سه‌شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۳
چه چیزی باعث پریشانی ملا هادی سبزواری شد!؟

«حوزه»/ هر کس، در هر مقامی که باشد، نیاز به شنیدن پند و موعظه دارد زیرا اگرنسبت به آنچه که می‌شنود دانا باشد، آن موعظه برایش تذکر است و اگرجاهل باشد، این موعظه برایش کسب معرفت است، و یادآوری مرگ و فانی بودن دنیا از بهترین پندهاست.

آیه:

خداوند متعال در قرآن می فرماید:

كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ قصص/88

همه چيز جز ذات (پاك) او فانى مى‏شود!

آینه:

حکایت؛ در آخر عمر مرحوم حاجی سبزواری، روزی شخصی در منزل ایشان آمد و خبر داد که در قبرستان شخصی پیدا شده که نصف بدن او در خاک و نصف دیگرش بیرون است و دائماً نظرش به آسمان است و هر چه بچه‏ها مزاحمش می‏شوند اعتنا نمی‏کند، مرحوم حاجی فرمود:باید خودم او را ببینم.

مرحوم ملا هادی به قبرستان آمد، او را به همان حال دید و نزدیکش رفت، دید هیچ به او اعتناء ندارد، مرحوم حاجی فرمود تو کیستی و چکاره‏ای؟ من تو را دیوانه نمی‏بینم و از طرف دیگر رفتارت هم عاقلانه نیست! در جواب ایشان گفت:من شخص نادان و بی خبر هستم و تنها به دو چیز علم و یقین دارم و باور کرده‏ام، یکی اینکه  دانسته‏ام که مرا و این عالم را خالقی است عظیم الشان که باید در شناختن و بندگی او کوتاهی نکنم و دوم اینکه دانسته‏ام در این عالم نمی‏مانم و به عالم دیگر باید بروم و نمی‏دانم در آن عالم حال من چگونه خواهد بود!؟ جناب حاجی من از این دو علم بیچاره شده و پریشان حال گشته‏ام به طوری که مردم مرا دیوانه می‏پندارند. شما که خود را عالم مسلمانها می‏دانید و این همه علم یاد گرفته‏اید چرا ذره‏ای درد ندارید و در فکر نیستید؟ این اندرز مانند تبری بود که بر دل این مرد شریف نشست و برگشت در حالی که دگرگون شده بود و در مدت کمی که از عمرش باقی مانده بود هیچ توجهی به دنیا نداشت و دائماً در فکر سفر آخرت و تحصیل توشه این سفر و راه پر خطر آن بود تا از دنیا رفت .1

آنانکه روی دنیا با چشم عقل دیدند                    چون صید تیر خورده از دام او رمیدند

  1. با اقتباس و ویراست از کتاب  داستانهای شگفت

 

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha