خبرگزاری «حوزه» - ماجرای «ابوریحان» ماجرای عجیبی است. روحانی که تا پیش از ورود مستقیم به جنگ سخت نظامی، تبلیغ و نبرد در خط مقدم فضای مجازی و سایبری را بر هر چیز ترجیح میداد، ناگاه سر از سوریه درآورد و به عنوان یکی از فرماندهان مستشاری ایران، عازم شامات شد.
نخستین سفر تبلیغی-نظامی او به سوریه ۶۰ روز به طول انجامید و یکی از عملیاتهای مهم جبهه مقاومت در سوریه یعنی آزادسازی مرز مشترک سوریه و عراق را راهبری میکرد.
آنچه در ادامه میآید حاصل گفتگوی خبرنگار «حوزه» در اهواز، با این مبلغ رزمنده جهادی است.
*حضرتعالی که یک مبلغ فعال در استان خوزستان هستید و همچنان عرصههای تبلیغی بسیار گستردهای در همین استان پیش رویتان باز است، چرا تبلیغ در سوریه را انتخاب کردید و چگونه فعالیت در عرصه تبلیغی تبدیل به حضور مستقیم در خط مقدم جبهه مقاومت شد؟
همانطور که امام خمینی(ره) فرمودند «جنگ انسان ساز است و آنجایی که انسان ساخته میشود، میدان مبارزه با دشمن است»، هیچ فضای دیگری نمیتوانست برای روحیه من بهعنوان یک مبلغ، اثرگذار باشد. البته اگرچه فعالیت همیشگی من و دیگر دوستان طلبهام تبلیغ در عرصه جنگ نرم فرهنگی است، با این حال از نام «جنگ نرم» میتوان فهمید برای انسان، آنچنان قابل درک نیست! و ممکن است بهمرور دچار افت انگیزشی گردد، لذا عزم تبلیغ در سوریه را در پیش گرفتم و از یک سال گذشته، مقدمات سفر تبلیغیام را مهیا کردم.
پس از گذراندن دورههای نظامی، به کار همیشگی خودم یعنی تحصیل و تبلیغ پرداختم تا زمانی که مطلع شدم زمان اعزام بنده فرا رسیده، همسرم مقداری لباس و خوراکی در کیفم گذاشت و پس از خداحافظی با دو فرزند خردسالم به محل اعزام مراجعه کرده و سرانجام راهی دمشق شدم.
در ابتدای ورود نام جهادی بنده «ابوریحانه» بود و رزمندگان مرا با این عنوان خطاب میکردند، اما پس از یک اتفاق نادر، عنوان جهادی من به «نادر حمید» تغییر کرد.
علت کسب عنوان افتخارآمیز «نادر حمید»، اولاً شباهت این حقیر به آن شهید والامقام و دوم مهارتم در زمینه رزم و نبرد سخت با دشمن بود! وقتی از قرارگاه مرکزی پیغام دادند که باید در دفتر فرماندهی حاضر شوی، با خودم گفتم نکند از کار من راضی نباشند، اما به لطف خدا فرمانده از تلاشهای این حقیر خرسند بود و بدین ترتیب هم عنوان و هم رده محل خدمتم ارتقاء یافت و بهعنوان یکی از فرماندهان تیپ منصوب شدم.
حضور یک روحانی درخط مقدم جبهه مقاومت چه تأثیراتی میتواند داشته باشد؟
اولاً لازم است اشاره کنم «این که خداوند توفیق عنایت فرمود تا بنده در کنار رزمندگان جبهه مقاومت خدمت کنم، توفیقی و امتیازی است که نصیب هرکس نمیشود» و دوما «دوران هشت سال دفاع مقدس به من آموخت روحانیت بهعنوان طلایهدار مکتب اهلبیت(ع) و تبلیغ دین، باید همواره پیشگام و پیش رو در همه عرصهها باشد؛ پس بنده هم در جنگ کنونی، سعی کردم این روحیه را در خود تقویت کنم».
اما در پاسخ به سؤال شما باید بیان کنم که حضور یک طلبه در جبهه جنگ به مثابه یک اتوبان دو طرفه است؛ یعنی هم خودش از فضای «جبهه» استفاده میکند و هم به دیگر رزمندگان استفاده میرساند!
استفاده که میبرد، تقویت بنیههای اعتقادی و به دست آوردن عزمی راسخ برای ادامه مسیر بسیار دشوار طلبگی است و استفادهای که میرساند، ارتقای روحیه رزمندگان برای استقامت و تلاش هرچه بیشتر در برابر دشمن تکفیری میباشد.
*ترویج معارف اهلبیت(ع) در فضای جبههای که رزمندگان آن، صرفاً از شیعیان نیستند، چه تأثیری دارد! و نحوه فعالیت شما نسبت به این موضوع، به چه صورت بود؟
همانطور که میدانید سوریه یک کشور آزاد از حیث مذهب و فرق آسمانی است، یعنی شما به کرات مشاهده میکردید که در یک مجتمع مسکونی، ساکنینی با چند مذهب متفاوت از شیعه و سنی گرفته تا مسیحی و علوی در کنار یکدیگر زندگی میکنند.
اشتیاق جوانان سوری برای شنیدن احادیث اهل بیت(ع)
خب این مهم حساسیت کار فرهنگی را بسیار افزایش داده؛ چراکه محدودیتهای شرعی یک جوان شیعی نسبت به یک شهروند مسیحی بسیار متفاوت است و مبلغین باید جدایِ از شریعت، مباحثی را مطرح کنند که برای هر قوم و مذهبی صدق کرده و قابل اجرا باشد! پس مسلماً ما نمیتوانیم در یک جمع عمومی که جوانانی از مذاهب مختلف حضور داشتند، از احکام شرعی صحبت کنیم! در آنجا صرفاً مباحثی پیرامون زیباییهای دین اسلام، مشترکات ادیان الهی و اینکه همه پیامبران الهی مردم را به توحید و خداپرستی سوق میدهند و خدا جهاد و دفاع از وطن را واجب نموده، مطرح میکردیم.
نکته قابل توجه اینجاست که وقتی احادیث اهلبیت(ع) را برای رزمندگان سوری قرائت میکردیم، پیش از بیان نام مبارک امام معصوم(ع)، متن حدیث و روایت قرائت میکردیم و وقتی با اشتیاق میپرسیدند که این جمله از کیست، پاسخ میدادیم که از امام هفتم شیعیان است.
*پیرامون بارگاه مطهر حضرت زینب(سلام الله علیها) چند جملهای بفرمایید. ارادت مردم سوری نسبت به این بارگاه منور تا چه حدی است؟
آن چیزی که سوریه و مردم را با یکدیگر متحد، مقاوم و استوار نگاه داشته، وجود مطهر بارگاه ملکوتی خانم زینب کبری(س) است و إلا پیش از اینها سوریه از پای افتاده بود.
توسل یک رزمنده مسیحی به حضرت زینب(س) برای پیروزی در عملیات
یاد خاطرهای افتادم بیان آن خالی از لطف نیست؛ شب عملیات آزادسازی مرز شرقی سوریه، به نیروها اعلام کردیم که راهی حرم شوند و از عمه سادات طلب کمک و همراهی کنند؛ بنده و تعدادی از فرماندهان با یکدیگر حرکت کردیم و وقتی وارد حرم مطهر و روبروی ضریح رسیدیم، صحنهای را مشاهده کردم که تا آن لحظه چیزی شبیهش را ندیده بودم!
یک جوان مسیحی کنار ضریح زانو زده بود و با گریه متوسل به حضرت شده بود. نزدیک او شدیم و پس از مدتزمانی کوتاه بر روی شانهاش زدم و گفتم تو کجا! اینجا کجا! مگر الآن نباید در کلیسا باشی!؟ پس چرا اینجا و این مکان!؟ که وی پس از پاک کردن اشکهایش گفت: حاجی فردا فقط ایشون می تونه به ما کمک کنه....
این حرف را کسی به من زد که خود مسیحی است! ولی او هم در این جنگ پی برده که هدف دشمن تکفیر و جیرهخوار آمریکا، نابودی اسلام و تسلط بر کشورهای اسلامی است. اما همچنان در تعجب هستم که چرا برخیها از برکت انقلاب اسلامی تنعم میکنند، اما مخالف سر سخت حمایت از سوریه هستند! چرا برخیها همچنان با تفکر لیبرالی خود، اقدام مدافعان حرم را تخریب کرده و سعی در غلط جلوه دادن آن میکنند.
*مقداری از فعالیتهای تبلیغیتان در سوریه بفرمایید! نحوه تعامل مردم و رزمندگان سوری با شما چگونه بود؟
نیروهای سوری، بهخصوص شیعیان، علاوه بر این که ارادت قوی که به اهلبیت(ع) دارند، به لحاظ فرهنگی بسیار نیاز به کمک دارند و تشنه شنیدن معارف اهلبیت(ع) هستند، آنان هرگاه متوجه میشدند که ما از ایران آمده و از روحانیون حوزه علمیه اهواز هستیم، مشتاقانه مینشستند و ساعتها با ما همصحبت میشدند. از علاقه شدیدشان به رهبر معظم انقلاب سخن میگفتند، این که ما به رهبر مدیون هستیم و شما را پارهای از تن خود میدانیم.
برگزاری حلقههای صالحین در حرم حضرت زینب(س)
کار ما این بود که از صبح تا پاسی از شب در مناطق عملیاتی باشیم و به مقرهای مختلف سرکشی کنیم. که البته این برای من بسیار شیرین و دلچسب بود؛ چون میتوانستم بهصورت مستقیم با نیروهای عادی همکلام شوم و با آنها گپ و گفتی داشته باشم.
من به کمک چند نفر از طلابی که در قرارگاه مستقر بودند، کارگروه تبلیغی تشکیل دادیم و یک سری فعالیتهای فرهنگی را هم برای رزمندگان و هم برای مردم عادی طراحی و اجرا کردیم.
از برگزاری حلقات شجره طیبه صالحین در حرم مطهر حضرت زینب(س) گرفته تا دیدار با خانواده شهدا بهویژه شهدای مسیحی و مذاهب دیگر! البته اقامه نماز جماعت علیالخصوص نمازهای وحدت و سخنرانیهای مناسبتی که یکی از کارهای روتین و همیشگی بود.
*اشاره ای به علاقه مردم سوریه به امام خامنه ای کردید. لطفاً مقداری در این خصوص بفرمایید.
اکثر مردم سوریه بهویژه شیعیان و نیروهای حشد الشعبی، علاقه بسیار زیادی به رهبران جبهه مقاومت علیالخصوص «مقام معظم رهبری» داشته و اخبار و سخنان آنان را دنبال میکنند.
آنها پیروزی خود را مدیون رهبری داهیانه ولی امر مسلمین امام خامنه ای، در اعزام نیروهای ایرانی به سوریه میدانند و معتقدند اگر ایران به یاری سوریه نمیشتافت، امروز اثری از سوریه باقی نمیماند؛ به همین دلیل علاقه وافر و بسیار زیادی به امام خامنهای دارند و عکس ایشان، سید حسن نصرالله و البته قاسم سلیمانی را در خانهها و مغازههایشان نصب میکنند.
*جایگاه معنوی حاج قاسم سلیمانی میان مردم سوری چگونه است؟
حاج قاسم حد وسط دوستداشتنی تمام کسانی است که در سوریه حاضر هستند. یعنی از روسها و عراقیها گرفته تا خود مردم سوریه با همه ادیان و فرقهاش، قاسم سلیمانی را بهعنوان چهره محبوب سرزمینشان میشناسند.
آنها تصویر حاج قاسم را بر روی صفحه اصلی موبایلهایشان قرار میدهند و اگر کسی عکس یادگاری با ایشان گرفته باشد، با افتخار آن را به دوستانش نشان میدهد.
البته تصاویر گوشی رزمندگان مدافع حرم، مختص به حاج قاسم نمیشود. یکی از نکات جالبی که به کثرت آنجا مشاهده کردم، این بود که عکس صفحه اول گوشی رزمندگان سوری غالباً شهدای مدافع حرم ایرانی است. وقتی از یکی از آنها پرسیدم که شهید مصطفی رشید پور را میشناسی؟ او با افتخار گفت: بله. او همرزم ما بود و من افتخار میکنم که در کنار یک سردار ایرانی جنگیدهام.
*ظاهراً رزمندگان سوری علاقه خاصی به سردران ایرانی دارند؟
بله، در آنجا نیروهای ایرانی را «اصدقاء» به معنای «دوست» خطاب میکنند. به طور مثال وقتی میخواهیم از ایست و بازرسیهای شهری عبور کنیم، هنگامی که متوجه میشدند ایرانی هستیم، با کمال احترام میگفتند؛ «اهلا بالاصدقاء، شرف» و این «کلیدواژه» را برای هیچکس دیگری جز ایرانیان به کار نمیبرند.
«شجاعت در جنگ» و «نجابت» ۲ شاخصه مهم ایرانیان از زبان مردم سوری
من از جوانان و رزمندگان سوری یک اعتقاد راسخ را مکرر شنیدم که آنها دو شاخصه ویژه را در ایرانیان مشاهده کردهاند یا بهنوعی بیان میکنند که ما رزمندگان ایرانی را به دو دلیل دوست داریم؛ یکی این که «در رزم و جنگ بسیار شجاع هستند» و دیگر آن که «هیچگاه به ناموس سوری نگاه نمیکنند و هرگاه دختر و زن سوری را دیدهاند، سر را پایین انداخته و نجابت به خرج میدهند».
*با توجه به اینکه شما در عملیات آزادسازی مرز سوریه و عراق حضور داشتید، آیا خاطرهای از حاج قاسم سلیمانی دارید؟
انگشتر عقیق؛ هدیه ویژه حاج قاسم
بله.... خوشبختانه خداوند متعال این توفیق را به من عنایت کرد که پس از آزادسازی مرز مشترک سوریه و عراق، برای شرح نحوه عملیات دیداری با ایشان داشته باشیم و در همان دیدار حاج قاسم انگشتری را بهعنوان هدیه، به این حقیر تقدیم کرد.
*کلام پایانی
در پایان لازم است بیان کنم سوریه از لحاظ فرهنگی جای کار بسیاری دارد و میتوان از تجربیات فرهنگی ایران، به نحو احسن استفاده کرد؛ چراکه آنجا تشنه کار فرهنگی است و با توجه به کثرت ادیان و مذاهب ]که البته نقطه اشتراک و وحدت مردم سوریه است[، آسیبهای فرهنگی هم به همراه داشته و لازم است با ترویج فعالیتهای فرهنگی، شدت این آسیبها را کمتر کرد.
به آن دسته از مبلغانی که دغدغه کار فرهنگی جهانی دارند، توصیه میکنم به خیل مشتاقان مدافع حرم پیوسته و تجربه کار تبلیغی در یک کشور جنگی را برای خود بخرند که إن شاءالله زمینهساز شکوفایی و رشد آنها خواهد شد.
گفتگو: علی زمان زارعی