به گزارش خبرگزاری «حوزه» نویسنده این اثر، تقسیم قضایا به تحلیلی و تركیبی را از اساسی ترین وجنجالی ترین تقسیم های قضایا در دانش معرفت شناسی دانسته و بر این باور است که این تقسیم، در تاریخ خود، با مخالفان و موافقان بسیاری روبه رو بوده است؛ زیرا شاید هیچ زاویه ای از آن را نتوان یافت كه محل اختلاف نباشد.
وی در این كتاب، نخست به تاریخچه تقسیم، سپس تعریف آن و آنگاه نسبت آن با تقسیم های دیگر قضایا در فلسفه غرب پرداخته و نشان داده است با توجه به اهداف و كارایی هایی كه از طرف فلاسفه غرب، به ویژه
كانت، برای این تقسیم مطرح شده، تعریف مشهور آن نادرست است.
به نظر نگارنده، سه تعریف برای قضیه تحلیلی از آثار فیلسوفان غرب ومسلمان می توان به دست آورد: تعریف كانت (اخص)، تعریف آیت الله مصباح یزدی (خاص) و تعریف ارسطو و پس از وی لایبنیتز (اعم)؛ اما با توجه به اهداف تقسیم، باید تعریف دیگری از قضیه تحلیلی ارائه كرد كه نسبت به تعاریف دیگر، عام است.
مؤلف، پس از بررسی تعاریف و دیدگاه های فلاسفه غرب در باره قضایای تحلیلی و تركیبی، این تقسیم را با تقسیم های فیلسوفان و منتقدان مسلمان مقایسه کرده و نشان داده است که تقسیم قضایا به تحلیلی و تركیبی در غرب، هیچ یك از انتظارات آنها را برآورده نمی کند؛ بلکه این انتظارات، تنها با تقسیم های هشتگانه قضایا در فلسفه و منطق
مسلمانان برآورده می شود که عبارت اند از: بدیهی و نظری؛ اوّلی و ثانوی؛ ذاتی (ایساغوجی) و عرضی؛ ذاتی (برهان) و عرض غریب؛ حمل ذاتی اوّلی و شایع؛ شخصیه، محصوره، مهمله و طبیعیه؛ خارجیه و حقیقیه؛ تجربی و عقلی.
نظر شما