به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه»، سید عباس محمد حسینی در ابتدای این نشست علمی در بیان نظریه خود، گفت: روش های مختلفی در زمینه استفاده از حیوانات تراریخته در فرایند آزمایشگاهی وجود دارد؛ ملاحظات اخلاقی در تمامی این روش ها یکسان نیست.
وی افزود: در مجموع آنچه روی می دهد انتقال اسپرم و تخمک و مداخله در میزبان است ولی بخشی که موجب رنج و آزار حیوان می شود، مواردی است که از حیوان ماده ای که تخمک گرفته می شود دچار رنج می شود و حیوان ماده ای که دچار آبستنی شده است رنج هایی متحمل می شود.
این استاد دانشگاه اظهارکرد: مهیا نبودن روش انتخاب آزمایشگاهی موجب اتلاف حیوانات می شود؛ برخی از حیوانات نیز در این فرایند ناقص می شوند و مجبور به معدوم شدن حیوانات می شوند.
پژوهشگر عرصه فقه و حقوق یادآور شد: بحث اصلی این است که این شیوه ها در میزان اتلاف حیوانات یکسان نیستند؛ تفاوت این شیوه ها باعث افزایش یا کاهش اتلاف حیوانات شده است ؛در این رابطه باید به دنبال متدهایی باشیم که رنج و مرگ و میرحیوانات را کاهش دهیم.
وی گفت: در مهندسی ژنتیک سه نوع تغییر ایجاد می شود از جمله اینکه در یک روش تغییری در حیوانات ایجاد نمی شود و در شکل دیگر تغییرات موجب درد و رنج نمی شود، ولی در یک مدل دیگر، درد و رنج ایجاد می شود؛ از جمله موش و آلزایمر یا موش سرطان و... درد به سراغ حیوانات می رود.
این پژوهشگر دانشگاهی و حوزوی خاطرنشان کرد: اصل بهره برداری از حیوانات به خاطر مهندسی ژنتیک باید پابرجا بماند و نمی توان اصل این علم را منع کرد، ولی باید تلاش شود که آثار نامطلوب در حیوانات کاسته شود.
حجت الاسلام والمسلمین جباران در ادامه این بحث به عنوان ناقد نظریه گفت: این مقاله در نگاه اول و آخر ،مقاله بسیار خوبی است اگر می توان ایراداتی به آن گرفت ولی مقاله خوب و پرمنبع و خوش قلم است و دارای درجاتی از ابتکار است.
وی افزود: نکته اصلی این مقاله آن است که موضوع آن سهل و ممتنع است؛ پرسش اول آن است که وقتی که درخصوص بهره برداری حیوانات تراریخته سخن گفته می شود، از مقاله این چنین دریافت می شود که گویی قرار است در خصوص حیوانات تولید شده در مهندسی ژنتیک صحبت می کنیم ولی وقتی وارد بحث می شویم متوجه می شویم که منظور حیواناتی است که در مهندسی ژنتیک مورد استفاده قرار می گیرد ولی در نتیجه گیری، بحث به سراغ حیواناتی می رود که توسط مهندسی ژنتیک تولید می شوند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بیان کرد: یکی از ایرادات این مقاله آن است که این مقاله به کمتر سوالی پاسخ داده و اظهارنظر کمی می کند و بیشتر به نقل اقوال می پردازد.
وی گفت: اگر بخشی که صاحب مقاله برای جواز به ورود حوزه ژنتیک بیان کرده است که مطلق ممنوع و مشروط از این مقاله برداشته شود این مقاله تخصصی تر می شود زیرا مقالات باید به دنبال اصل سوال خود باشند نه اینکه مباحث دیگر را مطرح کنند که ارتباط خاصی به اصل مقاله وسوال ندارد.
در ادامه این بحث، دکتر محمود حکمت نیا در مقام نقد این مقاله علمی گفت: در عرصه اتلاف حیوانات می توانیم به چند شکل بحث کنیم؛ در این بخش اگر بخواهیم حیوانات را دارای حق بدانیم این عنوان زیر بحث ظلم خواهد رفت؛ اگر اتلاف را زیر عنوان ظلم ببریم باید برای حیوانات یک نحو از حق را بیان کنیم.
وی افزود: در ادبیات دینی ما نیز شاید بتوان یک رگه هایی از این بحث را بیان کرد که در بحث تفسیری یک نوع احتمالی مطرح است.
حکمت نیا اظهارکرد:فرض دیگر این است که این حیوانات موضوع حق و تکلیف دیگران هستند که اگر این بحث مرتبط با انسان باشد باید به رگه های دینی آن که در اسلام و مسیحیت بیان شده است اشاره کنیم که در این مقاله ارایه نشده است؛ موضوع تکلیف محتاج یک ملاک است که این ملاک مرتبط با و اتلاف حیوانات است.
وی گفت: صرف نظر از یافته های علمی که در این عرصه وجود دارد اگر به ادبیات دینی وارد شویم می بینیم که خداوند سطح هوشیاری بالایی برای حیوانات قائل شده است؛ مثلا اینکه هوشیاری مورچگان در سطحی است که هنوز انسان ها به آن نرسیده اند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: اینکه نباید انسان نباید حیوانات را آزار بدهد در عرصه تکالیفی است که انسان را در بر می گیرد؛ برخی از مشاغل نیز در اسلام به همین شکل مورد بحث قرار گرفته اند که روی انسان آثار روحی می گذارد مثل کفن فروشی و یا چنین کارهایی که باعث ایجاد آثاری روی انسان می شود.
حکمت نیا اظهارکرد: اگر بخواهیم این بحث را در حیطه حقوق و فقه بحث کنیم نباید مباحث عاطفی را چندان دخالت دهیم زیرا اگر روش بحث مشخص باشد نیتجه نیز مشخص است.
وی گفت: حیوان وجه درد خود را نمی داند به همین خاطر شاید بحث حق نیز در خصوص او به این شکل مطرح نباشد ولی باز نیز اصل بحث به تکلیف انسان باز می گردد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: بحث اساسی این مقاله آن است که مبتنی بر پیش فرض هایی است که باید در این مقدمه حتما ذکر می شد؛ وجهه و اتلاف باید مشخص شود که آیا مرتبط به حق و تکلیف و ظلم است یا خیر؟