اواسط آبان ماه بود که شبکه سوم سیما، با به روی آنتن بُردن سریال "ماه و پلنگ" به کارگردانی احمد امینی که گویا پیش از این عنوانش "ملکا" بوده ، نوید یک سریال متفاوت در حوزه مسایل اجتماعی با رویکرد مشکلات نسل جوان را به مخاطبان میلیونی خود داد اما هر چه از قسمت های نخست این سریال گذشت ، این اُمید رنگ نااُمیدی به خود گرفت ، چه آن که شتابزدگی در ساخت سریال از یک سو و ضعف در فیلمنامه بیش از پیش خود را نشان داد.
*دو مشکل رایج در سریال های تلویزیون
البته متاسفانه در سال های اخیر این دو مشکل معمولاً در سریال های تلویزیونی مشهود بوده است و به نظر می رسد که برخی دست اندرکاران در توجیه این مباحث ، کمبود بودجه تلویزیون و تعدد شبکه ها را بهانه می کنند.
این در حالی است که گاه با بودجه های نه چندان زیاد و البته خلاقیت و نگاه دقیق به عرصه زندگی و تعریف درست قصه می توان سریال هایی ساخت و نمایش داد که حداقل رضایت مخاطب عام و خاص تلویزیون را برآورده سازد و از آن سو به نقطه عطفی در روزهای رکود رسانه ملی در تولید آثار نمایشی تبدیل شود.
البته سریال عامه پسندساختن نیز اقتضائاتی دارد که اگر با چارچوب های عرفی و دینی و محدودیت های رسانه ملی همراه نشود ، خود به حاشیه ای دردسرساز مبدل می شود که جمع کردن آن هزینه های بسیاری را برای مدیران تحمیل می کند و از این رو مسئولان و مدیران جامعه ما نیز به دلایلی به قول معروف سرشان برای این گونه مسایل درد نمی کند که بخواهند...!
*...اما نیمه پر لیوان
البته بی انصافی است اگر بخواهیم صرفاً در بررسی آثار و سریال های تلویزیونی نیمه خالی لیوان را ببینیم.
همین چند وقت پیش شاهد پخش سریال "هشت و نیم دقیقه" در ژانر درام و با رویکرد مسایل اجتماعی به زندگی چند خانواده بودیم که انصافاً نسبت به سریال "ماه و پلنگ" ، هم سر و شکل بهتری از حیث فرمت و ساختار داشت و هم این که کمتر در محتوا و فیلمنامه ، دچار خلأ و نقص مشهود شده بود.
سریال ماه و پلنگ که روایتگر زندگي عادی يك خانواده با محور مناسبات انساني و عاطفي پدر و پسر است كه حادثه تصادف، آن دو را در موقعيتي چالش برانگیز قرار می دهد که در نوع واکنش ها دروغ و مخفی کاری جلوه می کند و در ادامه نیز مرگ یک جوان در حال ازدواج باعث آشفتگی خانواده دیگری می شود و در این میان شخصیت های به ظاهر خاکستری قصه باید راه مواجهه با این مشکلات و برون رفت از آن ها را خود انتخاب کنند؛ گذشت یا انتقام، انجام کار درست و اخلاقی یا پا گذاشتن بر روی موازین عرفی و اخلاقی و گاه حتی شرعی!
این سریال گرچه قابلیت های جالبی به خصوص از حیث پرداختن به درام قصه دارد اما گویا کارگردان در بازی گرفتن درست از بازیگران با وجود قوت برخی همچون داریوش ارجمند تا حدودی ناتوان است ، ضمن آن که اساساً شخصیت پردازی نیز به طور کامل شکل نگرفته است که بر اساس بتوان به قضاوت درستی از ماحصل این تلاش هنری و رسانه ای پرداخت.
*اصول حرفهای برای مخاطبان مهم است
در هر صورت این انتظار از دست اندرکاران تلویزیون به خصوص شبکه های پرمخاطبی چون شبکه سوم سیما می رود که در عین توجه به موضوعات و نیازهای نسل جوان جامعه در تولید و پخش آثار نمایشی، رعایت حداقل اصول حرفه ای و داستان پردازی در سریال ها را مدنظر قرار دهند و گرنه نباید اُمیدی داشته باشند که با این روند، بر مخاطبان آن ها روز به روز افزوده و از مخاطبان دیگر رسانه های ناهنجار و غیرهمسو با ارزش های ملی و دینی کاسته گردد.
سید محمد مهدی موسوی