به گزارش خبرگزاری«حوزه»، حضرت آیت الله مظاهری در درس اخلاق خود معانی چهارگانه توحید و سه معنایی که از ولایت اراده می شود را بیان کردند که در ذیل می آید.
همان گونه که در منابع تاریخی ذکر شده، حضرت امام رضا «سلام الله عليه» را به زور از مدينه و از راه های بی راهه و بی جمعيّت به طوس آوردند. البته در راه طوس مجبور شدند حضرت را از نيشابور ببرند. لذا خواه ناخواه جمعيت فوق العادهای به استقبال امام هشتم (ع) آمدند. حضرت با سکوتشان مردم را مهيا کردند. در وسط جمعيت سر از هودج بيرون آوردند و احساسات عجيبی در مردم پيدا شد. بعد از احساسات، امام رضا (ع) روايتی خواندند. روايت را از خودشان نخواندند، بلکه سلسله روايت از ائمه طاهرين (ع) و پيغمبر اکرم (ص) و جبرئيل و خدا بود، لذا به آن «سلسلة الذهب» گفتند. يعنی روايتی که سند آن طلايی و خيلی عاليست. از حضرت موسی بن جعفر (ع) شروع شده و به خدا منتهی می شود. حضرت رضا «سلام الله عليه» فرمودند من از پدرم و پدرم از پدرش تا برسد به رسول گرامی «صلّی الله علیه وآله وسلّم» از جبرئيل و جبرئيل از خدا و خدا فرموده است: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»
کلمۀ «لا اله الاّ الله» قلعۀ محکم برای نجات است و هرکه عقيده به اين کلمه داشته باشد، محفوظ از آتش جهنم است. سپس سر مبارک را در هودج بردند، برای اينکه احساسات ديگری برای مردم پيدا شود. احساسات ديگری برای مردم پيدا شد و سر را از هودج بيرون آوردند و فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»[1].
لا اله الاّ الله شرط دارد. لا اله الاّ الله توأم با ولايت است. بزرگان از جمله مرحوم شیخ صدوق (ره) روايت ديگری از حضرت رضا علیه السلام نقل می کنند که حضرت رضا «سلام الله عليه» با همين سند، يعنی از حضرت موسی بن جعفر تا خدا، در جلسه ای فرموده اند: «وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»[2].
اين روايت همان روايت اول است، الاّ اينکه روايت اول يک کلمه دارد «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» و در اينجا تفصيلی دارد و آن اينکه قلعۀ محکم خدا، برای شيعه است. اگر شيعۀ واقعی باشد در قلعۀ محکم خدا مصونيت از عذاب خدا دارد.
* چهار معنا از کلمۀ «لا إله إالا الله»
روايت مسلّم است. دربارۀ اين روايت يکی اينکه کلمۀ «لا اله الاّ الله» يعنی چه؟ لا اله الاّالله که ما می گوييم و پيغمبر اکرم «صلّی الله علیه وآله وسلّم» مرتّب می فرمود: «قولوا لا اله الاّ الله تفلحوا» چهار معنا دارد.
* توحید ذاتی
نخست این که معنای «لا اله الاّ الله» يعنی خدا يکتاست و واحد است. به اين می گوييم توحيد ذاتي، و اين توحيد ذاتی را همه قبول دارند. امام صادق «سلام الله عليه» می فرمايند: دهری هم که می گويد دهر، مرادش هو الله است. گرچه بزرگان ادلّۀ فراوانی برای اين توحيد ذاتی آورده اند، اما دليلی که همه بفهمند، اين است که اگر دو خدا باشد، محدود می شود. آن خدا احتياج به خدای ديگر و اين خدا احتياج به آن خدا دارد و از خدايی بيرون می روند و هر دو ممکن الوجود می شوند و هر دو غير خدا می شوند. لذا اين معنا، معنای واضحی است و همين است که ما در اول به بچه ها می گوييم بگو خدا يک است و دو نيست. دوم اينکه «لا اله الاّ الله» يعنی خدا بی همتاست. اولی يعنی خدا يکتاست و اين دومی يعنی خدا بی همتاست. و معنای اينکه خدا بی همتاست، يعنی «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»[3]؛ يا رسول الله! به آنها بگو که بگويند خدا مستجمع تمام صفات کمالات است و اين کمالات مختص ذات خداست و خدا بی همتاست.
* توحید صفاتی
معنای دومی که الان مورد بحث ما نيست، اينکه صفات باری تعالی عين ذات است برای اينکه اگر عين ذات نباشد، لازم می آيد به صفات احتياج داشته باشد و خدای محتاج، خدا نيست.
* توحید عبادی
معنای سوم «لا اله الاّ الله» يعنی در عبادت، فقط خدا باشد: «لا تُشْرِكْ بي شَيْئاً»[4]؛ اين شرک، فقط بت نيست، بت پرستی ممنوع است برای اينکه پروردگار عالم يکتاست و شريک ندارد، ولی مهم تر آن است که رياکاری و آوردن خدا در کارهای معمولي، منافات دارد با آن عبادت و «لا تُشْرِكْ بي شَيْئاً». به اين هم توحيد عبادی می گويند.
* توحید افعالی
معنای چهارم؛ به دست آوردن اين سه مورد خيلی مشکل نيست و آنچه مشکل است اينکه «لا اله الاّالله» يعنی «لا مؤثر فی الوجود الاّ الله». اينکه انسان هيچ مؤثری در عالم به جز خدا نبيند.
قرآن می فرمايد به دست آوردن اين توحيد خيلی مشکل است. قرآن در سورۀ يوسف می فرمايد: «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ»[5].
غالب کسانی که ايمان دارند يعنی توحيد ذاتی، توحيد صفاتی و توحيد عبادی دارند، مشرک هستند. يعنی غير خدا را نيز در کارها تأثير می دهند. مثل اينکه عقل خودش و کمک ديگران و بالاخره مال و رياستش را در شخصيتش تأثير دهد. در اينجا می گويند توحيد افعالی نيست. کسی، توحيد افعالی دارد که خدا را مسبّب الاسباب بداند و هيچ چيز و هيچ کس مؤثر در عالم وجود به جز خدا نباشد.
در بحث جبر و تفويض فهميديم که ما مختاريم. فهميديم که ما انتخاب داريم، اما همين انتخاب را نيز خدا داده است. لذا می گفتيم در انتخاب مجبوريم. انتخاب ما فعل ما و شعور ما و بالاخره هرکاری که می خواهيم انجام دهيم از خداست. به دست آوردن توحيد افعالی خيلی مشکل است و اگر کسی خواست بايد از راه رياضت و عبادت به دست آورد: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى يَأْتِيَکَ الْيَقِينُ»[6]؛ نماز شب توحيد افعالی می دهد. نماز اول وقت توحيد افعالی می دهد. خدمت به خلقِ خدا توحيد افعالی می دهد و اين توحيد افعالی را خدا بايد بدهد اما ما بايد مقدّماتش را فراهم کنيم.
اين جملۀ اول بود که فرمودند: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»؛ هرکه بگويد لا اله الاّالله، امن از عذاب خداست. بعد فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا». يکی از شروط همين چيزی است که گفتم. اينکه لقلقه لسان نباشد، بلکه به راستی يقين باشد و علاوه بر يقين، شعار باشد و بگويد لا اله الاّ الله. علاوه بر عقيده و شعار، عمل هم باشد و عمل بگويد «لا مؤثّر فی الوجود الاّ الله». اين يک شرط است و اما دوش به دوش اين شرط، ولايت است. اگر ولايت نباشد، کلمۀ توحيد نمی تواند قلعۀ محکم خدا باشد. قلعۀ محکم خدا مرکّب از توحيد و ولايت است. مرکّب از خدا و ولايت است.
* سه معنایی که از ولایت اراده می شود
* اعتقاد
ولايت هم دو سه تا معنا دارد. يکی اينکه ما به اهل بيت «سلام الله عليهم» عقيده داشته باشيم. اين خيلی عاليست و ارزش دارد. بايد خيلی به پدر و مادرهايمان دعا کنيم و به نسل گذشته خيلی بايد دعا کنيم و به کسانی که توانستند اين ولايت را در ايران بياورند و کمکم به اين نسل برسانند و بالاخره ما عقيدۀ به اهل بيت «سلام الله عليهم» داشته باشيم، دعا کنيم و خدا آنها را رحمت کند. پس ما از اين نظر کوتاه نيستيم. ما عقيده داريم. همۀ شما زن و مردی که اينجا نشسته ايد، اگر به يکی از شما بگويند يا سرت را می بُريم يا به علی جسارت کن، مسلّم همه حاضريد سر بُريده شويد، اما جسارت به علی نکنيد. الحمدلله عشق به ولايت ما عاليست. عشق به اميرالمؤمنين (ع) و عشق به چهارده معصوم (ع) داريم. همۀ شما الان دلتان پر می زند؛ ای کاش حرم امام حسين «سلام الله علیه» بودم و می گفتم يا حسين. پس اين مرتبه از ولايت را همه داريد و خيلی عاليست.
* شعار (جاری کردن بر زبان)
از نظر شعار نيز همه این مورد را دارا هستید؛ لذا «أشهد انّ علياً ولیّ الله» ی ما همه جا هست. در مأذنه ها، در اذان و اقامه و در گفتار و کردارمان وجود دارد. از آن وقتی که بچه به دنيا می آيد در گوش راست و چپ او می گوييم يا علي. پس از نظر شعار کوتاهی نداريم.
* عمل (اطاعت از ولیّ خدا)
اما ما در يک چيز کوتاهی می کنیم و بايد روی اين فکر کرد. مثل توحيد افعالی که گفتم به دست آوردنش مشکل است، به دست آوردن اين نيز مشکل است و آن «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»[7] است. اطاعت از خدا، اطاعت از پيغمبر «صلّی الله علیه وآله وسلّم» و اطاعت از اهل بيت «سلام الله عليه» است. اينکه در عمل مطيع علی (ع) باشيم. خود مولا اميرالمؤمنين (ع) در نهج البلاغه می فرمايند مثل من نه، اما به من کمک کنيد: «أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ»[8].
اگر ما به راستی بخواهيم ولايت داشته باشيم، بايد اين سومی هم باشد و الاّ ولايت ما ناقص است. الحمدلله عقيده و زبان و شعار هم هست، اما دوش به دوش اين دو بايد عمل هم باشد.
وقت اول نماز بايد همۀ بازارها و خيابان ها تعطيل باشد و مسجدها پر باشد. به اين می گويند عمل به ولايت. همه با هم وحدت و برادر و همسو و همگام در ولايت باشند. همه بايد در عمل با اهل بيت «سلام الله عليهم» هماهنگ شویم. به هر اندازه بتوانيم خدمت به خلق خدا کنيم.
* به اين قنات و مزرعه طمع نداشته باشيد!
اميرالمؤمنين «سلام الله عليه» در آن بيست و پنج سال خانه نشيني، بيست و شش مزرعه را آباد کرده است. خود اميرالمؤمنين (ع) کِشت و کار می کردند و چاه می کندند و خود اميرالمؤمنين قنات می کندند. نقل می کنند که اميرالمؤمنين (ع) قنات می کندند و از قنات بيرون آمدند و نماز ظهر و عصر را خواندند. به غلامشان گفتند چه چيز برای خوردن داريم؟ غلام گفت کدوی پخته داريم. کدوی پخته را آوردند و آقا خوردند و هر لقمه ای که برمی داشتند، می گفتند: الحمدلله رب العالمين. گاهی هم يک جمله می فرمودند: لعنت خدا بر کسی که به واسطۀ شکم به جهنم رود. شکمی که می شود با کدوی پخته پر کرد، به جهنم رود. بعد رفتند در چاه و اتفاقا کلنگ به سنگی خورد و آب فوران کرد. راوی می گويد وقتی اميرالمؤمنين (ع) را ديدم، آب گل فوران کرده به ريش ها و صورت اميرالمؤمنين (ع) و نتوانستند چاه را بکنند؛ در حالی که تنشان در چاه است و سر را بيرون آورده بودند، ديدند، قوم و خويش آمدند سری به اميرالمؤمنين (ع) بزنند. از اين قنات آب و از اين مزرعه خيلی خوشحال شدند.
اميرالمؤمنين «سلام الله عليه» فرمودند: ای خويشان من! طمع به اين قنات و مزرعه نداشته باشيد. اين مال فقرا، ضعفا و بيچاره هاست و بعد در چاه بودند و فرمودند: قلم و دوات بياوريد. قلم و دوات آوردند و هنوز پاها در چاه و بدنشان بيرون بود که مزرعه را برای اسلام عزيز وقف کردند.[9]
* در توحید افعالی مشکل داریم
اينطور از ما نمی خواهند؛ امّا قانون مواسات را می خواهند و اينکه به هر اندازه که می توانيم به خلق خدا کمک کنيم. به اين ولايت می گويند. گفتم الحمدلله ما ولايت عقيدتی داريم؛ ما شعار داريم و بايد افتخار کنيم، اما ما در عمل لنگ می زنيم و بايد به آیه «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» قرآن عمل کنيم.
الحمدلله توحيد ذاتی داريم و توحيد صفاتی داريم و توحيد عبادی فی الجمله داريم، اما در توحيد افعالی لنگ هستيم.
بايد اين «لا مؤثر فی الوجود الاّ الله» را و لو مرتبۀ ضعيف و مرتبۀ اوّلش را به دست آوريم.
وقتی «لا اله الاّ الله بشروطها» تمام باشد، مسلّم بهشتی هستيد. اينکه حضرت رضا «سلام الله علیه» فرمودند: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي» و سپس فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» مختص به شما زن و مرد است و ان شاءالله در روز قيامت با شفاعت اميرالمؤمنين «سلام الله علیه» بدون حساب و کتاب وارد بهشت می شويد و ان شاءالله اصلاً جهنم را نمی بينيد.
پاورقی:
[1]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 135.
[2]. همان، ص 136.
[3]. الاخلاص، 1: «بگو: او خدايى است يكتا.»
[4]. الحج، 26: «چيزى را با من شريك مگردان.»
[5]. یوسف، 106: «و بيشترشان به خدا ايمان نمى آورند جز اينكه [با او چيزى را] شريك مى گيرند.»
[6]. الحجر، 99: «و پروردگارت را پرستش كن تا اينكه به یقین برسی.»
[7]. النساء، 59: «خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد.»
[8]. نهج البلاغه، نامه 45.
[9]. ر.ک: ربیع الابرار، ج 5، ص 346؛ مستدرک الوسائل، ج 14، ص 62؛ ج 16، ص 330؛ مناقب امیرالمؤمنین (الکوفی)، ج 2، ص 80 تا 83.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مظاهری.
نظر شما