به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، استاد محسن قرائتی در ادامه سلسله مباحث تفسیری خود با موضوع تفسیر قطره ای به بیان آموزه های آیه صد و دوم سوره بقره پرداخته است.
«وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ وَ لكِنَّ الشَّياطينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما يُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ» (بقره، 102)
یهود (به جاى پیروى از تورات)، آنچه را كه شیاطین (از سحر و جادو) در عصر سلیمان مى خواندند پیروى كردند در حالی كه سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) كافر نشد ولى شیاطین كه به مردم سحر مى آموختند كافر شدند و (یهود) از آنچه بر دو فرشته شهر بابل، (به نام هاى) هاروت و ماروت نازل شده بود پیروى نمودند (گرچه آنان براى آشنایى مردم به طرز ابطالِ سحر، آن را به مردم مى آموختند) و به هیچ كس چیزى یاد نمى دادند مگر آنكه قبلاً به او مى گفتند ما وسیله آزمایش شما هستیم (پس با استفاده نادرست از سحر) كافر نشوید. ولى آنان از آن دو فرشته، فقط مطالبى را مى آموختند كه بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیندازند، گرچه بدون اِذن خداوند هیچكس نمى تواند به كسى ضرر برساند. آنها فقط قسمت هایى را مى آموختند كه براى آنان ضرر داشت و هیچ سودى به آنها نمى رساند. مسلماً آنها مى دانستند كه هر كس خریدار این كالا باشد بهره اى در آخرت نخواهد داشت و همانا نفس خویش را به بد چیزى فروخته بودند اگر مى دانستند.
در زمان حضرت سلیمان بازار سحر و جادو رونق بسیار داشت لذا آن حضرت دستور داد تا اوراق ساحران را جمع آورى و نگهدارى كنند. ولى بعد از ایشان گروهى به آن نوشته ها دست یافته و مشغول تعلیم و اشاعه سحر شدند.
این آیه مى فرماید: برخى از بنى اسرائیل نیز به جاى پیروى از تورات به سراغ همان كتاب هاى سحر و جادو رفته و براى توجیه كار خود چنین مطرح مى كردند كه این كتاب ها مربوط به سلیمان است و او ساحرى زبردست بوده است.
قرآن در پاسخ مى فرماید: سلیمان هرگز اهل سحر و جادو نبوده، بلكه پیامبر خداست و كارش معجزه بود و شما از شیاطینى كه این كارها را ترویج مى نمودند پیروى كردید.
البته یهود از طریق دیگرى نیز به سحر دست یافته بودند و آن مطالبى بود كه دو فرشته الهى به نام هاى هاروت و ماروت كه به صورت انسان ظاهر مى شدند به مردم شهر بابل مى آموختند تا مردم روش خنثى سازى و ابطالِ سحر را بیاموزند.
با آنكه این دو فرشته به مردم تذكر مى دادند كه از این آموزش، سوء استفاده نكنید اما آنها با استفاده نادرست از این علوم، براى رسیدن به منافع مادى یا اغراضِ جنسى خود، میان زنان و مردان جدایى مى انداختند.
به هر حال یهود از این دو طریق به علم سحر آگاهى یافته بودند و از آن در جهت خواسته هاى نامشروع خود استفاده مى كردند با آن كه مى دانستند انجامِ سحر در ردیف كفر است و موجب ضرر به خانواده و جامعه مى گردد.
این آیه نشان مى دهد كه سحر و جادو واقعیت دارد و در زندگى انسان مؤثر است. ولى از آنجا كه همه چیز به دست خداست مى توان با پناه بردن به خدا و توكّل به او و دعا و صدقه از شرّ آثار آن نجات یافت.
همچنین روشن شد كه آموزش علوم همواره مفید نیست بلكه اگر یادگیرنده، فردى صالح و سالم نباشد به جاى استفاده از علم در جهت خدمت به مردم، موجب فساد و تباهى جامعه مى گردد.
از این آیه مى آموزیم که:
* اگر مى بینیم بسیارى از انسان ها حاضر به ایمان آوردن نیستند در حقانیت ادیان الهى شك نكنیم بلكه بدانیم گناه و خلاف چنان در روح انسان اثر مى گذارد كه شخص آمادگى پذیرش حق را از دست مى دهد.
* علم به تنهایى كافى نیست بلكه حق پذیرى لازم است. دانشمندان یهود بر اساس تورات به حقانیت پیامبر اسلام (ص) علم داشتند، امّا نه تنها خود به او ایمان نیاوردند بلكه دیگران را نیز از ایمان آوردن نهى مى كردند.
* علم، همیشه مفید نیست بلكه همچون چاقویى برنده است كه اگر به دست پزشك جراح باشد موجب نجات بیمار از مرگ مى گردد و اگر در اختیار قاتل قرار گیرد موجب مرگ انسان سالم مى گردد.
* شیاطین به دنبال تفرقه میان زن و شوهر و ایجاد اختلاف در خانواده ها هستند ولى فرشتگان در پى اصلاح و آشتى میان زن و شوهرند. انسان ها نیز دو گروهند گروهى در خطّ شیاطین و گروهى در خطّ فرشتگان.