به گزارش خبرگزاری«حوزه»، حجت الاسلام والمسلمین نصرالله آیتی در نوشتاری با اشاره به شرایط ظهور در عصر غیبت گفت: یکی از مسایل بسیار مهمی که در سالهای اخیر و به ویژه پس از وقایع جهانی و منطقه ای رخ داده است، تطیبق شرایط ظهور است.
وی افزود: این مساله حتی در پژوهش های آینده پژوهی نیز از اهمیت بالایی برخوردار است به شکلی که اگر به درستی این تطبیقات انجام نشود مشکلات بسیاری گریبان ما را خواهد گرفت؛ زیرا مشکل تطبیق از مشکلات عمده ای است که امکان دارد که حتی به مرور، اصل مساله مهدویت را نیز کمرنگ کند.
معیارهای تطبیق
وی خاطرنشان کرد: پیش از ورود به بحث، تذکر سه نکته ضروری است؛ نخست آنکه بحث دربارۀ تطبیق نشانههای ظهور بر مصادیق منطقاً پس از بحث دربارۀ سمبلیک یا واقعی بودن زبان روایات نشانههای ظهور است و تا زمانی که دربارۀ نمادین یا واقعی بودن زبان نشانههای ظهور به جمعبندی مشخصی نرسیده باشیم، نمیتوانیم وارد حوزۀ تطبیق و معیارهای آن شویم؛ زیرا اگر زبان روایات سمبلیک باشد، روایات ناظر به مصادیق نیستند.
این پژوهشگر عرصه مهدویت افزود: بنابراین اساساً تطبیقی نباید صورت گیرد تا اینکه با مشکلی مواجه شود و نیاز به راه حل داشته باشد. اما با این حال میتوان واقعی بودن زبان نشانههای ظهور را مفروض گرفته و بر اساس آن به بحث دربارۀ تطبیق پرداخت. واقعی بودن زبان نشانههای ظهور را اصل موضوعۀ خود قرار میدهد و داوری دربارۀ آن را به فرصتی دیگر موکول میکند.
حجت الاسلام والمسلمین آیتی بیان کرد: مساله دوم آنکه بر خلاف تطبیق نشانههای ظهور بر مصادیق که به دشواریهای بسیاری مبتلاست، حکم به عدم تطبیق، یعنی قضاوت دربارۀ اینکه فلان رخداد یا شخصیت مصداق فلان روایت نیست، دشواری چندانی ندارد؛ چرا که در مقام نفی تطبیق، همین که مصداق مورد نظر یکی از ویژگیهای مذکور در روایات را نداشته باشد، میتوان حکم به عدم انطباق روایات بر آن مصداق کرد.
وی گفت: مساله سوم آنکه شخصیت یا رویدادی وجود دارد که خود نشانۀ ظهور است و دارای علایم و معیارهایی است که به کمک آنها میتوانیم آن شخصیت یا رخداد را شناسایی کنیم؛ مثلاً سفیانی نشانۀ ظهور است و علامتهایی دارد که به کمک آنها میتوانیم سفیانی را بشناسیم؛ مانند اینکه خروج او از شام است و پنج منطقه را تصرف میکند.
حجت الاسلام والمسلمین آیتی اظهارکرد: با توجه به آنچه گذشت میتوان برای تطبیق معیارهای را برشمرد که نخستین آن، اصل یقینی بودن تطبیق است؛ زیرا نشانههای ظهور به لحاظ کارکرد و تأثیراتشان دو دستهاند: برخی کارکردها و تأثیرات محدودی دارند، اما برخی دیگر از دامنۀ تأثیرات وسیعی برخوردارند و در جامعه منشأ تحولاتی شده و به حرکتی اجتماعی میانجامند و حتی گاه منشأ یک عقیده میشوند.
وی گفت: نمونههای دستۀ نخست، تأثیرات وسیعی از خود به جا نمیگذارند؛ بنابر این اگر به صورت احتمالی آن را بر مصداقی تطبیق کردیم، حتی اگر این تطبیق اشتباه هم باشد، تأثیرات زیانباری به دنبال نخواهد داشت، لیکن قیام یمانی نشانهای است که تطبیق آن بر یک مصداق خاص با اثرات فراوانی همراه است؛ از آنجا که یمانی شخصیتی اصلاح گر است و مؤمنان به فرمانبری از او دستور داده شدهاند، به طور طبیعی اگر قیام کند، بسیاری را با خود همراه خواهد کرد و سرمنشأ حرکتی اجتماعی خواهد شد، بلکه قیام او به دلیل پیوستگی با ظهور، منشأ این اعتقاد خواهد شد که امام مهدی(عج)به زودی ظهور خواهد فرمود. اگر از میان این دو دسته نشانه بتوان پذیرفت که در مقام تطبیق دستۀ نخست بر مصادیق خارجی نیازی به یقین نیست و حتی میتوانیم به صورت احتمالی مصادیقی را معرفی کنیم.
وی افزود: در این صورت دستۀ دوم به دلیل اهمیتی که دارند و احتمال ادعای دروغین و شایعه و مصداق سازیای که در آنها میرود و نیز به دلیل پیچیدگی برنامهها و اقدامات جریانهای فرصتطلب در چنین مواردی نمیتوان به راحتی به مصادیق ادعا شده اعتماد کرد. از اینرو نیازمند یقین هستیم و تا اطمینان به صحت تطبیق پیدا نکنیم، نمیتوانیم دست به اقدامی مناسب بزنیم؛ به تعبیر دیگر ماهیت برخی از نشانهها به صورتی است که مقتضی دقت در تطبیق بر مصداق واقعی نیست و اشتباه در تطبیق زیانی به همراه ندارد.
عضو هیئت علمی پژوهشکده مهدویت بیان کرد: عنصر دوم، اجتماع تمام معیارهای مذکور در روایات است؛ برای مثال، اگر فرض کنیم در روایات معتبر یمانی چنین توصیف شده باشد که او شخصیتی هدایت یافته است، از سرزمین یمن قیام میکند، قیام او در ماه رجب آغاز میشود، همزمان با قیام او سفیانی و خراسانی خروج میکنند و... یکی از شرایط حصول یقین به یمانی بودن یک شخص خاص این خواهد بود که تمام این ویژگیها در او جمع شده باشد، از اینرو اگر شخصی منحرف در ماه رجب از یمن قیام کرد، یا همزمان با قیام شخصیت هدایت یافتهای از یمن، سفیانی یا خراسانی قیام نکردند و... نمی توان به یمانی بودن او اطمینان حاصل کرد.
وی گفت: ضرورت وجود این شرط به این دلیل است که ما درصدد شناسایی نشانهای برای ظهور هستیم که پیشوایان معصوم از آن سخن گفتهاند و طبق فرض، خود پیشوایان معصوم(ع) برای اینکه راه بر دروغگویان و راهزنان بسته باشند و مردم در تشخیص آن به خطا نروند، برای تشخیص مصداق واقعی آن نشانه، علامتهایی را بیان فرمودهاند؛ بدیهی است که یک مصداق زمانی میتواند همان مصداق موردنظر امامان معصوم(ع) باشد که همۀ ویژگیهای بیان شده در فرمایشات آنان را داشته باشد.
وی اظهارکرد: سومین ضابطهای که در جریان تطبیق باید لحاظ نمود این است که در امر تطبیق نباید مرتکب تأویل روایات شد؛ اگر در جریان تطبیق نشانههای ظهور بر مصادیق خارجی مجبور به تأویل شدیم، یعنی ناگریز شدیم روایات را از آن معنای ظاهری که متفاهم عرفی است منصرف کرده و معنایی خلاف ظاهر را از آن بفهمیم، این نشانۀ آن است که روایات بر مصداق مورد نظر تطبیق نشدهاند، بلکه تحمیل شدهاند.
حجت الاسلام والمسلمین آیتی اظهارکرد: به تعبیر دیگر، هنگامی در مقام تطبیق دست به تأویل زده میشود که از پیش و فارق از مجموعۀ روایات، مصداقی برای روایات در نظر گرفته شود. روشن است که چنین مصداقتراشیهایی با مشکل ناهماهنگی با روایات مواجه میشود و در نتیجه برای حل آن به تأویل روایات و ارائۀ تفسیری مخالف با ظاهر روایات دست زده میشود و این خود بهترین دلیل بر نادرست بودن تطبیق است.
این محقق حوزوی خاطرنشان کرد: با توجه به آنچه گذشت میتوان دریافت که بسیاری از تطبیقاتی که در گذشته انجام شده باطل بوده است.
وی افزود: این تأویلهای بیمنطق دلیلی جز این ندارد که از پیش برای روایات مصداقی در نظر گرفته شده و پس از آن به مجموعۀ روایات مراجعه شده و کوشش شده با توجه به مصداق، روایات معنا شوند.
حجت الاسلام والمسلمین آیتی گفت: نمونۀ دیگر، احمد بن اسماعیل معروف به احمد حسن است که مدعی است همان یمانی روایات است؛ وی با اینکه اهل بصره است یمانی بودن خود را اینگونه توجیه میکند که وی سید است و همۀ سادات یمنی هستند؛ زیرا سادات از نسل پیامبر گرامی اسلاماند و آن حضرت اهل مکه بودند و مکه از تهامه است و تهامه جزو سرزمین یمن است؛ بنابر این تمام سادات یمنی هستند روشن است که چنین تفسیری چیزی جز تأویل روایات نیست؛ چرا که معنایی که از واژۀ یمانی به ذهن متبادر میشود، منسوب به سرزمین یمن است و یمن سرزمین مشخصی است که با مکه، مدینه، بصره و... تفاوت دارد. بنابراین تفسیر یمانی به گونهای که شامل بصره هم بشود، نشانگر آن است که این تطبیق بیش از اینکه روایتمحور باشد شخصیتمحور بوده است.
این محقق بیان کرد: مساله چهارم هماهنگی با معیارها و ضوابط دینی است؛ مقصود از این معیار، این است که در مقام داوری دربارۀ تطبیق روایات بر یک شخص یا رویداد به این نکته توجه داشته باشیم که این تطبیق در تعارض با سایر آموزههای دینی نباشد و موجب زیرپاگذاشتن اصل و معیاری از اصول و معیارهای دینی نشود؛ ضرورت رعایت این شرط به این دلیل است که نشانههای ظهور بخشی از کلیت دین است؛ از اینرو سایۀ معیارها و اصول کلی دین بر این بخش از دین نیز باید گسترده باشد و نمیتوان به این بخش از معارف دینی نگاهی مستقل و فارغ از کلیت دین داشت.
وی افزود: بنابر این اگر تطبیق نشانههای ظهور بر مصداقی خاص باعث شکسته شدن یکی از ضوابط و اصول مسلم دینی میشود _ و لو دهها قرینه این تطبیق را تأیید کنند _ صرف این ناهمخوانی و تعارض با معیارهای کلی دین، قرینۀ قاطعی بر اشتباه بودن تطبیق مورد نظر است. معیار یاد شده معیاری بوده است که شیعیان در گذشتۀ تاریخ آن را برای تشخیص مصادیق روایات به کار میبردهاند.
این پژوهشگر و نویسنده مهدویت بیان کرد: مساله پنجم، عرضه بر علایم غیرقابل مشابهسازی است؛ از جمله دشواریهای تطبیق قابلیت انطباق نشانههای ظهور بر مصادیق متعدد و مشکل شناخت مصداق واقعی است و مشکل دیگر امکان مشابهسازی مصادیق است؛ اگرچه معیارهای پیشگفته هر یک به نوبۀ خود تا حدودی به حل مشکلات یادشده کمک میکردند و باعث هرچه کوچکتر شدن دامنۀ مصادیق و نزدیکتر شدن به مصداق واقعی میشدند، با این حال، هیچیک از معیارهای مورد نظر ظرفیت کافی برای حل دشواری قابلیت انطباق بر مصادیق متعدد و نیز مصادیق مشابهسازیشده را ندارند. به همین دلیل باید معیاری متناسب با این مشکلات تعریف کرد.
وی گفت:به نظر میرسد از دیگر معیارهایی که در روند تطبیق، توجه به آن ضروری است و با توجه به آن میتوان مشکلات یادشده را حل کرد و به صحت تطبیق یقین پیدا کرد، عرضۀ نشانههای مبتلا به دشواریهای یادشده بر علایمی است که از این دشواریها رنج نمیبرند؛ یعنی عرضۀ نشانههای غیرمعجزهآسا بر نشانههای معجزهآسا که منحصر به فرد و قابل شناسایی هستند.
پژوهشگر عرصه مهدویت گفت: باید در دین برای تشخیص امام معیارهایی تعریف شده باشد که آن معیارها قابلیت مشابهسازی نداشته باشند؛ چرا که اگر امکان مشابهسازی معیارهایی که در دین برای امام بیان شده ممکن باشد، شناسایی امام واقعی و پیروی از او که مطلوب دین است ناممکن خواهد بود. بر این اساس اگر یکی از معیارهای دینی شناسایی امام به گونهای باشد که قابلیت همانندسازی دارد یا فهم ما از آن معیار فهم درستی نبوده و باید تفسیری دیگر از آن ارائه نمود، یا اگر قابل تفسیر درست نبود، بایستی علمش را به اهلش واگذار کرد.
حجت الاسلام والمسلمین آیتی بیان کرد: این معیار مشکل مشابهسازی و جعل مصادیق دروغین را حل میکند؛ زیرا وقتی نشانهای معجزهگونه نباشد اما به لحاظ زمانی یا کیفیت وقوع و امثال آن با نشانهای معجزهآسا مرتبط شده باشد، از آنجا که نشانههای معجزهآسا مصادیق جعلی و مشابهسازی شده ندارند، میتوان به مصداق واقعی آن نشانۀ عادی که با نشانۀ معجزهآسا پیوند خاصی دارد نیز یقین پیدا کرد.
این محقق بیان کرد: معیار یادشده مشکل قابلیت انطباق بر مصادیق متعدد را نیز حل میکند؛ با این توضیح که اگر نشانهای مانند ندای آسمانی معجزهآسا باشد، گرچه به خودی خود تکرارشدنی است و این احتمال میرود که سالها بعد دوباره چنین ندایی تکرار شده و مصداق واقعی روایات مورد دوم باشد، اما از آنجا که این نشانه در روایات معیاری برای شناخته شدن امام مهدی(عج) قرار گرفته است در صورتی که احتمال تکرار در آن برود، دیگر این خاصیت را از دست خواهد داد؛ چرا که در هر مرتبه که این نشانه محقق شود، احتمال آن میرود که بار دیگر نیز تحقق یابد.
وی افزود: بنابر این هیچگاه نمیتوان به مصداق واقعی آن نشانه یقین حاصل کرد و در نتیجه هیچگاه نمیتوان به کمک آن امام مهدی(عج)را شناخت؛ بنابراین نشانههای اعجازآمیز یک مصداق بیشتر نخواهند داشت.
پژوهشگر عرصه مهدویت بیان کرد: بر این اساس روشن شد دیگر معیاری که باعث میشود به کمک آن یقین پیدا کنیم یک شخص یا یک رخداد، مصداق واقعی یک نشانۀ ظهور می باشد، این است که آن نشانه معجزهآسا یا مرتبط با نشانهای معجزهآسا باشد.
حجت الاسلام والمسلمین آیتی خاطرنشان کرد: با توجه به معیار یادشده میتوان برخی دیگر از استدلالهایی که احمد حسن برای صحت ادعای خود اقامه کرده است را مورد ارزیابی و نقد قرار داد. برای مثال، یکی از ادلهای که به آن استناد کرده، حدیث وصایت است؛ وی به صرف اینکه نام او احمد است مدعی شده که مصداق این روایت است، در حالی که حدیث وصیت از آنجا که قابلیت این را دارد که هر کسی خود را مصداق آن بخواند نمیتواند معیار شناسایی مهدیهای پس از امام مهدی(عج)باشد.
وی گفت: آنچه گذشت را میتوان چنین خلاصه کرد: باید در جریان تطبیق توجه داشته باشیم که اولاً تطبیق باید بر مبنای علم و یقین باشد و نه حدس و گمان؛ دوم اینکه تمام ویژگیهای مذکور در روایات معتبر باید در مصداق مورد نظر بالفعل موجود باشد؛ سوم، نباید در جریان تطبیق مرتکب تأویل شد؛ چهارم، تطبیق باید با سایر ضوابط دینی همسو و هماهنگ باشد و پنجم اینکه مصداق مورد نظر باید یا خود معجزهآسا باشد، یا با نشانهای معجزهآسا ارتباط داشته باشد. توجه به معیارهای یادشده میتواند ما را به مصداق واقعی نشانههای ظهور رهنمون شود، به طوری که هیچ تردیدی در صحت تطبیق وجود نداشته باشد.
این استاد مباحث مهدویت بیان کرد: اکنون نتیجه میگیریم که تطبیق قطعی فقط در نشانههای معجزهآسا و هرچیز مرتبط به آنها امکانپذیر است و شاید به همین دلیل باشد که پیشوایان معصوم(ع) برای شناسایی امام مهدی(عج)تنها بر صیحه که نشانهای اعجازآمیز و نمونهای منحصربهفرد و غیرقابل مشابهسازی است تأکید کردهاند.
وی گفت: همچنین در بین تمام نشانههای ظهور فقط دربارۀ یمانی دستور به تبعیت داده شده و دربارۀ سفیانی به مؤمنان دستور دادهاند که با خروج او به سمت مکه حرکت کنند؛ اگرچه این دو نشانه معجزهگونه نیستند، اما به دلیل پیوندی که با صیحۀ آسمانی دارند، مصادیق واقعی آنها قابل شناسایی است.
حجت الاسلام والمسلمین آیتی بیان کرد: بنابراین مؤمنان در صورت توجه به معیارهای یادشده، قدرت تشخیص آن را خواهند داشت و در نتیجه برای امتثال دستورهایی که در ارتباط با این دو نشانه صادر شدهاند به مشکلی برنخواهند خورد؛ البته در بین نشانههای ظهور از شخصیتهای مؤثر و مثبت دیگری مانند حسنی ، شعیب بن صالح و نفس زکیه نیز نام برده شده است؛ اگر این نشانهها مستندات معتبری داشته باشند از آنجا که در روایات برای مؤمنان وظیفۀ خاصی نسبت به آنها تعریف نشده است، ضرورتی برای تشخیص مصداق واقعی آنها وجود ندارد و مؤمنان در مقام عمل میتوانند در رویارویی با آنها بر اساس معیارهای کلی دینی اقدام مناسبی داشته باشند با این حال شخصیتهای یاد شده نزدیک زمان ظهور نقشآفرینی خواهند کرد.
وی افزود: از اینرو به کمک ندای آسمانی میتوان مصادیق واقعی آنها را شناسایی کرد. به تعبیر دیگر، مؤمنان در مواجهه با عموم نشانههای ظهور، تکلیف ویژهای بر عهده ندارند. آنها موظف به امیدواری و نزدیک دیدن ظهور وتلاش برای زمینهسازی و... هستند. اینها تکالیفی هستند که چه نشانههای ظهور اتفاق بیفتد و چه نیفتد، مؤمنان مکلف به انجام آن هستند.
پژوهشگر مهدویت خاطرنشان کرد: اگرچه مؤمنان با تحقق نشانهای از نشانههای ظهور به طور طبیعی برای انجام تکالیف شرعی و نیز تکلیفی که در برابر امام زمانشان بر عهده دارند، انگیزهای مضاعف خواهند یافت، اما فعلیت یافتن این تکالیف مشروط به تحقق نشانهای از نشانههای ظهور نیست.
حجت الاسلام والمسلمین آیتی ادامه داد: بنابر این از آنجا که نشانههای ظهور تکلیف تازهای نمیآفرینند مؤمنان ناگزیر از شناسایی مصادیق واقعی نشانههای ظهور نیستند و حتی اگر با مصادیق محتمل مواجه باشند و احتمال دهند که شاید فلان حادثهای که رخ داده همان حادثهای باشد که در روایات به عنوان نشانۀ ظهور شمرده شده، نهتنها در مقام عمل دچار مشکل نمیشوند، بلکه نفس این احتمال رغبت آنان را برای انجام تکالیفی که در عصر غیبت دارند بیشتر میکند و مایۀ افزونتر شدن امید آنان به نزدیک بودن ظهور میشود.
پژوهشگر مهدویت خاطرنشان کرد: به همین دلیل نیازی نبوده است که پیشوایان معصوم(ع) برای شناسایی مصادیق واقعی نشانههای ظهور معیارهایی را بیان فرمایند و چهبسا ائمه(ع) به عمد معیارها را بیان نکردهاند؛ زیرا هرچه مصادیق محتمل بیشتری وجود داشته باشد به تعداد مصادیق محتمل پراکنده شده در عصرهای مختلف، مؤمنان به امید میرسند و این هدف معصومین(ع) در طرح بحث نشانهها را بیشتر تأمین میکند.
وی گفت: اما در بین نشانههای ظهور چند علامت وجود دارد که مؤمنان در برابر آنها تکلیف خاصی برعهده دارند و به همین دلیل چارهای جز شناسایی مصداق واقعی این نشانهها نیست. این نشانهها یا خود معجزهآسا هستند و از این طریق مصادیقشان قابل شناسایی است، یا به دلیل ارتباطی که با نشانههای معجزهآسا دارند قابل شناسایی هستند.
آخرالزمان عصر فتنههاست
وی بیان کرد: سخن آخر اینکه آخرالزمان عصر فتنههاست؛ فتنههایی سهمگین و تاریک که همگی از سوی جبهۀ شیطان برای ربودن دیانت و معنویت انسانها طراحی شدهاند. سادهلوحی خواهد بود اگر تصور کنیم طرح شیطان برای ربایش دین و معنویت انسانها عریان، شفاف و بدون ظرافت باشد و از گرایشهای معنوی انسانها سوء استفاده نشود. شیطان باهوشتر از آن است که تا وقتی که میتواند سخن خود را از زبان کسانی بیان کند که دعوی مهدویت، یمانیت و امثال آن را دارند، برای دینداران دام منکرات پهن کند. پس باید به هوش بود و در این راه با احتیاط قدم نهاد.