سه‌شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۹
تحول اقتصادی نیازمند مدیران باورمند به اثرگذاری علوم انسانی  اسلامی است

حوزه/ دکتر حسینی با اشاره به آسیب های اجتماعی علوم وارداتی گفت: در مدیریت های آموزشی و نیز اجرایی کشور نیازمند عناصر باورمندی هستیم که از متون فاخر و ارزشمند استفاده کنند و راه رستگاری و پیشرفت را در علوم انسانی ملهم از تعالیم حیات بخش و نورانی اسلام بدانند.

به گزارش  خبرگزاری «حوزه»، شاید در وهله نخست و بیان اولیه، باور این مسئله که ریشه بسیاری از مشکلات امروز جامعه در علوم انسانی وارداتی و نسخه‌های تجویزی این علوم و افکار است که ما را به سوی برخی ناکجاآبادها سوق می‌دهد، مشکل باشد اما تامل و آسیب‌شناسی معضلات و بحران‌ها ثابت می‌کند که ته‌نشین شدن افکار وارداتی و اصالت سود و منفعت می‌تواند در مجموعه عواملی که به ویژه خواری‌ها و دریافت‌ها و پرداخت‌های نامتعارف بیانجامد، جای‌بگیرد.

از این رو و در راستای بررسی رابطه علوم‌انسانی وارداتی و مفاسد اقتصادی، پایگاه طلیعه با دکتر سیدمحمد حسینی، وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی و استاد دانشگاه تهران به گفت‌وگو پرداخته‌ که مشروح آن در ادامه می آید.

اصلی‌ترین آسیب‌های اجتماعی علوم‌انسانی وارداتی چیست که ضرورت تحول آن و تولید نوع بومی و اسلامی‌اش را ضرورت بخشیده و آن را به دغدغه مقام معظم رهبری تبدیل کرده است؟

علوم انسانی وارداتی غالبا مبتنی بر مکتب اومانیسم در غرب است که انسان را جایگزین خدا ساخته‌اند؛ آن هم نه انسانی که خلیفه‌الله است و نفخه‌ الهی در او دمیده «ونفختُ فیه من روحی» بلکه انسان تک ساحتی که صرفا به بعدی مادی او توجه می‌شود «من صلصالِ من حَمَاءٍ مسنونٍ»

با این نوع نگاه به انسان و هستی آنچه هدف و غایت علم و عقل ابزاری تلقی می‌شود، تامین خواسته‌های مادی و برآورده شدن تمایلات نفسانی است که در فاصله تولد تا مرگ هرچه بیشتر خوش باشد و لذت‌های فردی‌اش تضمین شود. بر این مبنا، تجسم اعمال و رسیدن به نتایج افعال در جهان دیگر معنا و مفهوم نخواهد داشت. گذشت، فداکاری، خدمت و رعایت حقوق دیگران بدون آنکه منفعتی برای فرد به همراه داشته باشد، حماقت و جنون تلقی می‌شود!

بر اساس این نگرش، کاوش در مبدا و معاد، آغاز پیدایش و پایان آفرینش ثمری جز هدر دادن وقت به همراه نخواهد داشت. فلسفه زندگی در زیستن همراه با لذت بردن و دم غنیمت دانستن و لحظه را دریافتن است؛ لذا اگر نسخه‌هایی برای سعادت تجویز و حتی قوانین و مقرراتی وضع می‌شود، اصالت فرد در آن محوریت دارد و هر نوع محدودیت برای عیش و عشریت فرد تنها در صورتی میسر است که با منافع دیگران ناسازگار باشد، آن دیگران هم البته باید از قدرت و جایگاهی برخوردار باشند و شهروند و بشر درجه ۲ و ۳ محسوب نشوند مثلا اگر آن موجود جنینی بی‌دفاع باشد که حتی روح هم دراو دمیده شده ولی به ظاهر موردپسند و خواست مادر نباشد به راحتی می‌توان او را سقط کرد!

به مصادیق فراوانی می‌توان اشاره کرد که در این مختصر مجال تفصیل و تشریح نیست، خلاصه اینکه این منظر مستلزم آسیب‌ها و ناهنجاری‌های اجتماعی فراوانی است. فروپاشی کانون گرم خانواده، طلاق، اعتیاد، بی‌خانمانی، سرقت، قتل و جنایت، اضطراب، ناامنى و ده‌ها پلشتی و پلیدی ارمغان این جهان‌بینی است که روز به روز وضع بشر را نابسامان‌تر می‌کند و روزنه امیدی برای درمان و آلام رو به تزاید بشری دیده نمی‌شود چون طبیبان و حکیمان این مکتب نیز راهکارهایی برای برون رفتن از لجنزار و باتلاق خودساخته بشر ارایه می‌دهند که از همین جنس و منظر است و نمی‌تواند شفابخش و احیاگر باشد.  

آیا می‌توان در ریشه‌یابی مشکلات مدیریتی و ویژه‌خواری‌ها و دریافت‌ها و پرداخت‌های غیرمتعارف برخی مدیران از بیت‌المال را نیز ناشی از اندیشه‌های وارداتی و نسخه‌های غربی مدیریت دانست؟

بدون تردید علوم و مکتب غیرالهی افرادی را تربیت می‌کند که اگر در جامعه نظارت همه جانبه نباشد و دارای قدرت و اختیاراتی باشند بر اساس منطق مادی و جلب منافع حداکثری هرگونه سوءاستفاده از موقعیت را حق طبیعی و زیرکی خود می‌دانند. مدیریت و مقام را طعمه‌ای می‌پندارند که نصیب آنان شده ودر مدت ریاست بستن بار دنیایی یک اصل اساسی تلقی می‌شود.

 اما در مدرسه الهی عناصری تربیت می‌شوند که به تبعیت از امیرالمومنین امام علی (ع) منصب را امانت دانسته و اگر هیچ نظارت و بازرسی هم نباشد خود را در محضر خداوند خبیر و آگاه دانسته و در امانت خیانت نمی‌کنند. دانش آموختگان این مکتب اسوه و الگویشان نبی مکرم اسلام(ص) است که کثیرالمعونه و قلیل المئونه بودند یعنی بیشترین بازدهی، کار، تلاش، خدمت رسانی و نفع را برای جامعه و کمترین بهره‌برداری و برداشت شخصی را دارند یعنی زهد و پارسایی در رفتار و سیره آنان جلوه‌گر است وارسته ازهر وابستگی برای شرایط بهتر جامعه، مجاهدت می‌کنند، نه توقع تحسین و تکریم دارند و نه در انتظار پاداش و اجرت دنیایی هستند. آنها با خدایشان وارد سودا و معامله می‌شوند و قرب و رضوان معبود را می‌طلبند.

 در نزد مدیر تربیت یافته در مکتب اسلام ناب، بیت‌المال و حق الناس از چنان حرمتی برخوردار است که علیرغم دسترسی برای استفاده حتیالمقدور بدان نزدیک نمی‌شود و می‌داند در استفاده حلال از آن حساب و کتاب دقیق اخروی وجود دارد و در حظ حرام آن عقاب و مجازات سخت در انتظار است.

هر مقدار افراد جامعه و به ویژه مدیران از این آموزه‌های زلال فاصله بگیرند و باورشان تضعیف شود، امکان لغزیدن آنان و سوءاستفاده‌شان بیشتر می‌شود و همین که فرد آلوده به لقمه حرام شد شیطان اعمال زشتش را در نزدش زیبا جلوه می‌دهد و به اباحه‌گری و توجیه تصرفات نامشروع هم می‌پردازد و استفاده‌های ناروا و دریافت‌های نابجا را حق مسلم خود می‌پندارد!

آیا صرف تحول علوم انسانی وارداتی و تولید علوم انسانی اسلامی به رفع مشکلات کمک می کند یا برای این مهم مسئولان دغدغه مند و ملتزم به اجرای نظریات مدیریت اسلامی هم نیاز است؟

صرف تحول در علوم انسانی و تدوین معارف مبتنی بر مبانی درست دینی، نمی‌تواند رافع مشکلات باشد. از معارف ناب قرآن که والاتر و قدسی‌تر نداریم اما این کتاب جاودان هم به تنهایی نمی‌تواند هدایتگر فرد و جامعه باشد اگر در کنار آن پیامبر(ص) و امام و عالم پارسا نباشد که به تبیین، تفسیر و تطبیق آن بپردازد.

بهترین کتاب آموزشی اگر در اختیار معلم و استاد غیرمعتقد بدان قرار گیرد چه بسا مضمونی را به شاگردان ارائه دهد که کاملا مغایر باشد. بنابراین، در مدیریت‌های آموزشی و نیز اجرایی کشور نیازمند عناصر باورمندی هستیم که از متون فاخر و ارزشمندی استفاده کنند و راه رستگاری و پیشرفت را در علوم انسانی ملهم از تعالیم حیات‌بخش و نورانی اسلام بدانند.  

چرا تولیدات مختصر ما در حوزه علوم انسانی مثل برخی کتب و فصلنامه ها به حل مشکلات کمکی نکرده و صرفا جنبه آرشیوی دارند؟

عوامل متعدد در استفاده نکردن از منابع تدوین شده موثر است از جمله اینکه عده‌ای از اساس اعتقادی به علوم انسانی اسلامی ندارند مثلا علم روانشناسی، جامعه‌شناسی و علم‌سیاست را مثل علوم پایه و تجربی بدون جهت‌گیری و صرفا ابزاری تلقی می‌کنند، لذا همانطور که علم ریاضی و فیزیک و حسابداری را از غرب اخذ میکنند در علوم‌انسانی هم محققان غربی را سرآمد دانسته و راه مفید را رهروی مسیر طی شده آنان می‌دانند و علوم مدون اندیشمندان داخلی را قابل رقابت با آنان نمی‌دانند لذا نه خود بهره می‌گیرند و نه اجازه می‌دهند که در قلمرو مدیریتی آنان این کتاب‌ها و منابع راه پیدا کند.

دسته دیگر افرادی هستند که معتقدند علوم انسانی باید نشات گرفته از مبانی فکری و اصول و ارزش‌های اسلامی باشد ولی از آنچه تاکنون تولید شده اطلاع دقیقی ندارند و یا تصور نمی‌کنند که بتوان با این اندوخته‌ها به میدان رقابت با میراث طولانی اندیشه غرب شتافت. آنها معتقدند که به سفره نگشوده نمی‌توان ایرادی گرفت پس زمانی سفره علوم انسانی برگرفته از معارف ناب اسلامی را  پهن کنیم که غذاهای متنوع و مناسب را فراهم کرده باشیم تا پاسخگوی هجمه ها باشیم.

 به هر حال لازم است آنچه تاکنون تدوین شده به ارباب فکر و اندیشه بیشتر معرفی شود و در معرض نقد و نظر قرار گیرد تا ضعف‌ها برطرف و مایه امیدواری شود که اگر همت متفکران به این حوزه معطوف شود به تدریج می‌توان منظومه کاملی از علوم اسلامی مبتنی بر منبع وحی و آموزه‌های پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) ارائه و تشنه کامان چشمه گوارای معرفت را سیراب کرد.

این نکته را همواره باید مدنظر داشت که تغییر و درافکندن طرح نو همواره با مقاومت و مخالفت روبرو می شود. عده ای که سالیان طولانی به تعالیم خاص خو گرفته‌اند و برخی نظریات و آراء را آن قدر تبیین کرده‌اند که ملکه ذهن آنها شده و ناخودآگاه در نزدشان قداست یافته است به سادگی نمی‌توان به دگرگونی بنیادین متقاعدشان کرد، علی‌الخصوص وقتی که بحث صرفا علمی و منطقی نیست و انگیزه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی نیز به کمک حفظ وضع موجود و استمرار تبعیت از نظریات غربی می‌شتابد و جمعی دانسته و یا ندانسته در زمین غیر بازیگری می‌کنند کار تحول و نوآوری دشوار و سخت می‌شود.

به هر صورت این عرصه هم یک میدان هماوردی است و باید برای غالب کردن گفتمان اصیل از همه توان و عِده و عُده به ویژه رسانه‌ها و تریبون‌های در اختیار استفاده کرد و با معرفی نمونه کارهای ارایه شده، روح امید را زنده کرد و با مقایسه با آنچه که سوغات غرب است به وجوه تمایز و برتری پرداخت و ذی نفعان را قانع ساخت که راهی جز بهره‌برداری از منابع گرانسنگ خود وجود ندارد.

رفع مشکلات مدیریتی به چه جنس از پژوهش‌ها و تحقیقات علوم‌انسانی نیاز دارد؟ ناظر بودن بر نیازها در این باره چه تاثیر دارد؟

 تحقیقاتی که پاسخگوی نیازهای مدیریتی کشور است در اولویت قرار دارد. افزایش کارآمدی مدیران و ارتقای بهره‌وری مجموعه‌های مختلف یک نیاز حتمی است که با اتکای به پژوهش‌های ژرف، می‌توان راهکارهای راهبردی و اقدامات اساسی را مشخص کرد.

 اینکه وجود چه ویژگی‌هایی در مدیران سطوح مختلف برای انجام درست وظایفشان ضرورت دارد از دیگر سوژه‌هایی است که مطالعات جامعی را می‌طلبد، باید پذیرفت که برداشتن هر قدمی و اتخاذ هر تصمیمی بدون پشتوانه فکری، علمی و تحقیقاتی نه تنها می‌تواند بی‌ثمر باشد بلکه در مواردی به بیراهه رفتن محسوب می‌شود و هر میزان سرعت این گام‌ها بیشتر باشد از مقصد و هدف فاصله فزون‌تری گرفته می‌شود.

برخی تصور می‌کنند وقتی از مدیریت جهادی و انقلابی سخن گفته می‌شود با مدیریت علمی سنخیت و ناسازگاری ندارد، در حالی که ژرف‌نگری در مسئله نشان می‌دهد که دانش و تجربه و عقل بشری اقتضاء می‌کند برای برون رفت از معضلات و رهایی از مشکلات و بحران‌ها، با حرکت عادی و معمولی ممکن نیست؛ بلکه نیاز به مجاهدت و تلاش مضاعف دارد. اگر شخصیتی مثل امام در هدایت مردم و مبارزه روال عادی را طی می‌کرد و نسخه‌های معمولی را سرلوحه کار خود قرار می‌داد، آیا می‌توانست انقلاب را شکل دهد و به نتیجه برساند.  

آیا بدون مدیریت ابتدایی و روحیه جهادی امکان اداره یک جنگ تمام عیار وجود داشت؟

 امروز هم که در یک نبرد اقصادى، سیاسی و فرهنگی هستیم مدیران پیش از هر چیز به خصال ارزنده‌ای چون مجاهدت بی‌وقفه، فداکاری، خدمت، جرأت و شهامت، خطرپذیری، خلاقیت و نوآوری، تحول آفرینی، سعه صدر، حلم و تعامل سازنده و اخلاق حسنه برای جذب و ایجاد انگیزه در دیگران نیاز دارند که هر مقدار در این حوزه‌ها کار مطالعاتی برای تثبیت این مفاهیم و اجتناب از تردید در خصوص اثربخشی آنها صورت گیرد، ضرورت دارد.

انتهای پیام/

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha