خبرگزاری «حوزه» گزیده ای از مباحث «اصول و روش های تربیتی» که توسط مدیر حوزه های علمیه در قالب کرسی خارج فقه با عنوان «فقه تربیتی» برای طلاب حوزه علمیه قم تدریس می گردد را منتشر می کند.
برای تبیین «اصول و روش های تربیتی» به عنوان یک مبحث مهم و کلان، لازم است چند مقدمه ذکر گردد. برخی از این مقدمات کلان است و برخی هم نکات جدیدی است که در طول مباحث ارایه می گردد.
مقدمه اول: مفهوم فقه مضاف
آنچه به عنوان فقه های نو یا مسایل مستحدثه یا ابواب مستحدثه نامیده می شود، چند قسم است. در برخی از سخنرانی ها هم اشاره شده است، اینجا با تعبیر فنی عرض می کنم.
بنده با تعبیر «فقه مضاف» موافق نیستم و عنوان دقیقی نیست. زیرا عنوان «فقه مضاف» از فلسفه مضاف وام گرفته شده است و باید گفت: عنوان «مضاف» در فقه گویا و رسا نیست زیرا کلمه «مضاف» مشترک لفظی بین دو معنا است:
*نگاهی به معنای مضاف
* مضاف به این معنا که در باب اضافه بیان شده است، یعنی چیزی از شئون چیز دیگر باشد و اضافه به آن بشود مانند «غلام زید». این معنای اضافه نشانگر وابستگی است. عنصر اول وابستگی به عنصر دوم دارد. این معنی در ادبیات به کار رفته که به معنای لغوی نزدیک است.
* معنای دوم مضاف که بیشتر در فلسفه به کار رفته، مضاف در مقابل مطلق است. نظیر فلسفه مضاف با این نیت که در فقه نیز مضاف و مقید داشته باشیم. اصطلاح آب مضاف و آب مطلق داریم.
گاهی مضاف در مقابل وصف علمی قرار می گیرد، یعنی علم محدود در مقابل علم کلی. این در جایی است که در واقع علم به یک قلمرو خاصی بپردازد و موضوع آن چیز مقیدی باشد. موضوع علم مطلق مانند فلسفه که کلی است، در مقابل آن علم مضاف است که موضوعش مقید است، مانند فلسفه های مضاف. موضوع فلسفه کلی، موجود بما هو موجود است و فلسفه مضاف خاص است، همانند فلسفه جامعه، سیاست، اقتصاد و آموزش و پرورش، فلسفه اخلاق و ... این یکی به موجود خاص و مقید پرداخته است.
گاهی مضاف قید علم قرار می گیرد و محدوده علم را مشخص می کند، برخی معتقدند «فقه مضاف» داریم؛ این اضافه اشراقی است و از فلسفه مضاف الهام گرفته شده است. پس واژه مضاف از فلسفه گرفته شده و گاهی در فقه نیز به کار می رود.
به نظر ما در فقه این اصطلاح وجه ندارد، زیرا فقه کلی نداریم تا در مقابلش فقه محدود داشته باشیم؛ تمام فقه مربوط به افعال مکلفین است. موضوع فقه در همه جا و همیشه خاص است. مراد طرح کنندگان از تعبیر «فقه مضاف»، «فقه نو» است، موضوعاتی مانند پزشکی، بانک، بیمه و ... این موضوعات همانند اجارۀ، صلاۀ و ... معیّن و محدود است.
گرچه تعبیر مضاف در فلسفه، نوعی جدید بودن را می رساند، اما موضوع فلسفه مضاف، موجود خاص است در مقابل موجود بما هو موجود قرار دارد. اما در فقه دو نوع موضوع (کلی و جزیی) نداریم. برش جدید است، برش های جدید در مقابل برش های قدیم است.
* سؤال: برخی به همه ابواب فقه می پردازند ولی برخی دیگر از فقیهان به حوزه های خاص می پردازند؛ از این جهت تعبیر فقه مضاف، معنا دار می شود؟
پاسخ: کسانی که این تعبیر را به کار برده اند، مرادشان از فقه مضاف، فقه های تخصصی است و این اختصاص به موضوعات جدید ندارد. از این حیث، هر فقهی مضاف است و ما فقه مطلق نداریم.
مسایل جدید دو دسته هستند، گاهی جدید است مانند فلسفه های مضاف و گاه موضوعی در عرض سایر موضوعات است. این فقه با همان قواعد فقهی متداول قابل بررسی و استنباط است.
گاهی در واژه مضاف عنایت است یعنی نگاه درجه دو به فقه است مانند فلسفه فقه.
پس مراد از «مضاف»، مضاف به معنای لغوی یا ادبی یا آنچه در علوم جدید است و اشراقی نیست، بلکه این تعبیر از فلسفه به فقه وارد شده است این مفهوم نیز دقیق نیست. خاصِ فقه در مقابل فقه عام، معنی ندارد؛ معنای دوم، نگاه درجه یک یا درجه 2 به فقه است. گرچه برخی افراد اهل ذوق هستند و جعل اصطلاح می کنند، باید عرض کرد که این استعاره دقیق نیست. پیشنهاد ما این است گفته شود، «فقه های نو»، المسایل المستحدثه، فقه المستحدثه به باب مستحدثه (ولو موضوع آن جدید نباشد).
پس بهتر است واژه مضاف را به کار نبریم، بلکه بگوییم ابواب و کتاب های نو در فقه. این تعبیر «نو» اختصاص به مسایل نو ندارد بلکه شامل سامانه جدید و یا تاسیس باب فقهی جدید نیز می شود.
* مقدمه دوم: انواع فقه نو
نوآوری در فقه و ابواب فقه چند قسم است:
* قسم اول این است که فقه جدید در حد تک مسأله یا مسایل محدود است.
مسأله یا مسایل جدید، چند حالت دارد:
الف: گاهی مسأله جدید در ابواب متداول فقه جا می گیرد، مثلاً مساله تعیین قبله برای مسافران کره ماه یا مریخ که در ذیل مسایل مربوط به قبله باید بیان گردد.
ب: گاهی مسأله جدید به باب یا موضوع خاص فقه موجود ربط ندارد؛ این نوع مسأله در آخر کتاب فقهی، به عنوان مستدرک بیان شود مانند پیوند اعضاء و ...
پس مسایل مستحدثه دو دسته هستند، که برخی از مسایل آن در ابواب فعلی فقه قرار ندارند و از طرفی از نظر حجم هم آن قدر زیاد نیست تا باب یا کتاب مستقل را تشکیل بدهد.
* قسم دوم این است که فقه جدید از یک حجمی برخوردار باشد. دارای انسجام باشد که بتواند فصل، باب یا کتاب فقهی شود. فقه همیشه پذیرای موضوعات جدید است.
در این صورت که مجموعه مسایل جدید دارای حجم است و می تواند کتاب جدید را تشکیل دهد؛ این نوع مسایل، طبقه بندی فقه را دچار تحول می کند. البته این مطلب منافاتی ندارد با اینکه برخی مسایل آن باب یا کتاب در لابلای فقه متداول، به صورت پراکنده موجود باشد. فقه تعلیم و تربیت، فقه محیط زیست و ... از همین قبیل است.
* جمع بندی
«فقه نو» گاهی به معنای مسایل جدید بوده و گاهی به معنای باب یا کتاب جدید است. ابواب جدید فقه، گاهی در کتاب فعلی با اضافه کردن یک باب محقق می شود و گاهی باید کتاب جدید در عرض سایر کتاب های فقهی تأسیس کرد.
* تعریف فقه نو
فقه های نو، مجموعه مسایلی است که عمدتاً جدید هستند و بر محور موضوع جدید جمع می شوند و از نظر حجم می توان آن را تبدیل به یک کتاب جدید در عرض کتب فقهی موجود کرد.