دوشنبه ۷ تیر ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۰
درس مهمی که مرحوم حسینعلی همدانی از گنجشک گرفت

حوزه/ یکی از عنایات خدای متعال به بشر، ستّاریت حق‌تعالی نسبت به گناهان و عیوب بشر است، تا وقتی‌که انسان نخواهد به‌طور علنی باخدای متعال مبارزه کند، خدای متعال، پرده ستاری‌اش را بر عبد می‌پوشاند .

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، حجت‌الاسلام‌ والمسلمین محمدباقر تحریری در ادامه شرح فقرات دعای افتتاح  در این فراز از دعا به چگونگی اجابت دعا و راه رسیدن به کمالات ویژه حق‌تعالی می پردازد.

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي يُجِيبُنِي حِينَ أُنَادِيهِ وَ يَسْتُرُ عَلَيَّ كُلَّ عَوْرَةٍ وَ أَنَا أَعْصِيهِ وَ يُعَظِّمُ النِّعْمَةَ عَلَيَّ فَلَا أُجَازِيهِ فَكَمْ مِنْ مَوْهِبَةٍ هَنِيئَةٍ قَدْ أَعْطَانِي وَ عَظِيمَةٍ مَخُوفَةٍ قَدْ كَفَانِي وَ بَهْجَةٍ مُونِقَةٍ قَدْ أَرَانِي فَأُثْنِي عَلَيْهِ حَامِداً وَ أَذْكُرُهُ مُسَبِّحا

چگونه دعا اجابت می‌شود

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي يُجِيبُنِي حِينَ أُنَادِيهِ

در این قسمت از حمد الهی، خدای متعال به جهت کراماتی که به انسان کرده است و برای او ظهور می‌دهد، موردستایش قرارگرفته است و ما را متوجه می‌کنند که خدای متعال با انسان‌ها چنین رابطه‌ای دارد و در مقابل انسان‌ها می‌توانند رابطه‌های مناسبی با این ارتباطات باخدای متعال داشته باشند. در حقیقت این فراز از دعای شریف افتتاح در بیان روابط دوطرفه بین انسان و خدای متعال است و اولین رابطه دراین‌بین عبارت از این معناست که خدای متعال بنده‌اش را می‌خواند تا به سویش برود، و در برابر این خواندن اگر عبد اجابت کند، خدای متعال در مرتبه دوم به او عنایت می‌کند، ستایش مطلق برای خدایی است که هنگامی‌که او را ندا کنم، مرا جواب می‌دهد. همان‌طور که عرض شد، ابتدای در هر مرحله‌ای از این مراحل باخدای متعال است و ادامه این امور کمالی هم باخدای متعال است اما ادامه‌اش مشروط به این است که بنده در جهت آن کمال ظهور یافته از خدای متعال و عنایت حق‌تعالی به او قرار بگیرد، البته این جمله، آن عنایت اولیه را به‌طور صریح بیان نمی‌کند، اما حقیقتش این‌چنین است، خداوند اجابت می‌کند، این اجابت طبق وعده‌ای است که خودش به بندگان داده است که «ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُم‏، غافر 60» این «ادْعُوني‏» همان خواندن اول است که اگر عبد به این امر با خصوصیاتی که این امر در بردارد عمل کند، پس‌ازاینکه به بارگاه ربوبی دعا نمود اجابت خواهد بود.

تفاوت سؤال و دعا به درگاه ربوبی چیست؟

معنای اولیه خواندن و سؤال کردن، مخصوصاً لفظ «سؤال» بیان خواسته و نیاز است، اما دعا این‌چنین نیست، دعا خواندن خدای متعال است که هم به معنای اعلام و آشکار کردن کمالات حق‌تعالی است که ما کمالات حق‌تعالی را به او اظهار می‌کنیم، و هم به معنای خواستن نیازمندی‌هاست، در هر دو صورت اگر خواندن خدای متعال باشد اجابت هست، اما اجابت‌ها فرق می‌کند، به این مسئله کمتر توجه شده است و نیاز به عنایت بیشتری دارد، نیازمندی‌های عمومی که همه آن‌ها را ذکر می‌کنیم، اجابتشان روشن است و خدای متعال اسباب رسیدن به این نیازمندی‌ها را فراهم بکند و نوعاً به‌واسطه اسباب این نیازها برطرف می‌شود، گاهی هم از طریق غیر اسباب مادیه نیاز برطرف می‌شود، اما سیر عادی این است که خدای متعال اجابت را از طریق اسبابی که خودش معین کرده که دقیقاً این اسباب ما را به مسببات و نتایج می‌رساند، فراهم می‌کند مانند اینکه وقتی انسان مریض می‌شود، از خدای متعال تقاضای شفا می‌کند، اما اگر برای او طبیب حاذق و مطمئنی پیشنهاد شد، نباید او را رد کند، این ارائه طبیب هم چه‌بسا اجابت همان دعاست و نباید توقع داشته باشیم که همیشه امور بلا واسطه به نتیجه برسد و پس‌ازاین دعا شفا برسد، خیر، خداوند متعال اسبابی را که ایجاد کرده است را باطل و لغو نمی‌کند، خودش این اسباب را ایجاد کرده است و دعا هم یکی از این اسباب رسیدن به نیازهاست، اما فرموده‌اند: این سبب مخفی باید همیشه همراه انسان باشد که موجب می‌شود اسباب ظاهریه ای که انسان از آن‌ها غافل است به‌خوبی برایش مرتب بشود، در قسم اول که انسان خدای متعال را با اوصاف کمالیه می‌خواند و ایمانش را از این طریق ابراز می‌کند، به نظر می‌رسد اجابت خیلی عمیق‌تر است و این است که مرتبه ایمان انسان به اوصاف کمالیه حق‌تعالی قوی‌تر بشود، که همواره در عالم به اوصاف کمالیه خدای متعال توجه داشته باشد، به نظر می‌رسد این‌ها اجابت‌های مناسب با قسم اول در دعاست.

راه رسیدن به کمالات ویژه حق‌تعالی چیست؟

خدای متعال این‌طور فرموده است: ای عبد اگر بخواهی به کمالات ویژه من برسی، باید دعا و ندا داشته باشی، به‌حسب ظاهر اگر خواندن نباشد، خدای متعال طبق ربوبیتش انسان را به آن نیازمندی‌های اولیه مانند سایر موجودات می‌رساند، اما نیازمندی‌های ثانویه چه در امور مادی و بالأخص چه در امور معنوی مشروط به دعا کردن است. البته با این بیان حقیقت دعا این‌گونه بیان می‌شود که انسان نیازش را بفهمد و این را هم بفهمد که خدا برطرف‌کننده نیاز است، قوام دعا به این دو مسئله است، گاهی انسان چیزی را درک می‌کند و خیال می‌کند به آن امر نیاز دارد در اینجا یکی از آن دو مسئله واقع نشد و انسان دقت نمی‌کند که آنچه خواسته است نیازش نیست به‌عنوان‌مثال شخصی که خانه ندارد، از خدا یک‌خانه هزار متری می‌خواهد، البته نسبت به اینکه خدای متعال جواد مطلق است ما نباید وحشت کنیم و بعید بدانیم، اما باید ما حد خودمان را در نظر بگیریم که حد ما چیست؟ ما که با دو اتاق نیازمان برطرف می‌شود، چرا بلندپروازی بیجا می‌کنیم؟ چرا به خودمان امید بی‌جا می‌دهیم که اگر واقع نشد، از خدا ببریم؟ این‌گونه دعاها با این ذهنیت‌ها و روحیه‌ها این نتایج را هم به دنبال دارد، انسان برای خودش توقعاتی ایجاد می‌کند و طبق این توقعات انتظار دارد خدا هم دنبال او باشد، در امور معنوی هم این‌چنین است، یک سری مسائلی با توقعاتی به گوش انسان می‌خورد که من این هستم، این‌که انسان بخواهد مسئله دیگری است، آن مسئله همت است، این‌که الآن وجود من این مرتبه را تقاضا می‌کند که داشته باشد، بیجاست، دعا می‌کند و تقاضایش را هم به دیگران ابراز می‌کند، گاهی هم جواب‌هایی می‌شنود که انشاء الله به‌موقع خودش انجام می‌شود و توجه نمی‌کند، خیال می‌کند سرکار گذاشتن است، خیر، این حقیقت است.

 لذا انسان باید آن حد خودش را بشناسد، علی (ع) فرمود: رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً عَرَفَ قَدْرَهُ وَ لَمْ يَتَعَدَّ طَوْرَه؛ عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص: 262» خدا رحمت کند کسی را که حد خودش را بشناسد و از مرز خودش تجاوز نکند، و نوع ناکامی‌های ما در دعاها، نسبت به امور مادی و معنوی همین است.

البته ما باید کار خودمان را انجام بدهیم و آنچه را که مطلوب است را انجام بدهیم، مطلوب عبودیت است، آن را انجام بدهیم اما همواره باید در جهت تصحیح آن باشیم، برای خدا زمان تعیین نکنیم که خدایا این ماه رمضان باید کار من تمام بشود، اگر تمام نشود دیگر ما نمی‌آییم؟ خوب نیاییم، بر دامن کبریائی‌اش گردی نمی‌نشیند، او کار خودش را می‌کند، دعوت عام و خاص خودش را دارد و ما هم باید کار خودمان را بکنیم، این دیدگاه صحیح تربیتی قرآن و سنت و بزرگان از اهل معرفت است.

درسی که مرحوم حسینقلی همدانی (ره) گرفت!

مرحوم ملا حسینقلی همدانی رضوان‌الله علیه که استاد بزرگ اخلاق بودند، مدت‌ها تلاش می‌کرد و دری به روی او باز نمی‌شد ایشان باحالت غمناکی به صحن مطهر امیرالمؤمنین می‌آید و گوشه ایوان می‌نشیند و اظهار درد دل به مولا (ع) می‌کند، یک‌باره می‌بیند گنجشکی آمد و نان خشکی را که به دهان خودش گرفته جلوی ایشان انداخت، این نان را ریزریز کرد و خورد، ایشان بلند شد و رفت، درسش را گرفت، کانه این گنجشک با این وضع از ناحیه علی (ع) مأمور بوده که جواب حالت ایشان را بدهد، حالت ایشان حالت دعا بوده است، لازم نیست انسان دادوبیداد کند، معنای دعا تقاضای درونی است که واقعاً طلب باشد و اشتهای کاذب نباشد، به‌اندازه ظرفیت من باشد، به ایشان فرموده باشد که گلوی تو کوچک است، این نان بزرگ را نمی‌تواند هضم کند و باید ریز بشود، ما گلویمان کوچک است و ظرفمان کم است، مخصوصاً در روش‌های تربیتی این‌چنین است، انسان باید آهسته‌آهسته حرکت کند که این مسائل معنوی، خمیرمایه روحش باشد، اگر انسان یک‌باره برود می‌بیند باید با قبلش بررسی کند که ازنظر فکری و تمایلات روحی فرق کرده است و باید شکر خدای متعال را به‌جا بیاورد، این‌ها از اثر ملازمت باکارهای خوب بوده است، بدون اینکه ذوق بیجا بکند و از میدان در برود، این غذا را کم‌کم به خوردش داده‌اند اما اگر یک‌باره به او بدهند چه‌بسا انسان ظرفیت نداشته باشد و دیگران را هم مطلع کند و محروم بشود، این‌ها نکاتی است که به‌صورت جملات معترضه و به مناسبت بحث آمد و بسیار نکات مهمی است، پس رکن اول دعا این است که انسان بداند و بفهمد که چه می‌خواهد، دوم اینکه از چه کسی می‌خواهد، این دو مطلب در همین جمله خلاصه‌شده است.

در دعا باید استقامت داشته باشیم

دعاها فرق می‌کنند، برخی دعاها جنبه شخصی دارد و برای محقق شدن دعاهای اجتماعی هم ظرف باید محقق بشود ممکن است اصل دعا پذیرش بشود، اما صد درصد نباشد، اینکه در روایات هست که برای اجرای دعا مراحلی وجود دارد، معنای این مراحل این است، اصل دعا که دعای مطلوبی است شنیده می‌شود، امضاء هم شده است، اما اجرانشده است و اجرای آن زمان می‌خواهد، حضرت موسی و هارون از خدای متعال تقاضا می‌کنند که خدایا دیگر حضور فرعون روی زمین کافی است او فساد می‌کند حق‌تعالی فرمود: «قَدْ أُجيبَتْ دَعْوَتُكُما، یونس 89»، با «قد» تحقیقیه، فعل ماضی، مؤکد در محقق‌الوقوع بودن این تقاضاست، اما در روایت فرموده‌اند که بین دعا و اجابت چهل سال فاصله بود، حضرت موسی (ع) بااینکه تعصب دینی داشت، اما صبر هم داشت، ما باید صبر هم داشته باشیم، از کار دست نکشیم.

آثار عجیب استقامت

«وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً؛ جن 16» در دو جا بر استقامت آثار عجیبی را مترتب کرده است، این اثر بر استقامت قطعی است اگر عده‌ای بر این روش که روش الهی است، بر طریق استقامت الهی استقامت می‌ورزیدند، حتماً ایشان را از آب گوارا بهره من می‌کردیم «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُونَ؛ فصلت 30» پس ما باید به این وعده خدای متعال مطمئن باشیم که اجابت حتمی است، منتها باید شرایط آن را با ذهنیت‌های گوناگون که از شرایط آن است در خودمان فراهم کنیم، نسبت به خدای متعال جواب را جلوی درب بدانیم و نسبت به خودمان ممکن است جواب دارای تأخیر باشد، باید همه این‌ها برای اجابت دعا حاصل بشود، اگر این‌گونه باشد انسان به نتایج این کلمات می‌رسد که این معارف، چقدر معارف حکمی است.

حقیقت ستاریت خدا چیست و چگونه شامل انسان می‌شود؟

وَ يَسْتُرُ عَلَيَّ كُلَّ عَوْرَةٍ وَ أَنَا أَعْصِيهِ

یکی از عنایات خدای متعال به بشر، مسئله ستاریت حق‌تعالی نسبت به گناهان و عیوب بشر است، در برابر حق‌تعالی بشر سه حالت کلی می‌تواند داشته باشد، یکی عناد و دشمنی است، دوم عمد، و سوم خطا. خدای متعال نسبت به هر سه حالت بندگان، به گونه خاصی برخورد می‌کند، نسبت به کسانی که با ربوبیت او عناد دارند، چه نسبت به ربوبیت تکوینی که در برابر او ادعای الوهیت می‌کنند چه نسبت به الوهیت تشریعی خدای متعال در برابر ادیان الهی قیام می‌کنند، تا وقتی‌که این شخص به‌طور قطعی و آشکار عنادش را ظهور نداده است، خدای متعال کاری به کار او ندارد، او را اداره هم می‌کند، اما وقتی‌که برای این شخص اتمام‌حجت شد او را از بین می‌برد، نسبت به کسانی که در برابر خدای متعال عمد دارند یا خطا گناه می‌کنند، خدای متعال به گونه‌های خاص خودش ستاری‌اتش را ظهور می‌دهد، تا وقتی‌که انسان نخواهد به‌طور علنی باخدای متعال مبارزه کند، خدای متعال، پرده ستاری‌اش را بر عبد می‌پوشاند، و همین‌گونه هم به ما دستور داده است که مؤمنان هم در برخورد با دیگران از جباران و معصیت‌کاران و باکسانی که خطا می‌کنند، این‌گونه باشند و برای هر گروه دستورات خاصی دارد، همان‌طور که قبلاً اشاره شد این دستورات، نموداری از صفت ستاریت خدای متعال است، حالا ستاریت نسبت به اعمال قبیح باشد یا به اوصاف قبیح باشد. اما وقتی‌که انسان نخواهد بر عیوبش و بر کارهای خلافش پرده گذاشته بشود، احکام خاص خودش را دارد، کسی که ارتدادش را اعلان می‌کند، می‌خواهد اذهان دیگران را هم مشوش کند، می‌گویند احکام مرتد را برای او بارکنید، و همین‌طور مرحله‌به‌مرحله، اگر احکام شریعت را ملاحظه کنید با این حقایق منطبق است، لذا اگر کسی هم با ستاریتی که خدای متعال دستور داده باید اعمال بشود مبارزه کند، خدای متعال با این مبارزه کننده درگیر می‌شود، لذا کسی که غیبت می‌کند و تهمت می‌زند و تجسس‌های نابجا می‌کند، این‌ها از عدالت می‌افتند و فرموده‌اند: به این‌ها اعتماد نکنید، این احکام به این جهت است که این‌ها با این صفت خدای متعال مبارزه کرده‌اند، اگر کسی نسبت به عیوب مؤمنین تجسس کند که یک‌وقتی این عیوب را برملا کند، فرموده است ما آبروی خود این شخص را می‌ریزیم، هرچند در خفای منزلش باشد، چراکه باصفت ستاریت خدای متعال مبارزه کرده است، به این مسائل خوب دقت داشته باشید، بنابراین خدای متعال تا این حد لطیف است.

قدردان نعمت‌های الهی باشیم

وَ يُعَظِّمُ النِّعْمَةَ عَلَيَّ فَلَا أُجَازِيهِ

خدای متعال نعماتش را بر من بزرگ می‌دارد و همواره نعماتش را اظهار می‌کند و انسان همواره غرق در نعمات پروردگار متعال است، اما از ناحیه انسان بی‌وفایی است و انسان شکر گذار این نعمات نیست، عدم شکر گذاری ما نسبت به این نعمت‌ها موجب نمی‌شود که خدای متعال از انعامش دست بردارد، لذا در ادامه بازهم عنایات خدای متعال را بازگو می‌کند تا انسان توجه داشته باشد که خدای متعال الطاف گوناگونی به ما داده است و ما تنگ‌نظر نمک‌نشناس نباشیم، برخی افراد نمک‌نشناس هستند و این‌همه عنایاتی که به او شده است را ندیده است و حالا یک امر جزئی را خواسته که چه‌بسا به صلاحش هم نبوده است، به ما گفته‌اند بزرگ باشیم و سعه‌صدر داشته باشیم و عمیق فکر کنیم.

فَكَمْ مِنْ مَوْهِبَةٍ هَنِيئَةٍ قَدْ أَعْطَانِي وَ عَظِيمَةٍ مَخُوفَةٍ قَدْ كَفَانِي

چه بخشش‌های گوارایی که به من اعطا کرده است، علاوه بر این، نمونه دیگری از الطاف الهی، از چه امور هولناکی مرا رهانیده است، «عَظِيمَةٍ مَخُوفَةٍ قَدْ كَفَانِي» انسان در مسیر زندگی با خطرات فراوانی مواجه می‌شود اما گاهی غافلانه از آن‌ها می‌گذرد و توجه نمی‌کند که چه امور خطرناکی از کنار ما رد شده است و ما از آن‌ها جان سالم به دربرده‌ایم، و همین‌طور امور هولناک دیگری در ادامه هستی با آن مواجه می‌شویم، در فقر بسر بردیم، ادامه پیدا نکرده است و مرضی آمده و ما مبتلا نشده‌ایم یا زود از ما دفع شده است، و همین‌طور از امور مخوف نفسانی، اگر من با فلان کس رفیق می‌شدم به چه عواقبی مبتلا می‌شدم و غیره، هرکسی نقطه‌های امور مخوفی در زندگی‌اش برایش پیش‌آمده است که از آن جلوگیری شده و انسان به آن مبتلا نشده و غفلت دارد، البته بازگو کردن این جملات هم برای توجه دادن به عنایات خدای متعال است و هم برای این است که زبان انسان برای تقاضا باز بشود که خدایا تو که همواره این مواهبت گواراست و همواره ما را از امور مخوف نگه‌داشته‌ای، پس حالا هم ادامه بده و این مسائل زمینه‌ساز این مطلب هم هست که بینش انسان را نسبت به خدای متعال قوی کند و همچنین حالت تقاضا در وجود انسان پیدا بشود.

از غافلان نباشیم

وَ بَهْجَةٍ مُونِقَةٍ قَدْ أَرَانِي فَأُثْنِي عَلَيْهِ حَامِداً وَ أَذْكُرُهُ مُسَبِّحا

چه شادمانی‌هایی را در زندگانی من به من نشان داده‌ای، امور شادمان کننده را برای من پیش آورده است، همین‌که انسان به موهبت گوارا می‌رسد شادمانی پیدا می‌کند هم ما را به خود موهبت متوجه می‌کنند و هم به عوارض نفسانی موهبت، پس توجه داشته باشیم که خدا همواره در مقام ارائه این امور به انسان است و خداوند همواره در مقام کفایت امور انسان است، پس خدا را نادیده نگیریم، اگر انسان به یک امر گوارایی رسید، خیال نکند خودش بوده است، فکرش بوده است، قدرتش بوده است، این نکته را می‌خواهند به ما بفهمانند، نکته‌های توحیدی است و جنبه‌های گوناگونی را در دعاها بیان می‌کند، چراکه نوعاً این‌چنین است و انسان به یک موهباتی می‌رسد که یک سری فعالیت‌هایی در خودش هست، می‌خواهند دید استقلالی را از ما بگیرند، این‌که برای برطرف کردن این امر مخوف حرکت کرده‌ام، خیال نکنم که خودم این مانع و امر خطرناک را کنار زده‌ام، این کفایت خدای متعال است که به فکر من انداخته که این‌گونه حرکت کنم، یا دیگری را بر سر راه من قرار داده است که این مانع را برطرف کرده است یا امر مطلوبی را به من رسانده است، و همین‌طور نسبت به دیگری یا خودمان توجه داشته باشیم که از خدای متعال هیچ‌گاه غافل نباشیم، تعبیرات خیلی تعبیرات لطیفی است، «قَدْ أَرَانِي» به من نشان داده است، اما من نابینا هستم، مشکل انسان غفلت اوست، نابینایی اوست، که هم عنایات را از ناحیه خدای متعال ببیند و هم دور شدن از گرفتاری‌ها را، وقتی توجه به این امور مختلف حاصل شد، هرچند با تذکرات دعایی باشد، «فَأُثْنِي عَلَيْهِ حَامِداً» من او را ثنا می‌گویم در حالتی که ستایشگر او هستم.

خدای متعال دل‌های ما را به انوار معارف بلند اهل‌بیت عصمت و طهارت (ع) نورانی بفرماید و این معارف را راهگشای زندگی عملی خود و دیگران قرار داده و توفیق پیاده کردن آن‌ها را همواره به ما عنایت بفرماید.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha