سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳ |۱۷ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 19, 2024
کد خبر: 424355
۵ شهریور ۱۳۹۶ - ۱۵:۵۹
خانه خدا

حوزه/ اينجا همه مسلمانند و اختلافات سياسي و حتي مذهبي مطرح نيست و اگر كسي مانند وهابي كه عمداً اين اختلافات را جلو مي‎آورند و مي‎خواهند ديگران را با جبر و اكراه به مذهب خود سوق دهند نسبت به مذاهب ديگر تعصب نشان ندهد، وحدت كل مسلمين در اصول و مسايل مشترك چنان تجلي دارد .

 خبرگزاری «حوزه» هشتمین گزارش از سلسله گزارش‌ های کوتاه از سفرنامه حج حضرت آیت الله صافی گلپایگانی را تقدیم می کند   .

كيفيت تشرف به مسجد النّبي صليالله عليه وآله وسلم و زيارت حجره شريفه

مسجد النبي صليالله عليه وآله وسلم كه حجرة شريفه و «قبةالخضراء» و بيت حضرت زهرا سلام الله عليها در آن واقع است درهاي متعدد دارد كه بعضي از آنها مختص به زن‌ها و بعضي مختص به مردها است و گاه هم زن و مرد از يك در وارد ميشوند و همانطور كه اشاره شد در نامگذاري درها نظرات سياسي و مذهبي را كاملا رعايت كردهاند چنانكه در نامگذاري خيابان‌ها نيز همين نظرات را ملاحظه نمودهاند و بيشتر نامگذاري‌ها يا بيمعني و بيمفهوم و غير مهمّ است و يا به نام اشخاص و افرادي است كه موضعشان موضع عداوت و مخالفت با اهل بيت عليهم‌السلام بوده و يا حداقل سلطه و استكبار رژيم وهابي غاصب را نشان ميدهد.

باري بر حسب دستوري كه از كفعمي قدس‌سره نقل شده است قصد باب امين وحي جبرئيل عليهالسلام را نموديم در اينجا اذن دخول خوانده شد.

موضع خواننده اذن دخول كه درخواست اجازه شرفيابي مينمايد موضع بسيار حساسي است كه اگر اينجا توانست باريابد و اجازه تشرف حاصل كند در انجام برنامههاي بعد همان بزرگواري كه اجازه فرموده است، شخص را ياري مينمايد و مورد عنايت قرار ميدهد.

بايد كسي كه قصد تشرف دارد سعي كند كه بي‌اذن وارد نشود چنانكه در قرآن مجيد ميفرمايد: يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِي اِلاّ اَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ 

و اگر چه اذن عام داده شده است و استحباب مؤكد زيارت مفهومش اذن بلكه دعوت است، اما اذني كه در هنگام اذن دخول ميخوانيم معناي ديگر است كه حصولش از قلب و از حالي كه شخص پيدا ميكند معلوم ميشود و خود شخص ميفهمد كه در چه درجه او را اذن داده و پذيرفتهاند.

توجه به استيذان و اينكه شخصي مانند اين حقير رو سياه چگونه اهليّت و شايستگي قبول و بار يافتن خواهم يافت و ملاحظه عدم قابليت درك اين سعادت و فقري كه به لطف و عنايت حضرت رسول صليالله عليه وآله وسلم كه رحمت براي عالميان است داريم مقدمه حصول اذن است و به هر صورت بين خوف و رجاء و بيم و اميد، پس از بوسيدن عتبه باب اگر ممكن شود (كه غالباً با ممانعت مأمورين متعصب و خشن ممكن نميشود) مشرف به ورود به مسجد پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم ميشويم و سپاس و حمد خداي را بجا ميآوريم كه به چنين افتخاري بزرگ هر كس را بخواهد سرافراز مينمايد.

هنگامي كه شخص وارد مسجد ميشود بايد توجه داشته باشد كه در يكي از بهترين و شريفترين مظاهر بهشت و قرب الهي در اين جهان وارد شده است مكان مقدسي كه محل آمد و شد جبرئيل امين و نزول وحي بوده و هم اكنون خدا دانا است كه در هر روز و هر ساعت چه تعداد بيشماري... از ملائكه به زيارت آن ميآيند.

از آن روزگاري ياد مينمائيد كه پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم در اينجا آمد و شد و مجلس ديدار عام داشت و حسنينش را در آغوش مهر و محبت خود ميگرفت و بر زانوي لطف و عطوفت خويش مينشاند و بر دوش مبارك سوار ميكرد و حضرت زهرا عليهاالسلام به ديدار او ميرفت و پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم از جاي خود به احترام زهرا عليهاالسلام بر ميخاست و دست او را ميبوسيد و ميفرمود بوي بهشت از او استشمام مينمايم از هر سفر كه مراجعت ميفرمود نخستين كسي را كه به ديدارش ميرفت فاطمه بود و به هر سفر كه ميرفت آخرين كسي را كه با او وداع ميكرد زهراي عزيزش بود. فضايل و مناقب او و علي را براي مردم ميفرمود تا حدّي كه مردم ظرفيت شناسائي و معرفت آنها را داشتند ايشان را معرفي مينمود.

تشرف به مسجد

پس از ورود به مسجد و پس از گفتن يك صد تكبير كه در اينجا مفهوم و معناي بيشتري دارد و مفهومش تنها خدا بزرگتر است يا بزرگتر از هر چيز است يا بزرگتر از اينكه وصف شود، نيست در اينجا انسان خواه و ناخواه تحت تأثير بزرگي و عظمت بزرگترين بندگان خدا قرار ميگير. با ديدن مناظر مختلف چنان شعور به عظمت محمد صليالله عليه وآله وسلم پيدا ميكند، كه در برابر آن شخصيتي كه اين اوضاع را بوجود آورد و تاريخ را عوض كرد و چهارده قرن است بر قلوب ميلياردها بشر حكومت ميكند و همه را شيفته و دلباخته خود ساخته است خواه و ناخواه خاضع و خاشع ميشود اينجا بايد خدا را به بزرگي و بزرگتر بودن ياد كرد و گفتن تكبير در اينجا با گفتن آن در مواقع و اوقات عادي بيشتر بلاغت دارد.

مفهومش اين است كه آن خدا است كه محمد صليالله عليه وآله وسلم را اين همه عظمت بخشيده و او را از جانب خود مؤيد فرموده تا مظهر اين عظمت‌ها شود خدا است كه دست قدرتش از آستين برگزيدهترين و شايستهترين بنده خود يعني محمد كه به ظاهر يتيمي بود بيكس و بييار و ياور و بيعده و نفرات و لشگر بيرون ميآيد تا اسلام را كه معجزه بزرگ در تاريخ بشريّت است به جهانيان عرضه بدارد.

خداست كه منت بر مؤمنين گذارد و آنها را به چنين پيغمبري سرافراز كرد اين محمد صاحب خُلق عظيم فقط با نيروي الهي و امداد غيبي اين موفقيت‌هاي بزرگ را كه نصيب احدي از بشر نشده است كسب كرد و اين محمد صليالله عليه وآله وسلم با اين همه عظمت و بزرگي‌ها اولين و ممتازترين افتخارش اين است كه بنده خاص و خالص خدا است. اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ

افتخارش اين است كه خدا او را بنده خود خواند و سر خط بندگي او را امضا كرده است.

سُبْحانَ الّذي اَسْري بِعَبْدِهِ

هُوَ الَّذي يُنَزِّلُ عَلي عَبْدِهِ آيات بَيِّنات

همه جا عظمت خدا نمايان است و همه جا بايد تكبير گفت امام هنگام استشعار به عظمت و تذكر شكوه آفرينش، گفتن (الله اكبر) حاكي از معرفت خاص و درك خاص است.

آن كيهان شناسي كه غرق در مطالعه اجرام سماوي و منظومهها و كهكشان‌ها ميگردد و (الله اكبر) ميگويد با اين جمله بينش‌ها و دريافت‌هاي بزرگ خود را كه جز به اراده ذات الهي نميتوان مستند كرد بيان ميكند.

آن كه در حال سير در بيابان‌ها و ديدن كوه‌ها و سفر دريا‌ها و اقيانوس‌ها و ديدن جنبندگان و حيوانات كوچك و بزرگ و عجائب عالم خلقت و شگفتي‌هاي وجود خود انسان و اسراري كه در آفرينش يك ذره و آيات ديگر الهي اللهاكبر ميگويد با ديگر الله اكبر گويان از زمين تا آسمان فرق دارد.

همه بايد الله اكبر بگويند و همه بايد با عمل تحقق معناي الله اكبر را در وجود خود نشان دهند اما مفهوم الله اكبر خدا جويان و خداشناسان با مفهوم الله اكبر بنده نادان و بي‌بصيرتي مثل من فقط در مفهوم لفظي مطابقت دارد.

بنابراين اين تعليم كه صد مرتبه در هنگام تشرف به مسجد پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم و زيارت روضه آن حضرت و ساير مشاهد، الله اكبر بگويند تعليمي است كه موحد را به توحيد بيش از پيش متوجه ميكند تا هر چه را ميبيند جلوه عظمت او و دليل يكتائي و توانائي او ببيند و عظمت محمّد صليالله عليه وآله وسلم و علي عليهالسلام و ساير ائمه را عظمت الهي بداند.

آري رسول خدا و خواجه دو سرا و عقل كل و هادي سبل، اعظم تمام مخلوقات است، اما در برابر هيچ خلقي خود را از آن حضرت ضعيفتر و نيازمندتر به خدا احساس نمينمايد، و همين بزرگترين يا يكي از بزرگترين فضايل و صفات برجسته آن حضرت است.

باري پس از نماز تحيت مسجد هر كس به هر نحوي كه شايق و راغب است به زيارت و دعا مشغول ميشود يا دعاهاي وارده و زيارت‌هاي مأثوره را كه اكثراً به آنها مداومت مينمايند ميخواند و يا با زيارت‌هايي كه به زبان عربي يا هر كس به زبان محلي خود انشا ميكند، و همچنين هر نوع ميخواهد دعا ميكند و نماز به جا ميآورد و به حجره رسول خدا صليالله عليه وآله وسلم براي تقبيل و تبرك هجوم ميآورند، و اظهار شوق و حبّ و علاقه ميكنند، و همچنين در مبادرت به دعا و زيارت نزد منبر و ستون‌هاي مسجد مثل ستون ابولبابه و زيارت حضرت زهرا عليهاالسلام بين قبر و منبر كه پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم فرمود: ما بَيْنَ قَبْري وَ مِنْبَري رَوْضَةٌ مِنْ رِياضِ الْجَنَّةِ

و زيارت حضرت رسول صليالله عليه وآله وسلم در بالاي سر و نيز زيارت حضرت زهرا عليهاالسلام در برابر حجره آن حضرت كه يكي از اماكن شريفهاي است كه محتمل است قبر آن مظلومه در آنجا باشد.

خلاصه به همه اين نقاط جمعيّتهاي بشري مانند سيل هجوم ميآورند و در آنجا مراسم دعا و زيارت و نماز بر يكديگر سبقت ميگيرند و با اينكه برخوردها و تزاحم زياد است كسي بر كسي خشم نميگيرد و تا ميتوانند مواظبت مينمايند به كسي تنه نزنند و در كمال تواضع و مهر و ملاطفت رفتار مينمايند.

سياه و سفيد، ايراني و اندونزي و هندي و پاكستاني و سوداني و بنگلادشي، و سنگالي و سري لانكايي، و تركيهاي و مغربي و تونسي و الجزايري و بحريني و كويتي و ليبيائي و مصري و اريترهاي و لبناني و افغاني و عراقي و حبشي و سوماليائي و اردني و عماني و مالزيائي و تايلندي و بالأخره اروپائي و آسيائي و آفريقائي و آمريكائي و استراليائي همه با هم در اين مسجد متحد و مجتمع شدهاند و احدي فرقي بين خود و ديگران نميبيند، و به هيچ يك از اين نسبت‌ها خود را به خدا مقربتر از ديگران نميشمارد و روحانيت و صفاي خاصي بر اين اجتماع حكومت دارد كه هرگز نميتوان در اجتماعات ديگر نظير آن را يافت.

حركات و سكنات و مناجات و زيارت‌ها و برنامههايي كه انجام ميدهند اخلاص باطني آنها و شدت محبت و علاقه آنها را به مقام رسالت آشكار ميسازد.

هر كس به زبان خود و در خور فهم خودش با دعا و انجام آداب، سيرها و پروازهاي معنوي دارد و با پيغمبر اكرم صليالله عليه وآله وسلم در گفتگو ميباشد بعضي به شدت گريه ميكنند.

بعضي نماز ميخوانند. جمعي ذكر و اوراد ميگويند. گروهي صلوات ميفرستند.

عدهاي آيه  اِنَّ اللهَ وَ مَلائِكَتَةُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِّي يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْليماً  را قرائت مينمايند.

جمعي مصاحف را گشوده و قرآن تلاوت ميكنند. بعضي دعا ميخوانند.

در عين حال همه مواظبت دارند كه به احترام حرم صدايشان را بلند نكنند و فريادهايي كه بعضي جهال و نادانان در ساير حرم‌ها ميدهند و مردم را از دعا و توجه و حضور قلب باز ميدارند كمتر شنيده ميشود يا اصلا شنيده نميشود ضمناً گروهي هم در اين اجتماع روحاني و ايزدي كه بين اين همه متفرقات جمع كرده و آنها را متحد نموده و در حالات آموزنده آنها غرق تأمل و تفكّر ميشوند بعضي هم به تماشاي ظاهر اين اجتماع و بناي مسجد و بررسي خصوصيات آن مشغولند و آيات و رواياتي را كه بر در و ديوار نوشته شده ميخوانند.

اينجا همه مسلمانند و اختلافات سياسي و حتي مذهبي مطرح نيست، و اگر كسي مانند وهابيj كه عمداً اين اختلافات را جلو ميآورند و ميخواهند ديگران را با جبر و اكراه به مذهب خود سوق دهند نسبت به مذاهب ديگر تعصب نشان ندهد و از عمل هر فرقه و اهل هر مذهب به مذهب خود عكس العمل نشان ندهند وحدت كل مسلمين در اصول و مسايل مشترك چنان تجلي دارد كه عكس العمل اختلافات ديگر را تحت الشعاع قرار ميدهد و ميتواند برخوردها را با اين مسائل برخورد منطقي و حق طلبي و سازنده قرار دهد.

راستي حالات و توجهات مردم در روضة مطهره جالب و تكان دهنده است.

مردي كه نزديك چهارده قرن است از جهان رحلت كرده است چگونه قلوب صدها ميليون بشر را از فيلسوف و فقيه و شاعر و روشنفكر و كارگر و كشاورز و سياستمدار و اصناف ديگر را در طول قرون، صاحب و مالك شده كه تمام آنها در برابر مقام و شخصيت والاي او متواضع و فروتن باشند.

اين همه تواضع و حالات روحي مردم و احساساتي كه اظهار ميكنند قابل توصيف نيست، و محيط مسجد و روضه شريفه مردمان آگاه را به حقايق بسيار عالي رهبري ميكند و روحانيت آن آدمي را از اين دنيا و آلايشهاي آن نجات ميبخشد، و انسان را به عالم غيب متوجه مينمايد.

آيات خدا فقط كوه و دريا و ستاره و آفتاب و ماه و زمين و انسان نيست اين امور نيز از آيات بزرگ خدا است.

وجود پيغمبر و قرآنش و تعليماتش و بقاي دينش و نفوذ فرمان و احكامش همه از آيات بزرگ خدا است. من حقيقتاً از خود بيخود شده بودم و پيش خود ميگفتم: اينكه ميبينم به بيداري است يا رب يا به خواب. گريه ميكردم، اشك ميريختم، سلام عرض ميكردم، زيارت ميخواندم، التماس مينمودم، مراسم معمول و مندوبه را چنانكه در مناسك و كتاب‌هاي دعا است بجا ميآوردم و از اينكه يك روز ميآيد كه بايد با اين روضه مقدسه وداع كنم از همين حالا سخت ناراحت و نگران بودم، كاش همينجا ميماندم و كاش ميتوانستم مجاور اين حرم مقدس باشم. ناراحتيم از اين جهت زياد بود مثل اينكه خود را شقي و بدبخت و محروم از سعادت ميبينم كه نميتوانم تا عمر دارم به اين خاكي كه فرشتگان آسمان شب و روز به تقبيل آن آمد و شد دارند سرمسكنت بسايم. خدايا چi كنم اين درد را چگونه درمان نمايم به پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم و به حبيبهاش فاطمه زهرا عليهاالسلام شكايت ميكردم، دلم آرام نميگيرد همان مصداق شعر معروف شدهام:

محنت قرب ز بعد افزون است

جگر از محنت قربم خون است

نيست در بعد جز اميد وصال

هست در قرب همه بيم زوال

يك علت بزرگ ديگر براي تأثر و فشار و تألمات روحي بر انسان در اين روضة شريفه پنهان بودن قبر مطهر حضرت زهرا سيده نساء عالميان عليهاالسلام است. كه خود بخود اين سؤال را براي انسان پيش ميآورد كه فاطمه محبوبترين افراد در نزد پيغمبر و يگانه فرزندي بود كه از آن حضرت به يادگار ماند، قبرش كجا است؟

هر كس در لباس اهل علم باشد، وقتي در حرم مطهر مشرف است سؤال پيچ ميشود، زن و مرد از قبر فاطمه عليهاالسلام ميپرسند. اين ميپرسد قبر فاطمه زهرا عليهاالسلام كجا است؟

ديگري ميپرسد آيا راست است كه بين منبر و روضه است؟ اگر اينجا است در كدام نقطه است؟

يكي سؤال ميكند ميگويند قبر فاطمه زهرا در حجره آن حضرت است؟

يك خانم كه عرب بود سؤال ميكرد «أين قبر فاطمة الزهرا؟»

جواب دادم: «قبرها مخفي».

بعضي ميگفتند مگر قبر فاطمه عليهاالسلام در بقيع نيست؟

اين سؤالات پي در پي انسان را سخت تحت تأثير و فشار و غم و اندوه قرار ميدهد و ديدگان را اشكبار ميسازد.

مثلا آنچه از صورت قبرهاي يگانه دختر پيغمبر فاطمه زهرا عليهاالسلام باقيمانده در دو محل است يكي در بقيع نزديك قبور فرزندان مظلوم و عزيزش كه بعضي هم احتمال ميدهند قبر فاطمه بنت اسد مادر مكرّمه اميرالمؤمنين عليهالسلام باشد و ديگر در بيت آن حضرت كه به حجره حضرت رسول صليالله عليه وآله وسلم متصل است، اكنون هم صورت قبر مطهر آن حضرت در اين بيت باقي است و از پشت شباك داخل حجره كاملا ديده ميشود و ضريح و صندوق آن نمايان است كه به طور قطع ميتوان گفت اينجا محل يكي از قبور منتسبه به آن حضرت است؛ زيرا خود همين وجود ضريح و صندوق در يك نقطه معين بيت شاهد معتبري است و احتمالا ميتوان گفت كه همين جا قبر آن حضرت است و صورت قبرهاي بقيع براي آن بوده كه اشخاصي كه مورد عنايت زهرا نبودند و زهرا خشمناك و ناراضي از آنها از دنيا رفت و خاطر شريفش را رنجاندند و او را آزار دادند و محسن عزيزش را سقط نمودند از محل قبر مطلع نشوند و اين سند نارضايتي زهرا عليهاالسلام در تاريخ از آنها باقي بماند.

و محل ديگري كه حضرت زهرا را در آن محل زيارت ميكنند، ما بين قبر و منبر است كه اين احتمال هم مؤيد به حديث معروف «ما بَيْنَ قَبري وَ مِنْبَري رَوْضَةٌ مِنْ رِياضِ الْجَنَّةِ» است به هر صورت قبر زهرای اطهر سلام الله علیها مخفي است و اين سؤال همچنان باقي است.

وَلأيّ اْلاُمُورِ تُدْفَنُ سِرّاً * بَضْعَةُ الْمُصْطَفي وَ يُخْفي ثَراها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha