به گزارش خبرگزاری «حوزه»، سیزدهم اسفند سالروز ارتحال آیت الله حاج سید عبدالحسین آیت اللهی معروف به آقای بزرگ (ره) است. به پاس خدمات آن عزیز سفر کرده گوشه ای از سجایا و خدمات ایشان منتشر می گردد.
* نگاشته ای از پدر در تولد آقای بزرگ
آقای بزرگ روز یکشنبه بیستم ذی القعده 1348 قمری مطابق 1309 شمسی در شهر جهرم چشم به جهان گشود و در همان شهر نشو و نما نمود. پدر او سید علی اکبر آیت اللهی در حاشیه قرآن خود تاریخ تولد وی را چنین نوشته است: «روز یکشنبه بیستم شهر ذی القعده 1348ق. طرف عصر حق تعالی ولد ذکوری مرحمت فرمود به این احقر علی اکبر موسوی. امروز که روز شنبه هفتم ولادت است نام نهادم او را به نام مرحوم والد ماجد عبدالحسین مُکَنّی به ابی محمد و ابی علی. از حق تعالی توفیق شکرگزاری این نعمت جزیله می خواهم و طلب می کنم برای او از حضرت حق علم و حلم و حکمت و معرفت و عزت دنیا و آخرت. حررّ فی یوم السبت 26 شهر ذی القعده الحرام سنه 1348».
* تحصیلات و اساتید
آقای بزرگ خود درباره تحصیلاتش می نویسد: «بعد از شش سالگی مرا در مکتب خانه مرحوم حاج محمدباقر جُعْفی معروف به حاج دلاور و مکتب خانه ملا مصطفی رحمانی روانه کردند. سپس نزد آخوند ملا ابوالقاسم مشغول مقدمات صرف و نحو شده و بعد نیز نزد مرحوم شیخ عبدالحمید مهاجری و مرحوم میرزا علی اکبر تبیان مقداری از کتاب سیوطی و مغنی و امثله را خواندم. شرح باب حادی عشر را هم نزد پدر بزرگوارم خواندم. در قم خدمت امام موسی صدر قوانین را فراگرفتم. کتاب رسائل را خدمت آیت الله شیخ علی مشکینی و مقداری از مکاسب را نزد آیت الله رضا صدر و سایرین تلمذ نمودم. کفایه را نزد آقا سید محمد باقر سلطانی فراگرفتم. یک سال هم در درس اصول امام خمینی (ره) شرکت کردم. همچنین در فقهِ آیت الله العظمی بروجردی (ره) و اصول آیت الله داماد شرکت می کردم.
* برخی از سجایای اخلاقی
جناب آقای بزرگ به تأسی و پیروی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دارای سلوک پسندیده و اخلاق حسنه ای بود که عبارت است؛
* فرمان ندادن به اهل خانه؛
* کمک به خانواده های نیازمند؛
* کمک مالی و معنوی به ارحام؛
* صبوری در سختی های زندگی؛
* صراحت گویی با دیگران؛
* بیان سخن بدون ملاحظه و مصلحت اندیشی؛
* آمر به معروف و ناهی از منکر؛
* اجتناب از تشریفات و تجملات؛
* تأسیس و ساختن مراکز عام المنفعه و وقف نمودن آنها از قبیل: مسجد، حسینیه، کتابخانه، حمام، غسالخانه، قبرستان و... در شهر و روستا؛
* حضور مداوم در صحنه انقلاب.
* انس با قرآن
آقای بزرگ با قرآن انس داشت. در ماه مبارک رمضان سه ختم قرآن تلاوت می کرد؛ یک ختم برای پدر، یک ختم برای مادر و یک ختم برای خود. او صبح ها پس از نماز و شب ها پیش از خواب قرآن تلاوت می کرد. آن مرحوم در حاشیه یکی از مصحف های خود چنین نوشته است:
«بسمه تعالی تا امسال که سال 1422 قمری است حدود چهل ختم قرآن در این قرآن مقدس خوانده ام، فعلاً چون چشمم آب آورده نمی توانم در این قرآن بخوانم و در قرآن درشت خط شروع نموده ام.
* قدم گذاشتن در مسیر پدر
مرحوم آقای بزرگ همچون پدر بزرگوار خود درب خانه اش را به روی مردم باز کرده و ملجأ و مأوای گرفتاران، درماندگان و بینوایان بود. وی به ده ها خانواده مسکین و مستمند کمک مالی می نمود. فقیه محقق آقای سید عبدالرسول شریعتمداری جهرمی دربارۀ سخاوت آقای بزرگ می گوید: پدرش نیز چنین بود، هرچه داشت با دستان خویش بین فقرا، مستمندان و بینوایان تقسیم می کرد.
آن مرحوم وجود خویش را برای خدمت به اسلام و مسلمین وقف کرده بود، یک زندگی معمولی و ساده داشت، چندبار از او خواستند منزلش را تجدید بنا کند اما او نپذیرفت. با آنکه وجوهات فراوان به دست وی می رسید ولی وی هیچگاه از آن استفاده شخصی نمی کرد. خودش می گفت: من از کمک مالی و مادی دیگران بی نیازم و از کسی چیزی قبول نمی کنم چون یک باغ دارم که همان مخارج مرا کفایت می کند.
* ساخت مسجد و مدرسه در ازای رفع اختلاف
آقای بزرگ سال ها قبل، اختلافِ پیش آمده در روستای محمدآباد بین مالک زمین و روستائیان را حل می کند. صاحب زمین برای قدردانی و تشکر خدمت او رسیده و وجهی تقدیم شان می کند. خودش در این باره می نویسد: «صاحب زمین روزی نزد حقیر آمد و موقع رفتن پاکتی جلوی من گذاشت و بلند شد. نگاه کردم دیدم چک است. گفتم: این برای چیست؟ گفت من دلم خواسته، هدیه ای به شما بدهم!. پاسخ دادم: من قبول نمی کنم هرچه اصرار کرد قبول نکردم و پاکت را پس دادم. او با ناراحتی رفت.
آقای حاج شکرالله که از دوستانم بود، نزدم آمد و گفت: چرا آن شخص را ناراحت کردی، پولی حلال پیشکش شما کرده، شما چرا قبول نمی کنی!؟ گفتم: شما می دانی من از کسی پول قبول نمی کنم. خیلی اصرار کرد. گفتم: پول نزد شما باشد. به مالک زمین بگو آنجا احتیاج به یک مدرسه شش کلاسه برای بچه ها دارد. اگر دو قطعه زمین یکی برای مدرسه و یکی هم برای مسجد می دهد این پول برای آن دو کار خیر خرج شود. حاج شکرالله نزد مالک زمین رفت. بعد از برگشت گفت: مالک زمین می گوید: فلانی خودش برود هر مقدار زمین لازم باشد برای مسجد و مدرسه بردارد که کمال رضایت دارم. حقیر و جناب حاجی رفتیم و آقای خدادادی معمار را به آن جا بردیم. نقشه مسجد را کشیده و فوراً مشغول درست کردن مسجد شد. در مورد مدرسه هم اداره آموزش و پرورش گفت: باید ما نقشه مدرسه و مجوز بدهیم که کارش انجام شد».
* روی این نوشته خط می کشم تا کسی خیال نکند برای خودنمایی یا ریاکاری است
در اواخر عمر چندتن از دوستان از وی خواستند تا اجازه دهد یک جزوه در تشریح خدمات و بزرگداشت ایشان تهیه و چاپ کنند. همچنین از او خواستند که شرح فعالیت های فرهنگی، اجتماعی و خاطرات خود را بنویسد و یا به طور شفاهی بیان کند. آن بزرگوار با اصرار زیاد دوستان ابتدا سی و دو صفحه از خدمات فرهنگی و اجتماعی خود را نگاشت ولی خیلی زود دست از این کار کشید، روی آن صفحات خط کشید و در پایان چنین نوشت: «ای وای بد کردم که اینها را نوشتم! شاید بعضی خیال کنند که برای ریا و خودنمایی است، بعضی از دوستان اصرار دارند که خاطرات را بنویسم، اگر بخواهم خاطرات بنویسم شاید دو جلد کتاب شود، همه این خاطرات تلخ و شیرین است لذا روی اینها خط می کشم تا کسی خیال نکند برای خودنمایی یا ریاکاری است». سپس به دوست خود حجت الاسلام امین فتاحی گفتند: من راضی نیستم این کار را برای من انجام دهید.
آن بزرگوار تمام اهتمامش به ارشاد مردم و خدمت به دین بود و بیش از شصت سال بدون چشمداشت به ارشاد و راهنمایی مردم پرداخت.
گفتنی است سرانجام روح ملکوتی این عالم ربانی پس از عمری تلاش و اهتمام در ترویج مکتب اهل بیت علیهم السلام و ارشاد و تربیت طلاب در صبح پنج شنبه ۱۳/۱۲/۹۴ به علت بیماری قلبی و تنفسی به ملکوت اعلی پیوست.
دکتر سید علی میرشریفی، عضو هيأت علمي سازمان سمت