یکی از مسائل اساسی در فهم و معرفت، درست شناسی است، اندیشه زمانی میتواند صحیح عمل کند که اولاً قوای ادراکیاش از سلامت لازم برخوردار باشد و ثانیاً توانایی لازم برای شناخت را داشته باشد. هرگاه مفاهیم وگزارههای معرفتی به خوبی شناخته نشدهاند، یعنی قوای ادراکی از توان لازم در «فهم» برخوردار نیست و یا اینکه مقدمات لازم برای «فهم بینقص» فراهم نشده است.
این درد مشترک مفاهمه در بسیاری از خواص و اکثر عوام ملاحظه میشود. مسألهای که در طول تاریخ آبستن سوء تفاهمها و بعضاً چالشها و بحرانهای ویرانگری شده است. هر چند امید به حل این آسیب، در کوتاه مدت ساده انگاری است و عناصری مانند زمان و مکان و قالبهایی نظیر مقاله، فیلم، سریال، نشست و همایش و دیگر عناصر مؤثر در اصلاح فرهنگ در حل آن نقش اساسی دارد.
با اینهمه راهحل یادشده در فرضی است که کلام متکلم یا متن نگارنده و... فهم نشود. اما گاه عنصر درستشناسی با چالش اساسی تری مواجه میشود؛ چالش یا بیماری تفسیر و تأویل نابجا که عامدانه و گاه از سر عناد انجام میشود. دراینکه چنین تفاسیر و تأویلاتی از مصادیق مجرمانه بشمار میرود یا خیر مسألهای حقوقی است و جای بحث آن در این مجال نیست. اما قطعاً از منظر اخلاقی ناپسند و نامشروع شمرده میشود. بدیهی است هرگاه سطح و محتوای پیام مهمتر و یا گوینده و نگارنده از جایگاه و شأن والاتری برخوردار باشد، مسأله دارای اهمیت بیشتری شده و نادرست فهمی حتی اگر سهوی باشد، آثار مخرب بیشتری خواهد داشت. بیان حقتعالی، سخنان معصومین علهیم السلام، حکما، فقها و دانشمندان از این سنخ بشمار میروند.
این مقدمه گفته شد تا به این مسأله اشاره شود یکی از جفاهایی که به حضرت امام رحمهالله علیه و پس از ایشان به مقام معظم رهبری میشود، فهمیده نشدن کلام، بیانات و دستورات این دو رهبر بزرگ نظام است. «انقلابیگری» یکی از کلید واژههای بیانات مقام معظم رهبری در سالیان اخیراست که در قاموس اندیشههای حضرت امام خمینی رحمهالله علیه به روشنی دیده میشود. این نکته یک بار دیگر در سخنان معظم له به مناسبت ارتحال امام خمینی رحمهالله علیه نیز منعکس شده است.
نگارنده مدتی به این بیان مهم اندیشیده و در واکنشهای موافقان و مخالفان تأمل کرده است و از طرفی در عوامل ظهور و افول تمدنها مطالعه کرده است و این کلیدواژه را هوشمندانه از کلام زعیم امت دیده است.
به نظر میرسد از مهمترین عوامل رشد تمدنها هوشیاری، تفکر، دشمن شناسی نخبگان و درک موقعیت جامعه و اعتقادات و باورهای ملی و مذهبی و آیندهنگری برای رشد و ترقی بشمار میرود و از عوامل افول تمدنها، رشد عافیت طلبی، فاصله گرفتن از اصول، مبانی و ارزشهای ملی و مذهبی، سرگرم شدن به تجمل و اعتماد به دشمن بجای درک موقعیت و شناخت واقعیت توطئه از سوی دشمن و نه توهم آن بوده است.
در واکنش به بیانات مقام معظم رهبری نیز ساده انگارانهترین فهم و عمل اقدامات سطحی، شتابزده ، نسنجیده و حتی رمندهای است که نتایج عکسی را نیز به دنبال داشته است. اقدامی که گاه به سخنرانیها، تهیه کلیپها، گزارشهای صوتی و تصویری و... میانجامد. از طرفی در اردوگاه مخالفان نیز گویی این بیان نوعی آرامش گریزی، آرامش ستیزی و گریز از گفتگو تعبیرشده است.
ایشان در تفسیری هوشمندانه از انقلابی گری به پیشبینی خطر افول ارزشها و مبانی اساسی انقلاب و تضعیف آرمانها و تهدید استقلال کشور و آسیب افول تقوای دینی وسیاسی اشاره کرده است.
دربیانات معظم له 5شاخص برای انقلابی بودن بیان شده است:
- پایبندی به مبانی وارزشهای اساسی انقلاب؛
- هدف گیری آرمانهای انقلاب وهمت بلند برای رسیدن به آنها؛
- پایبندی به استقلال همه جانبه کشور؛
- حساسیت دربرابر دشمن وکاردشمن ونقشه دشمن و عدم تبعیت از آن؛
- تقوای دینی وسیاسی.
پیگیری این بیانات به اقدام جدی نیاز دارد که درسطح نخبگانی و در عرصههای آموزش و پژوهش میتوان به تدوین مقاله، برگزاری نشست، همایش و کرسیهای نظریه پردازی، آموزش همگانی از طریق تولید فیلم، سریال و... اشاره کرد و در سطح اجرایی و مدیریتی نیز باید از سوی مسئولین قوا و سایر مدیران به شکل عملیاتی و با ایجاد هم زبانی بین نخبهگان و سیستم مدیریتی کشور و دستیابی به تصمیم مؤثر و اقدام در سطوح مختلف جامعه پیگیری شود.
پایان سخن: آیا بیانات معظمله پایانی خواهد بود به تفاسیر افراطی و تفریطی یاد شده، یا همچنان باید اندر حسرت فهم درست بود؟
پرسشی است که باید در واکنش ها و تحلیلهای آتی موافقان و مخالفان ملاحظه کرد.
محمدصالح مازنی
پژوهشگر و عضو هیئت مدیره انجمن تبلیغ و ارتباطات