جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
آیت الله آقا مجتبی تهرانی(ره)

حوزه / به طور معمول، انسان در چهار محیط خانوادگی، آموزشی، رفاقتی و شغلی، روش می‎گیرد؛ فضای پنجمی هم وجود دارد که حاکم بر هر چهار محیط است وآن حیا می باشد.

به گزارش خبرگزاری «حوزه» مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی(ره) در گفتاری با موضوع ریشه همه مشکلات اخلاقی وقاحت وبی حیایی را ازمسائل مبتلابه تربیتی در جامعه انسانی برشمرده است.

 مباحث اخلاقی بر محور قوای درونی انسانی، یعنی قوه شهوت، غضب و وهم مطرح میشود، علمای اخلاق، برای هر کدام از این قوا رذایل و فضایلی را میشمارند و وارد بحث آن میشوند. مثلاً رذیلههای قوه شهوت را شمارش میکنند، یا مثلاً راجع به خشم و غضب و رذایلش و مقابلاتش بحث میکنند. یک رذیله را میگویند بعد ضدّ آن را که فضیلت است، بیان میکنند.[1] تا بحث میرسد به جایی که یک قوّه به تنهایی نقش ندارد، مثلاً جاهایی ممکن است از دو قوّه یا سه قوّه، یک رذیله پیش بیاید. یعنی شهوت و غضب منشأ همان رذیله میشود. رذیله را موضوع بحث قرار داده و میگویند: گاهی ممکن است ریشه این رذیله، شهوت باشد و گاهی ممکن است، غضب باشد.  

*«وقاحت» یعنی «بیحیایی»

در مباحث اخلاقی، رذیلهای تحت عنوان «وقاحت» مطرح است ،گاهی در ارتباط با شهوت قرار میگیرد و منشأش شهوت است و گاهی منشأش غضب است. «وقاحت» از نظر لغت، به معنای «بیشرمی» است که ما هم این لفظ را در همین معنا استفاده میکنیم. بحث ما «حیا» است نه بی حیایی ولی از آنجا که گاهی تعریف به ضد، مطلب را خوب تفهیم میکند مجبورم اوّل این رذیله را بگویم بعد سراغ آن فضیلت بروم. علما میگویند: «یُعرَفُ الاشیاء بأضدادها». چون ضدّ او حیا است و من میخواهم بحث ضد را بکنم،. خود ما هم در محاورات عرفیمان میگوییم: فلانی خیلی بیحیا است؛ و منظورمان همین وقاحت است. یا میگوییم وقیح است یا بیحیا است. این یک بحث لغوی بود.

علمای اخلاق، وقتی وقاحت را از نظر اصطلاح تعریف میکنند، میگویند: «وقاحت عبارت است از عدم مبالات نفس نسبت به ارتکاب محرّمات شرعیّه، قبایح عقلیّه و عرفیّه». «عدم مبالات نفس از ارتکاب» به تعبیر ما یعنی «پررویی». اگر انسان، کاری را که از دیدگاه عقل زشت است انجام دهد، و اصلاً هم به روی خود نیاورد و برایش اهمیت نداشته باشد، انسان پررو و بیحیایی است. از نظر درونی، برای چنین کسی ذرّهای ناراحتی ایجاد نمیشود.

قبایح عقلیّه در ارتباط با عقل عملی است، چون ادراک حُسن و قُبح مربوط به عقل عملی است. محرّمات شرعیّه هم یعنی دستورات شرعی. لذا منشأ این که یک نفر گناه می کند با این که میگوید: من معتقد به معاد و نبوّت و همه اینها هستم و از نظر درونی هم هیچ ناراحتی برایش ایجاد نمیشود، بیحیایی است.  

روایتی در اصول کافی به نام حدیث عقل و جهل است که در آن بیش از هفتاد جنود عقل و جهل را شمرده است. لشکر عقل چیست؟ لشکر جهل چیست؟ در آنجا هم مسأله حیا مطرح هست. البته از ضدّ حیا که میگوییم قباحت و وقاحت است، در آنجا تعبیر به خُلع میکند یعنی پردهدری .

 *    منشأ کارزشت و گناه  

انسان که مرتکب یک عملی زشت و قبیح یا مرتکب گناهی میشود، چه در بُعد عقلی و چه در بُعد شرعی، این عمل در ارتباط با یکی از همین قوای درونی او یعنی ، شهوت، غضب و یا وهم است. انسان به خاطر خواستههای نفس است که گناه کرده و یا عمل زشتی را انجام میدهد که حتی عقل تقبیح میکند و میگوییم وقیح است؛ لذا گاهی ممکن است منشأ کار زشت و گناه، شهوت و گاهی غضب باشد.

قوای نفسانی ما چه غضب و چه شهوت، ممکن است یک حالت افراطی و یا یک حالت تفریطی داشته باشند، ممکن هم هست که حالت اعتدالی داشته باشند. مثلاً شخصی که به دنبال ربا خواری، حرص و مال اندوزی است. این موارد در حالت افراطی شهوت است. یعنی حالت افراطی شهوت، او را به این رذیله حرص و مالاندوزی میکشاند و منشأ این میشود که «پول و مال» را از هر جایی و هر دری که میشود روی هم انباشته کند،. چنین آدمی دیگر هیچ مرزی نمیشناسد. این شخص، آدم وقیحی است و غیر از این هم نمیشود چیزی در مورد او گفت.

به این حالت افراطی در خشم یا غضب «بغی» میگوییم که معنایش به اصطلاح ما «سرکشی» است. مثلاً «ضرب و شتم» یا «ناسزاگویی» حالت افراطی غضب است. منشأ همه اینها آن حالت افراطی خشم است. لذا این شخص حالت تعادلش را از دست داده و دیگر متعادل نیست که این کارها از او سر میزند.

*«بیحیا» دین ندارد!

ممکن است برخی بخواهند اعمال وقیح خودشان را توجیه کنند، ولی شما فریب این چیزها را نخورید و بدانید که این کارها از عدم تعادل قوای نفسانی نشأت گرفته است. 

  پیغمبر (ص)در روایتی می فرماید: «لا دینَ لِمَن لا حَیاءَ لَه» هرکس حیا ندارد، اصلاً دین ندارد، بسیاری از رذائل اخلاقی، به خاطر افراط قوای نفسانی است.

شهوت و غضب، غیرازحالت افراطی ،حالت تفریطی هم دارند؛ یعنی گاهی شخص به آن مقدار که باید از این قوا بهره بگیرد، نمیگیرد. مثل «عدمغیرت» که ما به آن «بیغیرتی» میگوییم. این به خاطر حالت تفریط غضب است. یا فرض کنید «کتمانحق»؛ اینکه کسی حق را میپوشاند، برای این است که جرأت ندارد حق را بگوید. این حالت تفریطی غضب است و به چنینی شخصی میگویند: «ترسو!»

گاهی ممکن است که شهوت منشأ یک رذیله شود و غضب هم منشأ همان رذیله شود، با این که اینها دو نیروی جدا از هم هستند؛ شهوت یک نیرو و غضب هم نیروی دیگری در انسان است، ولی اینها هر دو منشأ یک رذیله میشوند. گاهی هم حتی ممکن است «وهم» نیز موثّر باشد.  

*ریشه غیبتکردن

 یکی ازگناهان مبتلابه برای انسان «غیبت کردن» است گاهی ممکن است منشأ غیبت، غضب باشد، با کسی دشمنی دارد و این موجب شده است که غیبت او را کرده است، میخواهد رسوایش کند. در اینجا منشأ غیبت، خشم است. گاهی منشأ غیبت خشم نیست، شهوت است، مثلاً برای خوشایند دیگری غیبت میکند. این شخص خیلی بدبخت است!  

گاهی رذیله، از فعل نشأت میگیرد و گاهی از ترک فعل. یک وقت فرد، فعل حرام انجام میدهد، مثل این که غیبت میکند، این یک فعل است و حرام هم هست، یک وقت ترک واجب است. مثل کتمان حق، که گفتن حق واجب است. آن فعل بود و این ترک است.  

تمام گناهان انسان از همین امور نشأت میگیرد؛ حالت افراط و تفریط در ارتباط با نیروهای نفسانی، چه فعل باشد و چه ترک فعل . سرچشمه همه اینها هم «وقاحت، بیحیایی و بیشرمی» است.

*  بیحیایی سرسلسله شرارتها است

 وقاحت وبی حیایی ازمسائل مبتلابه تربیتی درجامعه ما ست  ؛ «القحة عنوان الشر»[2] عنوان همه زشتیها وقاحت و بیشرمی است. «عنوان» یعنی «تیتر»، یعنی اگر بخواهی برای شرور، یک تیتر بگذاری، آن بیحیایی است. همه شرور زیرمجموعه بیحیایی است.

حالا روایت دیگری که خیلی روشنتر است، میفرماید: «رأس كل شر القحة»[3] سرآمد هر شری بیحیایی است. یک روایت از امام صادق(علیهالسلام) است که می فرماید: «الْوَقَاحَةُ صَدْرُ النِّفَاقِ وَ الشِّقَاقِ وَ الْكُفْرِ»[4] سرآمد همه اینها بیحیایی است، یعنی سرآمد نفاق، شقاق و کفر این است.

* همه دین، حیا است

روایات دو نوع است، یک دسته وقاحت را مطرح میکند، مثل  روایت فوق که در مورد خود وقاحت بود. در یک دسته از روایات، ضدّش را طرح میکنند و میگویند: «لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ» بی شرم ایمان ندارد. این ضدّ وقاحت است. پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: الحیا هو الدین کلُّه» پیغمبر با این سخن، کار را تمام کرد. اصلاً دین حیا است. لذا آن روایتی که از امام صادق(علیهالسلام) خواندم در باب وقاحت که فرمود: صدر نفاق و شقاق و کفر، بیحیایی است، همه با همدیگر همسو است.  وقاحت و در مقابلش حیا، در تخریب و سازندگی انسان نقش اساسی دارد، اگر حیا نباشد، دست ما هم از انسانیّت خالی است و هم ازالهیّت.  یعنی نه انسان هستیم و نه متدیّن.  

[1]. من هم روی همین ترتیب این بحثها را کردهام و پیش آمدم. مباحث اخلاقی سلسلهوار و به هم پیوسته است.

 [2]. غررالحكم، ص257

[3]. غررالحكم، ص257

[4]. بحارالأنوار، ج68، ص336

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha