به گزارش خبرگزاری«حوزه»، حضرت آیت الله جوادی آملی در جلسه درس اخلاق پنجشنبه های خود که در نمازخانه بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء برگزار گردید، ضمن تبریک میلاد باسعادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، به شرح جملات قصار 17 تا 22 نهج البلاغه حضرت امیرعلیه السلام پرداختند.
معظم له در ادامه مباحث جلسات گذشته اظهار داشتند: جریان جمله قصار هفدهم نهج البلاغه این است که کسی از وجود مبارک امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) سؤال کرد که شما چرا محاسنتان را با وجود اینکه سفید شده، خضاب و رنگ نمیکنید؟ در حالی که پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) فرمود محاسنتان را رنگ کنید که آثار پیری در شما مشهود نباشد و شبیه سالمندان بعضی از فرَق نباشید؛ «سُئِلَ ع عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ ص غَیرُوا الشَّیبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْیهُودِ»، حضرت در پاسخ فرمود آن روزی که جمعیت کم بود و ما نیازمند افراد جوان برای حضور در جبهه و جنگ بودیم، الآن که به لطف الهی اسلام فراگیر شد و ما دشمنی نداریم، مختاریم، میتوانیم محاسن را رنگ کنیم و یا میتوانیم رنگ نکنیم. آن زمان لازم بود ولی الآن لازم نیست.
ایشان در خصوص دیدگاه شارحان نهج البلاغه درباره این جمله حضرت، اذعان داشتند: این جمله را شارحان نهج البلاغه بحث کردند که این با اینکه حلال اسلام «الی یوم القیامة» حلال است و حرام اسلام «الی یوم القیامة» حرام است، چه نسبتی دارد؟ این بزرگان پاسخ دادند که احکام اسلامی دو قسم است: یک سلسله احکامی است که معارض ندارد نظیر صوم و صلات و حج و زکات و دیگر احکام عبادی که ما موظفیم انجام بدهیم و یک سلسله روایاتی است و نه احکام که معارض دارد و علاجش به دست فقیه کارآزموده ورزیده است که تعارض اینها را حل کند. حضرت فرمود این جزء تعارضات نیست جزء تزاحمات است یعنی آنجا که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دستور داد شما حتماً محاسن خود را رنگ کنید، آن وقتی بود که جبهه، عملیات و مبارزات بود و مسلمانان با دشمن تنگاتنگ هم میجنگیدیم، اما الآن جبهه و جنگی نیست، لذا هر کسی مختار است محاسنش را رنگ کند یا نکند!
حضرت آیت الله جوادی آملی در توضیح جمله قصار هجدهم نهج البلاغه ابراز داشتند: حضرت امیر علیه السلام می فرماید «فِی الَّذِینَ اعْتَزَلُوا الْقِتَالَ مَعَهُ: خَذَلُوا الْحَقَّ، وَلَمْ یَنْصُرُوا الْبَاطِلَ»؛ عدهای نه در جنگ جمل، نه در جنگ صفین و نه در جنگ نهروان، کاری با حضرت امیر علیه السلام نداشتند و جبهه او را یاری نکردند، از طرف دیگر به شام نیز وصل نشدند تا معاویه را یاری کنند. فرمود کسانی که در این بلواها در مدینه و غیر مدینه حضور داشتند چند طایفهاند: یک عده هستند که با ما هستند و حق را یاری کردند و تا آنجا که مقدورشان بود، باطل را سرکوب کردند، گروه دیگر که کاملاً در مقابل گروه قبل هستند، حق را تضعیف کردند و باطل را تقویت کردند مانند آن عمرو و عاصها و معاویهها و امثال ذلکاند که در شام در برابر ما موضعگیری کردند. بعضیها نیز مثل اصحاب سقیفه که مصلحتاندیشی میکنند منتها به تشخیص خود نه به تشخیص خدا، اینها به جبهه ما نیامدند که حق را یاری کنند، ولی به شام هم نرفتند که باطل را یاری کنند. حضرت فرمود اینها کسانیاند که «خَذَلُوا الْحَقَّ»؛ حق را مخذول و تضعیف کردند در اثر اینکه بالاخره شخصیتهای صاحب نام بودند.
ایشان با اشاره به حدیثی از رسول گرامی اسلام خاطرنشان کردند: یک بیان نورانی از پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) در جوامع روایی اهل سنت هست که حضرت فرمود: «السَّاکِتُ عَنِ الْحَقِّ شَیطانٌ أَخْرَسٌ»؛ فرمود کسی که در زمانی که باید حق را بگوید، نگوید یک شیطان دهن بسته است، اینها جزء همان گروه بودند، حضرت فرمود اینها حق را مخذول کردند و به ما کمک نکردند، اما به طرف باطل هم نرفتند.
معظم له با اشاره به جمله قصار نوزدهم حضرت امیر علیه السلام در نهج البلاغه تصریح داشتند: حضرت فرمود: «مَنْ جَرَى فِی عِنَان أَمَلِهِ عَثَرَ بِأَجَلِهِ»؛ این سوارکار که افسار اسب به دست اوست باید بداند که هر اندازه که اسب میرود نباید او را براند و ببرد. درست است افسار دست اوست اما این طور نیست که بتواند به هر جای خطرناک یا به هر دره و کوی و برزنی برود. کسی که به میل و هوس خود حرکت میکند نه به عقل خود، این مثل آن سوارکاری است که میگوید هر جا بخواهم میروم! بالاخره درّه است کجا میخواهی بروی؟ فرمود کسی که افسار دستش است و عقل دستش نیست، این فرد میرود و سقوط میکند.
ایشان با اشاره به فرازهایی از دعای کمیل ادامه دادند: اینکه در دعای کمیل می خوانیم «و کم عثار وقیته» یعنی همین. یعنی خدایا! خیلی از مواردی که ما میرفتیم بلغزیم تو ما را حفظ کردی. از بیانات نورانی امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) در همین نهج البلاغه این است که حضرت فرمود خدای سبحان به بعضیها مال میدهد میگوید هر چه کسب کردی مال شماست: ﴿لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ﴾ مال حلالی که کسب کردید برای شماست اما نسبت به ذات اقدس الهی و فرمان الهی انسان مالک نیستید. فرمود: ﴿وَ آتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاكُمْ﴾، ما مالک هستیم اما نسبت به یکدیگر. نسبت به ذات اقدس الهی مالک نیستیم آن بیان نورانی حضرت امیر در نهج البلاغه این است که «إِنَّ الْمِسْكِینَ رَسُولُ اللَّهِ»، این سائلی که میآید از انسان یک کمکی میخواهد او را خدا فرستاده است. این همین جور نیامده. خدا از یک طرف به یک کسی مال یا قدرت یا حیثیتی میدهد، از طرف دیگر یک نیازمندی را میفرستند درِ خانه او تا او را بیازماید. این است که وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) اگر مشکل مسکینی را برطرف میکرد و به او چیزی میداد، دستش را میبوسید میگفت دستم به دست بیدستی خدا رسید، چون خدا ﴿یقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یأْخُذُ الصَّدَقاتِ﴾. در نتیجه حضرت امیر در این جمبه قصار می فرماید این طور نیست که هر کسی یک قدرتی پیدا کرد برابر میل خودش بتواند بتازد.
حضرت آیت الله جوادی آملی به جمله بیستم از مجموعه جملات حضرت امیر علیه السلام در نهج البلاغه اشاره کردند و اظهار داشتند: جمله بیستم این است که «أَقِیلُوا ذَوِی الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ فَمَا یعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَ [یدُهُ بِیدِ اللَّهِ] یدُ اللَّهِ بِیدِهِ یرْفَعُهُ»؛ فرمود اگر کسی از بزرگان که اهل کرامت و معنویت است و سابقه حُسن فراوانی دارد یک لغزشی را انجام داد شما فوراً او را ترمیم و جبران کنید، چرا که حتی اگر شما برای حفظ آبروی او تلاش نکنید خدا به وسیله افراد دیگر دستش را میگیرد.
ایشان ادامه دادند: اگر کسی سابقه سوئی ندارد و در تمام عمرش زحمت کشیده است که مواظب زبان و کارش باشد، اگر خدای ناکرده یک بار لغزید، دوستان مؤمنینش باید او را حفظش کنند؛ وگرنه ذات اقدس الهی به وسیله عامل دیگر او را حفظ میکند و این توفیق از دست اینها گرفته میشود. اقاله یعنی پشیمان شدن، فرمود اگر کسی از کار بد خود پشیمان شد شما به پشیمانیاش احترام بگذارید. اگر یک رادمرد و اهل مروّتی آمد و گفت من از این کار پشیمان هستم، شما اصرار نکنید که انتقام بگیرید و اقاله کنید، بلکه شما فوراً پشیمانی او را بپذیرید.
معظم له در توضیح و شرح کلمه بیست و یکم قصار حضرت امیر در نهج البلاغه اذعان داشتند: در کلمه بیست و یکم فرمود: «قُرِنَتِ الْهَیبَةُ بِالْخَیبَةِ وَ الْحَیاءُ بِالْحِرْمَانِ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیرِ»؛ فرمود آدم ترسو همیشه محروم است. به ما گفتند که اگر ضعف احساس میکنید چه اینکه احساس میکنید باید وکیل بگیرید. وکیل هم باید عالم، حاضر، خیرخواه و قدور باشد؛ همه اسمای حسنای جوشن کبیر را ذات اقدس الهی دارد ﴿وَ عَلَیهِ فَلْیتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ﴾، ما وکیل میگیریم، جدّاً وکیل میگیریم و توکل میکنیم. در بخشهای وسیعی از قرآن کریم تقدیم مفید حصر است، دارد: ﴿وَ عَلَیهِ فَلْیتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ﴾، این تقدیم جار و مجرور مفید حصر است؛ یعنی فقط به خدا توکل کنید.
حضرت آیت الله جوادی آملی در بخش پایانی فرمایشات خود به توضیح جمله قصار بیست و دوم پرداختند و بیان داشتند: حضرت در این جمله می فرماید: «لَنَا حَقٌّ، فَإِنْ أُعْطِینَاهُ، وَإِلاَّ رَکِبْنَا أَعْجَازَ الاِْبِلِ، وَإِنْ طَالَ السُّرَى»؛ ما را حقى است که اگر به ما داده شود آزادیم و الاّ همچون اسیران و بردگانى خواهیم بود، در بیانی دیگر می فرماید پست ترین مردم کسانی هستند که در مقابل ظلم سکوت کنند و ظلم را بپذیرند. لذا باید به ملت هایی مانند ملت ما و فلسطین و یمن که در برابر ظلم استکبار و صهیونیسم ایستاده اند درود فرستاد.
۳۱۳/۳۲