عبدالله علیه السلام فی حدیث قال: لکلّ صلاة وقتان» هر نمازی دو وقت دارد «و اول الوقتین أفضلهما» اول از دو وقت، أفضل است. معنای افعل التفضیل این است که آن وجه تفضیل در هر دو تا هست هم در مفضل و مفضل الیه می باشد. باید وجه تفضیل در هر دو باشد. «ولاینبغی تأخیر ذلک عمداً» سزاوار نیست که از اول وقتین عمداً تأخیر انداخته بشود «ولکنه وقت من شغل او نسی او سها او نام، و لیس لأحد ان یجعل آخرالوقتین وقتاً الا من عذر او علة» اگر آن صدر نبود، ممکن بود بگوییم که دو وقت است، یکی وقت اجزاء است یکی وقت اضطراری، چون فرمود: «لیس لأحد ان یجعل آخر الوقتین وقتاً الا من عذر او علة» ولکن چون او در صدر بود که اول الوقتین افضلهما معنایش این است که حکم، غیر الزامی می شود، شخص مصلی که می خواهد با این نمازش عملی را برای آخرت پیش خداوند جلیل ببرد، سزاوار نیست که نماز را در آخر وقت بخواند، مگر عذری داشته باشد، علتی داشته باشد.
این مثل آن حرفی است که در باب نماز عشاء گفتیم که در روایت بود، [وسایل الشیعه/4/197/ح13] نماز عشاء را قبل از سقوط شفق نمی شود خواند «الا عن عذر» صدر، قرینه می شود که ذیل حکم، غیرالزامی است، و این روایت، دلالت می کند که برای هر نمازی دو وقت است: اول، وقت افضل است، و این افضل را نباید از دست داد، متفاهم عرفی این است.
این، دلیل مشهور است. پس معلوم می شود صحیحه عبدالله بن سنان نه این که فقط در ذیل خودش قرینه است، هر روایتی که در باب وقت صلواة وارد شده است، و منه الصلاة الصبح که در آن روایات ذکر شده است که وقت نماز صبح تا ظهور سرخی است و نمی شود این را مؤخر کرد مگر با عذر، تمام آن روایات امرش واضح شد.
این اول الوقتین افضلهما هم قرینه می شود بر ذیل خودش، و هم قرینه می شود برای روایاتی که در آن روایات فقط ذیل ذکر شده است، مثل صحیحه حلبی [وسایل الشیعه/4/207/ح1] «محمدبن یعقوب، عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن حماد عن الحلبی، عن ابی عبدالله علیه السلام قال: وقت الفجر حین ینشق الفجر» آن وقتی می شود که فجر منشق بشود، «الی ان یتجلل الصبح السماء» تا آن وقتی که صبح، آسمان را روشن کند. خوب آسمان را روشن کردن قبل از طلوع شمس می شود، می گوییم: هوا روشن شد «ولاینبغی تأخیر ذلک عمداً» این وقت فضیلت شد «لکنه وقت لمن شغل او نسی او نام» آن هایی که وقت اضطراری و اختیاری گفته اند به این روایت تمسک کرده اند، گفته اند: این روایات، معتبره زراره را که موسی بن بکر نقل می کند، تقیید می کند. گفتیم: آن ظهورش در وقت اختیاری است، و اینها نمی توانند قرینه بشوند. این اهتمام بر این است که وقت فضیلت فوت نشود. معنایش این نیست که اگر تأخیر کردی، عقاب داری. «افضلهما» گفت، یعنی آن هم فضیلت دارد، آن هم نماز صبح است، قرینه، اول الوقتین افضلهما می گوید: عیب ندارد آن نماز هم صحیح است و تأخیرش جایز است، این مقتضایش این است.
و هکذا روایات دیگر [وسایل الشیعه/4/207/ح3/باب26] که «وقت الفجر حین یبدو حتی یضیء» وقت فجر آن وقتی است که فجر آشکار بشود، هوا روشن بشود، این بیان، وقت فضیلت را می گوید. کما این که در بیان وقت فضیلت در مغرب بود که «اذا غربت الشمس» نماز مغرب داخل می شود «الی ان ذهبت الحمره» یعنی شفق برود. وقت فضیلتش بود، و الا گفتیم: وقت مغرب تا نیمه شب امتداد دارد. حکم در اینها معلوم شد و اشکالی از این جهت نیست.
دو سه روایت دیگر هم هست که به همین مضمون است، حکم در آنها هم، واضح می شود اشکالی بر این نیست. یعنی لاینبغی برای فقیه که تأمل کند که وقت اختیاری الی طلوع الشمس است، منتها هر نمازی دو وقت دارد، یکی هم نماز صبح است، وقت فضیلت نماز صبح تا وقتی است که هوا روشن بشود. هوا وقتی که روشن شد وقت نافله صبح هم از بین رفته است. موثقه عماربن موسی [وسایل الشیعه/4/208/ح7] «و باسناده عن سعدبن عبدالله» شیخ به سندش از سعدبن عبدالله نقل می کند «عن احمدبن الحسن» این احمدبن الحسن برادر علی بن حسن فضال است «عن عمروبن سعید» اینها ثقات هستند ولو فطحیه بوده اند «عن مصدق» بن صدقۀ، فطحی و ثقه است، «عن عماربن موسی» او هم فطحی است، لکن همه ثقه هستند «عن أبی عبدالله علیه السلام فی الرجل اذا غلبته عینه» وقتی که خواب بر چشمش غلبه کرده است خوابش می آید «او عاقه امرٌ» امری او را عاق کرد، مثلاً فرض کنید به باغش آب می دهد، باید سر آب باشد، این «عاقه امرٌ» چون حین طلوع فجر آب می دهد.
«ان یصلی المکتوبة من الفجر مابین ان یطلع الفجر الی ان تطلع الشمس» برای چنین کسی این وقت، وسعت دارد و این که فرموده: «وذلک فی المکتوبة خاصة» در فریضه صبح است، معنایش این است که اگر نافله باشد نافله وقتش تمام شده است، دیگر در این وقت نافله خوانده نمی شود. وقت نافله در وقت فضیلت است، وقتی که سرخی طالع نشده باشد.
در وقت فضیلت نماز صبح هم صاحب عروه می گوید: «و وقت فضیلة الصبح من طلوع الفجر الی حدوث الحمرة فی المشرق» [عروة الوثقی/1/518] از طلوع فجر است تا ظهور حمره، وقتی که سرخی قبل از طلوع شمس پیدا شد، وقت نافله تمام می شود. این را می بینید که در کلمات اصحاب ما، تبعاً للشیخ [المسبوط/1/76] تعبیر کرده اند که آخر وقت نماز نافله صبح، ظهور حمرۀ است که اگر نافله را بخواند سرخی ظاهر می شود در این صورت مکتوبه را بخواند. در روایات ما غایت و وقت فضیلت نماز صبح تجلل السماء قرار داده شده است، این روایات فرمود: «و وقت الفجر حین ینشق الفجر الی ان یتجلل الصبح السماء و لاینبغی تأخیر ذلک عمداً» [وسایل الشیعه/4/207/ح1و5] که صبح آسمان را روشن کند اعم از اینکه سرخی طالع بشود یا نشود، فرقی نمی کند، همین که روشن شد، وقت فضیلت تمام می شود.
لکن به نظر ما اینها غالباً با همدیگر مساوق هستند، هوا وقتی روشن می شود که در افق هم یک تکه حمره پیدا بشود، در افق نه در بالای سر، که طرف مشرق باشد، سرخی که در افق پیدا شد، هوا روشن می شود. لذا در بعضی روایات جمع شده است ما بین روشن شدن و ما بین ظهور حمرۀ، این کدام روایت است؟ صحیحه علی بن یقطین [وسایل الشیعه/ 4/266/ح1] است. علی بن یقطین می دانست که نماز صبح را باید چه موقع بخواند، شک او در وقت نافله صبح بود که آن تا چه موقع است؟ «محمدبن الحسن، باسناده عن احمدبن محمد» احمدبن عیسی، باشد یا خالد باشد عیب ندارد «عن الحسن بن علی بن یقطین، عن اخیه الحسین،» حسین و حسن که دو پسر علی بن یقطین هستند، هر دو جلیل هستند، منتها به منزلت پدرشان نمی رسند «عن أخیه الحسین» غالباً حسن برادر کوچکش از حسین نقل می کند، حسین هم از پدرشان علی بن یقطین نقل می کند «قال سألت أباالحسن علیه السلام» سؤال کردم از امام موسی بن جعفر علیه السلام «عن الرجل لایصلّی الغداه حتی یسفر و تظهرالحمره» غداه یعنی نافله غداه را، نه فریضه را، سرخی ظاهر می شود سفید می شود «وَ لَمْ يَرْكَعْ رَكْعَتَيِ الْفَجْرِ» نافله فجر را نخوانده است، «أَيَرْكَعُهُمَا» آیا اینها را بخواند؟ «او یُؤخرُهما؟» یا آنها را بعد بخواند که قضایش هم عیب ندارد؟ «قال: یؤخّرهما» تأخیر بیندازد. مراد نافله است، اگر فرض کنید فریضه باشد باید بگوید: زود بخوان. چون یا وقت اضطراری است یا اختیاری. اینکه می گوید: تأخیر بیندازد، دلیل بر این است که نافله را سؤال می کند. خوب معلوم می شود که نافله وقتش تمام می شود، این هم که می گوید: حتی یسفر و تظهرالحمرۀ اگر اینها با همدیگر اختلاف داشتند، می فرمود در سؤالش که «حَتَّى يُسْفِرَ (أوَ) تَظْهَرَ الْحُمْرَةُ» به «أو» عطف می کرد که این بشود یا آن بشود، می تواند بخواند یا نه؛ این که به واو جمع گفته است: «حَتَّى يُسْفِرَ وَ تَظْهَرَ الْحُمْرَةُ» ظاهرش این است که اینها با هم متساویین هستند.
تحقیق و تنظیم: حجت الاسلام داود دهقانی دولت آبادی
منبع: هفته نامه افق حوزه، شماره: 446.