به گزارش خبرگزاری «حوزه» این رساله، با ارائه تحلیلی معناشناختی، گونه شناختی و هستی شناختی از مصلحت، به بررسی تطبیقی دیدگاه «علامه طباطبایی و جان استوارت میل »پرداخته و دیدگاه برگزیده را در این باره نشان داده است.
مصلحت از نظر علامه یعنی «بودن شیئ بر مقتضای طبیعت اصلی ، به گونه ای که خیر و نفع شایسته بر آن مترتب شود »؛ اما از نظر میلْ، یعنی «بیشترین خو شبختی برای بیشترین افراد » به «زیستن تا حد امکان، رها از رنج و تا حد امکان، سرشار از خوشی، هم به لحاظ کمیت، هم به لحاظ کیفیت. » تعریف علامه، مطابق جها ن بینی توحیدی است؛ نه مصالح تشریعی. تعریف میل نیز نه تنها شامل خدای سبحان و افعالش نیست که به مصالح اخروی هم توجهی ندارد.
بنابراین، نگارنده، مصلحت را به «تناسب هر امری با مقتضای حقیقت اصلی شیئ »، تعریف می کند که جامع مصادیق باشد.
علامه در گونه های مصلحت، به حقیقی و اعتباری، دنیوی و اخروی وتکوینی و تشریعی توجه دارد؛ اما میل، به نوع مطلوبیت، کیفیت و قلمروخوش بختی و مصلحت انسان.
نگارنده، مصلحت ذاتی و غیری را مبنای تقسیم خود قرار داده است.
علامه و میل در اینکه مصلحت دارای هستی واقعی است، با هم اشتراک دارند؛ اما علامه مطابق مبانی هستی شناسی خود، مصلحت را دارای واقعیتی فلسفی و میل بر اساس تجربه گرایی، مصلحت را دارای واقعیتی تجربی می داند. از آثار علامه چهار نحوه هستی واقعی خارجی، منحاز از خارج و ذهن، ذهنی و اعتباری برای مصلحت به دست می آید و از آثار میل سه نحوه هستی درونی، بیرونی و ذهنی برای مصلحت می توان برداشت کرد.
مطابق دیدگاه برگزیده، مصلحت دارای هستی حقیقی است که گاهی نحوه هستی آن بالفعل و گاهی بالقوه است