گفتگوی ما با تهیه کنندهی برنامهی «سمت خدا» به ایستگاه آخر رسید. سید عبدالمجید رکنی حسینی در این بخش از گفتگو از ویژگیهای لازم برای کارشناسان به منظور حضور در این برنامه گفت. خاطراتی هم از ۹ سال حضور در برنامه تعریف کرد که شاید برای شما هم جالب باشد. او یکی - دو سال است که برنامهای با نام «به توان خدا» هم در شبکهی امید تولید میکند که مورد توجه نوجوانان قرار گرفته است. ادامهی گفتگوی خبرگزاری «حوزه» با سید عبدالمجید رکنی را بخوانید. (بخشهای پیشین این گفتگو را می توانید در اینجا و اینجا بخوانید)
«اخلاص، مردم داری و دانش» ویژگیهای کارشناسان دین در رسانه
کارشناسانی که در برنامهی سمت خدا حاضر میشوند، باید چه ویژگیهایی داشته باشند؟
در آغاز کار برنامه، قاعدتا از مشاهیر استفاده میکردیم؛ عزیزانی که در رسانه مشهور شده بودند و البته ما ادبیاتشان را برای بیان مسائل دینی میپسندیدیم. با گذشت سالها، نکات دیگری هم اضافه شد، از جمله پشت صحنهی افراد. تجربهی ما نشان داده است که هر چقدر پشت صحنهی کارشناس، خالصانهتر و اخلاقیتر باشد، روی آنتن، برای تبلیغ دینی اتفاق بهتری میافتد.
نکته دیگر این است که «مردم» برای کارشناس ما مهم باشند، این مهم بودن در تعاملات و نگاهها و... متجلی میشود.
نکته مهم دیگر «دانش» است. خیلیها برای یک یا دو جلسه حرف برای گفتن دارند اما برای یک سلسله بحث طولانی، نه. این حرف زدن هم با مطالعه موردی پیش نمیآید؛ مثلا یک نفر بگوید من به فلان برنامه دعوت شدم پس از امروز مطالعه میکنم، چنین فردی به درد افق سمت خدا نمیخورد. او باید چشمه جوشانی باشد که با مطالعه تکمیل شود. اگر این چشمه در طول ۳۰-۲۰ سال نجوشیده باشد، با مطالعه موردی درباره برنامه هم نمیجوشد و زود لو میرود. مثلا وقتی افراد در مجلسی فی البداهه از او سوال میکنند، مشخص میشود که جوشش درونی دارد یا خیر؟
از چه راههایی این شاخصها برایتان محرز میشود؟
سعی میکنیم بررسی کنیم. البته پیدا کردن یک نفر که همه این مؤلفهها را داشته باشد سخت است ولی جزو مولفههای مرجح ما است و در این مسیر هر فردی که به ما معرفی شود سخنرانیاش را گوش میدهیم و شرایط آن بررگوار را برای حضور در رسانه بررسی میکنیم.
البته برای معرفی یک کارشناس جدید با این ویژگیها که رسانهای هم باشد باید خیلی هم حوصله کرد.
میتوان گفت سمت خدا به مرحله دوم فعالیت خود رسیده است و در این برنامه، نسل جدیدی از کارشناسان را میبینیم که قبلا در رسانه حضور نداشتهاند. از این دستاورد راضی هستید؟
خدا را شکر به میزان سرمایهگذاری انجام شده، موفق بودیم. شاید از نظر بعضیها این مطلب مهم نباشد اما به نظر من یک پارامتر است که در این بازه زمانی، در ترکیب سخنرانان بیت رهبری موثر بودیم. این تأثیر اگر ۳۰ درصد هم باشد (که بیشتر است) از نظر ما موفقیت است.
در عرصه معرفی کسانی که میتوانند در دانشگاه برای دانشجویان صحبت کنند موفق بودیم و همین الآن کارشناسانی داریم که با خیال راحت میتوانید او را به جمع دانشگاهیان دعوت کنید و به خاطر سوالاتی که ممکن است در این گونه جمعها مطرح شود، نگران نیستید.
چرا بعضی از کارشناسان فقط در چند قسمت از برنمه حضور دارند و بعضی دیگر طولانیتر؟!
اصل آمدن و رفتن کارشناسان ما به یک دلیل است: «خدمت شایسته به دین». وقتی یک کارشناس به برنامه میآید با همین هدف است و وقتی که خداحافظی میکند با همین دلیل. لذا الزاما نقصی متوجه کارشناس نیست بلکه شرایطی فراهم شده است که فردی دیگر با موضوعی دیگر میتواند به دین خدمت شایستهای کند.
یک خاطره از مرحوم مهندسی
روال برنامهی زنده این است که ساعتی قبل از شروع، مجری و کارشناس در استودیو حاضر میشوند و با هم گپ و گفتی میکنیم. یک روز دقایقی پیش از شروع برنامه، آقای مهندسی من را صدا کردند و گفتند: «آقای رکنی شما من را دعوت کردهاید که امروز روی این صندلی بنشینم و خدمتی به دین بکنم.» بعد من را قسم سخت و محکمی دادند و گفتند : «مدیونی اگر کسی دیگر را پیدا کنی که می تواند خدمت شایستهتری به دین بکند و در حالی که به همین اندازه تا شروع برنامه زنده فاصله مانده است، به من نگویی که از روی صندلی بلند شو! و پیش خودت بگویی من با مهندسی ده جلسه قرار گذاشتهام و زشت است که در جلسهی هفتم بگویم چون یک نفر بهتر پیدا کردهام، شما خداحافظی کن.»
بعد هم گفتند: «این صندلی به منِ مهندسی متعلق نیست، متعلق به دین است بنا بر این هر موقع دیدی که قرار است برای دین، اتفاقی بهتر بیفتد به من بگو بلند شو.»
این مطلب از این رو برایم مهم بود که ما در مرحلهی عمل شاید این قدر به موضوع، به صورت جدی فکر نکنیم، شاید هم فکر هم بکنیم اما در عمل ملاحظاتی برایمان پیش می آید.
اگر دیدگاه شما با نگاه مخاطبان شما تفاوت داشته باشد و آنها با یک کارشناس موافق نباشند چه میکنید؟
تغییر در همه عرصهها با مقاومت رو به رو است و به برنامهی ما اختصاص ندارد. ما برای اینکه بینندگان هم راضی باشند، دو کار میکنیم: یکی اینکه برای همیشه با آن کارشناس خداحافظی نمیکنیم و قول میدهیم که در فرصتی دیگر از ایشان استفاده کنیم. دیگر اینکه سعی میکنیم مسیرهای ارتباطی حداقلی را باز بگذاریم. این مسیر میتواند یک برنامهی مناسبتی باشد؛ یک ارتباط تلفنی باشد؛ میتواند در بیان مجری ما به مناسبتی از ایشان ذکر خیری بشود و راههای دیگر.
وقتی فرد جدیدی به برنامه میآوریم، افرادی که به کارشناس قبلی دل بستگی دارند زیاد پیام میدهند که: «چرا آقای "الف" رفت و "ب" آمد؟ همان "الف" بهتر بود.» اما تشخیص ما این است که در اینجا ما باید سرمایهگذاری کنیم تا پیوند جدید اتفاق بیفتد. طبعا این کار زمان میبرد و فضاسازی رسانهای ما و احترام و همراهی مجری با آن فرد را میطلبد و تجربه نشان داده است که بینندگان هم همراه میشوند. دل بستگیشان از کارشناس قبلی قطع نمیشود اما با این کارشناس هم ارتباط برقرار میکنند.
ایجاد «اعتماد و ارتباط متقابل روحانیت و مردم» هدف ما است/ تأکید داریم از کارشناسان «روحانی» استفاده کنیم
چرا از کارشناسان غیر روحانی استفاده نمیکنید؟ این روزها کسانی هستند که لباس روحانیت به تن ندارند اما در رسانه حضور دارند و با اقبال هم رو به رو هستند. تعمدی دارید که از این افراد استفاده نکنید؟
بله، تعمد داریم. ما در برنامهی سمت خدا اهدافی داریم که یکی از آنها «اعتماد و ارتباط متقابل روحانیت و مردم» است. ممکن است تبلیغ دین، دهها مشکل داشته باشد اما در نگاه ما یکی از موانع تبلیغ دینی عدم اعتماد و ارتباط بین روحانیت و مردم است و به نظرم اگر ما موفق شویم که این مانع را از میان برداریم یا کاهش بدهیم موجب شدهایم که تبلیغ دینی بهتری اتفاق بیفتد.
نکتهی دیگر این است که روحانیت باید متوجه باشد که امروز وظیفهی اصلی پاسخگویی دینی به عهدهی او است، از این رو حضور افرادی که غیر روحانیاند و معلومات دینی خوبی دارند مغتنم است، اما باید بدانیم اینها برای کمک آمدهاند و وظیفهی اصلی تبلیغ دین به عهده روحانیت است.
مثالی بزنم: فرض کنید جابجایی یک میز به من واگذار شده و در حین انجام دادن آن، شما میآیید و به من کمک میکنید، اما این بد است که در این لحظه من کار را رها کنم و بگویم: «خوب، شما که داری زحمت میکشی، پس من کنار بروم!» شأن بعضی افراد، کمک به روحانیت است ولی مشاهده میشود که بعضی اوقات، خود روحانیون اصل کار را به این نیروی کمکی سپردهاند!
نکتهی بعدی این است که وقتی در تلویزیون فردی را به عنوان کارشناس دین معرفی میکنیم، باید به مسائل بعدی آن هم توجه کنیم. مثلا یک روحانی ملبس با هر میزان از دانش وقتی وارد یک جمع میشود تمام شئونی که متوجه روحانیت است متوجه او میشود؛ از تکریم و سوال کردن گرفته تا فحش دادن و تکه انداختن. یعنی مهاطب اول نمیپرسد: «شما چند کلاس درس خواندهای» یا «چند روز است که ملبس شدهای»؟ اما آن آقای دکتر و استاد دانشگاه که رتبهی بالای علمی هم دارد و سالها در عرصه دین کارهای تحقیقاتی کرده، اگر سوار اتوبوس بشود، تا وقتی که کسی او را نشناسد مورد سوال نیست. پس وقتی که طلبه به خاطر لباسش مورد سوال است و آن دیگری نیست، ما در رسانه باید وظیفه خود بدانیم به این طلبه که در معرض سوال است، کمک کنیم.
کارشناسان، برنامههای خود را بر اساس «سمت خدا» تنظیم میکنند
با توجه به اینکه کارشناسان شما عموما سخنران هستند و طبعا در روزهای هفته برنامههای سخنرانی دارند، چگونه یک روز از وقت روزانهشان را به برنامه اختصاص می دهند؟!
وقتی از برخی بزرگواران برای حضور در برنامه دعوت میکنیم، طبعا همهشان محدودیتی دارند و به دلایلی اختصاص دادن یک روز در هفته برایشان سخت است. کم پیش میآید که یک نفر را دعوت کنیم و بدون سختی قبول کند. یکی از مطالبی که مطرح میکنند این است که «برای من سخت است که با این سن و با این مشغله، بتوانم به تهران بیایم.» تصور بعضی بزرگواران هم این بود که یک روز از صبح تا ظهر به استودیو میآیند و هفت - هشت برنامه ضبط میکنند! نگاه بعضیها هم این بود که برای کاری که میتوان در یک «نیم روز» انجام داد، چرا چهار بار در ماه، رنج سفر تهران را به خود هموار کنیم؟ یا اینکه اصلا چرا در تهران ضبط میکنید، خوب شما به قم بیایید و از این دست موارد.
ما صادقانه میگفتیم که همهی اینها را قبول داریم. به یکی از بزرگواران عرض کردم: «شما دو بار در ماه تشریف بیاورید، یک بار که به برنامه زنده میآیید یکی هم ضبط میکنیم.» ایشان گفت: «با این شرایط تهران و شلوغی و... واقعا برای من سخت است و اگر بشود همین هم کمتر بشود بهتر است.» ما هم صادقانه قبول کردیم. بعد از اینکه ایشان آمدند و در همان جلسات اول، پیامهای مردم را دیدند، خودشان صادقانه و همراهانه گفتند که هر هفته میآیم. حتی وقتی میگفتیم برنامه را ضبط کنیم میگفتند: «نه»!
از طرفی دیگر، این یک کار طرفینی است. وقتی کارشناس میبیند که دست اندرکاران برنامه همراه هستند، او هم همراهی میکند. در طول یک سال، کم پیش میآید که کارشناس سر برنامه بیاید و من حضور نداشته باشم. در این سالها کم اتفاق افتاده است که با تقاضای مجری، برنامه ما ضبطی بشود، خود ما همیشه پا به رکاب پخش برنامه زنده هستیم.
بعضی اوقات، کارشناس در سفر بوده، اما برای برنامه به تهران آمده و دوباره برگشته است. این عزیزان، برنامههایشان را بر اساس برنامه «سمت خدا» تنظیم میکنند و این کار برایشان اولویت دارد.
توقع کمک 350 میلیون تومانی از کارشناس!
طبعا کارشناسانتان پس از حضور در برنامه مشهورتر شدهاند. این اشتهار، برایشان خوب است یا مایهی درد سر؟!
حتما مشهورتر شدهاند و این طبیعی است، ولی امیدواریم با آن ملاحظهی اولیه (که عرض کردم) این اقبال گستردهتر در تغییر خلقیاتشان اثر نگذارد. شهرت، محاسن و معایبی دارد، لکن باید توجه کرد که به نسبت اشتهار یافتن، مراجعه کنندگان آنها هم زیاد میشوند.
چند هفته پیش در دفتر کارم بودم که اول صبح، خانم محترمی به دفتر زنگ زد و گفت: من میخواهم آقای فرحزاد را ببینم. گفتم: شما کجایید؟ گفت: من از شهرستان به تهران آمدهام و الآن جلوی درب جام جم هستم. پرسیدم: «الان ساعت 7:30 صبح است و برنامه ما ساعت 13:30 شروع میشود. میتوانم بپرسم کار شما چیست؟ شاید بتوانم کمک کنم.» گفت: «نمیتوانم بگویم.» گفتم: «احتمالا یکی از این موارد است؛ یا زن و شوهری که با هم دعوا شدهاند، یا پسری که دختری را میخواهد یا دختری که پسری را میخواهد و یا یک مشکل مالی است.»
گفت: «مشکل مالی است.» گفتم: «مشکل مالی هم دو جور است؛ یا با دویست - سیصد هزار تومان حل میشود یا رقم بالاتر از این است. کارشناسان ما در حالت اول میتوانند کمک کنند، اما دومی را نه.» ایشان گفت: «مشکل من ۳۵۰ میلیون تومان است!» گفتم: «خانم محترم، شما از وضعیت مالی آقای فرحزاد چه تصوری دارید؟!» گفت: «از خود ایشان که توقعی ندارم، منظورم این است که از چند خیّر کمک بگیرد.» چند دقیقه طول کشید تا ایشان را قانع کردیم که تهیهی این مبلغ نا ممکن است. ایشان بعد از گریه و ناراحتی، قبول کرد و تلفن را قطع کرد. ۵ دقیقه بعد زنگ زد و گفت: «من به صحبتهای شما فکر کردم. دیدم شما راست میگوئید ولی من دیدم اگر ایشان ۲۰۰ میلیون هم بدهد کار من حل میشود!»
برای افرادی که در تلویزیون دیده میشوند، از این دست مراجعات زیاد است. الان هم که گوشیهای دوربیندار زیاد شده و همه توقع عکس سلفی دارند و… خیلی وقتها کارشناسان برنامه به دلیل همین شهرت، موفق به یک زیارت معمولی و یا همراهی با خانوادهشان نمیشوند. خیلی وقتها افراد انتظار دارند که هر طور شده، این کارشناس برای یک شب سخنرانی به دورترین نقطهی ایران سفر کند که همهی اینها مشکلات این کار است اما نفس رجوع و علاقهی مردم به کارشناسان دینی و روحانیون و گره گشاییهایی که از محل این اعتماد میشود نشانهی بسیار مثبتی است که با وجود آن، این سختیها قابل تحمل است.
یکی از نکات مهم در برنامههای معارفی به ویژه از نوع پرسش و پاسخ، نحوه تعامل تهیه کننده با کارشناس است. در بعضی برنامههای معارفی، کارشناس زمامدار برنامه است، نه تهیه کننده. سوالاتی به کارشناس داده میشود و ایشان در برنامه جواب میدهد، در حالی که تهیه کننده از پاسخی که کارشناس میخواهد بدهد، بیخبر است و همین کار، آسیبزا است چون ممکن است بعضی کارشناسان، اقتضائات رسانه را ندانند و پاسخهایی بدهند که مناسب نیست. در برنامهی شما چه اتفاقی میافتد؟ در بعضی از برنامهها شنیدم که کارشناس در پاسخ به سوالی صراحتا نام شما را هم میآورد که در پاسخ به این سوال از فکر و نظر شما هم استفاده شده!
طبعا این گونه نیست که تهیه کننده از نظر معلومات بالاتر از کارشناس باشد، بلکه نوع نگاه او و کارشناس به موضوع متفاوت است و این تفاوت نگاه سبب میشود که تهیه کننده یک زاویهی نگرش جدید به کارشناس ارائه کند. بیشترین راهنمایی ما درباره اولویتهای رسانهای است؛ اینکه چه مطلبی گفته نشود، به این مطلب از چه منظر دیگری دینی میشود نگاه کرد و...
در واقع کارشناس، حدیث و آیه را بلد است و ما فقط کادوی کار را به او میدهیم، مثالی میزنم: میخواهیم دربارهی ازدواج و هدیه بردن برای عروس و داماد صحبت کنیم. یک بار میگوییم برای عروس و داماد که تازه زندگی شان را شروع کردهاند هدیهی خوب ببرید و این آیه را میخوانیم که «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّه فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها؛ و چون به شما تحیّت و درودی گفته شد شما تحیّتی نیکوتر از آن یا همانند آن را بگویید» در اینجا با دل مخاطب، خوب بازی نکردهایم چون خود او این مطلب را میدانست، اما الآن که میخواهد برای این عروس و داماد هدیه ببرد میگوید: «مادر این عروس وقتی به عروسی فرزند من آمد، یک قندان ۲۰ هزار تومانی آورد. حالا ما هم با احتساب نرخ تورم! یک هدیه میبریم ۳۰هزار تومان» لذا هدیهی صد هزار تومانی در قاموس فکری این مادر نمیگنجد.
راهکاری که به کارشناس پیشنهاد میدهیم این است که بگوید: «آیا شما نمیخواهید دین خدا را یاری کنید؟ این یاری چگونه ممکن است؟ الآن خدا خیمهای به نام «ازدواج» بر پا کرده و شیطان هم همان خیمه را با شرایط مخالف بر پا کرده است. یک پسر و دختر جوان ولایت الهی را قبول کردهاند و وارد خیمهی خدا شدهاند اما شیطان هر لحظه میخواهد این خیمه را خراب کند. یکی از مسیرهای خراب کردن این است که یک مشکل اقتصادی پیش بیاورد و اینها خیمهشان را جمع کنند. شما مگر نمیخواهید دین خدا را یاری کنید؟ کاری کنید که اینها در خیمهی خدا باقی بمانند.»
پس جغرافیای فکری را به سمت یاری دین خدا تغییر میدهیم و میگوییم: «الآن آیا یاری دین خدا با ۳۰ هزار تومان ممکن است؟! ببین چقدر میتوانی دین خدا را یاری کنی؟» وقتی این حرف را به کارشناس میگوییم، او هم چند حدیث را که منِ تهیه کننده بلد نیستم به یاری موضوع میآورد و مطلب را مطرح میکند.
ماجرای سوتیهای برنامه «سمت خدا»!
شما از دقتها و نکته سنجیهای فراوان در حین تولید و اجرای برنامه گفتید. با این وصف، بد نیست دربارهی آنچه که با عنوان سوتیهای برنامه منتشر شده است، توضیح بدهید.
الحمدلله از ما زیاد کلیپ منتشر نشده و آنچه دیده میشود کمتر از تعداد انگشتان یک دست است (توجه داشته باشید که دربارهی فیلمهای تقطیع شده صحبت نمیکنیم). لطف خدا و مراقبتهایمان نتیجه داده و حتی مواردی بوده که خودمان هم تشخیص نداده بودیم که به قول معروف «سوتی» است و بعدها متوجه شدیم اما دیگران متوجه نشدهاند!
یکی از اشتباهاتی که پیش آمد و در فضای مجازی منتشر شد، در زمانی بود که من در برنامه نبودم و مباحثهی کافی با کارشناس نشده بود. یک مورد دیگر هم ناشی از نشناختن اقتضائات رسانه بود.
بعضی وقتها که کارشناسان در برنامه زنده میگویند: «یک لطیفه به ذهنم آمد که الآن بگویم...» من قلبم را میگیرم! (با خنده). چون یک موقع کارشناس، لطیفهای برای بحث در نظر گرفته که ممکن است خطا هم باشد ولی «با فکر» این کار را کرده است، اما وقتی در برنامهی زنده، ناگهان مطلبی به ذهنش میرسد، این واقعا قلب درد دارد چون احتمال اینکه وارد میدان مین شده باشید زیاد است.
چرا دیگر کارشناس زن ندارید؟
مقداری از آن به تنبلی ما مربوط است. واقعا نگاه ما شایسته سالاری است و فرقی در این زمینه در انتخاب کارشناسان بین خانمها و آقایان نمیگذاریم. به همین دلیل اصرار بر جنسیت نداریم، نگاهمان این است که کدام کارشناس( فارغ از مرد یا زن بودن) میتواند مباحث مورد نیاز مخاطبان را از منظر دین ارائه کند.
مهمترین مشکلاتی که بینندگان با شما مطرح میکنند چیست؟
الآن جنس پیامهای برنامه، تغییر کرده است. در سالهای اول موضوعات ریز مانند مسائل خانوادگی و مشکلات شخصی مورد سوال بود. اما الآن احساس میکنیم با کمک خداوند، توانستهایم در بعضی موضوعات به افراد کلید بدهیم تا خودشان بعضی قفلها را باز کنند. به عبارتی، در برخی مسائلی که در حوزه زندگی مرتبط با دین برایشان اتفاق میافتد خودشان یک «فرقان» داشته باشند و مشکل را حل کنند.
از طرفی دیگر با شرایط اقتصادی کشور میزان زیادی از پیامهای ما اقتصادی است، کارهایی هم در این زمینه میکنیم اما انجام کار اساسی و فراگیر از عهده ما خارج است، ولی به خیلی از افراد به همین اندازه که بگوییم نسبت به پیامتان بی توجه نبودهایم کمک میکنیم.
برای طرح 4 سوال در برنامه، 2 هزار سوال را می خوانیم/پاسخ باید حرف نو داشته باشد
از میان سوالاتی که به دستتان میرسد، کدامها را در برنامه مطرح میکنید؟ چه ویژگیهایی برای سوال در نظر میگیرید؟
با توجه به سطح برنامه، انتخاب سوال سخت شده است. سوالی که انتخاب میشود، باید تکراری نباشد و حرف نو داشته باشد. بعضی وقتیها سوال خوب است اما ما حرف نویی نداریم و هر چه فکر میکنیم چیزی به ذهنمان نمیرسد که حرف نو باشد. از نظر من، پاسخهای معمول که به ذهن مخاطب میرسد، اساسا پاسخهای به درد بخوری نیست و نباید مطرح کرد. ما باید به زوایایی از سوال نگاه کنیم یا از منظری به آن پاسخ بدهیم که مخاطب به آن توجه نداشته باشد.
ادبیات سوال و رویکرد آن هم مهم است. خیلی از موضوعات دینی خواه ناخواه تکراری است اما باید با رویکرد جدید مطرح کرد. بعضی وقتها برای مطرح کردن چهار سوال در یک برنامه، بیش از دو هزار سوال را میخوانیم.
آیا پیش آمده است که بینندگانتان از یک پاسخ راضی نباشند؟
بله. بعضا پاسخ را نپسندیدهاند چون توقعشان برای پاسخ، چیزی دیگر بوده است مثلا شخصی به وضعیت اشتغال بد و بیراه گفته و انتظار داشته است که ما هم با این ادبیات با او همراهی کنیم.
از طرفی صادقانه اعتراف میکنم که بعضی وقتها کارشناس برنامه در آنتن زنده، فی البداهه نکاتی را گفته که با هم بررسی نکرده بودیم و من به عنوان تهیه کننده آن نکته را نپسندیدهام، اما اتفاقا مخاطبان، پسندیدهاند. این هم نشان میدهد که هنوز باید روی شناخت زوایای مخاطب کار کنیم.
البته پیش از همه این رضایتها، باید «توجه به خداوند» در این پاسخگویی لحاظ شود. خیلی وقتها وقتی برنامه شروع میشود و وقتی مجری در حال خواندن شعر آغاز برنامه است، میبینم که کارشناس در حال ذکر گفتن است و میدانم چه ذکری هم میگوید؛ ذکری که از خدا میخواهد او را کمک کند تا چیزی بگوید که خداوند دوست دارد.
نظر روحانیون درباره برنامهتان چیست؟
تشکر زیاد است، ابراز لطف هم زیاد است.
انتقاد هم میکنند؟
انتقاد دلسوزانه زیاد است. نام چندین نفر را در گوشیام دارم که تا کنون آنها را ندیدهام اما در برنامه، تذکرات خوبی میدهند و این تذکرات در فاصلهی پخش قرآن اصلاح میشود. بخشی از آنچه که در بخش دوم برنامهی زنده اتفاق میافتد. به سبب انتقاد همین روحانیون است. اما بعضی روحانیون هم با استخفاف، نقد میکنند. البته ما بیدی نیستیم که با این بادها بلرزیم اما احساس میکنم این طرز رفتار خوب نیست.
در نظر سنجیها چه جایگاهی در میان برنامههای تلویزیون دارید؟
بعد از برنامهی نود، پر بینندهترین برنامه گفتگو محور تلویزیون هستیم.
از بینندگان خارجیتان بگویید. نحوه ارتباطتان با آنها چگونه است؟
قاعدتا بیشتر از طریق ایمیل با هم در ارتباط هستیم. سعی میکنیم پیامهایشان را جدا کنیم و جواب بدهیم، ولی نگهداری این بینندگان کاری سخت است و به این سادگی از عهده ما بر نمیآید. اما نکتهی جالب، مراجعات این عزیزان به کارشناسان برنامه در خارج از کشور است که حاکی از آن است که همه، آنها را به اسم «سمت خدا» میشناسند.
خانم نیلچیزاده، سالها قبل به هند سفر و در چند مرکز دینی این کشور سخنرانی کرده بودند. برایشان جالب بود که بعضیها در آنجا ایشان را به عنوان کارشناس برنامه سمت خدا میشناختند.
گزینهای بهتر از آقای شریعتی برای خدمت به مردم نیافتهایم/ ماجرای کم حرفی مجری برنامه چیست؟!
در برنامهی سمت خدا، تنها نیرویی که جلوی دوربین است اما همچنان تغییر نکرده، مجری است. قصد تغییر ندارید؟ با آقای شریعتی تا همیشه؟!
من یک بحثی با تلویزیون دارم درباره نیازها و مصلحت مردم. اینکه، ما آدم مردم هستیم و با پول آنها برای خودشان برنامه میسازیم. آنها رئیسند و ما وکیل. تغییر مجری و تهیه کننده و... باید با نظر و خواست مردم باشد. اگر «مصالح مردم» اقتضا میکند که شخصی تغییر کند، باید تغییر کند. لذا در این نگاه، خواست مدیریتی و سازمانی جایی ندارد. اگر در این وضعیت، به مردم خدمت بیشتری میشود باید انجام دهیم اما اگر با آن اجرایخواست منِ مدیر، اتفاق بدتری برای مردم میافتد اجازه ندارم آن کار را انجام بدهم.
در نگاه من، الآن با وجود آقای شریعتی به مردم خدمت میشود و گزینهای برای خدمت بیشتر پیدا نکردهایم. اگر چنین گزینهای پیدا شود، همه از جمله خود آقای شریعتی استقبال میکنند.
ضمن اینکه اجزای یک برنامه، نباید مدام تغییر کند. تغییرات برنامه ما شامل کارشناس و موضوع بحث و دکور است، پس باید عنصری که هویت و نشان برنامه باشد، داشته باشیم. از نظر من این عنصر، مجری است و البته تا حدی هم تیتراژ برنامه که باید ثابت نگه داریم.
در فضای مجازی با مجری برنامه، شوخیهایی مطرح میشود که بیشتر ناظر به کم حرف بودن ایشان است. این کم حرف بودن، خواستهی شما است؟
برنامهی ما چالشی نیست. مدل برنامه، کارشناس محور مبتنی بر بیان کارشناس است لذا مجری باید همراه باشد، مستمع خوبی باشد، خودش بحث را منحرف نکند و کوشش کند که کارشناس هم از بحث منحرف نشود. وظیفهی صیانت از برنامه و محتوای برنامه به عهده او است. اگر کارشناس در مسیر خود، خوب پیش برود این صیانت با سکوت مجری، همراهی میشود. حضور آقای شریعتی تابلو و نشان برنامه ما است، حتی اگر با سکوت باشد.
اینکه در فضای مجازی این مطالب نوشته میشود، نشان دهندهی این است که ما مورد توجهیم. اما باید توجه کنیم که نباید با هجمهی فضای مجازی، تغییر راهبرد بدهیم. اگر تذکر درستی به ما میدهند باید بشنویم و بپذیریم اما در برابر تذکر نادرست نباید تحت تأثیر قرار گرفت. البته این مقاومت سخت است و به آقای شریعتی عرض کردهام که در برابر این شوخیها و مطالب، به هیچ عنوان ادبیات خود را تغییر ندهید.
یکی از کارهایی که در برنامه سمت خدا دیده شد و در دیگر برنامههای رسانه کمتر اتفاق میافتد، حضور مجری زن در برابر کارشناس زن بود. چرا در آن برنامهها از آقای شریعتی استفاده نکردید؟
قلبا معتقدیم که کارشناس زن باید در برابر مجری زن قرار بگیرد. حتی نحوهی پوشش کارشناس در برابر دوربین نباید با پوشش او در بیرون از استودیو تفاوت کند. من حتی برای گریم به گریمور تذکر میدادم که ایشان کارشناس برنامه دینی هستند نه برنامه اجتماعی، پس در گریم فقط به میزانی که از نظر فنی مشکلی نداشته باشد، کار کنید.
دعوت از آیت الله جوادی آملی برای حضور در برنامه
در یکی دو سال گذشته، از برخی کارشناسان مانند آیت الله ناصری، استاد انصاریان و... به صورت کوتاه استفاده کردید. این روند را ادامه خواهید داد؟
خیلی دوست داریم که این روند ادامه یابد. حضور این عزیزان برای ما افتخار است و باعث میشود مردم با وجه دیگری از این بزرگان - که امروز جامعه ما بیشتر از همیشه به نفَسشان احتیاج دارد - رو به رو شوند.
آیت الله ناصری فقط کارشناس ماه رمضان نیست بلکه برای همه سال است و برای ما افتخار است که در خدمت ایشان باشیم. چند هفته پیش خدمت آیت الله جوادی آملی رسیدم و برای چندمین بار از ایشان درخواست کردم یک جلسه قبول دعوت کنند تا ما خدمتشان برویم نه اینکه ایشان به استودیو بیایند و ایشان بحمدالله مخالفتی نداشتند.
نگاه من این است که این بزرگواران متعلق به تمام اقشار جامعه هستند و حبس آنها در قاب شبکهی چهار یا شبکهی قرآن کار درستی نیست. یک زمان کسی میگوید: «من بنا بر دلیلی (که برای خود فرد محترم است) اساسا جلوی دوربین تلویزیون نمیآیم»، خوب، این یک بحث است اما وقتی یک نفر وارد تلویزیون میشود مردم نباید فکر کنند که ایشان فقط برای شبکه خاصی است و در سایر شبکهها و برای بقیهی اقشار مردم قابل استفاده نیستند.
در این راستا پیشنهادی هم به آقای نظری منفرد دادهایم (و ایشان استقبال کرده است) که در محضر ایشان خدمت بعضی از بزرگان برسیم و یک گپ و گفت طلبگی داشته باشند آن هم با اشراف آقای نظری منفرد به زندگی علما. به هر حال، خداوند به ایشان لطفی کرده و در مسیر زندگیشان آدمهای بزرگ زیادی قرار گرفتهاند و برای ما مغتنم است که از این نعمت بهره ببریم.
شما چگونه با یک کارشناس خداحافظی میکنید؟ آیا به او میگویید «دیگر نمیتوانیم در خدمتتان باشیم؟»!
نه، این طور نمیگوییم. بعضی مواقع خود کارشناس ابراز میکند که وقتی بحث ما به فلان قسمت برسد، من آمادهام که دیگر نیایم. همچنین ممکن است کارشناسی ابراز خستگی کند. اگر هم خودمان بخواهیم بگوییم، میگوییم شما ان شاء الله این بحث را تنظیم کنید که تا مثلا پنج جلسهی دیگر تمام شود.
میخواهیم به سیاق برنامهتان، از کارشناسان «سمت خدا» یاد کنیم و از شما بخواهیم هر کدام را در یک جمله وصف کنید.
حجت الاسلام والمسلمین عابدینی: بسیار پر مطالعه و متواضع؛
حجت الاسلام والمسلمین میر باقری: نوع جدید نگاه به بسیاری از مسائل، حرفهایشان در بسیاری از موضوعات شاه کلید است؛
حجت الاسلام والمسلمین قرائتی: ساده و با اخلاص، رک و بی رو دربایستی؛
حجت الاسلام والمسلمین رنجبر: قرائت بیان جدیدی از دین در قالب تمثیل و شعر لطیف؛
حجت الاسلام والمسلمین پناهیان: نگاه به افقهای دور، صاحب نگاههای نو در عرصهی زندگی دینی؛
حجت الاسلام والمسلمین حسینی قمی: بسیار دغدغهمند و دل سوز. همراه جدی با مشکلات مردم؛
حجت الاسلام والمسلمین عالی: اخلاص و نفوذ کلام؛
حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد: محبت و رحمت فراوان نسبت به همه و مرید سرسخت آقای دولابی؛
حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری: بسیار منعطف، دلسوز و پا به رکاب؛
حجت الاسلام والمسلمین رفیعی: منبر منظم و کاربردی، البته به راحتی نمیشود به ایشان دست یافت، پر مشغلهاند و ما باید بین آن مشغلهها جایی برای خودمان پیدا کنیم!
حجت الاسلام والمسلمین نقویان: صمیمی و صریح؛
این صریح بودن که مشکلی برای شما ایجاد نکرده؟!
چرا. بعضی وقتها به ایشان میگفتم «هر سه ماه یک بار یک صفحه برگهی گزارش نظارت برنامه برای ما میآید، شما که یک برنامه میآیید زحمت آن سه ماه را یک جا میکشید!»
حجت الاسلام والمسلمین حاج علی اکبری: آرام، متین، دوست داشتنی؛
حجت الاسلام والمسلمین حیدری کاشانی: منظم، پیگیر و همراه همیشگی؛
حجت الاسلام والمسلمین مستشاری: پر انرژی و با اخلاص زیاد. بد نیست این را هم بگویم که ما زمانی از ایشان دعوت کردیم که معروف نبودیم. ایشان آمدند و پنج جلسه دربارهی نماز صحبت کردند. شاید برای هر کسی وسوسه برانگیز باشد که این روند ادامه پیدا کند اما ایشان به یکباره زنگ زدند و گفتند: «من خیلی علاقهمندم که بیایم ولی احساس میکنم که آدمهای شایستهتر از من هستند که بتوانند این کار را انجام دهند. شما هم هیچ نگران نباشید. من پنج جلسه آمدهام، شما روی آنتن بگویید فلانی آمده بود بحثی درباره نماز بگوید و الآن هم تمام شد. اصلا به من بر نمیخورد.» این درخواست دین دوستانه برای من خیلی مهم بود.
خانم نیلچیزاده: حرفهای بسیار کاربردی، دل سوزی فراوان، نظم و دقت؛
خانم رحمان دوست: دل سوزی و کمک به ما در راه اندازی برنامه؛ چون نخستین کارشناس خانم در برنامه بودند.
مرحوم حجت الاسلام والمسلمین مهندسی: دلسوزی و اخلاص فوق العاده و همراهی با تیم تهیه؛
یک خاطرهی طنز از ایشان بگویم: یک بار حدود ۴۰ دقیقه با آقای مهندسی بر سر نحوهی پرداختن به یک موضوع بحث کردیم. به ایشان گفتم «این بار، خلاف روال معمول، موضوع را از آخر به اول مطرح کنیم و به قول معروف مهندسی معکوس کنیم.»
بعد از بحث زیاد، ایشان گفت: بسیار خوب. پس ان شاء الله فردا که میآیم دستهایم روی زمین باشد و پاهایم در هوا و میگویم تهیه کنندهی برنامه گفته: «مهندسی معکوس»!
خبر فوت ایشان را ناباورانه شنیدیم اما همچنان به ایشان قلبا ارادت داریم و از ایشان یاد میکنیم. هر موقع برنامهای پخش میکنیم یا مطلبی منتشر میکنیم نگاه ارادتمندانهی بینندگانمان به ایشان مشهود است. آقای مهندسی بیانشان قدری سنگین بود اما الآن که به بازخورد کار نگاه میکنیم، میبینیم اخلاص ایشان سبب شد در قلبها نفوذ کنند. به همین خاطر بعضی از بینندگان پیام میدهند که نماز خوان شدنشان، با حجاب شدنشان و تغییر نگاهشان به دین را از ایشان دارند.
حجت الاسلام والمسلمین نظری منفرد: بسیار با دانش بسیار با اخلاص و کم حاشیه؛
منظورتان از کم حاشیه چیست؟
هیچ دغدغه و نگرانی نسبت به ایشان نداریم. همه جور، همراه ما هستند با اینکه اقتضای سن و مشغولیتهای شان نیست.
حجت الاسلام والمسلمین لقمانی: بسیار کاربردی و جوانانه گو.
سوالات ما تمام شد. خیلی دوست داشتیم در بارهی برنامهی «به توان خدا» هم که با تهیه کنندگی شما از شبکهی امید پخش می شود، صحبت کنیم اما نشد! ان شاء الله در فرصتی دیگر در خدمت شما خواهیم بود و دربارهی آن برنامه هم صحبت خواهیم کرد. در پایان این گفتگو چند خاطرهی کوتاه از برنامه (تهیه کنندگی، بینندگان، کارشناسان و ...) برایمان بگویید.
من هم از فرصت موسعی که خبرگزاری حوزه در اختیارم قرار داد، تشکر میکنم و برای شما آرزوی توفیق دارم.
خانواده هایی که از سقط فرزندشان منصرف شدند
یک بار آقایی پیام داد که: «خانم من ناخواسته باردار شده و ما دو بچهی دیگر هم داریم. خانم من متدین است، اما به شدت اصرار میکند که این بچه را سقط کنیم. خواهش میکنم شما چیزی بگویید که ایشان منصرف شود.»
خوب وقتی این فرد میگوید: «خانم من متدین است» یعنی احکام حرمت سقط کردن را میداند و نیازی نیست ما برای او درباره گناه این کار و دیه و... حرف بزنیم. اتفاقی افتاده است که این خانم به ارتکاب گناه کبیره راضی شده است. دیدیم اینجا اگر از احکام بگوییم وقت و انرژی بیهوده صرف کردهایم و فایدهای هم ندارد.
حرفی زدیم که تلفیقی از روایت پیامبر و برداشت آزاد از آن بود: «خانم محترم! شما دو تا بچه دارید و احتمالا یکی از اینها مدرسهای است. تا الآن اتفاق افتاده که ظهر، به دنبال دختر خانمت بروی اما بر اثر ترافیک دیر به مدرسه برسی؟ در این فاصله چقدر دلشوره داشتی؟ وقتی هم به مدرسه رسیدی، دیدی همه بچهها رفتهاند و دخترت یه گوشه کز کرده و وقتی شما را میبیند بغضش میترکد. شما که این قدر تحمل منتظر ماندن را ندارید، آیا این روایت را از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نشنیدهاید که "کودکانی که در نوزادی از دنیا میروند یا سقط میشوند، دم در بهشت منتظر پدر و مادر میمانند تا با آنها وارد بهشت شوند"؟ شما اگر مرتکب این سقط شوید یک گناه کبیره مرتکب شدهاید و در قیامت هم وارد دوزخ میشوید و ممکن است هزاران سال در آن باقی بمانید تا گناهتان پاک شود. از آن طرف طبق آن روایت، بچهی شما باید در بهشت منتظر بایستد تا با شما وارد بهشت شود. شما که تحمل یک ربع دیر رسیدن به فرزندت را نداری، چطور تحمل میکنی که او هزاران سال جلوی در بهشت منتظر شما بماند؟»
بعد از این برنامه، چندین نفر پیام دادند که ما تصمیم به سقط داشتیم و منصرف شدیم. خود این آقا هم پیام داد و نوشت خدا به شما خیر بدهد، من با همسرم برنامه را دیدیم و بعد از برنامه ایشان گفت: «دیگر آن حرفها را که گفتم فراموش کن، اما من بارداری سوم را تجربه می کنم و برایم سخت است (شاید به دلیل ضعف و ...) از شما می خواهم که بیشتر به من کمک کنید و هوای من را داشته باشید.» اینجا بود که فهیمیدیم یکی از دلایل سقط میتواند همین باشد که مرد متدین، پا به رکاب نیست. پس باید او را هم در این فضا قرار دهیم و در جغرافیای نصرت و محبت او را به خدمت دین بیاوریم.
به دخترم بگویید نماز شب بخواند
دختر خانمی به نام فاطمه از جمهوری آذربایجان به ما پیام میداد و خیلی مشتاق برنامه بود. معلوم بود که پدر و مادرش سالهایی ایران بودهاند. ما ایمیلش را جواب میدادیم. یک بار در ایمیلش پیامی آمده بود که: «من مادر فاطمه خانم هستم و الان از این ایمیل استفاده کردم. ایشان خیلی برنامهی شما را دوست دارند و آن را میبینند. دختر ما نمازهایش را میخواند اما لطفا شما از علاقهی ایشان به برنامهتان استفاده کنید و به ایشان بگویید نماز شب را هم بخواند. ما به او گفتهایم ولی چون به شما علاقهمند است، شما هم سفارش کنید.»
خوب، سفارشی به آن دختر خانم کردیم. چند وقت بعد به مناسبتی با شمارهای که از ایشان داشتیم، تماس گرفتیم. فاطمه خانم به مدرسه رفته بود و ما با پدر و مادر ایشان صحبت کردیم. مادر ایشان ضمن تشکر فراوان، باز موضوع نماز شب را یادآوری کرد و گفت: خیلی خوب شده ولی سفارش کنید که مرتب بخواند!
هدیه از آلمان برای زائران امام رضا (علیه السلام)
پارسال که تبلیغ شدیدی در فضای مجازی علیه سفر حج به راه افتاده بود، در ایام دههی کرامت، از زائران بیت الله الحرام دعوت کردیم تا هر کدام مبلغی را برای سفر یک زائر به مشهد الرضا کمک کنند تا هم بر اهمیت حج تاکید کنیم و هم افرادی که تا آن وقت به زیارت امام رضا (علیه السلام) و حج فقرا مشرف نشدهاند، مشرف شوند.
دختر خانمی از آلمان پیام داد که: «من ۱۶ سالهام و مدتی است که به کلاس آموزش خیاطی رفتهام. برنامهی شما را که دیدم تصمیم گرفتم اولین دستمزد خیاطیام را به این کار اختصاص بدهم. الآن یک کار به من پیشنهاد شده و من میخواهم برای نیّتم خرج کنم.»
تشکر کردیم و گفتیم: «به این شماره حساب واریز کنید». گفت: «من ۱۶ سالهام و شماره حساب ایرانی ندارم.» گفتیم: «شما میتوانید وجه این کار را به یورو به حساب یک ایرانی از دوستانتان بریزید و ایشان معادل آن را به ما منتقل کنند.» ایشان نوشت: «ما تنها خانوادهی ایرانی در این شهر کوچک هستیم»! گفتم: «شما نیت این پرداخت را بکنید، ما آن پول را از طرف شما خرج میکنیم، هر موقع کسی به ایران میآمد شما به ما برگردانید.» نوشت: «نه، من این پول را جدا کردهام و میخواهم به دست شما برسانم.»
اتفاقا همان زمان آقای حسینی قمی عازم تبلیغ در مرکز اسلامی هامبورگ بودند. به آن دختر خانم پیشنهاد کردم که پول را به دست ایشان برساند. ایشان از آن شهر به هامبورگ رفت و پول را به آقای حسینی قمی رساند. برای من، ارزش این کار برای یک خانواده که تنها خانواده ایرانی ساکن یک شهر هستند، خیلی زیاد بود.