سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳ |۱۷ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 19, 2024
علامه سمنانی

حوزه/ حضور علامه سمنانی در بابل مصادف با دوران سلطنت پهلوی و تسلط استعمارگران انگلیسی بود که به نام تجدد طلبی درصدد حذف تدریجی احکام اسلامی و به تبع آن از بین بردن نقش روحانیت حقیقی در سطح جامعه بودند.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، فقیه ربانی و فیلسوف الهی آیت الله محمدصالح حائری معروف به علامه سمنانی از نوادر روزگار و جامع معقول و منقول و مسلط بر بسیاری از علوم بوده است.

شیخ صالح در سال 1298 ق در شهر کربلای معلا و میان خانواده منسوب به علم و فرهنگ دیده به جهان کشود. پدر بزرگوارش آیت الله حاج میرزا فضل الله علامه حائری از فقهای عصر خویش و مربی روحانی ایشان هم به حساب می آمد. مادر مخدره اش نیز دختر آیت الله حاج محمدیوسف استرابادی در زمره زنان پاکدامن قرار داشت.

علامه سمنانی، مراتب تحصیل اش را چنین قلم می زند: مرحوم والد مرا در حالی که بسیار خردسال بودم به تحصیل دانش واداشت و بی آنکه فارسی بیاموزم پس از آموختن قرائت قرآن مجید به آموختن امثله و شرح امثله و... پرداختم. سپس به نحو و صرف و منطق مشغول شدم . شرح لمعه را با کمال تدقیق و تحقیق نزد والدم خواندم و به همین منوال قوانین را نزد برادر اکبرم خواندم. سپس کتاب کبری را به پارسی در بحر تقارب وانموذج و التهذیب المنطق را به تازی به نظم کشیدم. هنگامی که سیوطی می خواندم الفیه را تخمیس کردم، رفته رفته قصاید بسیار را انشا نمودم پس از استفاده از محضر بسیاری از علمای کربلا به نجف اشرف مسافرت نموده و 12 سال تمام در حوزه درسی مرحوم آخوند خراسانی و میرزا حسین خلیل تهرانی مشغول  بودم.

علامه سمنانی علاوه بر علوم نقلی به کسب معارف دینی بر طبق براهین عقلی روی آورد و در این زمینه محضر حکیم توانا مرحوم ملا اسماعیل بروجردی را مغتنم شمرد. ایشان در علوم عقلی تالیفاتی از خود به جانهاده و هنوز به بیست سالگی نرسیده بود که به درجه اجتهاد نائل آمد.

هجرتی اجباری

زمانی که حوزه نجف می بایست از مقام علمی ایشان استفاده کند معظم له دچار بیماری چشم شد که همین امر موجبات هجرت ایشان را در سال 1324 به زادگاه اجدادش یعنی بابل فراهم می نماید. شمع وجودش پرتو افکن هدایت و روشنگری مردم منطقه بوده و طلاب آن دیار هم به نوبه خود از وجودش مستفیض گشته اند.

 علامه از نگاه دیگران

علامه محمدتقی جعفری در مورد ایشان می گوید: علامه مردی بسیار با فضل بود مخصوصا ادبیات عرب اش خیلی قوی بود. اطلاعات فلسفی اش هم خیلی زیاد بود، در اصول هم ید بالایی داشت .

استاد محمدرضا حکیمی علامه سمنانی را چنین توصیف می نماید:  حضرت علامه سمنانی در سده گذشته از علمای بزرگ و بسیار کم  نظیر اسلام است و جامع معقول و منقول به معنای وسیع و ژرف تعبیر و صاحب اطلاعات پهناور و مجتهد در فلسفه و تحقیقات فلسفی بویژه اصول و مبانی متعالیه. جامعیت علامه سمنانی تا جایی است که آثار او را در فنون مختلف و رشته های علمی 300 تالیف دانسته اند.

آثار به جا مانده

از جوانی در ثبت و نگارش معلومات خود کوشا و توانا بود. به جا نهادن سیصد اثر در علوم مختلف از یک عالم دینی بهترین گواه بر عظمت شخصیتی این فرزانه دوران می باشد. اینک  از باب مشت نمونه خرواراست تعدادی از آثار ایشان را نام می بریم:

اتحاد العاقل و المعقول، امتناع شریک الباری، تفسیر سوره حمد و حدید و آیه الکرسی، احیاء الرجال، احیا المنطق الارسطائی، رجعت و معراج، دیوان الادب ، الید البیضاء در وجود ذهنی ، العمل الصالح  که یک دوره فقه استدلالی  از طهارت تا دیات است ، خواص الآیات ، خرد در امامت ، تلخیص کفایه الاصول ، حاشیه برمکاسب ، حجیه الظن ، تجری واستصحاب ... 

 مبارزه علیه رضاخان

حضور علامه سمنانی در بابل مصادف با دوران سلطنت پهلوی و تسلط استعمارگران انگلیسی بود که به نام تجدد طلبی درصدد حذف تدریجی احکام اسلامی و به تبع از بین بردن نقش روحانیت حقیقی در سطح جامعه بودند.

علامه که بر اوضاع و احوال کشور واقف بوده سکوت در برابر اقدامات دولت پهلوی را جایز ندانست و با روش های گوناگون به روشنگری اذهان عمومی می پرداخت.

ایشان در یکی از سخنرانی های شدیدالحن خود در مسجد جامع بابل به صراحت گفته بود: هر کسی با قرآن مخالفت کند کافر است اگر چه رضاخان باشد.

دستگاه ستم شاهی این رفتار را برنتافت و اقدام به دستگیری این عالم مجاهد نمود. ایشان به مدت نه ماه در سیاه چال رژیم شاه در تهران  زندانی بود و پس از آن به سمنان تبعید شد که تا پایان عمر در آن دیار غربت زندگی کرد.

 ذوق شاعری

این عالم دینی  شعر می سرود و اشعار عربی و فارسی اش حاکی از این است که او دارای طبعی موزون و ذوق شعری لطیف بوده است .

علی اسفندیاری معروف به نیما یوشیج پدر شعر نو در نامه ای خطاب به علامه می نویسد : مخصوصا به تو ، «تو» خطاب می کنیم برای آنکه در مازندران« فرد هستی» گمان نمی برم میزانی برای تعیین مقدار توفیق صالحین یک قوم بهتر از وجود شخص صالحی در آن قوم باشد.

نیما در قصیده ای می سراید:

منم که طالع در مانده ام در این فکرت      تویی که صالحی ای حائری زمن مگریز

ابونواس و غزالی و طوسی این سه تویی    که کس نخوانده و نشاسدت به حق تمییز

علامه سمنانی شعرهای بسیار رفیعی در منقبت و فضیلت اهل بیت (علیهم السلام) سروده که خواننده را به وجد می آورد.

غروب آفتاب

عاقبت آفتاب وجودش پس از حدود یک قرن فایده رسانی به جامعه انسانی در سال 1350 شمسی در سمنان غروب کرد. پیکیر مطهر آن مرحوم پس از ادای احترام و تشییع باشکوه به مشهد الرضا و در جوار آستان امام رضا به خاک سپرده شد.

منبع: گلشن ابرار، ج4

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha